🌷 نکته تفسیری صفحه ۳۸۱🌷
نکاتی از سرگذشت قوم صالح(ع):
در قرآن کریم، 25 بار از قوم ثمود یاد شده است؛ قومی بسیار کهن که در سرزمینی به نام «وادی القری» ـ که در میان حجاز و شام قرار داشته ـ زندگی می کردند . آنان به شرک و گناه آلوده بودند و خدا برای هدایتشان، یکی از مردان پاک قومشان را که «صالح» نام داشت، به پیامبری مبعوث کرد. این آیات به بخشی از سرگذشت صالح(ع) و عکس العمل کافران قومش در برابر او اشاره می کند. در اینجا به چند نکته ی مهم اشاره می شود:
1ـ بیماری تعصّب: در آیه ی 46 می خوانیم که صالح(ع) به قومش می فرماید: چرا به جای لطف و رحمت خدا، از من می خواهید که در آوردن عذاب او شتاب کنم؟! از این جمله فهمیده می شود که کافران قوم صالح(ع) نیز مانند دو قوم هلاک شده ی گذشته شان ـ یعنی قوم نوح و قوم عاد ـ از سر لجاجت با پیامبرشان، از او می خواستند که عذابی را که وعده می دهد، برایشان بیاورد. به راستی لجاجت و تعصّب، بیماری سختی است که انسان را وادار می کند برای پافشاری بر عقیده ی نادرست خود، جانش را نیز به خطر اندازد. بر اساس آیات قرآن، برخی از دشمنان پیامبر اسلام(ص) نیز از خدا می خواستند که اگر راست می گوید، بر آنان عذاب نازل کند!
2ـ فال بد: بر اساس آیه ی 47، قوم ثمود به صالح(ع) و پیروانِ باایمانش فال بد می زدند؛ زیرا آن سال دچار خشکسالی و کمبود مواد غذایی شده بودند و از سر کم خردی آن مشکل را به صالح و پیروانش نسبت می دادند و آنان را شوم و عامل بدبختی معرّفی می کردند تا با این سخن غیرمنطقی و پوچ، افکار عمومی را از سخنان منطقی آنان منحرف کنند.
اصولاً انسان نمی تواند در برابر علل و حوادث گوناگون بی تفاوت بماند و سرانجام برای هر حادثه ای علّتی می جوید. البتّه هر حادثه ای علتی دارد که زنجیره وار به علّت های قبلی خود مرتبط می شود و سرانجامِ همه ی علّت ها در جهان، به علم و قدرت بی پایان خدا می رسد. از این رو یک انسان خداپرست و دانا می تواند علت هر حادثه ای را در مرحله ی قبل آن بجوید، یا آن را به خدای بزرگ نسبت دهد؛ امّا بسیاری از افرادی که با علم و ایمان بیگانه اند، دنبال علل خرافی می گردند و برای حوادث، طالع سعد و نخس معرّفی می کنند!
3ـ شبیخون: آیات 48 و 49 ، از نُه گروهک خراب کار و مفسد در سرزمین وادی القری سخن می گویند. طبق این آیات و برخی از روایات، آنان هم قسم شدند که صالح و خانواده اش را شبانه به قتل رسانند. از این رو تصمیم گرفتند که در نیمه های یک شب، به عبادتگاه صالح که در میان درّه ای بود، بروند و پس از یکسره کردن کار او، به خانه اش شبیخون بزنند و خانواده اش را بکشند و پس از آن، از هر گونه مسئولیتی شانه خالی کنند و خود را به بی خبری بزنند؛ ولی در آن شب که برای این جنایت بر فراز آن درّه رفتند، به خواست خدا، سنگ هایی از کوه جدا شد و آنان را زیر خود خُرد کرد، و بقیهی آن نه گروهک نیز در عذاب جمعی کافران قوم صالح(ع) نابود شدند. آری، پس از بیرون رفتن صالح (ع)و مؤمنان همراهش از شهر، آسمان بر کافران ثمود غرّید و زمین زیر پایشان لرزید و پیکرهای بی جانشان در آن شهر بر زمین افتاد، و صالح(ع) در حالی که به آنان پشت کرده بود، فرمود: «ای قوم من، من پیام های پروردگارم را به شما رساندم و برایتان خیرخواهی کردم؛ ولی شما افراد خیرخواه را دوست نداشتید.»
🌷🌷🌷
🌷🌷🌷🌷
🌷🌷🌷🌷🌷🌷
قرآن ترجمه المیزان
سوره 27
سوره مبارکه النمل
صفحه 382
۞ فَمَا كَانَ جَوَابَ قَوْمِهِ إِلَّا أَنْ قَالُوا أَخْرِجُوا آلَ لُوطٍ مِنْ قَرْيَتِكُمْ ۖ إِنَّهُمْ أُنَاسٌ يَتَطَهَّرُونَ (56)
و پاسخ قوم او غير از اين نبود که گفتند: خاندان لوط را از شهرتان بيرون کنيد، زيرا آنان مردمى اند که پاکيزگى مى جويند. (56)
فَأَنْجَيْنَاهُ وَأَهْلَهُ إِلَّا امْرَأَتَهُ قَدَّرْنَاهَا مِنَ الْغَابِرِينَ (57)
پس او و اهلش را نجات داديم غير از زنش را که وى را در زمره باقى ماندگان قرار داديم. (57)
وَأَمْطَرْنَا عَلَيْهِمْ مَطَرًا ۖ فَسَاءَ مَطَرُ الْمُنْذَرِينَ (58)
و بارانى [از سجّيل] بر آنان بارانديم و چه بد بود باران اخطارشدگان! (58)
قُلِ الْحَمْدُ لِلَّهِ وَسَلَامٌ عَلَىٰ عِبَادِهِ الَّذِينَ اصْطَفَىٰ ۗ آللَّهُ خَيْرٌ أَمَّا يُشْرِكُونَ (59)
بگو: ستايش مختصّ خدا است و سلام بر آن بندگانش که آنان را برگزيده است آيا خدا بهتر است يا آنچه شريک [او] مى گيرند؟ (59)
أَمَّنْ خَلَقَ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضَ وَأَنْزَلَ لَكُمْ مِنَ السَّمَاءِ مَاءً فَأَنْبَتْنَا بِهِ حَدَائِقَ ذَاتَ بَهْجَةٍ مَا كَانَ لَكُمْ أَنْ تُنْبِتُوا شَجَرَهَا ۗ أَإِلَٰهٌ مَعَ اللَّهِ ۚ بَلْ هُمْ قَوْمٌ يَعْدِلُونَ (60)
آيا کيست آن که آسمان ها و زمين را آفريد و براى شما از آسمان آبى نازل کرد که به وسيله آن بوستان هايى خرّم رويانديم؟ در توان شما نيست که درختان آنها را برويانيد، آيا با خدا معبودى ديگر هست؟ [نه] بلکه آنان مردمى دچار انحراف اند. (60)
أَمَّنْ جَعَلَ الْأَرْضَ قَرَارًا وَجَعَلَ خِلَالَهَا أَنْهَارًا وَجَعَلَ لَهَا رَوَاسِيَ وَجَعَلَ بَيْنَ الْبَحْرَيْنِ حَاجِزًا ۗ أَإِلَٰهٌ مَعَ اللَّهِ ۚ بَلْ أَكْثَرُهُمْ لَا يَعْلَمُونَ (61)
يا کيست آن که زمين را قرارگاهى ساخت و در خلال آن نهرهايى به وجود آورد و براى آن کوه هايى پابرجا قرار داد [که مانع جنبيدنش هستند] و ميان دو درياى [شور و شيرين ]حايلى پديد آورد [که مخلوط نمى شوند]؟ آيا با خدا معبودى ديگر هست؟ [نه] بلکه بيشترشان معرفت ندارند. (61)
أَمَّنْ يُجِيبُ الْمُضْطَرَّ إِذَا دَعَاهُ وَيَكْشِفُ السُّوءَ وَيَجْعَلُكُمْ خُلَفَاءَ الْأَرْضِ ۗ أَإِلَٰهٌ مَعَ اللَّهِ ۚ قَلِيلًا مَا تَذَكَّرُونَ (62)
يا کيست که وقتى بيچاره اى او را بخواند پاسخش مى دهد و رنجش را برطرف مى سازد و [کيست که ]شما را جانشينان زمين مى کند؟ آيا با خدا معبود ديگرى هست؟ چه اندک هشيار مى شويد! (62)
أَمَّنْ يَهْدِيكُمْ فِي ظُلُمَاتِ الْبَرِّ وَالْبَحْرِ وَمَنْ يُرْسِلُ الرِّيَاحَ بُشْرًا بَيْنَ يَدَيْ رَحْمَتِهِ ۗ أَإِلَٰهٌ مَعَ اللَّهِ ۚ تَعَالَى اللَّهُ عَمَّا يُشْرِكُونَ (63)
يا کيست که شما را در تاريکى هاى خشکى و دريا [به وسيله ستاره ها] راهنمايى مى کند؟ و کيست که پيش از [باران] رحمتش، بادها را به مژده مى فرستد؟ آيا با خدا معبودى ديگر هست؟ خدا برتر است از شرک ورزى آنان. (63)
🌱💐🌱💐🌱
💐🌱💐🌱💐🌱💐
🌷نکته تفسیری صفحه ۳۸۲ 🌷
خدایی که دعای درماندگان را اجابت می کند:
می دانیم که خداوند با حواس پنجگانه درک نمی شود؛ زیرا او جسم نیست. همچنین ما نمی توانیم حقیقت وجود خدا را دریابیم. از این رو خدا برای آشنا کردن بندگانش با خود، به آن ها نشانه داده است؛ نشانه هایی که برخی از آن ها در جهانِ بیرون مشاهده می شود و بعضی دیگر در وجود خود انسان درک می شود. این آیه، به یکی از نشانه های خدا که در وجود همه ی انسان ها یافت می شود، اشاره می کند. شاید همه ی ما در زندگی خود در احوالی قرار گرفته باشیم که در کارمان گره افتاده باشد و تمام درها را به روی خود بسته دیده ایم؛ زمانی که دیگر از هیچکس و هیچ چیزی کاری برنمی آید و تمام اسباب و علل از کار افتاده است. در این هنگام، در اعماق وجود خویش احساس می کنیم که قدرتی می تواند با دست نیرومند خود و فراتر از اسباب و علل ظاهری، گره از کار ما بگشاید. از این رو با دل کندن از هر علّت و سببی، به دامان او چنگ می زنیم و با زاری و درماندگی، و بی آن که به شخص و چیز دیگری بیندیشیم، از او می خواهیم که به فریادمان برسد. حتّی اگر خود ما تاکنون چنین حالتی را تجربه نکرده باشیم، بدون شک افرادی را دیده ایم که برای شفای بیمار و نجات زندانی خود یا حل مشکلاتشان چگونه به درگاه خدا زاری می کنند.
در حدیثی می خوانیم که شخصی از امام صادق(ع) درخواست کرد خدا را برای او معرّفی کند. امام ـ که می دانست حادثه ی عجیبی در زندگی او رخ نموده ـ فرمود: آیا تا به حال بر کشتی سوار شده ای؟ او گفت: آری. حضرت فرمود: و کشتی در جایی شکسته که هیچ کشتی دیگری نبوده که تو را نجات دهد، و شنا کردن نیز برایت فایده ای نداشته؟ گفت: آری. امام فرمود: و در آن هنگام، دلت به جایی گره خورده که چیزی از چیزها می تواند تو را از این ورطه نجات دهد؟ شخص گفت: آری. امام فرمود: آن چیز، خدایی است که می تواند آنگاه که هیچ نجات بخشی نیست، نجات بخشد، و آنجا که هیچ فریادرسی نیست، به فریاد رسد . از آیات قرآن فهمیده می شود که خدا دعای دعاکنندگان را اجابت می کند؛ ولی استجابت دعا، شروطی دارد. بر اساس این آیه، یکی از مهم ترین شروط دعا، «مضطر بودن» است؛ یعنی شخص دعاکننده در هنگام دعا، از همه چیز و همه کس دل کنده و تنها به خدای توانا امیدوار باشد. البتّه این مطلب به معنای تنبلی و تلاش نکردن نیست؛ بلکه بدین معناست که انسان هیچ کس و هیچ چیز را به خودی خود مؤثّر نداند و تأثیر همه چیز را از خدای بزرگ بشمارد. در این صورت، در عین استفاده از اسباب و علل، ایمان دارد که این خداست که به هر چیز اثر خاصّی بخشیده، و همو به یاری و گره گشایی از بندگانش تواناست. در روایات معصومین ذکر شده که یکی از نمونه های روشن این آیه، دعای امام زمان در هنگامی است که ظلم و بی عدالتی بر تمام زمین سایه افکنده و دیگر از هیچ کس کاری بر نمی آید. در آن هنگام، بهترین انسان روی زمین در کنار مقدّس ترین مکان زمین ـ یعنی کعبه ـ دست به دعا می گشاید و از خدا می خواهد که مشکلات زمینیان را برطرف فرماید. خدا نیز دعایش را اجابت می کند و او را نجات بخش زمینیان قرار می دهد.
🌸🌷🌸🌷
🌸🌷🌸🌷🌸🌷🌸