eitaa logo
۞ تلنگری برای زندگی ۞
23.5هزار دنبال‌کننده
9.7هزار عکس
5.1هزار ویدیو
4 فایل
﷽ اینجا داستان زندگی شما گذاشته میشه تا تلنگری بشه به زندگیمون🥰❤️ @kosar_98_z👌ادمین محترم اگه ازین تلنگرا براتون پیش اومده برامون بفرستید! کانال تبلیغاتی ما 👇 https://eitaa.com/tablighatkosar 🌹تمامی داستانا براساس واقعیت می‌باشد🪴
مشاهده در ایتا
دانلود
از او بگوئیم 🌲در پارک روی نیمکت نشسته بودم. و پسرکم مشغول بازی بود. پدر و پسر دیگری هم در پارک بودند. پدر مشغول موبایلش بود و پسرش در حال تاب خوردن. شاید پسرش، یک سال از پسرم بزرگتر بود. بعد از چند دقیقه، پسرم با چشمان گریان به سمتم آمد: "بابا نوبت منه... بگو بیاد پایین 😣!!!" از سختترین لحظات زندگی‌ام وقتهایی است که می‌توانم کمکش کنم اما به خاطر خودش نباید کار را ساده کنم. به او گفتم: "برو بهش بگو می‌شه لطفا بیای پایین، منم بازی کنم؟" گفت: "نه بابا تو بیا!" گفتم: "نه... خودت باید بهش بگی." پاهایش را بر زمین کوبید و گفت: "بابا من نمی تونممم!😭" به او گفتم: "من نمیام! " ✅به هزار ‌و یک دلیل تربیتی من نباید می‌رفتم... و شاید آن روز اشک می‌ریخت و از من عصبانی می‌شد اما فردا می‌فهمید چرا کمکش نکرده‌ام... نشستم و جلو نرفتم. وانمود کردم با گوشی‌ام مشغولم. اما تمام حواسم به پسرم بود که چطور می‌تواند روی پای خودش بایستد و اگر زمانی من نباشم چگونه از پس خودش بر بیاید. 👌 لحظات سختی بود... هر بار سخت است برای پدری که بتواند به فرزندش کمک کند اما نکند، 😔 و دلسردی پسر از پدر را در چشمانش ببیند و به جان بخرد ولی باز هم صبر کند... . . . یا صاحب الزمان کاش باور داشتم پدرم هستید...😞 و اگر گاهی با هزار امید به سمتتان می‌آیم و ظاهراً دست خالی برمی‌گردم، به نفع خودم است، شاید به هزار دلیل... و چقدر کودکانه من از شما دلگیر می‌شوم...😔 ╔═•══❖•ೋ° @Talangoory ╚═•═◇💐⃟‌َ۪ٜ۪ٜ۪ٜ۪ٜؔٛٚؔ♥️•ೋ•ೋ°