eitaa logo
تدبر حسینی
233 دنبال‌کننده
4.7هزار عکس
1.4هزار ویدیو
122 فایل
مباحث تدبر استادضرابی "تدبردر کلمات قصار امام حسین علیه السلام _ " محرم ۱۴۴۲ "وتدبر در کلمات ائمه اطهار علیهم السلام" جلسات تدبر در قران استادضرابی که بین سالهای ۷۹ تا ۹۹ ضبط شده و به لطف الهی ادامه دارد ... ارتباط با ادمین : @z_ziaie
مشاهده در ایتا
دانلود
┈┈•✾🌿🌺🌿✾•┈┈ (علیه السلام) استادضرابی /آبان ۱۴۰۰/صفحه چهارم ادامه صفحه قبل ..... 🌱سعد می‌گوید: «با احمد بن اسحاق راه افتادیم. وقتی وارد سامراء شدیم، یکراست به منزل رفتیم و بعد از کسب اجازه، یکی از خدمتگزاران، ما را به داخل منزل راهنمایی کرد. وقتی وارد محضر امام‌علیه‌السلام شدیم، صحنه ملاقات چنان زیبا و دیدنی بود که گویا رخسار حضرتش مانند ماه شب چهارده می‌درخشید و کودکی روی زانویش نشسته بود که در شکل و زیبایی به ستاره مشتری شباهت داشت « کَأَنَّ وَجْهَهُ کَالْقَمَرِ لَیلَةَ الْبَدْرِ وَ قَدْ رَأَینَا عَلَى فَخِذِهِ غُلَاماً یشْبِهُ الْمُشْتَرِی فِی الْحُسْنِ وَ الْجَمَالِ.» موی سرش از دو سو تا بنا‏گوش می‌رسید و میان آن باز بود؛ مانند الفی که در بین دو واو قرار گیرد و در مقابل او انارى از طلا مزین به نگین و جواهرات گرانبها بود که یکى از سران بصره به او اهدا کرده بود. و در دست مبارک امام عسکرى‌علیه‌السلام قلمى بود که مطالبى را بر کاغذى مى‏نوشت........ 🌸 @tadaborehussaini🌸 👇
┈┈•✾🌿🌺🌿✾•┈┈ (علیه السلام) استادضرابی /آبان ۱۴۰۰/صفحه ششم ادامه متن قبل 🔻 فرمود: «راست گفتى پسر جان! اکنون آن مرد را راهنمایى کن که حرام آن کدام است.» 🌱 پسر بچّه ( امام مهدی ع) گفت: «در این مسکوکات دینارى است منسوب به شهر رى (رازى) که تاریخ آن فلان سال است و نصف نقش آن محو شده؛ و سه قطعه طلاى آملى به وزن یک دانق و نیم در این کیسه مى‏باشد، که این مقدار از آن حرام است، و علّت تحریم آن این‏ است که صاحب آن در فلان سال و فلان ماه به یکى از همسایگان بافندة خود یک من و یک چارک نخ داده که آن را ببافد، و مدّت زمان زیادى از آن گذشت تا اینکه دزدى آن را به سرقت برد و بافنده خبر دزدى را به او رسانید، ولى او قبول نکرد و تصدیقش ننمود و غرامت آن را یک من و نیم نخ باریک‌تر از وى باز ستانده است و از آن جامه‏اى بافته که این دینار و آن قطعه طلاى آملى بهاى آن است.» و چون سر کیسه را باز کرد در آن، دینارِ رازی و طلاى آملى را همان‌گونه که گفته بود یافت. سپس کیسه دیگرى را باز کرد، آن پسر بچّه گفت: «این کیسه متعلّق به فلانى از فلان محلّه قم است، و مسکوکات آن پنجاه دینار است و در خور ما نیست که دستانمان را بدانها نزدیک کنیم.» گفت: «براى چه؟» پاسخ فرمود: «زیرا این سکّه‏هاى طلا، بهاى گندمى است که آن گندم متعلّق به صاحب آن و تعدادى زارع است؛ ولى فرستنده سهم خود را با پیمانة تمام برداشته؛ امّا سهم زارعان دیگر را با پیمانه ناتمام داده است.» بی تو اینجا همه در حبس ابد تبعیدند سالها، هجری و شمسی، همه بی‏خورشیدند از همان لحظه که از چشم یقین افتادند چشمهای نگران، آینه تردیدند 🌸 @tadaborehussaini🌸 👇
┈┈•✾🌿🌺🌿✾•┈┈ (علیه السلام) استادضرابی /آبان ۱۴۰۰/صفحه هفتم .....ادامه متن قبل در اینجا مولایمان فرمود: «عزیزم! راست گفتى!» ( خطاب به فرزند عزیزش ) 🌱سپس افزود: «اى پسر اسحاق! این کیسه‏ها را برداشته و به صاحبان آنها برسان یا سفارش به رساندن آنها بکن؛ زیرا ما نیازى بدانها نداریم.» 🌱 سپس گفت: «جامه آن پیرزن را بیاور!» احمد بن اسحاق گوید: «آن لباس در جامه‏دانى بود که من فراموشش کرده بودم.» و تا احمد بن اسحاق رفت آن جامه را بیاورد، مولایمان نظرى به من انداخته و فرمود: «اى سعد! تو براى چه آمدى؟» گفتم: «احمد بن اسحاق مرا تشویق به زیارت شما نمود.» 🌱امام فرمود: «پس سؤالاتى که قرار بود از من بپرسى چه؟!» گفتم: «آنها نیز بر حال خود باقى است.» فرمود: «از نور دیده‏ام - و با دست مبارکش به آن پسر بچّه اشاره فرمود- پاسخ آنها و هر سؤال دیگر که مى‏خواهى بپرس!»....... 🌸 @tadaborehussaini🌸 👇
┈┈•✾🌿🌺🌿✾•┈┈ (علیه السلام) استادضرابی /آبان ۱۴۰۰/صفحه یازدهم .......سپس مولایمان براى نماز خود برخاست و همراهش حضرت قائم‌ علیه‌السلام نیز بلند شدند؛ و من نیز از نزد آن دو بزرگوار خارج شده و در جستجوى احمد بن اسحاق برآمدم. ناگاه او با چشمى گریان با من روبرو شد. به او گفتم: «چرا تأخیر کردى و چه چیز تو را به گریه انداخته؟» گفت: «آن پارچه پیرزن قمی را که مولایم مطالبه‏اش نمود، گم کرده‏ام.» گفتم: «مشکلى نیست، خودت برو به حضرت ‌علیه‌السلام خبر بده.» او نیز دوباره بر محضر امام عسکری ‌علیه‌السلام وارد شد و با چهره‏اى خندان بیرون آمد، در حالى که بر محمّد ‌صلی‌الله‌علیه‌و‌آله و أهل‏بیت‌ علیهم‌السلام او صلوات مى‏فرستاد. گفتم: «چه خبر؟» گفت: «آن جامه را به‌صورت باز و گشاده، زیر دو قدم مبارک مولایم دیدم که بر آن نماز مى‏گزارد.» 📕( إحتجاج طبرسی، احمد بن على طبرسى‏، ‏ج‏2، ص 462 تا ص 466) 🌸 @tadaborehussaini🌸
┈┈•✾🌿🌺🌿✾•┈┈ (علیه السلام) استادضرابی /آبان ۱۴۰۰/صفحه دوازدهم .... «محمد بن حسن میمون» می‏گوید: به نامه‏ای نوشتم و از فقر و تنگدستی شکایت کردم؛ ولی بعد با خود گفتم: مگر امام صادق‌علیه‌السلام نفرمود: « الْفَقْرُ مَعَنَا خَيْرٌ مِنْ‏ الْغِنَى‏ مَعَ غَيْرِنَا وَ الْقَتْلُ مَعَنَا خَيْرٌ مِنَ الْحَيَاةِ مَعَ عَدُوِّنَا» «فقر با ما بهتر از توانگری با دیگران و کشته شدن با ما بهتر از زنده ماندن با دشمنان ما است». حضرت در پاسخ نوشتند إِنَّ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ مُحْصٍ أَوْلِيَاءَنَا إِذَا تَكَاثَفَتْ ذُنُوبُهُمْ بِالْفَقْرِ وَ قَدْ يَعْفُو عَنْ كَثِيرٍ مِنْهُمْ كَمَا حَدَّثَتْكَ نَفْسُكَ الْفَقْرُ مَعَنَا خَيْرٌ مِنَ‏ الْغِنَى‏ مَعَ غَيْرِنَا وَ الْقَتْلُ مَعَنَا خَيْرٌ مِنَ الْحَيَاةِ مَعَ عَدُوِّنَا «هرگاه گناهان دوستان، زیاد شود، خداوند آنها را به فقر گرفتار می‏کند و گاهی از گناهان بسیاری گذشت می‏کند، همچنان‏که پیش خود گفته‏ای: فقر با ما بهتر از توانگری با دیگران است. ما برای کسانی که به ما پناهنده شوند، پناهگاهیم: «وَ نُورٌ لِمَنِ اسْتَبْصَرَ بِنَا وَ عِصْمَةٌ لِمَنْ‏ اعْتَصَمَ‏ بِنَا، مَنْ أَحَبَّنَا کَانَ مَعَنَا فِی السَّنَامِ الْأَعْلَى وَ مَنِ انْحَرَفَ عَنَّا فَإِلَى النَّارِ؛ 📕 ((کشف الغمه ج2 ص 422)) و برای کسانی که از ما هدایت و بصیرت بجویند، نوریم، و ما نگهدار کسانی هستیم که [برای نجات از گمراهی] به ما پناه آورده‏اند، هر کس ما را دوست بدارد، در رتبۀ بلند [تقرّب به خدا] با ما می‏باشد و کسی که از ما جدا شود، به سوی آتش خواهد رفت.» 🌸 @tadaborehussaini🌸