┈┈•✾🌿🌺🌿✾•┈┈
#تدبر_حسینی (علیه السلام)
استادضرابی /آبان ۱۴۰۰/صفحه چهارم
ادامه صفحه قبل .....
🌱سعد میگوید: «با احمد بن اسحاق راه افتادیم.
وقتی وارد سامراء شدیم، یکراست به منزل #امام_عسکریعلیهالسلام رفتیم و بعد از کسب اجازه، یکی از خدمتگزاران، ما را به داخل منزل راهنمایی کرد.
وقتی وارد محضر امامعلیهالسلام شدیم، صحنه ملاقات چنان زیبا و دیدنی بود که گویا رخسار حضرتش مانند ماه شب چهارده میدرخشید و کودکی روی زانویش نشسته بود که در شکل و زیبایی به ستاره مشتری شباهت داشت
« کَأَنَّ وَجْهَهُ کَالْقَمَرِ لَیلَةَ الْبَدْرِ وَ قَدْ رَأَینَا عَلَى فَخِذِهِ غُلَاماً یشْبِهُ الْمُشْتَرِی فِی الْحُسْنِ وَ الْجَمَالِ.»
موی سرش از دو سو تا بناگوش میرسید و میان آن باز بود؛ مانند الفی که در بین دو واو قرار گیرد و در مقابل او انارى از طلا مزین به نگین و جواهرات گرانبها بود که یکى از سران بصره به او اهدا کرده بود. و در دست مبارک امام عسکرىعلیهالسلام قلمى بود که مطالبى را بر کاغذى مىنوشت........
#میلاد_امام_حسن_عسکری
🌸 @tadaborehussaini🌸
👇
┈┈•✾🌿🌺🌿✾•┈┈
#تدبر_حسینی (علیه السلام)
استادضرابی /آبان ۱۴۰۰/صفحه ششم
ادامه متن قبل 🔻
#امام_عسکرىعلیهالسلام فرمود:
«راست گفتى پسر جان! اکنون آن مرد را راهنمایى کن که حرام آن کدام است.»
🌱 پسر بچّه ( امام مهدی ع) گفت: «در این مسکوکات دینارى است منسوب به شهر رى (رازى) که تاریخ آن فلان سال است و نصف نقش آن محو شده؛ و سه قطعه طلاى آملى به وزن یک دانق و نیم در این کیسه مىباشد، که این مقدار از آن حرام است، و علّت تحریم آن این است که صاحب آن در فلان سال و فلان ماه به یکى از همسایگان بافندة خود یک من و یک چارک نخ داده که آن را ببافد، و مدّت زمان زیادى از آن گذشت تا اینکه دزدى آن را به سرقت برد و بافنده خبر دزدى را به او رسانید، ولى او قبول نکرد و تصدیقش ننمود و غرامت آن را یک من و نیم نخ باریکتر از وى باز ستانده است و از آن جامهاى بافته که این دینار و آن قطعه طلاى آملى بهاى آن است.» و چون سر کیسه را باز کرد در آن، دینارِ رازی و طلاى آملى را همانگونه که گفته بود یافت. سپس کیسه دیگرى را باز کرد، آن پسر بچّه گفت:
«این کیسه متعلّق به فلانى از فلان محلّه قم است، و مسکوکات آن پنجاه دینار است و در خور ما نیست که دستانمان را بدانها نزدیک کنیم.»
گفت: «براى چه؟» پاسخ فرمود: «زیرا این سکّههاى طلا، بهاى گندمى است که آن گندم متعلّق به صاحب آن و تعدادى زارع است؛ ولى فرستنده سهم خود را با پیمانة تمام برداشته؛ امّا سهم زارعان دیگر را با پیمانه ناتمام داده است.»
بی تو اینجا همه در حبس ابد تبعیدند سالها، هجری و شمسی، همه بیخورشیدند
از همان لحظه که از چشم یقین افتادند چشمهای نگران، آینه تردیدند
#میلاد_امام_حسن_عسکری
🌸 @tadaborehussaini🌸
👇
┈┈•✾🌿🌺🌿✾•┈┈
#تدبر_حسینی (علیه السلام)
استادضرابی /آبان ۱۴۰۰/صفحه هفتم
.....ادامه متن قبل
در اینجا مولایمان #امام_عسکرىعلیهالسلام فرمود:
«عزیزم! راست گفتى!» ( خطاب به فرزند عزیزش )
🌱سپس افزود: «اى پسر اسحاق! این کیسهها را برداشته و به صاحبان آنها برسان یا سفارش به رساندن آنها بکن؛ زیرا ما نیازى بدانها نداریم.»
🌱 سپس گفت: «جامه آن پیرزن را بیاور!» احمد بن اسحاق گوید: «آن لباس در جامهدانى بود که من فراموشش کرده بودم.»
و تا احمد بن اسحاق رفت آن جامه را بیاورد، مولایمان #امام_عسکرىعلیهالسلام نظرى به من انداخته و فرمود: «اى سعد! تو براى چه آمدى؟» گفتم: «احمد بن اسحاق مرا تشویق به زیارت شما نمود.»
🌱امام فرمود: «پس سؤالاتى که قرار بود از من بپرسى چه؟!» گفتم: «آنها نیز بر حال خود باقى است.» فرمود:
«از نور دیدهام - و با دست مبارکش به آن پسر بچّه اشاره فرمود- پاسخ آنها و هر سؤال دیگر که مىخواهى بپرس!».......
#میلاد_امام_حسن_عسکری
🌸 @tadaborehussaini🌸
👇
┈┈•✾🌿🌺🌿✾•┈┈
#تدبر_حسینی (علیه السلام)
استادضرابی /آبان ۱۴۰۰/صفحه یازدهم
.......سپس مولایمان #امام_عسکرىعلیهالسلام براى نماز خود برخاست و همراهش حضرت قائم علیهالسلام نیز بلند شدند؛
و من نیز از نزد آن دو بزرگوار خارج شده و در جستجوى احمد بن اسحاق برآمدم.
ناگاه او با چشمى گریان با من روبرو شد.
به او گفتم: «چرا تأخیر کردى و چه چیز تو را به گریه انداخته؟»
گفت: «آن پارچه پیرزن قمی را که مولایم مطالبهاش نمود، گم کردهام.»
گفتم: «مشکلى نیست، خودت برو به حضرت علیهالسلام خبر بده.»
او نیز دوباره بر محضر امام عسکری علیهالسلام وارد شد و با چهرهاى خندان بیرون آمد، در حالى که بر محمّد صلیاللهعلیهوآله و أهلبیت علیهمالسلام او صلوات مىفرستاد.
گفتم: «چه خبر؟»
گفت: «آن جامه را بهصورت باز و گشاده، زیر دو قدم مبارک مولایم دیدم که بر آن نماز مىگزارد.»
📕( إحتجاج طبرسی، احمد بن على طبرسى، ج2، ص 462 تا ص 466)
#میلاد_امام_حسن_عسکری
🌸 @tadaborehussaini🌸
┈┈•✾🌿🌺🌿✾•┈┈
#تدبر_حسینی (علیه السلام)
استادضرابی /آبان ۱۴۰۰/صفحه دوازدهم
.... «محمد بن حسن میمون» میگوید:
به #امام_عسکریعلیهالسلام نامهای نوشتم و از فقر و تنگدستی شکایت کردم؛
ولی بعد با خود گفتم: مگر امام صادقعلیهالسلام نفرمود: « الْفَقْرُ مَعَنَا خَيْرٌ مِنْ الْغِنَى مَعَ غَيْرِنَا وَ الْقَتْلُ مَعَنَا خَيْرٌ مِنَ الْحَيَاةِ مَعَ عَدُوِّنَا» «فقر با ما بهتر از توانگری با دیگران و کشته شدن با ما بهتر از زنده ماندن با دشمنان ما است».
حضرت #عسکریعلیهالسلام در پاسخ نوشتند
إِنَّ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ مُحْصٍ أَوْلِيَاءَنَا إِذَا تَكَاثَفَتْ ذُنُوبُهُمْ بِالْفَقْرِ وَ قَدْ يَعْفُو عَنْ كَثِيرٍ مِنْهُمْ كَمَا حَدَّثَتْكَ نَفْسُكَ الْفَقْرُ مَعَنَا خَيْرٌ مِنَ الْغِنَى مَعَ غَيْرِنَا وَ الْقَتْلُ مَعَنَا خَيْرٌ مِنَ الْحَيَاةِ مَعَ عَدُوِّنَا
«هرگاه گناهان دوستان، زیاد شود، خداوند آنها را به فقر گرفتار میکند و گاهی از گناهان بسیاری گذشت میکند، همچنانکه پیش خود گفتهای: فقر با ما بهتر از توانگری با دیگران است. ما برای کسانی که به ما پناهنده شوند، پناهگاهیم:
«وَ نُورٌ لِمَنِ اسْتَبْصَرَ بِنَا وَ عِصْمَةٌ لِمَنْ اعْتَصَمَ بِنَا، مَنْ أَحَبَّنَا کَانَ مَعَنَا فِی السَّنَامِ الْأَعْلَى وَ مَنِ انْحَرَفَ عَنَّا فَإِلَى النَّارِ؛
📕 ((کشف الغمه ج2 ص 422))
و برای کسانی که از ما هدایت و بصیرت بجویند، نوریم، و ما نگهدار کسانی هستیم که [برای نجات از گمراهی] به ما پناه آوردهاند، هر کس ما را دوست بدارد، در رتبۀ بلند [تقرّب به خدا] با ما میباشد و کسی که از ما جدا شود، به سوی آتش خواهد رفت.»
#میلاد_امام_حسن_عسکری
🌸 @tadaborehussaini🌸