من حتًی موقع دلتنگی برا خودتم سیستم دفاعم فعال میشه و سرکوبش میکنه! یه جوری ساکت و آروم میشینم جلو تلویزیونی که توی برنامه زنده‌اش، خادمای حرمت اومدن و صلوات خاصه‌ پخش میشه که انگار نه انگار شخصی درونِ من داره زار میزنه از فراقت؛ زاااااارها! یعنی به حریمت قسم که من صدای چکه‌های اشک قلبم رو میشنیدم ولی وقتی خرمای حرمت بر نخیل و دست من کوتاهه، اجازه بده ممنونت باشم برای همین سیستم دفاع... چرا شیخ توی مفاتیح نگفته ذکر طی‌الارضِ مشهدت چیه!؟ که به خدای تو سوگند این بُعد منزل میکُشه ما رو . . #دلتنگی #امـام‌رضـاجـانم

تمام رسالت من در جهان  دوست داشتن توست . .💛

تولدتون‌مبارک‌آقاجان :) 🩵 خدابه‌ماعنایت‌داشت‌که‌ وجودشماروبه‌مابخشید . . -سرتون‌سلامت✨️

من تو رو با قلب شکسته پیدا کردم، تو منو با قلب شکسته گم کردی!

من فکر میکنم . به کوله ای که قراره جمع کنم . به روزی که قراره بیام بلیط بگیرم به مقصد کربلا/نجف . به مقتل خونیِ دهه ی اول محرمت . به قدم زدن تو باب القبله و گوله گوله اشک ریختن . به خنکای نسیم صبح حرم باباعلی . به تعویض پرچمت و روشن شدن چراغ قرمزای بین الحرمین . به لباس مشکیایی که قراره بپوشم . به پلی لیست مداحیایی که قراره تو مسیر همراهم باشن . به گرمای لذت بخش خورشیدِ شهرت،به موکبا و صدای هلابیکمِ موکب دارا . به خنکای سنگای باب السلطانیه . به دسته ی طویریج و بنی اسد،به صدای دمادم و زنجیر . به مقام و روضه ی ولدی ولدی . به سوزِ آسفالتای کفِ خیابونات . به وادی السلام و قبراش،به دهینای ابوعلی، به مسجد کوفه و پنکه هاش،به مسجد سهله و مقاماش . من به تو ، به تو عزیزِ دورِ من فکر می کنم . مارو تا محرمت نگه دار، همین ..!

پارسال اربعین تو حرم ارباب خیلی اتفاقی توی صفوف هرچی به ضریح نزدیک میشدم بی حال تر میشدم.. به حدی ک وقتی رسیدم دومتری ضریح دیگه نا نداشتم چشمامو باز کنم.. خدام منو یه سمتی کشوندن و گفتن ک حالت بهتر شد بلند شو.. چشمام بسته بود و تو دلم داشتم حسرت میخوردم واسه بغلی ک نکردم.. اشکی ک نشد دم ضریح بریزم.. داشتم به حال خودم تو بی‌حالی گریه میکردم.. پاهام توان نداشت برای بلند شدن.. وقتی سرم و بلند کردم قلبم میخاست بایسته.. من دقیقا روبروی راس مطهر بودم.. من اون موقع نفهمیدم چیشد ک من اون مکان بودم.. اونم توی اون ازدحام.. ک همه حق یه بغل داشتن و یا علی ..ولی من.. ولی من ده دقیقه فقط زل زدم و گریه کردم.. خدام هم دمشون گرم دست نزدن بهم .. میخام بگم دلم تنگ شده برا اون موقع .. اون موقع ک از شدت بی حالی به زحمت سر بلند کردم و گوشه ی شش گوشه چشمم خورد و راس مطهر.. حالم خیلی عالی بود اون موقع..آرزوم برآورده شد . .

سالها میگذره از رد اشکام رو شونه زائرات . . اربعین بود خیلی شلوغ بود نرسیدم به شبکه هات . . #دل‌گویه

امشب که به تو از دور سلام نمی‌دهیم؛ امشب سبد سبد سیب سرخ دست رعیت می‌دهد ارباب و مائیم که سبدها را به اشک پس می‌دهیم! امشب در روضه‌ی‌پدری، کربلاست! بقیع بهانه است . .

کاش ورودی حرم، وقتی میخواستیم از گیت رد بشیم، یه نفرم بود که گناهامونو تحویل بگیره ..(:

به قولِ پیام کیانی که میخونه؛ دل شده حرم لازم، الهی بشم عازم.❤️‍🩹