eitaa logo
۞ تلنگری برای زندگی ۞
21.8هزار دنبال‌کننده
9.4هزار عکس
5هزار ویدیو
4 فایل
﷽ اینجا داستان زندگی شما گذاشته میشه تا تلنگری بشه به زندگیمون🥰❤️ @kosar_98_z👌ادمین محترم اگه ازین تلنگرا براتون پیش اومده برامون بفرستید! کانال تبلیغاتی ما 👇 https://eitaa.com/tablighatkosar 🌹تمامی داستانا براساس واقعیت می‌باشد🪴
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🖌 یاد بگیریم چطوری حرف بزنیم... 🎥 استاد فاطمی نیا(ره) ╔═•══❖•ೋ° @Talangoory ╚═•═◇💐⃟‌َ۪ٜ۪ٜ۪ٜ۪ٜؔٛٚؔ♥️•ೋ•ೋ°
۞ تلنگری برای زندگی ۞
❣🍉 تا به خودم بیام دستم توی دستش بود و پشت دستم رو بوسید! دستم رو از دستش آروم کشیدم بیرون و بدون
❣🍉 خانومه مشکوک میشه و از در و همسایه ها در مورد اوضاع فاطمه پرس‌و جو میکنه که یکی از زن های همسایه بهش میگه از من نشنیده بگیر اما اگه پدر یا کس‌و کار فاطمه کوچولو رو میشناسید بهشون خبر بدید که هرطور شده بیان دخترشون رو از اینجا ببرن…! گفته بود که از همون بچگی بهش رسیدگی نمیکرده و حتی شیر هم خیلی کم بهش میداده☹️😤 اون زن گفته بود که چون دایه‌ی فاطمه خودش بچه داشته دیگه زیاد به فاطمه توجه نمیکرده، اونقدری که این بچه از گرسنگی دنبال اینکه دایه‌اش بیاد و بهش شیر بده چشم چرخونده چشمش چپ شده!😣 پول‌هایی که ماهانه میگیره هم خرج خودش و بچه‌هاش میکنه و فاطمه در اثرِ سوتغذیه به این حال افتاده! خوب یادمه روزیکه خبر رسید و اون خانومِ آبادی خودمون که رفته بود به فاطمه سر زده بود این چیزهارو تعریف کرد عذرا خانوم غش کرد🤧 قادر آقا هم زود رفت و فاطمه رو برگردوند و یه دعوای حسابی هم با دایه‌اش کرده بود اما چه فایده! قمر هم همون روز با قادر اتمام حجت کرده بود و گفته بود فقط میتونه از پسرها مراقبت کنه و خودش هم به تازگی دختری به دنیا آورده بود و گفت باید یک فکری به حال فاطمه بکنه‌!! عذرا خانوم هم دیگه پیر شده بود و از کار افتاده بود! خبر که به ملکه رسیده بود همراه عموم سریع خودشون رو رسوندن و ملکه مسئولیت نگهداری از فاطمه رو به عهده گرفت! عموم هم گفت در راه خدا قبول میکنه فاطمه رو به دختری بگیره🥲 قادر آقا هم از خدا خواسته قبول کرده بود ╔═•══❖•ೋ° @Talangoory ╚═•═◇💐⃟‌َ۪ٜ۪ٜ۪ٜ۪ٜؔٛٚؔ♥️•ೋ•ೋ°
عَزِيزٌ عَلَيَّ أَنْ أَرَى الْخَلْقَ وَلَا تُرىٰ بیا که جای تو در چشمِ دوستان خالیست.. 🤍 ╔═•══❖•ೋ° @Talangoory ╚═•═◇💐⃟‌َ۪ٜ۪ٜ۪ٜ۪ٜؔٛٚؔ♥️•ೋ•ೋ°
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌸✨امیـدوارم 🌸✨شـروع هفتـه تون 🌸✨با بهتـرین لحظه ها 🌸✨و موفقیتها گره بخوره 🌸✨و سرشـاراز خیر و برکت 🌸✨و لبـریـز از آرامش باشه 🌸✨و تا انتهـای هفتـه 🌸✨حال دلتون خوب خوب باشه °•○●°•🍃🌸🍃•°●○•°
🌷 امام صادق(علیه السلام) : 🖌 بر تو باد بخشندگى و خوش خويى ؛ زيرا همان گونه كه گوهرِ درشتِ وسط گردنبند مايه زيبايى آن است ، اين دو خصلت نيز مايه زينت مرد هستند. 📗 ميزان‌الحكمه ، ج۵ ، ص۱۳۹ ╔═•══❖•ೋ° @Talangoory ╚═•═◇💐⃟‌َ۪ٜ۪ٜ۪ٜ۪ٜؔٛٚؔ♥️•ೋ•ೋ°
🌷 آیت الله مرعشی(ره) : 🖌 سفارش میکنم بر صله رحم ؛ زیرا آن از نیرومندترین اسباب توفیق و برکت در عمر و زیادی روزی است. ╔═•══❖•ೋ° @Talangoory ╚═•═◇💐⃟‌َ۪ٜ۪ٜ۪ٜ۪ٜؔٛٚؔ♥️•ೋ•ೋ°
۞ تلنگری برای زندگی ۞
❣🍉 خانومه مشکوک میشه و از در و همسایه ها در مورد اوضاع فاطمه پرس‌و جو میکنه که یکی از زن های همسایه
❣🍉 قمر حتی با پسر های فاطمه هم رفتار درست و حسابی نداشت و همه هم خوب اینو میدونستیم اما کاری از دستمون برنمیومد!😒😮‍💨 من دلم میخواست مهتاب بجای پسر قمر، با یکی از پسرهای فاطمه که حالا دیگه بزرگ شده بودن، ازدواج کنه و خونه و زندگی درست کنه و مراقب برادر شوهرهاش هم باشه اما مگه بیوک به حرف من گوش میکرد!☹️ بیوک مهتاب رو صدا زد و ازش خواست که چای بیاره، با اجازه‌ای گفتم و از اتاق بیرون اومدم دیدم مهتاب رنگ پریده مشغولِ چای ریختنه!😰☕️ بازوش رو فشردم و گفتم: خیره ان‌شالله مادر…تا تو چای رو بریزی منم برم برات یه چادر بیارم!! رفتم و از توی صندوقم چادری حریر رو درآوردم و مهتاب سرش کرد و با احتیاط سینی چای بدست پشتِ سرم راه افتاد توی دلم وَلوَله بود اما به روی خودم نمیاوردم،😓 با وارد شدن مهتاب همه‌ی نگاه ها چرخید سمتش! برق رضایت توی چشم همه موج میزد! مردِ مسن همراهشون که عموی داماد بود چای رو برداشت و با نگاهی سرتاسر از رضایت لبخندی به مهتاب زد و گفت: ماشالله هزار ماشالله…دستت درد نکنه عروسِ خوشگلم!😍😁 بیوک بادی به غبغب انداخت و نظرِ لطفتونه‌ای گفت، جلوی حمزه که رسید تا چای برداره حمزه تند و تیز نگاهی به مهتاب انداخت و چاییشو برداشت! بقدری خوشحال بود که لبخند لحظه‌ای از روی لب هاش کنار نمیرفت!😍 به مهتاب که نگاه میکرد حتی چشم‌هاش هم میخندید، با دیدن احوالاتِ حمزه آشوبِ توی دلم کمی آروم شده بود! همش دعا میکردم حالا که بیوک خودش بریده و خودش دوخته و مارو اصلا داخل آدم حساب نکرده دخترم خوشبخت بشه! ╔═•══❖•ೋ° @Talangoory ╚═•═◇💐⃟‌َ۪ٜ۪ٜ۪ٜ۪ٜؔٛٚؔ♥️•ೋ•ೋ°
✅ بد اخلاقی ، از سحر و جادو بدتر است 🌷 استاد فاطمی نيا(ره) : 🖌 امروز مردم دچار خرافات هستند ، می گويند به من گفته اند : تو موكل داری ! همزادت فلان كار را می كند ! و... اكثر اينها دروغ و توهمات است ! 🖌 طرف بد اخلاق است و همسرش از او بدش می آيد ، به جای اينكه محاسبة النفس كند كه چه كاری انجام داده ام كه اينطور شده است و اخلاقش را اصلاح كند ، سريع نزد دعانويس می رود. عزيز من ، بد اخلاقی از سحر و جادو بدتر است. 🖌 عجيب است كه انسان به جای اينكه در فكر اصلاح نفس خود باشد ، دائما دنبال خرافات است. ╔═•══❖•ೋ° @Talangoory ╚═•═◇💐⃟‌َ۪ٜ۪ٜ۪ٜ۪ٜؔٛٚؔ♥️•ೋ•ೋ°
هدایت شده از تبلیغات تلنگر و شیک🕊🌱
معشوقه ی مشترک من و داداشم بود از وقتی که فهمیدم عشق چیه، بطور اتفاقی عاشق یه دختر گل فروش شده بودم وقتی به داداشم نشونش دادم متوجه شدم که داداشم هم اونو میخواد😪 وقتی این قضیه رو فهمیدیم، تصمیم گرفتیم یه شرط بذاریم، هرکدوم شرط رو بردیم، با اون ازدواج کنه.❌ و این باعث شد که جفتمون....😓 ادامه ی داستان واقعی و جذاب دو برادر و نغمه👇😨 https://eitaa.com/joinchat/2792555401C0ca8eebfd1
✅حضرت آیت‌الله بهجت: ✍مرحوم شیخ انصاری با آن همه درس و بحث و تألیف، هر روز زیارت عاشورا ، زیارت جامعه و یک جزء قرآن می‌خواند. گویا علت عقب‌ماندگی ما، ترک مستحبات است. 📚رحمت واسعه ، ویراست سوم، ص٣۵٠ ╔═•══❖•ೋ° @Talangoory ╚═•═◇💐⃟‌َ۪ٜ۪ٜ۪ٜ۪ٜؔٛٚؔ♥️•ೋ•ೋ°
✅ آیت الله حق شناس: ✍به افرادی که نمازهایشان قضا ميشد میفرمودند که سوره یس و زیارت عاشورا بخوانيد تا قلبتون از ظلمات وتاریکی به نور قرآن و زیارت عاشورا روشن و هدایت شود. ╔═•══❖•ೋ° @Talangoory ╚═•═◇💐⃟‌َ۪ٜ۪ٜ۪ٜ۪ٜؔٛٚؔ♥️•ೋ•ೋ°
✅آیت الله سید عزیزالله امامت کاشانی: ✍زیارت عاشورا دارای فضیلت های فراوانی است و سزاوار نیست کسی آن را ترک کند. خواندن و اهدای آن به روح مطهر حضرت صدیقه ی صغری زینب کبری (سلام الله علیها) برای برآورده شدن حاجت بسیار موثر است. قرائت زیارت عاشورا و جامعه جهت رفع گرفتاری ها و نیل به مقاصد بسیار موثر است. ╔═•══❖•ೋ° @Talangoory ╚═•═◇💐⃟‌َ۪ٜ۪ٜ۪ٜ۪ٜؔٛٚؔ♥️•ೋ•ೋ°
۞ تلنگری برای زندگی ۞
❣🍉 قمر حتی با پسر های فاطمه هم رفتار درست و حسابی نداشت و همه هم خوب اینو میدونستیم اما کاری از دست
❣🍉 مهتاب اومد و بغل دست من نشست! متوجه شدم که چند بار زیر چشمی و دزدکی نگاهی به حمزه و برادرش انداخت، زیر لب و آهسته بهش گفتم خاستگارت اونیه که پیراهن مردونه‌ی سفید تنشه مهتاب که فهمید من دیدم داشته نگاه میکرده چونه‌اش رو به سینه‌اش چسبوند و سرخ و سفید شد و دیگه تا آخر مجلس سرش رو بالا نگرفت😓 قرار عقد و عروسی هم گذاشته شد و بیوک در آخر گلوشو صاف کرد و گفت:البته اینم بگم که من چند صباحی میشه که عذر راننده تراکتورم رو خواستم…!! شنیدم حمزه هم رانندگی بلده اگر قبول کنی دوست دارم بیایی همینجا روی تراکتور من کار کنی…هرچی درآوردی نصف نصف دیگه داشتم شاخ درمیاوردم این مرد قابل پیشبینی نبود!😳🤯 حمزه دست هاشو توی هم قفل کرد و نگاهی به عموش انداخت و گفت: چی بگم والا بیوک خان…من هیچکاره‌ام هرچی که عموم بگه همون کارو میکنم عموش تابی به سبیل هاش داد و با مکث گفت: والا آقا بیوک من سپاسگذار محبت شما هستم،اما صلاح نمیبینم حمزه بیاد اینجا… بالاخره ماهم آداب و رسومی داریم،خوش ندارم پشت سر برادر زاده‌ام چو بندازن که دوماد سر خونه شده😒 بیوک به مخده‌ی پشتش تکیه داد و گفت: من خودم هیچ وقت به حرف های صد من یه غاز بقیه گوش نمیدم، اینم از سر دلسوزی گفتم که اول زندگیشونه درآمد خوبی داشته باشن…گفتنی هارو گفتم دیگه خود دانید! برادر حمزه که متوجه شده بودم عرفان نام داره با لبخند کم جونی حاکی از خجالت گفت: جسارت نباشه من یه پیشنهاد دارم با بفرمای بیوک و عموش پیشنهادش رو مطرح کرد☺️ ╔═•══❖•ೋ° @Talangoory ╚═•═◇💐⃟‌َ۪ٜ۪ٜ۪ٜ۪ٜؔٛٚؔ♥️•ೋ•ೋ°
علامه طباطبایی تظاهر به علم نداشت ترویج علامه ترویج علم و کمال است حضرت آیت الله سبحانی: یکی از مزایای ایشان این است که خیلی حاضر نبود تظاهر به علم کند. اگر کسی با ایشان یک ماه در یک خانه زندگی میکرد اصلا احساس نمی کرد این مرد فرد با سوادی است. ╔═•══❖•ೋ° @Talangoory ╚═•═◇💐⃟‌َ۪ٜ۪ٜ۪ٜ۪ٜؔٛٚؔ♥️•ೋ•ೋ°
راه پاکی ╔═•══❖•ೋ° @Talangoory ╚═•═◇💐⃟‌َ۪ٜ۪ٜ۪ٜ۪ٜؔٛٚؔ♥️•ೋ•ೋ°
💚✨💚 ✨💚 💚 آیت الله بهاءالدینی: سه‌ چیز برای حل معضلات و گرفتاری خیلی مؤثر است. اولی، کشتن گوسفند؛ کسانی که تمکن مالی دارند، گوسفند ذبح کنند و به فقرا بدهند. ✍️تبیان ╔═•══❖•ೋ° @Talangoory ╚═•═◇💐⃟‌َ۪ٜ۪ٜ۪ٜ۪ٜؔٛٚؔ♥️•ೋ•ೋ°
💚✨💚 ✨💚 💚 امام باقر علیه‌السلام می‌فرمود: تمام گناهانت آمرزیده می‌شود اگر بعد از تسبیحات حضرت زهرا، استغفار کنی... 📚ثواب‌الأعمال، صفحه ۱۶۳ ╔═•══❖•ೋ° @Talangoory ╚═•═◇💐⃟‌َ۪ٜ۪ٜ۪ٜ۪ٜؔٛٚؔ♥️•ೋ•ೋ°
نماهنگ ننه زهرا - حسین ستوده.mp3
2.78M
اومدی سایه رو سرم شدی دیدی بی بال و پرم پرم شدی مهربونیت با همه فرق میکنه مهربون بودی که مادرم شدی 🎙 #️⃣ ╔═•══❖•ೋ° @Talangoory ╚═•═◇💐⃟‌َ۪ٜ۪ٜ۪ٜ۪ٜؔٛٚؔ♥️•ೋ•ೋ°
۞ تلنگری برای زندگی ۞
❣🍉 مهتاب اومد و بغل دست من نشست! متوجه شدم که چند بار زیر چشمی و دزدکی نگاهی به حمزه و برادرش انداخ
❣🍉 عرفان گفت : میگم شما خدا از بزرگی کمتون نکنه اجازه بدید حمزه تراکتور رو بیاره توی روستای خودمون باهاش کار کنه اینجوری از هر جهت بهتره…!! روستای شما دوتا تراکتور دیگه هم داره اما توی آبادی ما یا مردم باید از روستای شما تراکتور بیارن زمین هاشون رو شخم بزنن یا خودشون دست بکار بشن، اگر تراکتور شما رو ببریم اونجا هم درآمدش عالی میشه هم حمزه توی روستای خودمون تشکیل زندگی میده بیوک کمی فکر کرد و سری به نشانه‌ی تایید تکان داد و گفت: همچین بی راه هم نمیگی عرفان… باشه پس همین فردا تراکتور رو ببرید و شروع به کار کنید، من درآمد این ماه رو نمیخوام حمزه بخاطر خرج و مخارج عروسیت اما از ماه بعد سر هر برج میایی اینجا و باهم حساب کتاب میکنیم!😊 حمزه چشمی گفت و سرش رو انداخت پایین، همگی خوشحال بودن و در پوست خودشون نمیگنجیدن! من هم این خوشی و خنده روی لب همه‌ی حضار رو به فال نیک گرفتم و برای خوشبختی مهتاب توی دلم دعا میکردم! بعد از خداحافظی مهمون ها بیوک رفت اتاق مهمان تا بخوابه و دخترها هم به کمک هم کار هارو میکردن😮‍💨 دختربس همش مسخره بازی درمیاورد و برای مهتاب ادا و شکلک درمیاورد،، لیلا هم نمیتونستم تشخیص بدم که خوشحاله یا ناراحت چون واکنش خاصی نشون نمیداد😕 آخر شب به مهتاب گفتم رخت خوابش رو بغل من پهن کنه و تا دم دمای صبح باهاش حرف زدم!! نگران بودم از اینکه نکنه خودش دلش پیش کسی گیر باشه که خداروشکر اینطور نبود و مطمئنم کرد که همچین چیزی نیست!😮‍💨☺️ ╔═•══❖•ೋ° @Talangoory ╚═•═◇💐⃟‌َ۪ٜ۪ٜ۪ٜ۪ٜؔٛٚؔ♥️•ೋ•ೋ°
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🌷یکشنبه تون 💕پراز عشق و محبت 🌷و نگاه خدا هر لحظه 💕همراهتون باشـه 🌷آرزو میکنم 💕امـروز طلوع شادی 🌷خوشبختی و 💕روزی فراوان باشـه براتون ‌‌‍‌‌‌‍‌ ─┅─═इई 🌸🌺🌸ईइ═─┅─
🤍 تقویم نجومی اسلامی روز یکشنبه 👈 4 آذر / قوس 1403 👈22 جمادی الاول 1446 👈24 نوامبر 2024 ❇️امروز روز خوبی برای امور زیر است: ✅خرید و فروش. ✅شکار و صید و ماهیگیری. ✅طلب حوائج. ✅و دیدار با مسئولین و درخواست از آنها خوب است. 🚘مسافرت : مسافرت خوب و سود دارد و بی خطر است .ان شاءالله. 👶مناسب زایمان و نوزاد زندگی پاکی دارد. 🔭 احکام نجوم. 🌓 امروز : قمر در برج سنبله است و امور زیر خوب است: ✳️تعلیم و تعلم و امور آموزشی. ✳️آغاز بنایی و خشت بنا نهادن. ✳️اشتغال به تجارت. ✳️امور زراعی و کشاورزی. ✳️و ارسال جنس به مشتری خوب است. 🔵مناسب بستن حرز برای اولین بار و نماز آن خوب است. 👩‍❤️‍👨مباشرت امشب شب دوشنبه: فرزند حافظ قران گردد. ⚫️ اصلاح سر و صورت. طبق روایات ، (سر و صورت) در این روز از ماه قمری ، باعث فقر و بی پولی می شود. 💉🌡حجامت خون دادن فصد و زالو انداختن یا #زالو انداختن در این روز، از ماه قمری باعث قوت دل می شود. 😴🙄 تعبیر خواب. خوابی که (شب دو شنبه) دیده شود تعبیرش طبق ایه ی 23 سوره مبارکه " مومنون " است. و لقد ارسلنا نوحا الی قومه فقال یا قوم... و مفهوم آن این است که خواب بیننده را خیر و خوبی از جانب بزرگی برسد که او باور نکند و یا نصیحتی به کسی کند و او باور نکند. 💅 ناخن گرفتن یکشنبه برای ، روز مبارک و مناسبی نیست و طبق روایات ممکن است موجب بی برکتی در زندگی گردد. 👕👚 دوخت و دوز یکشنبه برای بریدن و دوختن روز مناسبی نیست . طبق روایات موجب غم واندوه و حزن شده و برای شخص، مبارک نخواهد بود‌( این حکم شامل خرید لباس نیست) ✴️️ وقت در روز یکشنبه: از طلوع آفتاب تا ساعت ۱۲ و بعداز ساعت ۱۶ عصر تا مغرب. ❇️️ ذکر روز یکشنبه : یا ذالجلال والاکرام  ۱۰۰ مرتبه ✳️️ ذکر بعد از نماز صبح ۴۸۹ مرتبه که موجب فتح و نصرت یافتن میگردد . 💠 ️روز یکشنبه طبق روایات متعلق است به و . رسیدن کف الخضیب به نصف النهار، ساعت ۲۱ و ۴۰ دقیقه. در این ساعت دعا به اجابت نزدیکتر است. 🌼❤️ انشاالله عاقبت بخیری همه ❤️🌼 ╔═•══❖•ೋ° @Talangoory ╚═•═◇💐⃟‌َ۪ٜ۪ٜ۪ٜ۪ٜؔٛٚؔ♥️•ೋ•ೋ°
سلام علیکم مهربونا و با معرفتا که بسیاریتون اعضای قدیمی ما هستین و با وجود کم و کاستی ها مارو ترک نمیکنین🥰😍💐 به مهتاب گفتم که چه راضی باشه چه ناراضی دیگه بیوک همه چیز رو یکسره کرده و هیچکدوممون هم حق اعتراض نداریم! مهتاب هم خوب پدرش رو میشناخت میدونست که حرف باید حرف خودش باشه در آخر گفت: ننه زیاد از این پسره حمزه خوشم نیومده…!!☹️ با من من ادامه داد: بدمم نیومده البته…چیکار کنم دیگه آقا جون که نظر کسی جز خودش براش مهم نیست، میدونم کاریه که شده،من هم تموم سعیم رو میکنم که همه چی خوب پیش بره!😮‍💨 بوسه‌ای وسط پیشونیش کاشتم و با خیال راحت خوابیدم! از فردا صبحش همگی در تدارک جهیزیه بودیم، لعیا و بچه‌هاش هم مرتب اونجا بودن و لعیا سومیش رو باردار بود! این دوتا رو هم باید من و دخترها بزرگ میکردیم دیگه باز بچه آوردنش چی بود! حرصم گرفته بود ، اما خب چیزی اگر میگفتم بدتر از پدرش داد و هوار راه مینداخت و تو در و همسایه همون یه ته مونده آبرویی که برامون مونده بود رو هم واسمون نمیذاشت!🤧😤 دقیقا اندازه‌ی لعیا به مهتاب هم جهیزیه دادیم،!! دلم میخواست بیشتر بهش جهیزیه بدم چون لعیا موقع ازدواجش با مادرشوهرش زندگی میکرد و مهتاب قرار بود از همون اول توی یه اتاق که حمزه کرایه کرده بود زندگی کنن ،!! (روز بعد از خاستگاری که حمزه برای بردن تراکتور اومده بود خبر داده بود که با مثل برادرش با عموش اینا زندگی نمیکنه و دوست داره خودش و مهتاب از اول زندگی مستقل باشن) ╔═•══❖•ೋ° @Talangoory ╚═•═◇💐⃟‌َ۪ٜ۪ٜ۪ٜ۪ٜؔٛٚؔ♥️•ೋ•ೋ°
📢 هر روز یک صفحه قرآن بخوانیم 🔹 امروز؛ صفحه دویست و بیست و پنج قرآن کریم سوره مبارکه هود ✏️ توصیه مهم حضرت آیت‌الله خامنه‌ای: هر روز حتماً قرآن بخوانید حتّی روزی نیم صفحه، روزی یک صفحه بخوانید، امّا ترک نشود. در دنیای اسلام هیچ کس نباید پیدا بشود که یک روز بر او بگذرد و آیاتی از قرآن را تلاوت نکند. ╔═•══❖•ೋ° @Talangoory ╚═•═◇💐⃟‌َ۪ٜ۪ٜ۪ٜ۪ٜؔٛٚؔ♥️•ೋ•ೋ°
Quran-page-225.mp3
2.79M
📢 هر روز بخوانیم 🔹 صفحه دویست و بیست و پنج قرآن کریم، سوره مبارکه هود با صدای آقای شهریار پرهیزگار بشنوید. ╔═•══❖•ೋ° @Talangoory ╚═•═◇💐⃟‌َ۪ٜ۪ٜ۪ٜ۪ٜؔٛٚؔ♥️•ೋ•ೋ°
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎬 کلیپ : تنها صدایی که به حق بلند می‌شود، فریاد مظلوم است! ╔═•══❖•ೋ° @Talangoory ╚═•═◇💐⃟‌َ۪ٜ۪ٜ۪ٜ۪ٜؔٛٚؔ♥️•ೋ•ೋ°
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
📹 لبخندهای فاسد ✏️ یک نگاه، یک لبخند، یک فساد، یک فساد نیست، که هستی را به فساد می‌کشَد. 📄 برشی از کتاب 📚 مسئولیت و سازندگی ╔═•══❖•ೋ° @Talangoory ╚═•═◇💐⃟‌َ۪ٜ۪ٜ۪ٜ۪ٜؔٛٚؔ♥️•ೋ•ೋ°
گاهی‌ك‌به‌این‌دونفرنگاه‌میکردم، باخودم‌میگفتم‌؛ لیاقت‌هردوی‌این‌هاشهادت‌است؛ ولی‌کدام‌یک‌زودترشهیدمیشود؟ پدرم‌طاقت‌دورماندن‌ازحاج‌قاسم رانداشت،خداراشکرکه‌باهم‌شهید شدند:)' . | ╔═•══❖•ೋ° @Talangoory ╚═•═◇💐⃟‌َ۪ٜ۪ٜ۪ٜ۪ٜؔٛٚؔ♥️•ೋ•ೋ°
📖 ″برشی از خاطرات″ | سیدمصطفی موسوی | ╔═•══❖•ೋ° @Talangoory ╚═•═◇💐⃟‌َ۪ٜ۪ٜ۪ٜ۪ٜؔٛٚؔ♥️•ೋ•ೋ°
۞ تلنگری برای زندگی ۞
سلام علیکم مهربونا و با معرفتا که بسیاریتون اعضای قدیمی ما هستین و با وجود کم و کاستی ها مارو ترک نم
💓🍃🍃 مسلماً وسایل بیشتری برای زندگی نیاز داشت اما از ترس لعیا که ناظرِ همه چیز بود مجبور شدم یک سری خورده ریزه رو دور از چشم لیعا بعد از عروسیش براش بفرستم!!🙄🤭 بعد از یک ماه مراسم عقد و عروسی ساده‌ای توی روستای ما برگزار شد✨✨ فامیل و اقوام درجه یک دعوت شدن و بعد از نهار خطبه‌ی عقد خونده شد، 🌤صبحِ روز عقد که مشاطه اومده بود نگاهی به صورت مهتاب کرد و گفت : به‌به…به‌به به این همه وجنات… خنده‌ای کردو گفت: خدا خودش عروس رو آرایش کرده دیگه منو واسه چی تا اینجا کشوندین😅 یک ساعتی کار مشاطه طول کشید و بعد ازینکه تموم شد دست به کمر اومد بیرون و گفت تا شیرینی نگیره از جلوی در کنار نمیره !! قمر کمی پول چپاند توی دست مشاطه و از جلوی در کنارش زد و خودش اول از همه رفت تو، پا که توی اتاق گذاشتم مات و مبهوت موندم! خدایا چشمم از دیدن اون همه زیبایی میخندید و زبانم از بیانش قاصر… ابروهای بلندش رو تمیز کرده بود و موهای پرز مانند و کم جون صورتش رو برداشته بود😌 روی لب‌های غنچه‌ایش ماتیک قرمز مالیده بود و توی چشم های کشیده و مشکیش سرمه کشیده بود😍😍 زیباییش چند برابر شده بود.. دعای چشم نظر خوندم و فوت کردم سمتش، به‌به و چه‌چه گفتنِ همه‌ی زنهایی که اومده بودن توی اتاق تا عروس رو ببینند بلند شده بود!! حمزه از شهر لباس عروس گیپور سفید برای مهتاب آورده بود که نمونه‌اش رو تا به حال جایی ندیده بودم! راسته و بلند بود و پشتش کمی دنباله داشت.. ╔═•══❖•ೋ° @Talangoory ╚═•═◇💐⃟‌َ۪ٜ۪ٜ۪ٜ۪ٜؔٛٚؔ♥️•ೋ•ೋ°