#تقاص_شیرین🍁🍂
وقتی دخترم ۱۹ سالش بود خاستگاری بنام نیما داشت، گلاره موافق ازدواج بود ولی منو پدرش وقتی تحقیق کردیم و متوجه شدیم نیما سابقه ی خوبی نداره به خاستگاریش جواب منفی دادیم.
🌱 گلاره خیلی ناراحت بود و فهمیدم مدتیه با اون جوون توی واتساپ ارتباط داشته ،اما با نصیحت های منو پدرش تونست با واقعیت کنار بیاد و اون پسر رو فراموش کنه!😏
تا اینکه بعد از چند ماه پسر یکی از اقوام دور بنام وحید به خاستگاریش اومد و اینبار نظر خود گلاره و منو پدرش موافق ایشون بود چون شخصیتی پخته و بااخلاق و مومن داشت.
دو سال ونیم زندگیشون به خوبی گذشت..
متاسفانه بعد از مدتی گلاره سر ناسازگاری گذاشت و مدام با وحید دعوا راه مینداخت و بعد از چند ماه گفت که طلاق میخواد ،هر چقدر خودمونو اقوام و بزرگترها باهاش صحبت کردیم نتونستیم از این تصمیم منصرفش کنیم😤😭
و خود وحید هم گفت متوجه شده گلاره با کسی ارتباط داره و خدا میدونه شنیدن این جریان چقدر برامون گرون تموم شد،و اینبار وحید مصمم شده بود برای تسریع در انجام طلاق.وقتی صیغه ی طلاق جاری شد نگاه وحید به گلاره پر از حرفهای ناگفته بود،خیلی دلم بحالش سوخت اما کاری از دستم برنمیومد چون گلاره خیلی خودسر و عصبی شده بود و به حرف هیچکس گوش نمیکرد.
مدتی گذشت و در اون فاصله فهمیدیم گلاره بخاطر نیما از وحید جدا شده ،مدتی بین گلاره و منو پدرش بحث و جدل و دعوا بود تا اینکه یروز گلاره دست به خودکشی زد و خداروشکر زود متوجه شدیمو به بیمارستان رسوندیمش.😰😣
══❈═₪❅❅₪═❈══
🌹@Talangoory🕊
══❈═₪❅❅₪═❈══