#مدیرنوشت☺️
سلام علیکم🌷
خیلی خوش اومدید عزیران🌸
از این ک نظر میدید راجب کانال خیلی ممنونم🌿🙃🙂
رمان#قصهدلبری💞
➣➣➣➣➣➣➣➣➣➣➣➣
#ازکدامسو🛣
#هوایمن
#سومنسه
این ۳ رمان ۳ جلدی و باید ب ترتیب خونده بشه😉👆
#وقتیکوهگمشد🗻
و در اخر
#رنجمقدس۱ ☺️
و با هم خوندیم
حالا ی خبر جدید😃
#رنجمقدس۲ ( در حال پارت گذاری)
@Azkodamso
#مدیرنوشت☺️
سلام علیکم🌷
خیلی خوش اومدید عزیران🌸
از این ک نظر میدید راجب کانال خیلی ممنونم🌿🙃🙂
رمان#قصهدلبری💞
➣➣➣➣➣➣➣➣➣➣➣➣
#ازکدامسو🛣
#هوایمن
#سومنسه
این ۳ رمان ۳ جلدی و باید ب ترتیب خونده بشه😉👆
#وقتیکوهگمشد🗻
و در اخر
#رنجمقدس۱ ☺️
و با هم خوندیم
حالا ی خبر جدید😃
#رنجمقدس۲ ( در حال پارت گذاری)
@Azkodamso
#رنجمقدس۲
#قسمت_شصت_و_چهارم
اما حالا که حل تمرینهای سال پایینیها را برعهدهاش گذاشته بودند، شیرین بهترین لحظات را داشت و دلبریهایش از پوشش و آرایش شروع میشد تا سؤال و تکههایش و سر آخر از کلاس بیرون آمدنهایش.
مصطفی به او تذکر داده بود که مراعات همه را بکند اگر هیچ چیز دیگری برایش مهم نیست اما...
کلاس که تمام شد پنج دقیقه فرصت داشت تا کنار درب دانشگاه خودش را برساند. علی منتظر بود.
تدبیرش گرفت و علی همراهش شد. برایش از لیلا گفت:
- ببین یه قاعده تو خونۀ ما هست، کلا بچهها را لوس بار نمیآرن. پسرها که اصلاً، دخترها هم نه.
اما این معنیش این نیست که حس دختر بودنشون رو بُکشیم. مادر و خواهرم خیلی عزیزند.
از گل نازکتر هم بهشون نمیگیم. مخصوصا بابا که انگار یه گلدون دستشه، سه تا گل توش کاشتند و باید با شرایط ویژه نگهداری بشند.
اما این حس روحیه دیگه. ولی همین مادرم در نبود بابا یه غر یا یه ناآرامی ازش نمیبینی.
یا لیلا که با همۀ ویژگیهای دخترونش همۀ ما رو با یه انگشت میچرخونه. شاید یکی بگه خیلی تضاده، اما هست دیگه.
____🌱❣🌱___________
مصطفی ابروهایش را بالا داده بود تا بفهمد گل مقاوم را. گل مدیر و مدبر را.
سؤال بعدیش را از خواستههای لیلا کرده بود و علی خندیده بود:
- چیه میترسی با خودش حرف بزنی؟
خواهرم خوش زبونه فقط چون دلش شوهر نمیخواد حاضر نمیشه باهات طرف بشه.
- نمیخواد ازدواج کنه؟؟
- چرا بابا! فقط بس که تو و امثالهم ترسناکید ترجیح میده بمیره بله نگه.
ذهن مصطفی پردازشش متوقف شد. از کسی برخوردی دیده؟ ناکامی و ناآرامی؟ اذیت شده؟
مصطفی این مدت متوجه شده بود که علی بالاتر از یک برادر است برای لیلا. یک دوست است.
دوست صمیمی و همین هم هست که اینقدر مسلط است به حال و احوالش. اما نمیتوانست بپرسد که لیلا تجربۀ تلخ داشته یا...
- ببین مصطفی! لیلا برای خودش منش خاصی داره. یعنی چون پیش پدربزرگ و مادربزرگم دور از سروصدای تقلبی شهر بزرگ شده،
پاکی فکری خاصی داره که خیلی از دخترها ندارند. باهاش همینطور ساده برو جلو. اصلاً نیاز نیست پیچیدش کنی تا عمق حرف رو از ذهنش بکشی بیرون. آرزوش سواحل جزیرۀ قناری نیست.
ماشین چندصد میلیونی نیست. جشن و فلان... اینا براش مسخره است.
آرزوش همین درست و راست بینی زندگیه، میخواد اگه لیلاست طرفش مجنونی باشه که باهم زندگیشون رو جلو ببرند.
وسعت مهم نیست، رشد و بالا رفتن براش مهمه.
# ادامه_دارد...
# کپی_ممنوع ❌
🍃@Azkodamso
#ارسالیاعۻا❣
سلام عزیزم🙃
رمان اخرِ خودش...
ولی خب #رنجمقدس۲ رو بخونید ☺️❤️