امام خمینی (ره):
نگویید که دیگران رأی می دهند.
من هم باید رأی بدهم،
تو هم باید رأی بدهی،
آن روستایی هم که در کنار مزرعه خودش کار می کند باید رأی بدهد؛ تکلیف است.
این یک تکلیف الهی است... ما مکلفیم به اینکه در امور دخالت کنیم. ما مکلفیم در امور سیاسی دخالت کنیم؛ مکلیفم شرعاً؛ همانطور که پیغمبر می کرد؛ همان طور که حضرت امیر می کرد...
این تکلیف آقایان است که راجع به مسائل اسلامی، که پیش می آید، چه وکیل بخواهید تعیین کنید و چه ـ عرض بکنم که ـ رئیس جمهور بخواهید تعیین کنید، باید در صحنه باشید؛ عذری ندارید که بروید کنار بنشینید.
#انتخابات 1400
# مشارکت حداکثری
#کلام_روح_الله
2.07M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
با یاد امام وشهدا پای صندوق رای برای انتخاب اصلح می رویم
اللهم اصلح کل فاسد من امور المسلمین
🤲🚩🚩🚩🚩🚩
#یاد_شهداء
Eitaa.com/tadaburdarquran
☀️داستانی زیبا در فضیلت زیارت #امام_حسین علیه السّلام
🚩سلیمان أعمش گوید که:
در کوفه منزل داشتم و مرا در آنجا همسایه ای بود که طریق اهل بیت نداشت؛
من بعضی از اوقات با او می نشستم و مذاکره می نمودم. در شب جمعه ای به او گفتم: تو چه می گوئی در زیارت #حسین علیه السّلام؟
گفت: بدعت است و هر بدعت ضلالت است.
و هر ضلالت در آتش است من با نهایت خشم از نزد او برخاستم و به منزل آمدم، و با خود گفتم:
چون سحر شود به نزد او می روم و از فضایل مولا أمیرالمؤمنین آنقدر برای او نقل می کنم که از شدّت حزن و غصّه چشمانش گرم شود.
سحر به منزل او رفتم و در زدم، صدا از پشت در آمد که در منزل نیست و به زیارت #حسین به کربلا رفته است.
تعجّب نمودم و به شتاب به سمت کربلا حرکت کردم. آن شیخ را دیدم که سر به سجده گذارده، و از رکوع و سجود خستگی نداشت.
بدو گفتم: تو می گفتی که زیارت #حسین بدعت است و هر بدعت ضلالت و هر ضلالت در آتش است!
چه شد که خود به زیارت آمدی؟!
گفت: ای مرد! مرا ملامت مکن که من از حقّانیت اهل بیت خبری نداشتم. دوش که به خواب رفتم مردی را در خواب دیدم که نه بلند بود نه کوتاه، و از نهایت حسن و بهاء نمی توانم توصیف کنم.
او راه می رفت و اطراف او را هاله وار جماعتی احاطه کرده بودند.
و جلوی این جماعت مردی بر اسبی سوار بود که دم اسب او چند بافت داشت، و این مرد تاجی بر سرش بود که چهار گوشه داشت، و بر هر گوشه جواهری رخشان بود که در ظلمات شب هر کدام مسافت سه روز راه را روشن می کرد.
پرسیدم: آن مرد که دور او را گرفته اند کیست؟
گفتند: محمّد بن عبدالله خاتم النبیین است.
پرسیدم که: این سوار که در جلو می رود کیست؟
گفتند: أمیرالمؤمنین علی بن أبی طالب است.
آنگاه بر آسمان نظر افکندم دیدم ناقه ای از نور، و بر آن هودجی است و در هوا حرکت می کند.
گفتم: این از آنِ کیست؟
گفتند: از آنِ خَدیجَه بنت خُوَیلِد و فاطمه زهراء.
گفتم: آن جوان کیست؟
گفتند: حضرت حسن مجتبی.
گفتم: این جماعت و این هودج همگی به کجا می روند؟
گفتند که: شب جمعه است و همگی به زیارت کشته شده به تیغ ستم، سید الشّهداء #حسین بن علی به کربلا می روند.
🚩آنگاه متوجّه هودج شدم، دیدم رقعه هائی از آن به زمین می ریزد و بر روی هر یک از آنها نوشته است:
**أمانٌ مِنَ النّارِ لِزُوّارِ الحُسَینِ علیه السّلام فی لَیلَة الجُمُعَة**
[1]
🌷آن وقت هاتفی ندا کرد ما را که: آگاه باشید که ما و شیعیان ما در درجه عالیه ای در بهشت قرار خواهیم داشت! ای سلیمان! من از این مکان مفارقت نمی کنم تا روح از بدنم مفارقت کند.
[2]
🚩رقعه هائی که از آسمان به زمین می آید برای امان زائر أباعبدالله علیه السّلام
🚩مرحوم شیخ نوری گوید که: مرحوم طُرَیحی آخرِ این خبر را چنین نقل کرده است که:
آن شیخ گفت: ناگاه دیدم رقعه هائی از بالا به زمین می ریزد.
سؤال کردم که: چیست؟
گفتند که: این رقعه های امان است برای زوّار #حسین علیه السّلام در شب جمعه.
من یکی از آنها برای خود طلب کردم. گفتند: این رقعه ها حقّ تو نیست!
تو می گوئی: زیارت #حسین بدعت است! هرگز از این رقعه ها نخواهی یافت تا آنکه زیارت کنی #حسین علیه السّلام را و اعتقاد کنی به فضل و شرافت او!
پس من از خواب بیدار شدم و هراسان بودم، و در همان ساعت قصد زیارت سید خودم #حسین علیه السّلام را نمودم.
🚩 [امان از جانب پروردگار است برای زائرین #حسین علیه السّلام در شب جمعه از آتش دوزخ. مترجم ]
📚 بحار الأنوار، ج 45، ص 401