eitaa logo
|• کتابسرای تبصیر •|
378 دنبال‌کننده
122 عکس
8 ویدیو
3 فایل
مرکز پخش کتاب‌های نصر تبصیر تلفن تماس: 09117366208 07142402820
مشاهده در ایتا
دانلود
هدایت شده از انتشارات تبصیر
آن روز، وقتی که خداوند انسان را از گِل آفرید، چیزی درونم فرو ریخت. گِل؟ چگونه ممکن بود گِلی سرد و بی‌جان برتر از من باشد؟ اما خداوند کاری کرد که هرگز تصورش را نمی‌کردم. او آدم را خلق کرد، از روح خود در او دمید و سپس فرمان داد: «بر آدم سجده کنید.» صدای این فرمان در گوشم طنین‌انداز شد، اما نمی‌توانستم اطاعت کنم. نمی‌توانستم خم شوم و سجده کنم بر چیزی که از گِل بود. همه فرشتگان سجده کردند، بدون هیچ تردیدی. من تنها ایستادم. غرور در وجودم شعله‌ور شد و فریاد زدم: «من بهتر از اویم! مرا از آتش آفریدی و او را از گِل.» خداوند با لحنی که تمام هستی را به لرزه می‌انداخت، گفت: «ای ابلیس! چرا از فرمان من سرپیچی کردی؟» اما غرور مرا کور کرده بود. سر خم نکردم. و آن‌گاه بود که خداوند گفت: «پس از این‌جا بیرون شو! تو رانده‌شده‌ای و تا ابد مورد لعنت خواهی بود.» لحظه‌ای سنگینی این کلمات را حس کردم، اما هنوز تسلیم نشده بودم. گفتم: «پروردگارا! تا روز قیامت به من مهلت بده.» خداوند پذیرفت و مهلتم داد. از آن لحظه، من قسم خوردم که تمام بندگان را گمراه می‌کنم. از آن روز، رسالتم آغاز شد. من در هر گوشه و کناری کمین کردم؛ در دل‌ها وسوسه انداختم، در چشم‌ها زرق و برق دنیا را نشان دادم، و گوش‌ها را با صداهای دلفریب پر کردم. هر که شک و تردید داشت، شکار من شد. اما حقیقتی تلخ همیشه در قلبم می‌سوخت: بندگان مخلص. آن‌هایی که قلبشان روشن به نور خدا بود، از دستم می‌گریختند. هیچ وسوسه‌ای بر آن‌ها کارگر نبود... 📝 اثر جدید نشر تبصیر