eitaa logo
طاها مهاجر | محمد سالار
26 دنبال‌کننده
94 عکس
24 ویدیو
15 فایل
سوره انفال: ‎﴿وَالَّذِينَ آمَنُوا وَهَاجَرُوا وَجَاهَدُوا فِي سَبِيلِ الله ...[آیه ٧٤]﴾‏ به سوی حق و حقیقت مهاجرت کنیم... یادداشت‌های محمد سالار راوندی @MohammadSalar14
مشاهده در ایتا
دانلود
چه‌کار کنیم که تشخیص بدهیم چه کسی حق را می‌گوید؟ چه کسی باطل؟ این سوالی‌ست که برخی در فضای سایبر و هم‌چنین در محافل گوناگون می‌پرسند. بهترین پاسخی که به این سوال داده شده، توسط قرآن کریم می‌باشد. در سوره انفال آیه 29، ذات اقدس الهی می‌فرماید: «يا أَيُّهَا الَّذينَ آمَنُوا إِنْ تَتَّقُوا اللَّهَ يَجْعَلْ لَكُمْ فُرْقانا»؛ ای کسانی‌که ایمان آورده‌اید، اگر خودتان را از چشم خدا ببینید و در محضر خدا معصیت نکنید، الله در شما قوه فرقان (تشخیص حق از باطل) را می‌کند. علامه طباطبائی در تفسیر المیزان این موضوع را هم در اعتقادات می‌بیند و هم در عمل. علامه در اعتقادات جدا کردن ايمان از کفر و هدايت از ضلالت، و همچنین در عمل جدا كردن اطاعت از معصیت و هر عمل مورد خشنودى خدا است از هر عملى كه موجب غضب او باشد، و فرقان در رأى و نظر جدا كردن فكر صحيح است از فكر باطل، همه‌ی اين‌ها نتيجه و ميوه‌اى است كه از درخت تقوا به دست می‌آيد. نکته‌ی قابل توجه این است که برخی از دوستان می‌گویند "ما نه حقِ حقیم و نه باطلِ باطل، ما حدوداً این وسطا هستیم!". منطقی که از سال ١٩۶٥م وارد صحنه محاسبات‌نو شد و متأسفانه برخی این منطق را در همه چیز بسط دادند، «منطق فازی» بود. منطقی که درجه‌ای یا نسبی است. مثلاً در شب و روز، وقتی می‌خواهند زمان دقیق 18:30 را تعیین کنند، می‌گویند الآن نه دقیقاً شب است و نه دقیقاً روز، بل‌که 6 ساعت و نیم از روزِ روز گذشته و 5 ساعت و نیم دیگر شبِ شب می‌شود. خب مگه این منطق درست نیست؟ بله درست است اما ثنویت شب و روز در وادی متضاد ضروری (ثنویت‌هایی که ضد هم هستند اما ضروری هم هستند و یکی بدون دیگری معنایی ندارد) است اما نمی‌شود ثنویت حق و باطل را در این وادی (وادی تعادل و تضاد) دید بل‌که این ثنویت، در وادی توحیدی است یعنی در این وادی ثنویت‌هایی وجود دارند که یک انگاره‌ را باید نفی و دیگری را اقامه کرد. مانند هدایت و ضلالت، ایمان و کفر، یقین و شک، فلاح و خسارت، استقامت و زلّت، عزت و ذلّت، حق و باطل، و غیره از ثنویت یا دوگانگی‌های توحیدی است. بله ما مطلق حق نیستیم چون معصوم نیستیم اما در این‌جا هویت انسان موضوعیت دارد؛ اندیشه و عقیده در این‌جا موضوعیت دارد؛ انسان در صیرورت و شدن در إِلَى اللَّهِ الْمَصير هست یا بِئْسَ الْمَصير. در این‌جا نسبی‌گرایی نداریم. یادمان باشد اگر پایه‌ی منطق‌مون در حق و باطل، این‌گونه فکر کردیم (ما نه حقِ حقیم و نه باطلِ باطل) یعنی منطق‌مون بود، بدانیم که لیبرال (اباحه‌گر) شدیم. وَ اجْعَلْنا لِلْمُتَّقينَ إِماما، إن شاء الله @TahaMohajer1444
طاها مهاجر | محمد سالار
دکترین اسلام @TahaMohajer1444
اسلام چیست؟ اگر یک گردشگری در شهر شما به شما رسید، و پرسید «اسلام چیست؟»، اسلام را چگونه تبیین می‌کنید؟ آیا اسلام را می‌شناسیم که برای او (و حتی خود) تبیین کنیم؟ برای تبیین عقلانی اسلام، را تعریف کنید. در دکترین چیستی، چرایی و چگونگی موضوعیت دارد. در واقع نتیجه این می‌شود: اسلام چیست؟ اسلام چرا؟ و اسلام چگونه؟ لایه‌ی اول: در تبیین دکترین اسلام، اولین و اساسی‌ترین مسئله‌ای که رخ می‌دهد این است که بین ایمان کامل و عمل صالح تفکیک کنیم. در قرآن کریم 65 بار ایمان و عمل صالح در کنار هم آمده است و در دکترین اسلام لازم و ملزوم همدیگر هستند که یکی منهای دیگری ارزش و اهمیت ندارد. لایه‌ی دوم: اسلام سه وجه کلی دارد: 1. عقاید 2. اخلاق و 3. احکام برای شناختن یک موضوع یا هر مسئله‌ای، باید با آن آشنا شویم مانند اصول جنگ، ، و غیره. * عقاید - متعقد برای عقاید و عقیده هم، اصولی را معرفی می‌کنید؛ سه اصل [عام]: اصل ، اصل و اصل ؛ و دو اصل [خاص] مکمل شیعه: اصل و اصل . * علایق – متعلق ایمان و عقیده به مواردی تعلق می‌گیرد؟ ایمان به الله، غیب، ملائکه، انبیاء (ع)، کتاب، آیات‌الهی و آخرت تعلق می‌گیرد. این‌که شکل ظاهری پیدا کند، در که دارای اخلاق و احکام هستند روشن می‌شود. اول باید خُلق ما مشخص شود. «اخلاق» راسخ‌شدن خالق در انسان است. به نسبت عقاید و علایق ناظر به ایمان، درک و حفظ حضور می‌باشد. تمام اصول پنج‌گانه و هفت‌گانه، در خلاصه می‌شود. و ، نامیده می‌شود؛ برای معرفی اسلام که کوچه بن‌بستی در قرآن وجود دارد، به نام است. تقوا یعنی این‌که درک کنید در محضر هستید و درک در این محضر را حفظ کنید، می‌گویند. دوم، ناظر به این است که ، یا داشته باشیم. آن‌چه که تا الآن را تبیین کردیم یعنی عقاید و علایق، ایمان و ، و در حوزه‌ی هستند. از شناخت ریشه سراغ روش در دکترین اسلام می‌رویم. در اسلام مبتنی بر دوگانگی یا است. اسلام دینی است که برای رسیدن به از ثنویت آغاز می‌کند: «لا اله» «الا الله». در روش‌شناسی توحید، تمام باطل را حذف و نفی می‌کنیم و به جای آن، تمام حق می‌ماند. به این ساز و کار، روش توحید می‌گویند. تابع ستون ایمان، اسلام در ، مؤلفه‌ی از آن انگاره‌ی منفی به انگاره‌ی مثبت می‌باشد یعنی هجرت از باطل به حق؛ «هجرت در ثنویت باطل و حق با ولایت». در بخش برای رسیدن به ، ثنویت غیب و حضور است. یعنی این‌که به نسبت غیب و حضور، درک کنیم و درک و را در رقم بزنیم، فقط یگانگی است. کسی که درک حضور داشته باشد، در این‌جا ثنویت نفی می‌شود. در ادب حضور هم وقتی درک حضور به وجود آمد، غیب و شهود برای ما منتفی می‌شود؛ «هجرت در ثنویت غیب و حضور با ولایت». در بخش هم «هجرت در ثنویت سلب و ایجاب با ولایت» می‌باشد. چهارچوب ثنویت سلب و ایجاب در حوزه‌ی حدود الهی می‌گنجد. به صورت مختصر، : * اسلام چیست: اسلام دین تسلیم (تسلیم الله شدن) است. * چرا تسلیم: ما تسلیم می‌شویم تا متعالی بشویم! * چرا تسلیم حق شویم: زیرا سعه‌ی وجودی پیدا کنیم [سوره طه از آیه ٢٥ الی ٢٨]. * چگونه اسلام؛ کدام جزء وجود انسان، اسلام می‌آوریم یا تسلیم می‌شویم؟ با (شرح صدر) [سوره شرح آیه ١] * چگونه تسلیم حق شویم: از انگاره‌های باطل به انگاره‌های حق. * چگونه اسلام؛ از طریق «رعایت حدود الهی» تسلیم حق می‌شویم. و ... . این نمای کلی از می‌باشد. @TahaMohajer1444
طاها مهاجر | محمد سالار
وادی‌های ثنویت مفهومی در قرآن کریم @TahaMohajer1444
ثنویت یا دوگانگی اساس معرفت بشر از 2500 سال قبل به این سو در چین و هند و در یونان بر قرار گرفت؛ بشر نگاه به هر پدیده کرد، آن را دوگانه پیدا کرد: شب و روز، زن و مرد، تر و خشک، سرد و گرم و غیره. لذا می‌بینید که معرفت خود را بر این ثنویت بنیان نهادند و امروز بیش از بیش از 4 میلیارد نفر در جهان اساس معرفت خود را از اصل تضاد می‌گیرند. البته معرفت از مصر تا یونان و از یونان به مسیحیت و حتی شبه‌علم، و سه‌گانگی است که ان‌شاءالله در آینده مطلبی را ارسال خواهم نمود. از صفت نسبی ثَنَوی (منسوب به اثنَین) و ریشه "آن ث ن ی" است.[ذیل «ثنی»] و به معنای دوگانگی است. اساس اسلام در توحید، ثنویت می‌باشد. اسلام نوعی ثنویت را قبول دارد که به آن می‌گویند. این در شعار اسلام «لا اله الا الله» ایده می‌شود. در ثنویت توحیدی، یک دوآلیسم را مشخص می‌کند؛ «لا اله» را می‌زند و «الا الله» می‌ماند، گویند. همان‌طور که گفته شد روش‌شناسی اسلام، به روش عمل می‌کند؛ «وَ الَّذينَ آمَنُوا وَ هاجَرُوا ... [سوره أنفال آیه 74]». «هجر» یک واژه‌ی حبشی است. واژه‌ی که در روش‌شناسی شعار اسلام این‌چنین است که از «لا اله» (انگاره‌های باطل) به «الا الله» (انگاره‌های حق) هجرت می‌کنیم. صرف این‌که «لا اله الا الله» گفته می‌شود، کفایت نمی‌کند بل‌که هجرت از منظر هستی‌شناسی، معرفت، عقیده، اندیشه و مواردی از این دست، دیده می‌شود. در ، ثنویت‌ها به چهار اَبَروادی تقسیم‌بندی می‌شود: 1. وادی تباین: ثنویت‌هایی که از هم‌دیگر جدا هستند اما در یک آیه‌ی قرآن‌کریم اشاره شده است. - جن و إنس - سماوات و أرض - شیاطین و ملائکه - و ... 2. وادی تعادل و تضاد: ثنویت‌هایی که لازم و ملزوم یک‌دیگر هستند و ضروری هم‌دیگر هستند یعنی اگر یکی نباشد، دیگری منتفی می‌شود. این نوع ثنویت در اندیشه‌ی شرقی نمود پیدا کرده است. - سری و علنی - اثنی و ذکر - تأویل و تنزیل - تولی و تبری - یسر و عسر - إنذار و بشارت - امر و نهی - فانی و باقی - نیل و نهار - اول و آخر - ظاهر و باطن - عبودیت و ربوبیت - لم‌یسرفوا و لم‌یقتروا - و ... 3. وادی ترادف: این ثنویت‌ها مترادف گزاره‌هایی که لازم و ملزوم هم و در توالی، در ردیف و هم‌معنی هستند. - ابداع و خلق - خلق و جعل - عبرت و آیت - فطرت و خلقت - صیرورت و رجعت - ولایت و هدایت - بشر و انسان - اسلام و ایمان - حفظ و حصن (فرج) - لهو و لعب - عدد و إحصاء - شرک و کفر - فاتقوا الله و اطیعون - و ... 4. وادی توحید: صراط مستقیم در الگوی توحیدی «اهْدِنَا الصِّرَاطَ الْمُسْتَقِيم» مشخص است اما در کنار آن انحرافی دارد: «مَغْضُوبین» و «ضّالِّين»؛ چگونه ما در این راه قرار می‌گیریم؟ جایی که ثنویت‌ها را بشناسیم که کدام‌یک از صراط مستقیم می‌باشد و کدام‌یک از این مسیر انحراف شده است. * حق - باطل [سوره بقره آیه 42]؛ در این‌جا باطل را کنار می‌گذارید، حق را بر می‌تابید، در نتیجه به توحید می‌رسید. در واقع در این ساز و کار اول باید به برسید [سوره انفال آیه 29]. فرقان یعنی قوه‌ی فرق‌گذاشتن بین دوگانه‌ها می‌باشد. کار قرآن این است که فرق بگذارد. * «لا اله» - «الا الله» [سوره محمّد آیه 19] * ظلمات – نور [سوره بقره آیه 257] (آیت‌الکرسی) * شک – یقین [سوره نساء آیه 157]؛ شک از منظر فلاسفه معبر خوبی است اما ایست‌گاه بدی است. * حرام – حلال [سوره بقره آیه 257] * شر – خیر [سوره بقره آیه 216] * اغوا – ارشاد [سوره بقره آیه 256 و سوره اعراف آیه 146] * مفسد - مصلح [سوره بقره آیه 11 و 220] [سوره شعراء آیه 152] * منکر – معروف [سوره آل‌عمران آیه 104] * ذلت – عزت [سوره منافقون آیه 8] * کذب – صدق [سوره عنکبوت آیه 3] * توهین – تکریم [سوره فجر آیه 15 و 16] * خسارت – فلاح [سوره مجادله آیه 19 و 22] * بئس‌المصیر – الی‌الله‌المصیر (صیرورت) [سوره آل‌عمران آیه 162 و سوره نور آیه 42] * قلب مریض – قلب سلیم [سوره بقره آیه 10 و سوره شعراء آیه 89] * ولایت طاغوت – ولایت الله [سوره بقره آیه 257] * و ... امام خامنه‌ای در دیدار با مردم ایلام در سال‌روز ولادت امیرالمومنین علی علیه‌السلام، معرفت امیرالمومنین را ‌می‌داند. - دریافت تصویر کامل وادی‌های ثنویت مفهومی در قرآن کریم (شامل چهار اَبَر وادی توحید، ترادف، تضاد و تباین) kolbeh-keramat.ir/Documents/Single/3515 @TahaMohajer1444
طاها مهاجر | محمد سالار
وادی‌های تثلیث مفهومی در قرآن کریم @TahaMohajer1444
تثلیث یا سه‌گانگی / 2 (پایانی) همانند در به چهار اَبَروادی تقسیم‌بندی می‌شود: 1. وادی تباین: سه‌گانه‌هایی که از هم‌دیگر جدا هستند اما در یک آیه‌ی قرآن‌کریم اشاره شده است. - سمع و بصر و افئده [سوره نحل آیه 78] 2. وادی تعادل و تضاد: سه‌گانه‌هایی که یکی تضاد دیگری است و هر دو تضاد میانه است. - «وَالَّذِينَ إِذَا أَنفَقُوا لَمْ يُسْرِفُوا وَلَمْ يَقْتُرُوا وَكَانَ بَيْنَ ذَلِكَ قَوَامًا» [سوره فرقان آیه 67] - و ... 3 . وادی ترادف: این سه‌گانه‌ها مترادف گزاره‌هایی که لازم و ملزوم هم و در توالی، در ردیف و هم‌معنی هستند. - «ادْعُ إِلَى سَبِيلِ رَبِّكَ بِالْحِكْمَةِ وَالْمَوْعِظَةِ الْحَسَنَةِ وَجَادِلْهُم بِالَّتِي هِيَ أَحْسَنُ ...» [سوره نحل آیه 125] - «إِنَّ الَّذِينَ آمَنُوا وَالَّذِينَ هَاجَرُوا وَجَاهَدُوا فِي سَبِيلِ اللَّـهِ أُولَـئِكَ يَرْجُونَ رَحْمَتَ اللَّـهِ ...» [سوره بقره آیه 218] - و ... 4. وادی توحید: از سه‌گانه‌ها، دو انگاره‌ی آن باطل و انگاره‌ی دیگر، حق است. * « صِرَاطَ الَّذِينَ أَنْعَمْتَ عَلَيْهِمْ (حق)- غَيْرِ الْمَغْضُوبِ عَلَيْهِمْ وَلَا الضَّالِّينَ (باطل)» [سوره فاتحه آیه 7] * شرق و غرب – امت وسط [سوره بقره آیه 142 و 143] که مبنای مکاتب شرقی و که مبنای مکاتب غربی است، در اسلام پذیرفته شده اما اصالت ندارد و ذیل توحید فهم می‌شود. آن‌چیزی که باید برای فهم صحیح، مبنای علم واقع شود این است که کثرت در ثنویت و تثلیث ما را گُم‌راه نکند، بل‌که معیار طراز، باشد. * بسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ - قُلْ هُوَ اللَّهُ أَحَدٌ - اللَّهُ الصَّمَدُ - لَمْ يَلِدْ وَلَمْ يُولَدْ - وَلَمْ يَكُن لَّهُ كُفُوًا أَحَدٌ - دریافت تصویر کامل وادی‌های تثلیث مفهومی در قرآن کریم (شامل چهار اَبَر وادی توحید، ترادف، تضاد و تباین) kolbeh-keramat.ir/Documents/Single/3526 @TahaMohajer1444
دیرین‌شناسی فهم قسمت اول نگاهی که متفکرین در 2500 سال گذشته به هستی و عالم داشتند، دیدند همه چیز ناظر به است. نگاه‌شان به شب و روز، تر و خشک، سرد و گرم، زن و مرد، سفید و سیاه، و غیره، آن‌ها را به این نتیجه رساند که همه‌ی عالم از چنین منطقی تبعیت می‌کند و ثنویت را اصل گرفتند. اولین متنی که به این مبحث پرداخته است از آناکسیمندر بود که این تمایز را بررسی کرد. بعد از مطالعه‌ی آناکسیمندر، هراکلیتوس ثنویت را در قالب ستیزه و جنگ قرار داد و جمله‌ی معروف وی «جنگ، پدر همه چیز است! [اگر دوستان اصل منبع را یافتند، حتماً ارسال کنند]» مطرح شد. پس در تاریخ شکل‌گیری منطق، از ثنویت‌ها آغاز شده است. در روند شکل‌گیری منطق در شرق توسط لائوتسو پذیرفته شد که امروز ما این منطق را تحت عنوان «یین و یانگ» می‌شناسیم. این تفکر در ظاهر زیبا و درست است اما در باطن اشکالات بسیار قابل ملاحظه‌ای دارد. به اصطلاح به «دانش شناسایی و ارائه‌ی روش درست اندیشیدن» می‌گویند. اما چرا با فراگیر شدن منطق، مشکلات اتفاق می‌افتد از قبیل جنگ و ...؟ موضوع به ما کمک می‌کند تا روش فهمیدن و مشکلاتی که در این زمینه وجود دارد را اصلاح کنیم. حوزه‌ی دیرین‌شناسی فهم در حیطه‌ی مشکلات کوچک و تاکتیکی نیست بل‌که مشکلاتی فراتر از مشکلات و حتی در واقع مشکلات محسوب می‌شود. مشکلات استراتژیک در یک دوره‌ی زمانی اتفاق می‌افتد. مثلاً مشکلات آب و هوایی، جنگ و نظامی، سیل و زلزله و مشکلاتی از این دست در یک دوره رفع می‌شود. بعضی از انحراف‌ها چند هزار سال باقی می‌ماند. اگر یک روزی اشکال و انحرافی را به وجود می‌آورد و به تاریخ می‌پیوندد و موجب عبرت دیگران می‌شود که قرآن تأکید دارد «قل سيروا في الأرض فانظروا كيف كان عاقبة الذين من قبل كان أكثرهم مشركين (سوره روم آیه 42) [عبارت « قُلْ سيرُوا فِي الْأَرْضِ ...» در قرآن کریم چهار بار تکرار شده است.]» و خطاب به اهل ، بگیرید [فاعتبروا يا أولي الأبصار (سوره حشر آیه2)]؛ ولی بعضی از انحراف‌ها نه تنها از بین نمی‌روند بلکه می‌مانند و نسل‌های بعد را هم می‌بلعند. این انحراف یک بلایی است که هرنسلی جدیدی هم بیاید وارد گلوی اژدهای جدید می‌شود یعنی تهدیدی شبیه ماجرای ضحاک که مغز سَرِ جوانان را به او می‌دادند، می‌باشد. در ماجرای ضحاک آمده است که ابلیس به عنوان مشاور ضحاک با حرف‌های جذابش توانسته بود ضحاک را فریب دهد، دو بوسه بر دوش ضحاک، دو مار از جای بوسه‌ها روئیده می‌شود. پس از این واقعه ابلیس نسخه‌ای تجویز می‌کند که برای این‌که به ضحاک گزندی نرسد، هر روز مغز جوانان را خوراک مارها بنماید؛ این مصیبت بزرگی برای ضحاک بود تا این‌که بالاخره فریدون و کاوه‌ی آهنگر و دیگران درگیر می‌شوند تا این مصیبت را از بین ببرند. مشکلی که بشر در فهم دارد این است که ریشه و پایه‌های فهم بشر غلط است. از قول صائب تبریزی « خشت اول گر نهد معمار کج/تا ثریا می رود دیوار کج» خشت اول معرفت را نیاکان ما در قرن‌های مختلف غلط گذاشتند و روش‌های غلطی که مبنا قرار گرفته امروز با کمال تأسف مبنای زندگی بشر شده است. ادامه دارد ... @TahaMohajer1444