فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌸••
میشه برگردم بدنیا..!
حجت الاسلام دکتر #عالی💕
╔═•══❖•ೋ°
@Talangoory
╚═•═◇💐⃟َ۪ٜ۪ٜ۪ٜ۪ٜؔٛٚؔ♥️•ೋ•ೋ°
🔹فواید دائم الوضو بودن
💠 رزق و روزیت فراوان مےگردد.
از امام صادق (علیه السلام) روایت شده که فرمودند: کسی که دوست دارد بر خیر و برکت منزلش بیفزاید هنگام غذا خوردن وضو بگیرد.
📗مستدرک الوسائل و مستنبط المسائل؛ ج۱ ص۳۵۶
#وضو
╔═•══❖•ೋ°
@Talangoory
╚═•═◇💐⃟َ۪ٜ۪ٜ۪ٜ۪ٜؔٛٚؔ♥️•ೋ•ೋ°
🔹امام صادق (علیه السلام) فرمودند :
كسى كه وضو بگیرد و با حوله اعضاى وضو را خشک كند، یك حسنه براى او نوشته مى شود و كسى كه وضو بگیرد و صبر كند تا دست و رویش خود خشک شوند، سى حسنه براى او نوشته مى شود.
📗ثواب الاعمال، شیخ صدوق
╔═•══❖•ೋ°
@Talangoory
╚═•═◇💐⃟َ۪ٜ۪ٜ۪ٜ۪ٜؔٛٚؔ♥️•ೋ•ೋ°
🔹امام حسین علیه السلام
🌺 من أحجَمَ عَنِ الرَّأي و عَيِيَت بِهِ الحِيَلُ ، كانَ الرِّفقُ مِفتاحُهُ
▫️هر كه از اظهار نظر درماند و راه چاره درماندهاش كند ، نرمي و مدارا كليد او باشد،
📚 ميزان الحكمه ، ح ۶۸۶۹ .
╔═•══❖•ೋ°
@Talangoory
╚═•═◇💐⃟َ۪ٜ۪ٜ۪ٜ۪ٜؔٛٚؔ♥️•ೋ•ೋ°
۞ تلنگری برای زندگی ۞
🪴🕊 در حیاط رو که بستن برخلاف تصورم که فکر میکردم الان میاد و جفتمون رو زیر مشت و لگد میگیره خبری از
🪴🕊
چطور میتونست اینقدر بیخیال باشه؟!
البته شاید اگر منیژه از آینده خبر داشت و میدونست بعدها قراره چه اتفاقاتی سر همین ازدواج زوری پیش بیاد همینقدر بیخیال برای خواب راحت شبونش آماده نمیشد…!!
اونشب رو من و خدیجه تا خود صبح نخوابیدیم، خدیجه همونطور به دیوار تکیه داده بود و هرچی من یواشکی باهاش حرف میزدم شونههاشو میمالیدم دستاشو فشار میدادم اصلا توجهی بهم نمیکرد!
آخر سر نیمههای شب منم دقیقا کنارش نشستمو به دیوار تکیه دادم و تا صدای اذان صبح رو شنیدیم،😔
دستشو گرفتم و باهم وضو گرفتیمو نمازمونو خوندیم📿🤲
بهش گفتم که نمیخواد کاری انجام بده بره بالا و دراز بکشه و سعی کنه یکمی بخوابه تا جون مقابله با عمه رو داشته باشه!
طویله رو تمیز کردم، آتشدون رو روشن کردمو ذغال توی سماور ذغالی گذاشتم، شیر دوتا گاوی که داشتیم رو دوشیدم و از صافی رد کردم و گذاشتم تا بجوشه!!
مخلفات سفره هر دو خونواده رو توی مجمع گذاشتم و روی مجمع خونهی حسن آقا رو پارچهای انداختم،
خواستم برم لباس هامو عوض کنم اما قبلش یه فکری به ذهنم رسید
برگشتم و روی صبحانهی عباس اینا یه تف بزرگ انداختم و بعدش تا پا داشتم فرار کردم!!
تا من لباس هامو عوض کردم و برگشتم توی مطبخ دیدم سینی صبحانهشون اونجا نبود،🙁🤔
پس یعنی عمه هم بیدار شده بود و سینی رو براشون برده بود تو دلم حقتونهای گفتمو
درحالیکه لب هام از خوشحالی میخندید بشکنی زدمو یه دور دور خودم چرخیدم انگار که براشون زهر ریخته باشم!!😁
╔═•══❖•ೋ°
@Talangoory
╚═•═◇💐⃟َ۪ٜ۪ٜ۪ٜ۪ٜؔٛٚؔ♥️•ೋ•ೋ°
📷در حکومت امام مهدی مردم مانند شاه زندگی میکنند 👑
وَ اَلَّذِي فَلَقَ اَلْحَبَّةَ وَ بَرَأَ اَلنَّسَمَةَ لَيَعِيشُ إِذْ ذَاكَ مُلُوكٌ نَاعِمِينَ.
💠 امیرالمؤمنین علیه السلام در ضمن حالات حکومت حضرت مهدی عجل ﷲ فرجه فرمودند:
👈قسم به آن خداوندی که دانه را شکافت و جان را آفرید که در آن زمان مردم پادشاهوار، آسوده و در ناز و نعمت زندگی میکنند.
🤲🏻 اللهم عجل لولیک الفرج💚
📗تفسير البرهان، ج ۳، ص ۵۰۶
📗تفسير نور الثقلين، ج ۳، ص ۱۳۹
📗تفسير العیاشی، ج ۲، ص ۲۸۲
╔═•══❖•ೋ°
@Talangoory
╚═•═◇💐⃟َ۪ٜ۪ٜ۪ٜ۪ٜؔٛٚؔ♥️•ೋ•ೋ°
شما جوان های عزیز
شکست آمریکا را خواهید دید 🌱
╔═•══❖•ೋ°
@Talangoory
╚═•═◇💐⃟َ۪ٜ۪ٜ۪ٜ۪ٜؔٛٚؔ♥️•ೋ•ೋ°
✍نمازهايم اگر "نماز" بود
موقع سفر، ذوق نمی کردم از شکسته شدنش💔
نمازهايم اگر نماز بود
که رکعت آخرش این قدر کیف نداشت🧎♂️
اگر نمازهایم نماز بود
تبدیل نمی شد به نمایش پانتومیم
برای نشان دادن خاموش کردن شعله گاز🔥
نمازهایم"نماز" نیست
اگر نمازم نماز بود
می شد پناهگاه🌿...
می شد مرهم💚...
می شد شاه کلید🦋...
خدایا!
من از تو فقط یک چیز می خواهم.
بر من منت بگذار و کاری کن
نمازهایم نماز بشوند🕊...
الّلهُــمَّ عَجِّــلْ لِوَلِیِّکَــــ الْفَــرَج
╔═•══❖•ೋ°
@Talangoory
╚═•═◇💐⃟َ۪ٜ۪ٜ۪ٜ۪ٜؔٛٚؔ♥️•ೋ•ೋ°
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
حقیقتتوبهبرگشتبهولایته💚..
شیطانتوبهنکرد...
چونبرگشتبهولایترونپذیرفت"🚫"
#استادعالی
╔═•══❖•ೋ°
@Talangoory
╚═•═◇💐⃟َ۪ٜ۪ٜ۪ٜ۪ٜؔٛٚؔ♥️•ೋ•ೋ°
عبادتحقیقیترکگناهاست🌿"..!
اصلدینپرهیزازگناهاست...
ازگناهانبپرهیز:عابدترینمردممیشوی
باتقویباش:
اگرازگناهدوریکردیعملتهرچندکمباشدقبول است🕊..!
╔═•══❖•ೋ°
@Talangoory
╚═•═◇💐⃟َ۪ٜ۪ٜ۪ٜ۪ٜؔٛٚؔ♥️•ೋ•ೋ°
5.42M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
یکی از اون چیزای که حال ادم رو خوب میکنه و شکرگزاری رو بالا میبره اینه که:
تکلیف باتوعه🤝
اما
نتیجه باخداست☝️
╔═•══❖•ೋ°
@Talangoory
╚═•═◇💐⃟َ۪ٜ۪ٜ۪ٜ۪ٜؔٛٚؔ♥️•ೋ•ೋ°
۞ تلنگری برای زندگی ۞
🪴🕊 چطور میتونست اینقدر بیخیال باشه؟! البته شاید اگر منیژه از آینده خبر داشت و میدونست بعدها قراره چ
🪴🕊
سینی صبحانهی خودمون رو هم بردم بالا و سفره رو پهن کردمو تا همگی جمع بشن رفتم توی اتاق خودمون!
از صدای جیر در چوبی اتاق خدیجه که زیر پتو بود سرشو بلند کرد،گفتم بیداری
سری تکون داد و توی جاش چرخید و به سقف خیره شد!!🙄
منیژه هم که تازه بیدار شده بود صبح بخیری گفت و رخت و خوابش رو جمع کرد و رفت بیرون تا دستو و روشو بشوره
رفتم زیر پتوی خدیجه و براش تعریف کردم که روی صبحونشون تف ریختم!
خدیجه بیشتر از من خوشحال شده بود از این فتح کبیرمون و دوتایی تا دلمون درد گرفت خندیدیم😅😂
الان که بهش فکر میکنم میبینم چقدر دنیای سادهای داشتیم…!
تصمیم گرفتیم هر روز توی غذاهاشونم یه چیزهایی قاطی کنیم و کردیم، دلمون یکم خنک شده بود…😍
بعد صبحانه من و منیژه سفره رو جمع کردیم و خدیجه با دستور عمه توی اتاق موند، دل توی دلم نبود ببینم اون تو چخبره
میدونستم مرغ عمه خورشید یه پا داره اما خدا خدا میکردم خدیجه بتونه یه راهی پیدا کنه و دل عمه رو نرم کنه !!
سریع ظرف هارو شستیمو بردیم توی مطبخ
دستامو با دامنم خشک کردمو خواستم برم بالا سر و گوشی آب بدم ببینم چخبره
که خدیجه با سرعت در اتاق رو باز کرد و به حالت دو رفت توی اتاق خودمونو در رو محکم بست!!🙁
عمه با آرامش دست به کمر از اتاق بیرون اومد و گفت فکر نکن با این کولی بازی هات منو بابات پشیمون میشما
تو چه راضی باشی چه نباشی همون میشه که من گفتم به نفعته که رام بشی و کاری نکنی که از گیسات بگیرم بنشونمت سر سفرهی عقد…😠😤
╔═•══❖•ೋ°
@Talangoory
╚═•═◇💐⃟َ۪ٜ۪ٜ۪ٜ۪ٜؔٛٚؔ♥️•ೋ•ೋ°