25.5M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
به حجمش نگاه نکنید
دلتونو میبره نجف ،
کنار مولا ، آقا ، جان جانان ...
👌فوق زیبا
#کلیپ_خانه_پدری
#حمیدرضا_برقعی
#فقط_حیدر_امیرالمومنین_است🌿👌👌
#انتشار_صدقه_جاریه_است
◾️@ReyhaneYeKhelghat
❤️🍃
#خوشبخت ترین همسر دنیا 😍
قول داده بود که یک روز ما را هم برای پرواز با خود خواهد برد و من که جنگنده های مختلف را در نمایشگاه دیده بودم و همیشه برایم سؤال بود که چطور می توان یک پرنده آهنی را در آسمان هدایت کرد، بی صبرانه منتظر روز موعود بودم.😍
بالاخره موعدش فرا رسید، یک هواپیمای بولانزا و علیرضایی که لباس پرواز به تن نداشت و قرار بود #آرزوی مرا برآورده کند، ✈️
من و بچه ها را عقب نشاند، اوج گرفت و پایین آمد، بر روی باغ های شیراز مانور داد، آبهای خلیج فارس را پشت سر گذاشت و در همه این لحظه ها، من غرق شادی بودم و از خود بی خود.😍😍
سرک می کشیدم و نیمرخی را که با عینک خلبانی پوشانده شده بود، نگاه می کردم و لذت می بردم و از لبخندهایش به وجد می آمدم، 🤩
علیرضا با شیرین زبانی های خاص خود برایم از زیر و بم پرواز می گفت و همه ی من شده بود گوش شنوایی برای شنیدن حرف هایش مثل همیشه.
آنقدر #خوشبختی را کنار علیرضا مزمزه کرده بودم که حالا بعد از گذشت سال ها همان شیرینی های زندگی با او مرا سر پا نگه داشته است.
همیشه به او می گفتم: ای کاش خدا 10 پسر به من بدهد و همگی درست شبیه خودت، کپی برابر اصل
✍ همسر شهید یاسینی
💓 #سبک_زندگی شهدا
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
@ReyhaneYeKhelghat 😍❤️
⭕️ نتیجه تمام کمپین های نه به فلان و بهمان، پویش ها، شبکه های ماهواری و فیلم های ترکیه ای و همه خرج های میلیارد دلاری دشمن رو تو این عکس ببینید :)
🆔 @ReyhaneYeKhelghat 😍❤️
#درد_دل_منتظر🍃
مدرسہ کہ میرفتم فکر میکردم...
دلگیرے #غروبجمعہ
بخاطر ننوشتن تکالیف فرداست
اما الان میفهمم تکالیفے که #امام_عصر_عج
داده بودیادم رفته...❣
🌹{ الّلهُــمَّ عَجِّــلْ لِوَلِیِّکَــــ الْفَــرَج }🌹
@ReyhaneYeKhelghat
تفسیر نور (تفسیر قرآن)🌱💚
#درد_دل_منتظر🍃 مدرسہ کہ میرفتم فکر میکردم... دلگیرے #غروبجمعہ بخاطر ننوشتن تکالیف فرداست اما
و چِه غروبی شَوَد بِدونِ عَـــلـــی 🖤😭
🍃
✨|سورهعنكبوتآیه³³|✨
لا تَخَفْ وَ لا تَحزَن إنّا مُنَجُّوك...
نتـرس، غمگيـن مباش،
ما نجاتَـت ميدهيـم♥️
دلگـرمےازایـنبهتـر..؟! :)
#خدایا_شکرت
@ReyhaneYeKhelghat 💚🌱
تفسیر نور (تفسیر قرآن)🌱💚
✍️ #تنها_میان_داعش #قسمت_سی_و_یکم 💠 تمام تن و بدنم در هم شکست، وحشتزده چرخیدم و از آنچه دیدم سقف ا
✍️ #تنها_میان_داعش
#قسمت_سی_و_دوم
💠 چشمانم را بستم و با همین چشم بسته، #سر بریده حیدر را میدیدم که دستم روی ضامن لرزید و فریاد عدنان پلکم را پاره کرد. خودش را روی زمین میکشید و با چشمانی که از عصبانیت آتش گرفته بود، داد و بیداد میکرد :«برو اون پشت! زود باش!»
دوباره اسلحه را به سمتم گرفته بود، فرصت انفجار #نارنجک از دستم رفته و نمیفهمیدم چه شده که اینهمه وحشت کرده است. از شدت خونریزی جانش تمام شده و حتی نمیتوانست چند قدم مانده خودش را به سمتم بکشد که با تهدیدِ اسلحه سرم فریاد زد :«برو پشت اون بشکهها! نمیخوام تو رو با این بیپدرها تقسیم کنم!»
💠 قدمهایم قوت نداشت، دیوارهای سیمانی خانه هر لحظه از موج انفجار میلرزید، همهمهای را از بیرون خانه میشنیدم و از حرف تقسیم غنائم میفهمیدم #داعشیها به خانه نزدیک میشوند و عدنان این دختر زیبای #شیعه را تنها برای خود میخواهد.
نارنجک را با هر دو دستم پنهان کرده بودم و عدنان امانم نمیداد که گلنگدن را کشید و نعره زد :«میری یا بزنم؟» و دیوار کنار سرم را با گلولهای کوبید که از ترس خودم را روی زمین انداختم و او همچنان وحشیانه #تهدیدم میکرد تا پنهان شوم.
💠 کنج اتاق چند بشکه خالی آب بود و باید فرار میکردم که بدن لرزانم را روی زمین میکشیدم تا پشت بشکهها رسیدم و هنوز کامل مخفی نشده، صدای باز شدن در را شنیدم.
ساکم هنوز کنار دیوار مانده و میترسیدم از همان ساک به حضورم پی ببرند و اگر چنین میشد، فقط این نارنجک میتوانست نجاتم دهد.
💠 با یک دست نارنجک و با دست دیگر دهانم را محکم گرفته بودم تا صدای نفسهای #وحشتزدهام را نشنوند و شنیدم عدنان ناله زد :«از دیشب که زخمی شدم خودم رو کشوندم اینجا تا شماها بیاید کمکم!» و صدایی غریبه میآمد که با زبانی مضطرب خبر داد :«دارن میرسن، باید عقب بکشیم!»
انگار از حمله نیروهای مردمی وحشت کرده بودند که از میان بشکهها نگاه کردم و دیدم دو نفر بالای سر عدنان ایستاده و یکی #خنجری دستش بود. عدنان اسلحهاش را زمین گذاشته، به شلوار رفیقش چنگ انداخته و التماسش میکرد تا او را هم با خود ببرند.
💠 یعنی ارتش و نیروهای مردمی بهقدری نزدیک بودند که دیگر عدنان از خیال من گذشته و فقط میخواست جان #جهنمیاش را نجات دهد؟ هنوز هول بریدن سر حیدر به حنجرم مانده و دیگر از این زندگی بریده بودم که تنها به بهای #نجابتم از خدا میخواستم نجاتم دهد.
در دلم دامن #حضرت_زهرا (سلاماللهعلیها) را گرفته و با رؤیای رسیدن نیروهای مردمی همچنان از ترس میلرزیدم که دیدم یکی عدنان را با صورت به زمین کوبید و دیگری روی کمرش چمباته زد.
💠 عدنان مثل حیوانی زوزه میکشید، #ذلیلانه دست و پا میزد و من از ترس در حال جان کندن بودم که دیدم در یک لحظه سر عدنان را با خنجرش برید و از حجم خونی که پاشید، حالم زیر و رو شد. تمام تنم از ترس میتپید و بدنم طوری یخ کرده بود که انگار دیگر خونی در رگهایم نبود.
@ReyhaneYeKhelghat
موی عدنان در چنگ همپیالهاش مانده و نعش نحسش نقش زمین بود و #داعشیها دیگر کاری در این خانه نداشتند که رفتند و سر عدنان را هم با خودشان بردند.
💠 حالا در این اتاق سیمانی من با جنازه بیسر عدنان تنها بودم که چشمانم از وحشت خشکشان زده و حس میکردم بشکهها از تکانهای بدنم به لرزه افتادهاند.
رگبار گلوله همچنان در گوشم بود و چشمم به عدنانی که دیگر به #دوزخ رفته و هنوز بوی تعفنش مشامم را میزد. جرأت نمیکردم از پشت این بشکهها بیرون بیایم و دیگر وحشت عدنان به دلم نبود که از تصور بریدن سر حیدرم آتش گرفتم و ضجهام سقف این سیاهچال را شکافت.
💠 دلم در آتش دلتنگی حیدر پَرپَر میزد و پس از هشتاد روز #فراق دیگر از چشمانم به جای اشک، خون میبارید. میدانستم این آتشِ نیروهای خودی بر سنگرهای داعش است و نمیترسیدم این خانه را هم به نام داعش بکوبند و جانم را بگیرند که با داغ اینهمه عزیز دیگر #زندگی برایم ارزش نداشت.
موبایل خاموش شده، حساب ساعت و زمان از دستم رفته و تنها از گرمای هوا میفهمیدم نزدیک ظهر شده و میترسیدم از جایم تکان بخورم مبادا دوباره اسیر #شیطانی داعشی شوم.
💠 پشت بشکهها سرم را روی زانو گذاشته، خاطرات حیدر از خیالم رد میشد و عطش #عشقش با اشکم فروکش نمیکرد که هر لحظه تشنهتر میشدم.
شیشه آب و نان خشک در ساکم بود و اینها باید قسمت حیدرم میشد که در این تنگنای تشنگی و گرسنگی چیزی از گلویم پایین نمیرفت و فقط از درد دلتنگی زار میزدم...
#ادامه_دارد
✍️نویسنده: #فاطمه_ولی_نژاد
✍️ @ReyhaneYeKhelghat 😍❤️
هدایت شده از تفسیر نور (تفسیر قرآن)🌱💚
✨💕صبح خودرابا سلام به 14معصوم (ع)شروع کنیم💕✨
@ReyhaneYeKhelghat
💞بسْمِﺍﻟﻠَّﻪِﺍﻟﺮَّﺣْﻤَﻦِﺍﻟﺮَّﺣِﻴﻢ💞
💕ﺍﻟﺴﻼﻡ ﻋﻠﯿﮏَ ﯾﺎ ﺭﺳﻮﻝَ ﺍﻟﻠﻪ
💞ﺍﻟﺴﻼﻡ ﻋﻠﯿﮏَ ﯾﺎ ﺍﻣﯿﺮَﺍﻟﻤﺆﻣﻨﯿﻦ
💞ﺍﻟﺴﻼﻡ ﻋﻠﯿﮏِ ﯾﺎ ﻓﺎﻃﻤﺔُ ﺍﻟﺰﻫﺮﺍﺀ
💞ﺍﻟﺴﻼﻡ ﻋﻠﯿﮏَ ﯾﺎ ﺣﺴﻦَ ﺑﻦَ ﻋﻠﯽٍ ﻥِ ﺍﻟﻤﺠﺘﺒﯽ
💞ﺍﻟﺴﻼﻡ ﻋﻠﯿﮏَ ﯾﺎ ﺣﺴﯿﻦَ ﺑﻦَ ﻋﻠﯽٍ ﺳﯿﺪَ ﺍﻟﺸﻬﺪﺍﺀ
💞ﺍﻟﺴﻼﻡ ﻋﻠﯿﮏَ ﯾﺎ ﻋﻠﯽَّ ﺑﻦَ ﺍﻟﺤﺴﯿﻦِ ﺯﯾﻦَ ﺍﻟﻌﺎﺑﺪﯾﻦ
💞ﺍﻟﺴﻼﻡ ﻋﻠﯿﮏَ ﯾﺎ ﻣﺤﻤﺪَ ﺑﻦَ ﻋﻠﯽٍ ﻥِ ﺍﻟﺒﺎﻗﺮ
💞ﺍﻟﺴﻼﻡ ﻋﻠﯿﮏَ ﯾﺎ ﺟﻌﻔﺮَ ﺑﻦَ ﻣﺤﻤﺪٍ ﻥِ ﺍﻟﺼﺎﺩﻕ
💞ﺍﻟﺴﻼﻡ ﻋﻠﯿﮏَ ﯾﺎ ﻣﻮﺳﯽ ﺑﻦَ ﺟﻌﻔﺮٍ ﻥِ ﺍﻟﮑﺎﻇﻢُ
💕ﺍﻟﺴﻼﻡ ﻋﻠﯿﮏَ ﯾﺎ ﻋﻠﯽَّ ﺑﻦَ ﻣﻮﺳَﯽ ﺍﻟﺮﺿَﺎ ﺍﻟﻤُﺮﺗﻀﯽ
💞ﺍﻟﺴﻼﻡ ﻋﻠﯿﮏَ ﯾﺎ ﻣﺤﻤﺪَ ﺑﻦَ ﻋﻠﯽٍ ﻥِ ﺍﻟﺠﻮﺍﺩ
💞ﺍﻟﺴﻼﻡ ﻋﻠﯿﮏَ ﯾﺎ ﻋﻠﯽَّ ﺑﻦَ ﻣﺤﻤﺪٍ ﻥِ ﺍﻟﻬﺎﺩﯼ
💞ﺍﻟﺴﻼﻡ ﻋﻠﯿﮏَ ﯾﺎ ﺣﺴﻦَ ﺑﻦَ ﻋﻠﯽٍ ﻥِ ﺍﻟﻌﺴﮑﺮﯼ
💞السَّلامُ علیکَ یا بقیَّةَ اللهِ یا اباصالحَ المهدی یا خلیفةَالرَّحمنُ و یا شریکَ القران ایُّها الاِمامَ الاِنسُ و الجّانّ سیِّدی و مَولایْ الاَمان الاَمان...
ﻭ ﺭﺣﻤﺔ ﺍﻟﻠﻪ ﻭ ﺑﺮﮐﺎﺗﻪ
💞جواب سلام واجبه پس هر روز سلام میدهیم💞
#اللهمعجللولیڪالفرج
#صلوات
✨✨🍃💞التماس دعا💞🍃✨
@ReyhaneYeKhelghat
⭕️هشدار!!!!
مشترک گرامی!
مهلت استفاده از یک ماه سرویس هدیه رحمت خاص مهمانی درون شبکه خداوندی؛ یکشنبه۴خرداد به پایان می رسد و از آن پس عبادات بانرخ عادی محاسبه خواهد شد😰
ثواب خواندن یک آیه،برابرهمان آیه،نه یک ختم قرآن است😨
خواب یعنی خواب،نه عبادت😬
نفس کشیدن یعنی نفس،ونه تسبیح😧
یک رکعت نماز همان یک رکعت است نه معادل ۷۰۰هزار رکعت😢
علاوه بر اینکه پس از این تاریخ شیطان از غل و زنجیر آزاد می شود.😱
مشترک محترم!
فقط چند روز دیگر فرصت دارید😔✋🏻
@ReyhaneYeKhelghat
#چادرانه 🌸🍃
مادࢪم از تو بسیاࢪ ممنونم😍
ڪه به من بزࢪگترین هدیه💝ࢪا دادی😊
هدیه ے تو جهانِ بسیاࢪ زیباییست ڪه عطࢪ بهشت رامیدهد🌸🍃
مادࢪم تو امانت حضرت زهرا را در دستانم🤲🏻 گذاشتے،،،تاج👑 افتخاࢪےڪه تا ابد بࢪ سࢪم نشاندی🌹
@ReyhaneYeKhelghat 😍❤️
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 چه کنیم امام زمان (عجل الله تعالی فرجه الشریف)، غریب و تنها نباشند؟
@ReyhaneYeKhelghat 😍❤️