✨﷽✨
✅ پیروزی نهایی مستضعفان بر مستکبران؛ وعده قطعی الهی
درست است که در سراسر تاریخ، مستکبران، فرعونها و سلاطین درصدد برتری جویی بر مردم برآمدند و آنها را به استضعاف کشاندند و زیر سلطه خودشان آوردند ولی اراده خدا بر این قرار گرفته که در نهایت، مستضعفان بر مستکبران پیروز میشوند و این بشارتی است برای ما که هیچ وقت خودمان را در مقابل مستکبران، کوچک نبینیم و مطمئن باشیم که اگر در راه حق، قدم برداریم و یاری خدا و دین خدا را بکنیم پیروزی نهایی از آن ماست؛ وَنُرِیدُ أَنْ نَمُنَّ عَلَى الَّذِینَ اسْتُضْعِفُوا فِی الأَرْضِ وَنَجْعَلَهُمْ أَئِمَّه وَنَجْعَلَهُمُ الْوَارِثِینَ.
این مژده الهی تنها یک وعده نیست که ما منتظرش باشیم و بعد از هزاران سال اتفاق بیفتد. خداوند متعال نمونههایی از عمل کردن به این وعده را در قرآن ذکر فرموده است؛ اولش نجات بنیاسرائیل از دست فرعونیان و غرق شدن فرعونیان بود، با اینکه آنها قدرت بسیار چشمگیری داشتند و بنیاسرائیل را به بردگی کشیده بودند ولی درنهایت آنها در دریا غرق شدند و بنیاسرائیل نجات پیدا کردند و به آقایی رسیدند.
یک نمونهای از این وعده الهی هم در زمان ما تحقق پیدا کرد و آن پیروزی انقلاب اسلامی ایران بود که مردمِ پابرهنه، در مقابل قدرت نظامی ای که از طرف همه کشورهای بزرگ دنیا تأیید میشد برای خدا قیام کردند و خدا آنها را بر همه آن قدرتها پیروز کرد و آنها را در دنیا عزیز کرد و رفتار آنها برای دیگران الگو شد که آنها هم در صدد کسب استقلال و آزادی و عزت بربیایند.
🔺️آیت الله مصباح یزدی(قدس سره)، ۱۳۸۸/۱۱/۱۲
#معارف_قرآنی
#سیاسی
╔═•══❖•ೋ°
@Talangoory
╚═•═◇💐⃟َ۪ٜ۪ٜ۪ٜ۪ٜؔٛٚؔ♥️•ೋ•ೋ°
🖌 یکی از اولین دستوراتی که مرحوم علامه طباطبایی به شاگردان میفرمودند این بود که انسان از صبح که بیدار می شود دائماً در نظر داشته باشد که تحت نظر است.
╔═•══❖•ೋ°
@Talangoory
╚═•═◇💐⃟َ۪ٜ۪ٜ۪ٜ۪ٜؔٛٚؔ♥️•ೋ•ೋ°
۞ تلنگری برای زندگی ۞
💜💕 برام مهم نبود که ناراحت میشه یا نه چون اون و مادرشوهرش حسابی طی این چند سال بهم زخم زبون زده بود
💜💕
عروس رو سوار اسب کردن و ماهم دنبالش!
میشندیدم که زنها درگوش هم پچپچ میکردن و خدیجه رو نشون همدیگه میدادن، دلم میخواست حسابشونو بزارم کف دستشون اما بخاطر خدیجه ملاحظه میکردم…!!😤😤
خودش معذب بود و همش سرش پایین بود دیگه اگه من هم چیزی به کسی میگفتم حالش بدتر میشد پس سعی کردم نشنیده بگیرم!😒
دم در خونشون که رسیدیم یهو کلی پوست پیاز روی سر عروس ریخته شد!😳🤦🏻♀
صدای هین گفتن زنها بلند شد!
سرمو بلند کردم دیدم مادر شوهر غنچه تشت بدست بالای پشت بومه و لبخند مزخرفی هم روی لبهاشه، تا دید نگاه ها بسمتش چرخیده خیلی سریع تغییر موضع داد و قیافهی محزون مصنوعی به خودش گرفت و چنگی الکی به لپش انداخت،
با صدای نسبتا بلندی گفت:ای وای خاک عالم شرمندم ببخشید تروخدا اصلا متوجه نشدم اصلا نفهمیدم چیشد!!😏
بعدشم از نردبون پرید پایین و همونطور داد میزد:نمیدونستم از این وری میاید فکر نمیکردم به این زودیا برسید،
فوری خودشو رسوند به غنچه که سرشو انداخته بود پایین و بغض کرده بود🥺😔
سریع خودمون رو بهش رسوندیم و کمکش کردیم بیاد پایین
همونطور که داشتیم لباس و تور قرمزش رو میتکوندیم تا پوست پیازهایی که سرش ریخته بود جدا بشن رو به خاله زینت که چاقوش میزدی خونش درنمیومد گفتم: چقدر خوب استقبال کردید از عروستون خاله،دست مریزاد!😏😠
میدونستم خاله زینت این کار عروسش رو بی جواب نمیذاره بنابراین اونو مخاطب قرار دادم تا عصبانی تر بشه و حسابشو برسه
حالاهم که ملکه خانم روزهی سکوت گرفته بود!
╔═•══❖•ೋ°
@Talangoory
╚═•═◇💐⃟َ۪ٜ۪ٜ۪ٜ۪ٜؔٛٚؔ♥️•ೋ•ೋ°
وَ لا يَحْزُنْكَ قَوْلُهُمْ إِنَّ الْعِزَّةَ لِلّٰهِ جَمیعًا
هُوَ السَّمیعُ الْعَلیم
سخن آنها تو را غمگین نکند!
تمام عزّت و قدرت از آن خداوند است،
و او شنوا و داناست ..
سورهٔ یونس / آیهٔ۶۵
╔═•══❖•ೋ°
@Talangoory
╚═•═◇💐⃟َ۪ٜ۪ٜ۪ٜ۪ٜؔٛٚؔ♥️•ೋ•ೋ°
مهربانتر از آن باش✨🌩
که رنجیدن را با رنجاندن تلافی کنی..
-مولاعلیعلیهالسلام-
╔═•══❖•ೋ°
@Talangoory
╚═•═◇💐⃟َ۪ٜ۪ٜ۪ٜ۪ٜؔٛٚؔ♥️•ೋ•ೋ°
💟 تفاوت عبد و عابد
آیت الله حسن زاده آملی رحمت الله علیه
╔═•══❖•ೋ°
@Talangoory
╚═•═◇💐⃟َ۪ٜ۪ٜ۪ٜ۪ٜؔٛٚؔ♥️•ೋ•ೋ°
۞ تلنگری برای زندگی ۞
💜💕 عروس رو سوار اسب کردن و ماهم دنبالش! میشندیدم که زنها درگوش هم پچپچ میکردن و خدیجه رو نشون هم
💜💕
باید خودم پشت دختر عموم درمیومدم
چشم غرهای که خاله زینت به عروسش رفت و عروسش فورا از ترس نطفش بسته شد…!🤨
چون از نگاه برزخی خاله که بهش انداخته بود فهمیده بود که دستش رو شده و حسابش بعد از عروسی با کرام الکاتبینه!
با اینکه خیلی ناراحت بودم برای غنچه که بغض کرده بود و حتی سرشم بالا نمیگرفت اما رنگ پریده و چشمای ترسیدهی مادر شوهرش رو که دیدم دلم خنک شد!😁
همهمه بالا گرفت و هرکسی چیزی میگفت که خاله زینت زرنگ و باسیاست با صدای بلند گفت : خانومها شرمنده عروسم حواسش نبوده،!
کج لبخندی زد و ادامه داد: خب پیش میاد دیگه…حالا بفرمایید تو دهنتونو شیرین کنید!😬🙄
خودش هم اول از همه رفت تو و مابقی هم دنبالش راه افتادیم
من و خدیجه و منیژه که تا موقع رفتن لب به چیزی نزدیم، خداحافظی هم که کردیم از عروس تا برگردیم دم گوش غنچه بهش گفتم که هر اتفاقی افتاد به خاله زینت بگه و قوی باشه تا ازپس این مادر شوهر مکارش بربیاد!!
غنچه نگاه شرمگینش رو بهم دوخت و چشمی آهسته زیر لب گفت ، سرشو بوسیدم و براش آرزوی خوشبختی کردم و از مابقی افراد جمع خداحافظی کردیم🥰😊
دم در اما خاله زینت رو صدا کردم و یه گوشه باهاش حرف زدم: خاله زینت شما زن بادرایت و عاقلی هستید،غنچه خواهر زادتونه و باید خیلی مواظبش باشید،
عروستون از همین اول شمشیرش رو از رو بسته و معلومه هیچ از غنچه خوشش نمیاد…این چه کاری بود با نوعروس کرد؟!🤨😤
╔═•══❖•ೋ°
@Talangoory
╚═•═◇💐⃟َ۪ٜ۪ٜ۪ٜ۪ٜؔٛٚؔ♥️•ೋ•ೋ°
🕊🌷
-شھادت یعنی زندگی کن اما؛ فقط برای خـدا
-اگر شھادت میخواهید ، زندگی کنید
فقط برای خـدا...🕊
#شهید | #شهدا | #شهیدان
╔═•══❖•ೋ°
@Talangoory
╚═•═◇💐⃟َ۪ٜ۪ٜ۪ٜ۪ٜؔٛٚؔ♥️•ೋ•ೋ°
#استوری 📖 ″برشی از خاطرات″ | کاظم رستگار
#شهید | #کاظم_رستگار
╔═•══❖•ೋ°
@Talangoory
╚═•═◇💐⃟َ۪ٜ۪ٜ۪ٜ۪ٜؔٛٚؔ♥️•ೋ•ೋ°
📖 ″برشی از خاطرات″ | کاظم رستگار
#شهید | #کاظم_رستگار
╔═•══❖•ೋ°
@Talangoory
╚═•═◇💐⃟َ۪ٜ۪ٜ۪ٜ۪ٜؔٛٚؔ♥️•ೋ•ೋ°