بسم الله الرحمن الرحیم
«زیبای خفته»
تصویر شعر من
امروز ماتم است
گویای شرم من
گویای درد ما
گویای یک غم است!
بر روی تختخواب
آرام خفته است
گردش نشستهایم
بی هیچ صحبتی!
تنها صدا
صدای بارش باران نمنم است؛
-باران ز چشم من
باران ز چشم ما-!
آرام خفته است چو زیبای خفتهای
در انتظار مرد بزرگی که میرسد
-روزی برای او
روزی برای ما-!
آرام خفته است نه انگار روز پیش
در گرد تختخواب
مشعوف میشدیم
از خندهای که گاه به سختی به چهرهاش
ناگاه میدوید؛
مشعوف میشدیم
از خاطرات او
کاین گوشهای خسته ز گفتار هرزهمان
با عشق میشنید!
آرام خفته است نه انگار روز پیش
در التهاب حنجره با سرفههای او
با اشکهای ابر خزان همسُرا شدیم
در ریتم نامنظم رفتار سینهاش
در لابلای پتک نفسهای محکمش
در پشت ماسک اکسیژن آشنای او
با دردهای او
-یک مرد از میان اساطیر ماندگار-
درد آشنا شدیم!
آرام خفته است نه انگار پیش از این
او تکسوار و یکهسوار سپیده بود
در فصلی از زمان
آغوش مهر او
معراجگاه شاپرکان شکسته بال
خوبان خویشتن به آتش کشیده بود؛
- آتش برای گمشدگان در هبوط شب
آتش برای من
آتش برای ما-!
آرام خفته است!
آرام رفته است!
اما سکوت ما سخن از حال دیگر است:
در حرکت زمان
بر جای مانده است!
در خواب رفتهام
در خواب رفتهایم!
سجاد رستمعلی (تهمتن)
❗️بازنشر کلیه آثار مجاز است.
#هفته_دفاع_مقدس_گرامی_باد
#یاد_و_خاطره_شهدا_گرامی_باد
#راه_شهدا_جاودانه_باد
#شهید_نظر_میکند_به_وجه_الله
#ما_را_دعا_کنید_به_دیدار_روی_دوست
🌐 کانال سرودههای سجاد رستمعلی (تهمتن):
🆔 @TahamtanPoems
بسم الله الرحمن الرحیم
«در کوچه باغ خیال»
یکشب به کوچه باغ خیالت سری زدم
آنجا که رفتی و دیگر نیامدی
آنجا که بدرقهات اشک چشم بود
همچون بهار خیس دو چشمان مادرت!
دیشب به کوی نگاهش میهمان بُدم
گلخنده بود عکس تو بر روی طاقچه
او منتظر به راه تو امّا نیامدی!
کتری صفیر حزن شد و بغض را شکست
یک قطره اشک من
یک جرعه چای داغ
با یک بغل صفا
همراه یک سبد
پرز سخنهای گفتنی؛
- حرفش تمام تو بودی وخاطرت
سجّادهی تو بود تسلّای خاطرش
فکرش تمام در طلب خنده تو بود -
او در پی تو بود
ولیکن نیامدی!
شکر خدای گفت
لرزه به اندام من فتاد
ناگه صدای در
مادر خموش ماند
چشمش به در فکند
- نسیم بهار بود -
در باز مانده بود
ولی تو نیامدی!
دیوار خانه یکسره نقش غرور بود
هو هو کنان قطار فشنگ از کنار تو
بگذشت تا که به نام خدا رسید
همسنگران تو لبخند میزدند
در وادی جنون که سرای شعور بود
رفتی تهمتن این ملت عظیم
در جنگ طور
ولیکن نیامدی!
طورانیان شبنشین زغیرتِ مردانِ مثل تو
از مرزهای وادی اَیمن برون شدند
تخت خدا قرار گرفت در سرای ما
امّا بسان سیاوش شهید حق
در جنگ دون
رفتی و دیگر نیامدی!
سجاد رستمعلی (تهمتن)
❗️بازنشر کلیه آثار مجاز است.
#هفته_دفاع_مقدس_گرامی_باد
#یاد_و_خاطره_شهدا_گرامی_باد
#راه_شهدا_جاودانه_باد
#شهید_نظر_میکند_به_وجه_الله
#ما_را_دعا_کنید_به_دیدار_روی_دوست
🌐 کانال سرودههای سجاد رستمعلی (تهمتن):
🆔 @TahamtanPoems
بسم الله الرحمن الرحیم
«قصهی کوتاه»
سینهاش
مملو از رگبار عصیان گشته بود!
دستهایش پر ز نور
چون ید موسای عِمران گشته بود!
قصهاش کوتاه بود؛
پشت لبهایش چمن
تازه از باب تماشای شقایق
مست و حیران گشته بود!
مست بود و دست بر پیمانه داشت
عشقبازی را بسان قصهای
با مُرکب از قماش زندگی
روی دفتر مشق عمرش مینگاشت!
در نگاهش مردی و آزادگی
بهر مردان جهان
همچو موجی لانه داشت!
کاش اینک مردمان
یاد میکردند از یار جوان
او که ریشه در میان نور و عشق و لاله داشت!
کاش اینک مردمان...
سجاد رستمعلی (تهمتن)
❗️بازنشر کلیه آثار مجاز است.
#هفته_دفاع_مقدس_گرامی_باد
#یاد_و_خاطره_شهدا_گرامی_باد
#راه_شهدا_جاودانه_باد
#شهید_نظر_میکند_به_وجه_الله
#ما_را_دعا_کنید_به_دیدار_روی_دوست
🌐 کانال سرودههای سجاد رستمعلی (تهمتن):
🆔 @TahamtanPoems