❄️🍃🍃 پریسا که خون خونش رو می خورد از جا بلند شد و رو به مهران اشاره کرد عزیزم بریم☺️ مامان که متوجه رفتارهای پریسا شده بود گفت ؛مادر کجا به این زودی چرا عجله داری بمون شام دور هم باشیم حرف بزنیم بابا گفت ؛دخترم تو نظرت رو نگفتی با تعجب به بابا نگاه کردم !! از این که از من نظر نمی خواست و برای ازدواج من بازهم نظر پریسا براشون مهم بود حرصم دراومده بود😤😤 دندون هام رو محکم روی هم فشار دادم و دستم رو مشت کردم که پریسا پشت چشمی نازک کرد و گفت ؛من اصلا ازشون خوشم نیومد اما مگه نظر من مهمه!؟ پرهام با حالت شیطنت آمیزی گفت؛ تو نباید خوشت بیاد پریا باید خوشش بیاد که اومده 😁 از اینکه پرهام پشتم دراومده بود و حرف دلم رو زده بود با تحسین نگاهش کردم مهران با تعجب گفت ؛عشقم اون وقت دلیلت چیه خب؟؟؟🙁 مامان گفت : پریسا مشکل پسند هرکسی رو نمی پسنده از این که مامان با این حرفش آریا رو کوچک کرده بود کفری شدم ! مهران خنده ای کرد و گفت پس چطور من را پسندید!؟ پریسا گفت چون تو تکی خیلی خاصی نمونه ات نیس😌 مامان هم گفت مثل آقا مهران دیگه گیرمون نمیاد ! پریسا شروع کرد از مهران تعریف کردن و مثل همیشه پز دادن ،مامان و بابا هم حرفاش رو تایید می کردن و من از این که جلو من این طور به خودم و آریا توهین میکردن حرص می خوردم !! آریا پسر خوش قیافه و خوش تیپی بود وضع مالی خوبی هم داشت درسته وضع مالی مهران خیلی بهتر بود وپدر مهران میلیاردر بود اما این دلیل نمی شد که آریا رو تحقیر کنن!😒🤨 ╔═•══❖•ೋ° @Talangoory ╚═•═◇💐⃟‌َ۪ٜ۪ٜ۪ٜ۪ٜؔٛٚؔ♥️•ೋ•ೋ°

نیایش صبحگاهی 🌸🍃 🌸پروردگارا ✨ای خدايى كه زود از بنده ‏ات 🌸 خشنود می‌شوى، ✨بيامرز آن را كه جز دعا چيزى ندارد، 🌸همانا تو هرچه بخواهى انجام میدهى، ✨اى آن‏كه نامش دوا و يادش‏ شفا 🌸و طاعتش توانگرى است، ✨رحم كن به كسی كه 🌸سرمايه ‏اش اميد است، ✨اى فروريزنده نعمت ها 🌸اى دوركننده بلاها، ✨با من چنان كن که شايسته توست 🌸آمیـن ‌‌‍‌‌‌‍‌ ─┅─═इई 🌸🌺🌸ईइ═─┅─

❇️  #برآمدن‌هر_حاجتی به جهت هر حاجتی #ذکر «  یابدیع » را هزار بار بخواند، حاجتش برآورده شود. جهت بر امدن #هرحاجتی که دارد صدو هفتادو چهار مرتبه بخواند؛ #ذکر « یاحی و یاقیوم » شک نداشته باشید که حاجت روا خواهید شد.🙏 📚#منبع‌؛  ذکرهای مجرب   #اَلَّلهُم‌عجِّل‌‌لِوَلیِڪَ‌‌الفرَج» ╔═•══❖•ೋ° @Talangoory ╚═•═◇💐⃟‌َ۪ٜ۪ٜ۪ٜ۪ٜؔٛٚؔ♥️•ೋ•ೋ°

🎥روز قیامت چجوری میخوای جواب بدی؟ داستان جالب امام کاظم و شخص گندم ‌فروش ╔═•══❖•ೋ° @Talangoory ╚═•═◇💐⃟‌َ۪ٜ۪ٜ۪ٜ۪ٜؔٛٚؔ♥️•ೋ•ೋ°

❄️🍃🍃 لحظاتی گذشت و مهران و پریسا عزم رفتن کردن و موقع خداحافظی پریسا بدون این که به من نگاهی بکنه یا کوچکترین حرفی بزنه خداحافظی کرد و رفت..! من هم که می دونستم پریسا بیکار نمیشینه و برام نقشه می کشه و مغز مامان رو شستشو می ده !! می خواستم همه چی رو به نفع خودم پیش ببرم دست پیش رو گرفتم تا که عقب نیفتم رو به مامان گفتم رفتارهای پریسا رو دیدی از حسادت داشت می ترکید !😏 مامان گفت : من هم نفهمیدم چی شد پریسا وقتی شنید خواستگار خوب داری خیلی خوشحال شد اصلا علت این رفتارهاش رو درک نمی کنم.🙁🤔 من که موقعیت رو به نفع خودم دیدم گفتم ازبس حسود چشم نداره خوشبختی من را ببینه!!😌 مامان حق به جانب گفت : خوبه خوبه مثلا به چی تو باید حسودی کنه خودش بهترین زندگی رو داره شوهرش لنگه نداره!! از همه لحاظ از همه سر تر باور نمی کنی چند وقت پیش یکی از همسایه ها من رو کشید یه کنار و گفت دامادت ایرانی نیس وقتی علت رو پرسیدم گفت آخه مثل بازیگرهای خارجی !! آنقدر این پسر خاصه من که از حرفا و تحقیر های مامان خونم به جوش اومده بود، 😠😤 اما باز خودم رو کنترل می کردم خوب می دونستم کوچکترین عکس العملم باعث می شه مامان به سمت پریسا بره!! _خوب پس علت این رفتارهاش چیه خودت ببین هر خواستگاری برای من میاد یه جوری می خواد روش عیب بذاره !! این از این خواستگار اونم از خواستگار قبلی یادت چکار کرد آخرش هم به هم زد تو بگو مادر من اگه حسادت نیس پس چیه !!!😒 ╔═•══❖•ೋ° @Talangoory ╚═•═◇💐⃟‌َ۪ٜ۪ٜ۪ٜ۪ٜؔٛٚؔ♥️•ೋ•ೋ°

نماهنگ #دردانه به مناسبت شهادت سه ساله اَبا عَبْدِاللّهِ الْحُسَیْن (ع) حضرت رقیه (س) کاری از دختران دیار شهید حاج یونس زنگی‌آبادی (دیار حاج قاسم) ╔═•══❖•ೋ° @Talangoory ╚═•═◇💐⃟‌َ۪ٜ۪ٜ۪ٜ۪ٜؔٛٚؔ♥️•ೋ•ೋ°

🎬 کلیپ : مقامات بزرگ ، نتیجه نماز شب است 👤 #حجت_الاسلام_والمسلمین_عاملی ╔═•══❖•ೋ° @Talangoory ╚═•═◇💐⃟‌َ۪ٜ۪ٜ۪ٜ۪ٜؔٛٚؔ♥️•ೋ•ೋ°

سه گناهی که در همین دنیا عذاب داره! 💝حجت الاسلام حدائق ╔═•══❖•ೋ° @Talangoory ╚═•═◇💐⃟‌َ۪ٜ۪ٜ۪ٜ۪ٜؔٛٚؔ♥️•ೋ•ೋ°

پرچم امام حسین همیشه بالاس🚩 همه جا... ╔═•══❖•ೋ° @Talangoory ╚═•═◇💐⃟‌َ۪ٜ۪ٜ۪ٜ۪ٜؔٛٚؔ♥️•ೋ•ೋ°

🎥 داستان جالــب شخــصی که برای برگزاری مجلس امام حسین (ع) دو تا قالیچه فروخته بود و برخورد امام حسین علیه السلام رو ببینید ╔═•══❖•ೋ° @Talangoory ╚═•═◇💐⃟‌َ۪ٜ۪ٜ۪ٜ۪ٜؔٛٚؔ♥️•ೋ•ೋ°

❄️🍃🍃 مامان شونه ای بالا انداخت و گفت نگران نباش مادر این بار‌ نمی ذارم دخالت کنه من و بابات از خونوادش خوشمون اومده و جوابمون مثبته ☺️ آریا از سرت هم زیاده من نمی ذارم پریسا کاری بکنه که به ضررت باشه!! _این حرفا همه باد هواس حالا ببین شماو بابا چطور مثل دفعات پیش تحت تاثیر حرفای پریسا دختر عزیزتون قرار میگیرین و بی توجه به احساسات من مثل همیشه من رو نادیده می گیرید !! مگه خواستگار قبلی نبود دیدید چقدر پریسا خوب قانع تون کرد و مغزتون رو شستشو داد و شما پشت من رو خالی کردید و باز طرف پریسا رو گرفتید مامان گفت این با اون فرق می کنه!!😒 جدی گفتم : چه فرقی می کنه پریسا رسماً خواستگار من رو دک کرد و پروند رفت! بدون این که به نظر ما کوچکترین توجهی بکنه و اهمیت بده بعد هم یه قشقرق بپا کرد و کلی بازی درآورد که بیا وببین !! شما هم که کوتاه اومدید هنوز حرفاتون رو یادم که گفتید همون بهتر که نشد اگه پسر دوبار با تو برخورد می کرد خودش پشیمون می شد ودمش رو می ذاشت رو کولش و می رفت ،، مامان حق به جانب گفت ؛خوب مگه دروغ می گم ! _من نمی دونم چرا شما فکر می کنی همه از سر من زیادن و من لیاقت ندارم اما موضوع پریسا که می شه اون لایق بهترین هاس!!😒😤 مامان با تشر گفت : وای پریا سرم رو بردی دوساعت واستادی این جا داری مغز من رو می خوری ، آنقدر برای شوهر کردن جوش نزن اون خر نشد یه خر دیگه برو دست از سر من بردار! _مامان خر یعنی چی به خدا ازاین خونه میرم ارتباطم رو قطع می کنم دیگه سراغی از هیچ کدوم تون نمی گیرم ! ╔═•══❖•ೋ° @Talangoory ╚═•═◇💐⃟‌َ۪ٜ۪ٜ۪ٜ۪ٜؔٛٚؔ♥️•ೋ•ೋ°