┈┈•✾🌿🌺🌿✾•┈┈
#تدبر_حسینی (علیه السلام)
استادضرابی /آبان ۱۴۰۰/صفحه دوم
#موضوع_تدبر_ما این است که:
با کدام ملاک یقین کنیم که پناهنده به اهلبیت مطهر پیامبر (علیهم السلام) هستیم و پیرو راه آنها شدهایم یا که منحرف از مسلک و مرامشان، در بیراه گم گشتهایم؟
🌺🌿جواب اجمالی در همین فرمایش امام و سخن دیگری از حضرت به این پرسش آمده است که :
« إنَّ شِيعَتَنَا هُمُ الَّذِينَ يَتَّبِعُونَ آثَارَنَا وَ يُطِيعُونَا فِى جَمِيعِ أوَامِرِنَا وَ نَوَاهِينَا فَأولئِكَ شِيعَتُنَا فَأمّا مَنْ خَالَفَنَا فِى كَثِيرٍ مِمَّا فَرَضَهُ اللّهُ عَلَيْهِ فَلَيْسُوا مِنْ شِيعَتِنَا... »
شیعیان ما کسانی هستند که از آثار ما پیروی می کنند، دستورات ما را به کار می بندند، و از آنچه نهی کرده ایم اجتناب می نمایند، و اما کسانی که در بسیاری از آنچه خداوند بر آنها واجب کرده با ما مخالفت می کنند از شیعیان ما نیستند».
🔰 (التفسير المنسوب الى الامام العسكرى(علیه السلام)، ص 318)
#میلاد_امام_حسن_عسکری
🌸 @tadaborehussaini🌸
ادامه دارد ....
┈┈•✾🌿🌺🌿✾•┈┈
#تدبر_حسینی (علیه السلام)
استادضرابی /آبان ۱۴۰۰/صفحه سوم
🌺🌿نمونههایی از پذیرفته شدگان و مردودین
🌱برای اینکه خود را بهتر ارزیابی کنیم مناسب است هر چند به طور اجمالی در این جا و به طور تفصیلی و دقیق در محکمه وجدان خود، از نزدیک قضاوتهای امام را درباره بعضی افراد و اشخاص ببینیم
و سپس با احوالات خود تطبیق دهیم؛
زیرا میزان شرع و دین برای همه یکسان است.
🌺🌿 سعد بن عبد اللَّه اشعری قمی( رجال نجاشی، ص 177، رقم 9)،
از شیعیان و پیروان امام حسن عسکری (علیه السلام) بود که همواره با مخالفین امامت بحث و مناظره میکرد
🌱روزی گرفتار یک دانشمند ناصبى مذهب متعصب و لجوج شد که در مناظرة عقیدتىبسیارسختگیر بود.
پس بدون هیچ نتیجهای از نزد این فرد مخاصم مراجعت نمود.
🌱شبهات فکری او را چنان مشغولش نمود که از غصّه نزدیک بود جگرش پاره پاره شود؛ پس از آن دست به قلم برده و در طومارى اقدام به نوشتن بیش از چهل مسئله پیچیده - و مشکلى که جوابش را نمىدانست - نموده و تصمیم گرفت آن را از احمد بن اسحاق که نزدیکترین دوست امام حسن عسکریعلیهالسلام و بهترین همشهریاش بود، بپرسد.
(شرح حال احمد بن اسحاق، در ج ۴ ستارگان حرم، ص 101)
🌱 وقتی به دنبال او رفت معلوم شد به قصد سفر به سامرا از شهر خارج شده است.
🌿 سعد بن عبدالله میگوید: بیدرنگ به راه افتادم. در بین راه او را ملاقات و علت دیدار را بیان کردم و گفتم:
«طبق معمول پرسشهایی آوردهام که جواب بگیرم.»
🌱وی در حالی که از این دیدار خوشحال بود، به من گفت: «خوب شد آمدی، همراهم باش؛ زیرا من به شوق دیدار مولایمان #حضرت_عسکریعلیهالسلام به سامرا میروم و سؤالاتی در رابطه با تأویل و تنزیل قرآن دارم.
با هم برویم و پاسخهایمان را از منبع وحی بگیریم؛
زیرا اگر به محضر آقا برسی، با دریایی از شگفتیهای تمام ناشدنی و غرائب بیپایان روبرو خواهی شد.........🔻🔻🔻
#میلاد_امام_حسن_عسکری
🌸 @tadaborehussaini🌸
👇
┈┈•✾🌿🌺🌿✾•┈┈
#تدبر_حسینی (علیه السلام)
استادضرابی /آبان ۱۴۰۰/صفحه چهارم
ادامه صفحه قبل .....
🌱سعد میگوید: «با احمد بن اسحاق راه افتادیم.
وقتی وارد سامراء شدیم، یکراست به منزل #امام_عسکریعلیهالسلام رفتیم و بعد از کسب اجازه، یکی از خدمتگزاران، ما را به داخل منزل راهنمایی کرد.
وقتی وارد محضر امامعلیهالسلام شدیم، صحنه ملاقات چنان زیبا و دیدنی بود که گویا رخسار حضرتش مانند ماه شب چهارده میدرخشید و کودکی روی زانویش نشسته بود که در شکل و زیبایی به ستاره مشتری شباهت داشت
« کَأَنَّ وَجْهَهُ کَالْقَمَرِ لَیلَةَ الْبَدْرِ وَ قَدْ رَأَینَا عَلَى فَخِذِهِ غُلَاماً یشْبِهُ الْمُشْتَرِی فِی الْحُسْنِ وَ الْجَمَالِ.»
موی سرش از دو سو تا بناگوش میرسید و میان آن باز بود؛ مانند الفی که در بین دو واو قرار گیرد و در مقابل او انارى از طلا مزین به نگین و جواهرات گرانبها بود که یکى از سران بصره به او اهدا کرده بود. و در دست مبارک امام عسکرىعلیهالسلام قلمى بود که مطالبى را بر کاغذى مىنوشت........
#میلاد_امام_حسن_عسکری
🌸 @tadaborehussaini🌸
👇
┈┈•✾🌿🌺🌿✾•┈┈
#تدبر_حسینی (علیه السلام)
استادضرابی /آبان ۱۴۰۰/صفحه پنجم
....ادامه متن قبل
احمد بن اسحاق با خود کیسهای داشت که آن را با یک عباى طبرى پوشانده بود، و در آن حدود یک صد و شصت بسته دینار و درهم بود، و سر هر کیسه را صاحبش مهر زده بود.
🌱 بعد از سلام و احوالپرسی، احمد بن اسحاق، عباى طبرى را گشود و کیسة سر به مهر خود را در مقابل #امام_عسکرى علیهالسلام نهاد.
امام علیهالسلام به پسر بچّهای که در کنارش بود نگریست، و فرمود:
یا بنی فضّ الخاتم عن هدایا شیعتک. «مهر از هدایاى شیعیان و دوستان خود بردار.»
🌿🌺 آن کودک گفت:
«یا مَوْلَای أَ یجُوزُ أَنْ أَمُدَّ یداً طَاهِرَةً إِلَى هَدَایا نَجِسَةٍ وَ أَمْوَالٍ رِجْسَةٍ؛ مولاى من! آیا جایز است دست پاک و مطهّرم را به هدایا و اموالى آلوده دراز کنم؟!»
🌱 سپس ادامه داد: «اى ابن اسحاق! محتویات کیسه را بیرون آور تا من حلال و حرام آن را جدا کنم»؛ سپس اوّلین کیسهاى که خارج ساخت، آن پسر بچّه گفت:
«این مال فلانى از فلان محلّه در قم، شامل شصت و دو دینار است که چهل و پنج دینار آن مربوط به بهاى فروش زمین سنگلاخى است که صاحبش آن را از پدر خود به ارث برده و چهارده دینار آن مربوط به بهاى هفت جامه و سه دینار آن مربوط به اجاره دکّانها است.».......
#میلاد_امام_حسن_عسکری
🌸 @tadaborehussaini🌸
👇
┈┈•✾🌿🌺🌿✾•┈┈
#تدبر_حسینی (علیه السلام)
استادضرابی /آبان ۱۴۰۰/صفحه ششم
ادامه متن قبل 🔻
#امام_عسکرىعلیهالسلام فرمود:
«راست گفتى پسر جان! اکنون آن مرد را راهنمایى کن که حرام آن کدام است.»
🌱 پسر بچّه ( امام مهدی ع) گفت: «در این مسکوکات دینارى است منسوب به شهر رى (رازى) که تاریخ آن فلان سال است و نصف نقش آن محو شده؛ و سه قطعه طلاى آملى به وزن یک دانق و نیم در این کیسه مىباشد، که این مقدار از آن حرام است، و علّت تحریم آن این است که صاحب آن در فلان سال و فلان ماه به یکى از همسایگان بافندة خود یک من و یک چارک نخ داده که آن را ببافد، و مدّت زمان زیادى از آن گذشت تا اینکه دزدى آن را به سرقت برد و بافنده خبر دزدى را به او رسانید، ولى او قبول نکرد و تصدیقش ننمود و غرامت آن را یک من و نیم نخ باریکتر از وى باز ستانده است و از آن جامهاى بافته که این دینار و آن قطعه طلاى آملى بهاى آن است.» و چون سر کیسه را باز کرد در آن، دینارِ رازی و طلاى آملى را همانگونه که گفته بود یافت. سپس کیسه دیگرى را باز کرد، آن پسر بچّه گفت:
«این کیسه متعلّق به فلانى از فلان محلّه قم است، و مسکوکات آن پنجاه دینار است و در خور ما نیست که دستانمان را بدانها نزدیک کنیم.»
گفت: «براى چه؟» پاسخ فرمود: «زیرا این سکّههاى طلا، بهاى گندمى است که آن گندم متعلّق به صاحب آن و تعدادى زارع است؛ ولى فرستنده سهم خود را با پیمانة تمام برداشته؛ امّا سهم زارعان دیگر را با پیمانه ناتمام داده است.»
بی تو اینجا همه در حبس ابد تبعیدند سالها، هجری و شمسی، همه بیخورشیدند
از همان لحظه که از چشم یقین افتادند چشمهای نگران، آینه تردیدند
#میلاد_امام_حسن_عسکری
🌸 @tadaborehussaini🌸
👇
┈┈•✾🌿🌺🌿✾•┈┈
#تدبر_حسینی (علیه السلام)
استادضرابی /آبان ۱۴۰۰/صفحه هفتم
.....ادامه متن قبل
در اینجا مولایمان #امام_عسکرىعلیهالسلام فرمود:
«عزیزم! راست گفتى!» ( خطاب به فرزند عزیزش )
🌱سپس افزود: «اى پسر اسحاق! این کیسهها را برداشته و به صاحبان آنها برسان یا سفارش به رساندن آنها بکن؛ زیرا ما نیازى بدانها نداریم.»
🌱 سپس گفت: «جامه آن پیرزن را بیاور!» احمد بن اسحاق گوید: «آن لباس در جامهدانى بود که من فراموشش کرده بودم.»
و تا احمد بن اسحاق رفت آن جامه را بیاورد، مولایمان #امام_عسکرىعلیهالسلام نظرى به من انداخته و فرمود: «اى سعد! تو براى چه آمدى؟» گفتم: «احمد بن اسحاق مرا تشویق به زیارت شما نمود.»
🌱امام فرمود: «پس سؤالاتى که قرار بود از من بپرسى چه؟!» گفتم: «آنها نیز بر حال خود باقى است.» فرمود:
«از نور دیدهام - و با دست مبارکش به آن پسر بچّه اشاره فرمود- پاسخ آنها و هر سؤال دیگر که مىخواهى بپرس!».......
#میلاد_امام_حسن_عسکری
🌸 @tadaborehussaini🌸
👇