eitaa logo
دیوار تبلیغاتی اندیشکده عطر گل نرگس
@Tabligatregolenarges313
107 دنبال‌کننده
211 عکس
437 ویدیو
4 فایل
لطفاً تبلیغاتی که برای درآمد زایی هست رو در کانال دیوار تبلیغات عطر گل نرگس ثبت بفرمایید ارتباط با ما @atrgolenarges1061
مشاهده در ایتا
پرسش‌ها
قوانین
داغ‌ترین‌ها
چندسکویی
پیوستن
دیوار تبلیغاتی اندیشکده عطر گل نرگس
107 دنبال‌کننده
دانلود
مطالب قبلی
دیوار تبلیغاتی اندیشکده عطر گل نرگس
هدایت شده از کانال رسمی اندیشکده عطر گل نرگس
fadaeian-shahadat hazrat zahra9703 (5).mp3
7.05M
شاعر: مظاهر کثیری‌نژاد کربلایی سید رضا نریمانی 🎤 ‍ ـ════✧⚘🌹⚘✧════ کوه غم رو سرم افتاد شعله توی حرم افتاد تا دیدم یه نانجیبی به جون مادرم افتاد چی کشید از در و مسمار که گرفته دست به دیوار من خودم فهمیده بودم پشت بازوش ورم افتاد با چشام دیدم که می‌ریخت تیکه‌های درِ سوخته اینکه داره گُر میگیره چادر مادره سوخته «نزنید مادر مارو» دیده بودم یه حرامی هی می‌زد حرف اضافه از خداشون بود ببینن که بابام بشه کلافه اونی که سردسته‌شونه از قرارم مستشونه تو یه دست قبضه‌ی شمشیر توی اون دستش غلافه هر کدوم آورده بودن دو سه تا اضافه شمشیر اما کارمون رو ساختن با همون غلاف شمشیر «نزنید مادر مارو» گُل یاس خونه افتاد از گُلش گلاب گرفتن کتاب نبی رو بستن از علی حساب گرفتن علی زیر بار نمی‌رفت که بیاد برای بیعت سراغ فاطمه رفتن آخرش جواب گرفتن همه جا دوده و آتیش همه جا پر از غباره مادرم می‌خواست بلند شه نانجیب می‌زد دوباره «نزنید مادر مارو» 🌹ویژه‌ی شهادت حضرت زهرا سلام الله علیها ✧⚘🌹⚘✧ کانال‌ رسمی اندیشکده عطر‌ گل‌ نر‌گس‌ @atrgolenarges313 گروه ارتباطی کانال‌های عطر گل نرگس ════✧⚘🌹⚘✧════
61 مشاهده
دیوار تبلیغاتی اندیشکده عطر گل نرگس
هدایت شده از کانال رسمی اندیشکده عطر گل نرگس
fadaeian-shahadat hazrat zahra9703 (5).mp3
7.05M
▪️واحد سوزناک «نزنید مادر مارو» ✍️ شاعر: مظاهر کثیری‌نژاد مادح: کربلایی سید رضا نریمانی 🎤 ‍ ـ════✧⚘🌹⚘✧════ کوه غم رو سرم افتاد شعله توی حرم افتاد تا دیدم یه نانجیبی به جون مادرم افتاد چی کشید از در و مسمار که گرفته دست به دیوار من خودم فهمیده بودم پشت بازوش ورم افتاد با چشام دیدم که می‌ریخت تیکه‌های درِ سوخته اینکه داره گُر میگیره چادر مادره سوخته «نزنید مادر مارو» دیده بودم یه حرامی هی می‌زد حرف اضافه از خداشون بود ببینن که بابام بشه کلافه اونی که سردسته‌شونه از قرارم مستشونه تو یه دست قبضه‌ی شمشیر توی اون دستش غلافه هر کدوم آورده بودن دو سه تا اضافه شمشیر اما کارمون رو ساختن با همون غلاف شمشیر «نزنید مادر مارو» گُل یاس خونه افتاد از گُلش گلاب گرفتن کتاب نبی رو بستن از علی حساب گرفتن علی زیر بار نمی‌رفت که بیاد برای بیعت سراغ فاطمه رفتن آخرش جواب گرفتن همه جا دوده و آتیش همه جا پر از غباره مادرم می‌خواست بلند شه نانجیب می‌زد دوباره «نزنید مادر مارو» 🌹ویژه‌ی شهادت حضرت زهرا سلام الله علیها ✧⚘🌹⚘✧ کانال‌ رسمی اندیشکده عطر‌ گل‌ نر‌گس‌ گروه ارتباطی کانال‌های اندیشکده عطر گل نرگس ════✧⚘🌹⚘✧════
1هزار مشاهده