فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
خداحافظ ای برادر زینب.......🌷
هدایت شده از 💞هوای عاشقی💞
.
آیا مردانه، نرد عشق باختن را بلدی
یا عافیتطلبی را برگزیدهای؟!
📌شهید«مسعود ملا» در وصیتنامه سراسر نورش نوشته است:
«پروردگارا؛
هم جراحت
هم اسارت
و هم شهادت را
روزی من کن
و نگذار شرمنده مولایمان سیدالشهداء بشوم.»
.
بعد عاشورا همه خسته ایم
و از پای افتاده ......
در حالیکه فقط شمه ای از مصیبت کربلا را شنیده ایم .....
🌱امان از دل زینب
که همه مصیبت را به چشم دید و جام بلا را لاجرعه سر کشید
و راه سرخ عشق را
طی کرد ......
🖤لبیک یا زینب
#تدبر_حسینی
@Tadaborehussaini
┄┅▪️◼️❀ ﷽ ❀◼️▪️┅┄
#تدبر_حسینی (علیه السلام)
استادضرابی / شهریور ۱۴۰۰
▪️امام سجاد علیهالسلام پس از شهادت پدر ارجمندش امام حسین علیهالسلام در محرم سال ۶۱ قمری، در ۲۳ سالگی به مقام امامت نایل آمد و در سختترین و دشوارترین تاریخ امت اسلام، رهبری شیعیان و محبان اهل بیت علیهمالسلام را بر عهده گرفت و راه و روش پدران و نیاکان پاکنژاد خویش را استمرار بخشید.
🏴 آن حضرت، در واقعه کربلا حضور فعال داشت و از آغاز مبارزه امام حسین علیهالسلام بر ضد یزید بن معاویه، در کنار آن حضرت بود و در سفر آن حضرت از مدینه به مکه و از مکه به عراق و سرزمین کربلا، وی را همراهی میفرمود.
🚩 ولیکن در روز عاشورا که تمامی یاران امام حسین علیهالسلام به اذن آن حضرت و پس از آن، خود امام حسین علیهالسلام وارد میدان کارزار شده و با دشمنان به نبرد جانانه پرداختند و سرانجام مظلومانه به شهادت رسیدند، امام زین العابدین علیهالسلام بر اثر بیماری و تب شدید از جنگ با دشمنان بازماند
و به اراده الهی از آن واقعه خونین، جان به در برد، تا به عنوان حجت خدا بر روی زمین و امام امت و جانشین پدرش ابا عبدالله الحسین علیهالسلام، سکان کشتی طوفانزده امت را در دست گیرد و آن را هدایت و رهبری فرماید.
🏴 آن حضرت، پس از شهادت امام حسین علیهالسلام و یارانش در کربلا، به همراه بازماندگان قافله حسینی به اسارت دشمن درآمد و در حالی که از بیماری توانفرسا، رنج میبرد، در غل و زنجیر دشمنان قرار گرفت و سختی اسارت اهل بیت علیهمالسلام از کربلا به کوفه و از کوفه به شام را با صبر و بردباری تحمل کرد و تسلی و تسکینی برای سایر اسیران در بند بود و با خطبههای روان و روشنگر خود، دشمنان و جنایتکاران را رسوا و حقانیت امام حسین علیهالسلام را به گوش مسلمانان عالم رسانید و آنان را از خواب غفلت بیدار کرد و تحول عظیمی در جامعه مسلمانان بوجود آورد و دشمنان اهل بیت علیهمالسلام را به عقب نشینی از مواضع و دیدگاههای شیطانی خود واداشت
◾️◾️◾️◾️◾️
🏴پس از شهادت پدر و یاران با وفای او... امام سجاد طفل صغیر می دید گریه می کرد ،
آب می آوردند وضو بگیرد گریه می کرد ،
اگر اسیری می دید احترامش می کرد ،
اگر می دید گوسفندی را ذبح میکنند گریه می کرد ،
▪️می فرمود : آبش دادید یا نه ؟
آری آقا ، ما مسلمانیم
🏴با گریه می فرمود :
عده ای هم در کربلا می گفتند ما مسلمانیم ولی بابای من را لب تشنه کشتند .
💢▪️💢▪️💢▪️
روزی که پیکرم را بر روی ناقه بستند در یک لحظه جدایی قلب مرا شکستند
آنجا غریب و تنها بودم میان اعدا دیدم که عمه ام را به تازیانه بستند
من اینچنین جدایی هرگز ندیده بودم هم نعش و هم عزدار هر دو به خون نشستند
ولا حول و لا قوة الّا بالله العلی العظیم.
eitaa.com/tadaborehussaini
◼️هفت مصیبتِ شام از زبان امام سجاد علیه السلام...
✍از امام سجاد علیه السلام پرسیدند: سخت ترین مصائب شما در سفر کربلا کجا بود؟در پاسخ سه بار فرمودند: الشّام، الشّام، الشّام... امان از شام ! در شام هفت مصیبت بر ما وارد آوردند که از آغاز اسیری تا آخر ، چنین مصیبتی بر ما وارد نشده بود:
▪️1.ستمگران در شام اطراف ما را باشمشیرها احاطه کردند و بر ما حمله مینمودند و در میان جمعیت بسیار نگه داشتند و ساز و طبل میزدند.
▪️2.سرهای شهداء را در میان هودجهای زنهای ما قرار دادند. سر پدرم و سر عمویم عباس(علیه السلام) را در برابر چشم عمههایم زینب و ام کلثوم(علیها سلام) نگهداشتند و سر برادرم علی اکبر و پسر عمویم قاسم(علیه السلام) را در برابر چشمان خواهرانم سکینه و فاطمه میآوردند و با سرها بازی میکردند، و گاهی سرها به زمین میافتاد و زیر سم سُتوران قرار میگرفت.
▪️3.زنهای شامی از بالای بامها، آب و آتش بر سر ما می ریختند، آتش به عمامهام افتاد و چون دستهایم را به گردنم بسته بودند نتوانستم آن را خاموش کنم. عمامهام سوخت و آتش به سرم رسید و سرم را نیز سوزاند.
▪️4.از طلوع خورشید تا نزدیک غروب در کوچه و بازار با ساز و آواز ما را در برابر تماشای مردم در کوچه و بازار گردش دادند و میگفتند: «ای مردم! بکُشید اینها را که در اسلام هیچ گونه احترامی ندارند؟!»
▪️5.ما را به یک ریسمان بستند و با این حال ما را در خانه یهود و نصاری عبور دادند و به آن ها میگفتند: اینها همان افرادی هستند که پدرانشان، پدران شما را (در خیبر و خندق و ...) کشتند و خانههای آنها را ویران کردند . امروز شما انتقام آنها را از اینها بگیرید.
▪️6.ما را به بازار برده فروشان بردند و خواستند ما را به جای غلام و کنیز بفروشند ولی خداوند این موضوع را برای آن ها مقدور نساخت.
▪️7.ما را در مکانی جای دادند که سقف نداشت و روزها از گرما و شبها از سرما، آرامش نداشتیم و از تشنگی و گرسنگی و خوف کشته شدن، همواره در وحشت و اضطراب به سر میبردیم...
📗برگرفته از: تذکرة الشهداء ملاحبیب کاشانی
┈┈•✾🌿🌺🌿✾•┈┈
📚 #داستانهای_آموزنده
•✾📚 @Dastan 📚✾•