eitaa logo
دعاهای حاجت روایی 🤲🤲🤲
946 دنبال‌کننده
5.5هزار عکس
2.7هزار ویدیو
198 فایل
سفارش قرائت قرآن و نماز اموات ودعاهای جهت روا شدن حاجات ،نمازهای مستحبی و سفارش نمازهای حاجت و همچنین دختران و پسران متدین جهت انتخاب همسر مناسب در ایتا پیام ارسال فرمایید ۰۹۱۹۵۴۲۶۲۷۶خانم اسماعیلی ‌
مشاهده در ایتا
دانلود
کسانی ‌که امروز به کتاب روی می‌آورند، در آینده، دیگران به آنها روی خواهند آورد… 😁 🍒👩🏼‍💻|| @Azkodamso🌱
فقط آدم‌ های خوب به خوبی خود شک دارند. - پل استر 😒 🍒👩🏼‍💻|| @Azkodamso🌱
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🍒👩🏼‍💻|| @Azkodamso🌱 اون چیزهایی که هر انسانی باید بدونه از زبان دکتر انوشه😍❤️ 😁
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
زندگی شبیه قهوه ست؛ سیاه، تلخ و داغ ☕️ ✿ سیاهی را با سپیدی صداقت ✿ تلخی را با شیرینی صمیمیت ✿ داغی را با صبر ✿ باید تحمل کرد . دکتر انوشه ♥️ ♥️💚 🍒👩🏼‍💻|| @Azkodamso🌱
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
هشت نکته طلایی از دکتر انوشه 👌🌻🌻پروفایل 💖💖💖💖💖💖 🍒👩🏼‍💻|| @Azkodamso🌱
💌 حداقل اثر نماز 🍒👩🏼‍💻|| @Azkodamso🌱
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
دعاهای حاجت روایی 🤲🤲🤲
ـ ــ ـ ــ ـ ــ ـ ــ ـ ــ ـ ــ🍂🌱🍂 ـ ــ ـ ــ ـ ــ ـ ــ ـ ــ ـ ــ #راز_تنهایی #نرجس_شکوریان_فرد #قسمت_
ـ ــ ـ ــ ـ ــ ـ ــ ـ ــ ـ ــ🍂🌱🍂 ـ ــ ـ ــ ـ ــ ـ ــ ـ ــ ـ ــ • . 🏝 . • خوب نبود، اصلا درکی از خوبی و بدی نداشت و ترجیح می­‌داد در همین خلسه­‌هایی که‌قرار گرفته بماند. حال خوب تعریف مشخصی دارد یا ندارد برای او تمام تعریف­‌ها بی­رنگ شده بود، تازه داشت می­‌فهمید که هر کسی خوبی را با مذاق خودش تعریف می­کند نه به اصالت خوبی! اصلا خوبی این نبود که تا به حال خیال می­‌کرد، به خودش نمی­‌توانست دروغ بگوید، اصلا تا به حال به خوبی و بدی جدی فکر نکرده بود، تمام زندگیش را انگار در میان هیاهوهای باد، زندگی کرده بود. هر کس هر چه پیش­نهاد داده بود، به سمتش رفته بود، هرچه گفته بود انجام داده بود، تبلیغات سلبریتی­­‌ها، هیاهوی بادهای زود گذر بودند که او هم مثل یک بوتۀ خار در وسطشان به هر طرف غلطیده بود. از تصور بوتۀ خار حالش گرفته شد، تازه حس کرد که هیچ به حساب نمی­‌آمده و هرچه خوشی می­‌کرده با دوستان و در فضاهای مختلف و با انواع نوشیدنی و پوشیدنی، فقط چرخش ذلت­‌وار بوده است و دیگر هیچ! سرش به دوران افتاد و به زحمت خودش را تا کنار دیوار رساند و تکیه زد تا از شدت صدای باد و چرخش خودش از پا نیفتد. تا آخر مراسم در همان حال ماند. شاید هم خوابش برد. خوابی که برایش آرامش که نیاورد حالت تهوع هم در پی داشت... 💯 ادامه دارد... 💯 ‼️‼️ کپی ممنوع❌❌ 📚https://eitaa.com/joinchat/3277717555Cfd81cd49e3
ـ ــ ـ ــ ـ ــ ـ ــ ـ ــ ـ ــ🍂🌱🍂 ـ ــ ـ ــ ـ ــ ـ ــ ـ ــ ـ ــ • . 🏝 . • چشم که باز کرد همه جا روشن شده بود و او تنها در گوشه آشپزخانه دراز کشیده بود و پتوی نازکی رویش بود. حال ناخوش دیشب کسالت روزش شد و به سختی بلند شد. باید خودش را به تعمیرگاه می­‌رساند. سعید برایش پیام زده بود: -خوابت خیلی باحال بود، بیدارت نکردم. فقط یه خورده بدحال بودی انگار، اگر دیدی کمکی از من برمیاد، خبر بده! حالش ان­‌قدر بد بود که صدتا مثل سعید هم نتوانند برایش کاری انجام دهند. برای فرار از آن‌چه که شنیده بود پناه برد به یوسف و نوایش. هر چه یوسف می­‌خواند فایده نداشت، صحبت­‌های حاجی بیشتر برایش مرور می­شد. شب از سر کار خانه نرفت، نیاز داشت جای وسیعی باشد تا دیوانه نشود. راه افتاد تا کنار ساحل. تک­‌وتنها در شهر قدم زد، تمام طول ساحل را دوره کرد و تمام تلاششش را کرد که به چیزی فکر نکند. فقط نگاه کند... 💯 ادامه دارد... 💯 ‼️‼️ کپی ممنوع❌❌ 📚https://eitaa.com/joinchat/3277717555Cfd81cd49e3