eitaa logo
۞ تلنگری برای زندگی ۞
22.4هزار دنبال‌کننده
9.6هزار عکس
5.1هزار ویدیو
4 فایل
﷽ اینجا داستان زندگی شما گذاشته میشه تا تلنگری بشه به زندگیمون🥰❤️ @kosar_98_z👌ادمین محترم اگه ازین تلنگرا براتون پیش اومده برامون بفرستید! کانال تبلیغاتی ما 👇 https://eitaa.com/tablighatkosar 🌹تمامی داستانا براساس واقعیت می‌باشد🪴
مشاهده در ایتا
دانلود
6.38M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🌸•• دعای عاقبت بخیری در آخرالزمان..! حجت الاسلام دکتر ☘ ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ ╔═•══❖•ೋ° @Talangoory ╚═•═◇💐⃟‌َ۪ٜ۪ٜ۪ٜ۪ٜؔٛٚؔ♥️•ೋ•ೋ°
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💐🍃سیزدهم آبان 💐🍃روز دانش آموز بر تمامی دانش آموزان کشور عزیزان ایران مبارک باد🌼 به امید موفقیت روز افزون🌸 ╔═•══❖•ೋ° @Talangoory ╚═•═◇💐⃟‌َ۪ٜ۪ٜ۪ٜ۪ٜؔٛٚؔ♥️•ೋ•ೋ°
✅آیت‌الله سید موسی شبیری زنجانی : ✍حاج آقا سید حسن فرید اراکی می‌فرمود: صاحب جواهر نذر کرده بود، خداوند به او سلامتی بدهد تا جواهر را بنویسد و بعد از آن اگر خدا خواست از دنیا برود. 🔹 صاحب جواهر می‌فرمود: درخواست من مستجاب شد، ولی من نمی‌خواهم بمیرم. لذا ایشان یک ورق از جواهر را گرو نگه داشت. 🔸 بعد از چند سال صاحب جواهر گفت: مثل اینکه من رفتنی هستم چون دیگر هیچ تعلّقی به دنیا ندارم. سپس آن یک ورق را نوشت و بعد از مدّت کوتاهی از دنیا رفت. 🔹 حاج آقا حسن در ادامه فرمود: من الآن همان حالت را دارم. ایشان هم در همان بیماری از دنیا رفت. ╔═•══❖•ೋ° @Talangoory ╚═•═◇💐⃟‌َ۪ٜ۪ٜ۪ٜ۪ٜؔٛٚؔ♥️•ೋ•ೋ°
✍امام حسين (عليه السلام) خطاب به مردى كه گفت: اگر به نااهل خوبى شود هدر رفته است فرمودند: چنين نيست، بلكه خوبى كردن مانند ريزش باران، به نيك و بد مى رسد. تحف العقول / ص 245 ╔═•══❖•ೋ° @Talangoory ╚═•═◇💐⃟‌َ۪ٜ۪ٜ۪ٜ۪ٜؔٛٚؔ♥️•ೋ•ೋ°
✨﷽✨ ✅حمدِ خالص حالت تسلیم دارد آیت الله فاطمی نیا (رضوان الله علیه): حمد الهی یک بخش مهم در صحیفه سجادیه می باشد. امام سجّاد (علیه السّلام) بر مساله ی حمد توجه خاصی دارند. این حمد، از سنخ شکر و حمدی که امثال بنده به جا می آوریم نیست بلکه حمد خاصی است که آثار وضعیّه ی خاصی در پی دارد. ما خداوند را شکر می گوییم اما در عین حال در اعماق وجودمان شکایت هم داریم! الحمدلله می‌گوییم ولی از آن طرف هم شکایت میکنیم و آهی می کشیم و می‌گوییم بالاخره مصلحت ما همین بود ، عیبی ندارد! آن حمد خاص و خالصی که مورد عنایت حضرت است ، اولا حمدی است که در آن به مُنعِم توجه میکنیم که در نهایت قدرت ، حکمت و مهربانی است، از پدر و مادر مهربان تر است، هیچ بُخلی ندارد و هر کاری انجام دهد خوب است. امام سجّاد (علیه السلام) خود نمونه این حمد است. تمام خویشانش را جلوی ایشان به شهادت رساندند ولی آن‌قدر به خداوند متعال معرفت و محبّت دارد که می‌گوید خدایا اگر هم مرا داخل آتش کنی به اهل جهنّم اعلام می‌کنم که تو را دوست دارم. حمد باید به این شکل باشد و هیچ‌گونه گله و شکایتی در کار نباشد. حمدِ خالص حالت تسلیم دارد. ╔═•══❖•ೋ° @Talangoory ╚═•═◇💐⃟‌َ۪ٜ۪ٜ۪ٜ۪ٜؔٛٚؔ♥️•ೋ•ೋ°
أَلَا وَ مَنْ أَحَبَّ عَلِيّاً هَوَّنَ اللهُ عَلَيْهِ سَكَرَاتِ الْمَوْتِ وَ جَعَلَ قَبْرَهُ رَوْضَةً مِنْ رِيَاضِ الْجَنَّةِ آگاه باشید که هرکس علی را دوست داشته باشد، خداوند، سکرات مرگ را بر او آسان می سازد و قبرش را باغی از باغ های بهشت قرار می دهد. ╔═•══❖•ೋ° @Talangoory ╚═•═◇💐⃟‌َ۪ٜ۪ٜ۪ٜ۪ٜؔٛٚؔ♥️•ೋ•ೋ°
🌷 آیت الله جوادی آملی : 🖌 هر کس یک ساعت برای مراقبت ، زحمت بکشد ، ده ساعت او را حفظ میکنند و به پیش می برند و قهرا نجات پیدا میکند. ╔═•══❖•ೋ° @Talangoory ╚═•═◇💐⃟‌َ۪ٜ۪ٜ۪ٜ۪ٜؔٛٚؔ♥️•ೋ•ೋ°
۞ تلنگری برای زندگی ۞
💜💕 چند روزی فکر کردم که چیکار کنم که آخر سر همون کفش درست کردن بچه‌ها با گل بهم ایده داد! تصمیم گرف
💜💕 گاهی حتی کارهای خونه‌اش رو هم انجام میدادم که ازم راضی باشه و باهام راه بیاد اون هم خدا ازش راضی باشه همه‌ی فوت و فن ها از انتخاب خاک مناسب تا حالت دادن و پختن و رنگ کردن رو مو به مو یادم داد😍🥲 دو سه ماهی گذشت و من به کاملی یاد گرفته بودم چطور کوزه،کاسه و حتی گلدون و بشقاب هم درست کنم! حالا وقت خریدن وسایل و درست کردن کوره بود، برخلاف میل باطنیم به بیوک رو انداختم که در تهیه و خرید کمکم کنه اما گفت که فقط میتونه کوره رو برام راه بندازه و مابقی وسایل رو نمیتونه برام بخره! میدونستم داره دروغ میگه چون هرماه کلی پول بابت کرایه‌ی مغازه و خونه‌اش توی شهر دریافت میکرد😤😠 اما اینو میدونست که چند ماهه پول ماست و پنیر هارو جمع کردم و چیزی نخریدم برای همین گفت پول ندارم تا پولهای خودم رو خرج کنم!!😒 آخر سر گفتم باشه من خودم وسایل رو میخرم اما خودم هم باید بیام شهر چون اون از چیزی سردرنمیاورد و میخواستم همون بار اول وسایل خوب و باکیفیت بخرم! یک روز صبح زود راه افتادیم سمت شهر.. امیر رو هم همراه خودمون بردیم و بچم چقدر ذوق کرده بود بچم 😍☺️ تا شهر رو با درشکه رفتیم و اونجا هم بیوک ماشین کرایه کرد و تا بازار رفتیم، اولین بار بود سوار ماشین میشدیم و خیلی برامون عجیب بود، حتم داشتم اولین کسانی توی ده بودیم که سوار ماشین شدیم چون تنها کسی که زیاد به شهر رفت و آمد داشت بیوک بود، رفتیم و تقریبا همه‌ی ابزار کارم رو خریدم آخر سر بیوک یک پیشبند چرمی هم برام خرید که دوتا بندش پشت کمر محکم میشد و تا زانو بلند بود و من سر از پا نمیشناختم! ╔═•══❖•ೋ° @Talangoory ╚═•═◇💐⃟‌َ۪ٜ۪ٜ۪ٜ۪ٜؔٛٚؔ♥️•ೋ•ೋ°
💠 | عليه السلام 🔹إنَّ اَلْحَقَّ ثَقِيلٌ مَرِيءٌ وَ إِنَّ اَلْبَاطِلَ خَفِيفٌ وَبِيءٌ 🔸همانا حقّ سنگين است اما گوارا، و باطل سبك و آسان است اما كشنده. 📗 حکمت 376 ╔═•══❖•ೋ° @Talangoory ╚═•═◇💐⃟‌َ۪ٜ۪ٜ۪ٜ۪ٜؔٛٚؔ♥️•ೋ•ೋ°
✨💚🍃 ↯🌙 حضرت امیرالمؤمنین علے علیه السلام فرمودند: نامه اى از آن حضرت (ع) به طلحه و زبير با عمران بن حصين خزاعى، آن را ابو جعفر اسكافى در كتاب مقامات در مناقب امير المؤمنين (ع) آورده است: اما بعد. شما نيك مى دانيد، هر چند كتمان مى كنيد، كه من آهنگ مردم نكردم تا آنها آهنگ من كردند. من از آنها بيعت نخواستم تا آنها با من بيعت كردند. شما دو تن از كسانى بوديد كه به سوى من آمديد و به من دست بيعت داديد. بيعت كردن مردم با من، بدان سبب نبود كه مرا قدرتى است غالب يا مالى است مهيا. اگر شما از روى رضا با من بيعت كرده ايد از اين بيعت شكنى باز گرديد و بر فور توبه كنيد و اگر به اكراه بيعت كرده ايد، به سبب تظاهر به طاعت و در دل نهان داشتن معصيت، راه بازخواست خود را بر من گشاده داشته ايد. به جان خودم سوگند، كه شما از ديگر مهاجران به تقيه و كتمان سزاوارتر نبوده ايد. نپذيرفتن بيعت من، پيش از آنكه داخل در بيعت شويد، براى شما آسانتر بود از بيعت كردن و خارج شدن از آن. پنداريد كه من عثمان را كشته ام. ميان من و شما از اهل مدينه، كسانى هستند كه نه با من هستند و نه با شما. اينان قضاوت كنند تا هر كس هر اندازه در اين امر دخالت داشته بر گردنش آيد و از عهده آن برآيد. اى دو مرد سالخورده، از اين رأى و نظر كه داريد، بازگرديد كه اگر امروز چنين كنيد، تنها عار گريبانگير شماست و اگر داورى به قيامت واگذاريد، هم عار است و هم نار. والسلام. 📚 نھج البلاغه،نامه۵۴بخش١ ╔═•══❖•ೋ° @Talangoory ╚═•═◇💐⃟‌َ۪ٜ۪ٜ۪ٜ۪ٜؔٛٚؔ♥️•ೋ•ೋ°
۞ تلنگری برای زندگی ۞
💜💕 گاهی حتی کارهای خونه‌اش رو هم انجام میدادم که ازم راضی باشه و باهام راه بیاد اون هم خدا ازش راضی
💜💕 سر راهش رفتیم خونه و مغازه‌اش رو هم نشونمون داد، خونه‌ی متوسطی بود اما حیاطش خیلی بزرگ بود!! اونموقع دوست نداشتم بیام شهر و احساس میکردم اگه بیام خفه میشم و همون روستا رو به صدتا خونه‌ی شهری ترجیح میدادم، غافل از اینکه اگه همون موقع میومدیم شهر بچه‌هام همگی وضعیتشون با الان خیلی خیلی فرق میکرد…!! قبل ازینکه برگردیم رفتیم قهوه خونه و کباب و نون داغ با ریحون خوردیم و چقدر چسبید…😅🍢 برای دخترها هم گرفتیم و گفتیم میبریمش روستا، کباب ها رو اول گذاشتن لای نون و بعد دور تا دورشو روزنامه پیچیدن و راه افتادیم سمت روستا،! توی راه داشتم به بیوک میگفتم که اینبار که اومدیم شهر دخترها رو هم همراه خودمون بیاریم که ماشین و اینجور چیزها رو ببینین و ندیده نباشن،!! بیوک هم فقط سرشو تکون داد و دیگه چیزی نگفت فردای اون روز هم بیوک اوستا و کارگر آورد و کوره‌ی کوچیک و نقلیی رو طبقه‌ی اول برام درست کرد و چند روز بعدش من رسما کار سفالگری رو شروع کردم…!!😁⚱ چون توی روستا فقط ننه ناجیه سفالگری میکرد و الان هم پیر شده بود و کم طاقت و نمیتونست زیاد کاسه و کوزه درست کنه کار من از همون اولش گرفت و روزانه حداقل یه مشتری داشتم! لعیا و مهتاب بزرگ شده بودن و کارهای خونه رو انجام میدادن هرچند که بیوک اجازه نمیداد مهتاب به طویله بره و فقط کارهای بالا رو انجام میداد!😒 من هم مشغول سفالگری بودم، پیشبند چرمیم رو که میبستم حس میکردم دنیا مال منه! ╔═•══❖•ೋ° @Talangoory ╚═•═◇💐⃟‌َ۪ٜ۪ٜ۪ٜ۪ٜؔٛٚؔ♥️•ೋ•ೋ°
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا