eitaa logo
۞ تلنگری برای زندگی ۞
22.1هزار دنبال‌کننده
9.3هزار عکس
5هزار ویدیو
4 فایل
﷽ اینجا داستان زندگی شما گذاشته میشه تا تلنگری بشه به زندگیمون🥰❤️ @kosar_98_z👌ادمین محترم اگه ازین تلنگرا براتون پیش اومده برامون بفرستید! کانال تبلیغاتی ما 👇 https://eitaa.com/tablighatkosar 🌹تمامی داستانا براساس واقعیت می‌باشد🪴
مشاهده در ایتا
دانلود
🌱🍃🌱🍃🌱🍃🌱🍃 🔆نذر شیطانی 🌱روزی شخصی پیش پسر عمر آمد و گفت: «من نذر کرده‌ام که یک روز از صبح تا شب بالای کوه «حراء» برهنه بایستم.» پسر عمر به او گفت: «اشکالی ندارد، برو نذرت را ادا کن.» آنگاه آن شخص به نزد ابن عباس رفت و جریان را گفت. ابن عباس به او گفت: «ای مرد! مگر نماز نمی‌خوانی؟» 🌱آن مرد گفت: «چرا نماز می‌خوانم.» ابن عباس گفت: «پس می‌خواهی برهنه نماز بخوانی؟» آن مرد گفت: نه. 🌱ابن عباس گفت: «مگر چنین عهدی نکرده‌ای؟ شیطان خواسته است تو را به بازی بگیرد، خودش و سربازانش به ریش تو بخندند.» آن مرد که از آن صحبت به خود آمده بود و از آن نذر خود پشیمان شده بود، گفت: 🌱«حال چه کنم؟» ابن عباس گفت: «برو، یک روز معتکف شو و کفاره ب عهدی را که بسته‌ای بده.» آن مرد برگشت و سخن ابن عباس را به پسر عمر نقل کرد. 🌱پسر عمر گفت: «ابن عباس حرف درستی زده است، هیچ‌یک از ما نمی‌توانیم استنباط‌های فقهی او را داشته باشیم.» 📚تجلی امیر مؤمنان علیه‌السلام، ص 223 -الغدیر، ج 19، ص 70 ══❈═₪❅❅₪═❈══ 🌹@Talangoory🕊 ══❈═₪❅❅₪═❈══
🔆خبر از درون ميهمان مسافر و پذيرائى 🌺يكى از بزرگان شيعه معروف به ابومحمّد، عيسى بن مهدى جوهرى حكايت كند: در سال 268 شنيدم كه حضرت مهدى ، امام زمان عجّل اللّه تعالى فرجه الشّريف از عراق به سوى مدينه طيّبه كوچ نموده است . من نيز به قصد زيارت خانه خدا و انجام حجّ عازم مكّه معظّمه شدم ، به اميد آن كه بتوانم مولايم امام زمان (عجّ) را زيارت و ملاقات كنم ، چون به روستاى صِريا رسيدم ، بسيار خسته و بى حال گشتم و ميل خوردن ماهى با ماست و خرما پيدا كردم كه چيزى همراه نداشتم و به هر شكلى بود خودم را به مدينه رساندم . 🌺موقعى كه با دوستانم برخورد كردم ، مرا بر ورود امام زمان (عجّ) بشارت دادند و به ساختمانى راهنمائى كردند كه حضرت در آن جا ساكن شده بود، نزديك آن ساختمان رفتم و منتظر ماندم تا هنگام نماز مغرب و عشاء فرا رسيد، نماز را خواندم و بعد از سلام نماز، مشغول دعا و راز و نياز با خداى خود شدم كه بتوانم مولايم را زيارت كنم . 🌺ناگهان غلامى از ساختمان بيرون آمد و با صداى بلند گفت : اى عيسى بن مهدى جوهرى ! وارد ساختمان بشو، پس بسيار خوشحال شدم و با گفتن : لا إله إلاّ اللّه و تكبير و حمد و ستايش خداوند، داخل منزل رفتم . وقتى به درون ساختمان رسيدم ، سفره اى را گسترده ديدم ، غلام مرا كنار آن سفره برد و نشاند و گفت : مولايت فرموده است : از اين غذاها آنچه ميل دارى تناول كن . 🌺با خود گفتم : چگونه غذا بخورم و حال آن كه هنوز مولايم را نديده ام ، ناگهان صدائى را شنيدم : اى عيسى ! از غذاهاى ما آنچه را اشتهاء كرده اى ، ميل كن و مرا خواهى ديد. نگاهى بر سفره كردم ، ديدم همان چيزهائى است كه اشتهاء كرده بودم ، با خود گفتم : چگونه از درون من آگاهى يافت و آنچه را خواسته بودم بدون آن كه به زبان بياورم ، برايم آورده شده است ؟! در همين لحظه صدائى شنيدم كه فرمود: اى عيسى ! نسبت به ما اهل بيت عصمت و طهارت در خود شكّ و ترديد راه مده ، ما به هر چيزى آشنا و آگاه هستيم . 🌺با شنيدن اين سخن گريان شدم و از افكار خود توبه كردم و مشغول خوردن ماهى و ماست با خرما گشتم و هر چه مى خوردم ، از غذا كم نمى شد؛ و چون در عمرم غذائى به آن لذيذى نديده و نخورده بودم ، بسيار تناول كردم و با خود گفتم : ديگر كافى است ، زشت است بيش از اين بخورم و خجالت كشيدم . 🌺نيز سخنى را شنيدم كه فرمود: اى عيسى ! خجالت نكش و آنچه كه ميل دارى تناول كن ، اين غذاى بهشتى است و دست انسان به آن نخورده است ، پس مقدارى ديگر ميل كردم و عرضه داشتم : اى مولا و سرورم ! كافى است ، سير شدم . 🌺صدائى ديگر را شنيدم : اكنون به نزد ما بيا. هنگامى كه خواستم حركت كنم ، با خود گفتم : آيا با دست هاى نشسته نزد مولايم بروم !؟ حضرت از درون من هچون گذشته آگاه بود، لذا فرمود: اثر غذاى بهشتى باقى نمى ماند و نيازى به شستن نيست . پس برخاستم و نزديك محلّى كه صدا از آن جا به گوشم مى رسيد، رفتم . 🌺ناگهان شخصى نورانى و عظيم القدر در مقابلم ظاهر گشت و من مبهوت جلالت و عظمت آن حضرت شدم ؛ در همين لحظه فرمود: چه شده است كه شما توان ديدن مرا نداريد؟ برو و دوستانت را نسبت به آنچه ديدى با خبر گردان و بگو: درباره ما شكّ نكنند. 🌺گفتم : برايم دعا كن تا ثابت قدم و با ايمان بمانم ، فرمود: اگر ثابت قدم و با ايمان نمى بودى ، اين جا نمى آمدى و مرا نمى ديدى . ══❈═₪❅❅₪═❈══ 🌹@Talangoory🕊 ══❈═₪❅❅₪═❈══
🔆نابودى آثار ظالمان و قتل مخالفان بعد از بيان حجّت 🍂يكى از اصحاب و شاگردان امام جعفر صادق عليه السلام ، به نام مفضّل ، از آن حضرت سؤال نمود: 🍂هنگامى كه حضرت مهدى صلوات اللّه عليه ظهور نمايد با ساختمان كعبه چه خواهد كرد؟ حضرت در پاسخ فرمود: ساختمان كعبه را به همان حالت اوّليه اش كه حضرت آدم عليه السلام بنا كرد و حضرت ابراهيم و اسماعيل عليهماالسلام آن را تكميل و تعمير كردند، در خواهد آورد. و تمام آثار و نشانه هاى سلاطين و ظالمين در مكّه ، مدينه و عراق را تخريب و نابود مى گرداند. 🍂سپس در جواب اين سؤال كه امام زمان (عجّ) با اهالى مكّه چه برخوردى خواهد داشت ؟ فرمود: اهالى مكّه را موعظه و ارشاد مى نمايد و چون اظهار تبعيّت و همدلى كنند، كارى به آن ها نخواهد داشت و هنگامى كه عازم مدينه گردد، شخصى را در مكّه جانشين خود قرار دهد.🌹 🍂وليكن وقتى حضرت از مكّه خارج شود، مردم شورش كنند و نماينده حضرت را به قتل برسانند و به ناچار حضرت به مكّه باز مى گردد و اءهالى نزد او آيند و با حالت گريه و زارى اظهار ندامت كنند و گويند: اى مهدى آل محمّد! (صلوات اللّه عليهم ) ما توبه كرديم ، ما را ببخش و مورد عفو قرار بده .🌹 🍂پس حضرت آن ها را مورد عفو قرار مى دهد و در مرحله دوّم اهالى مكّه را موعظه و نصيحت مى فرمايد و شخص ديگرى را به عنوان جانشين خود منصوب مى گرداند و به قصد مدينه حركت مى نمايد.🌹 🍂بار ديگر اهالى مكّه شورش كنند و جانشين حضرت را به قتل رسانند، و حضرت با شنيدن اين خبر به مكّه باز گردد، و اءهالى مكّه نيز با حالت گريه و شيون حضور امام زمان عليه السلام آيند و گويند: اى مهدى آل محمّد! (صلوات اللّه عليهم ) ما بيچاره شديم و فريب خورديم ، اكنون پشيمان هستيم ، توبه ما را بپذير، شما اهل بيت رحمت و محبّت هستيد. حضرت اين بار نيز آن ها را مورد عفو قرار مى دهد و در مرحله سوّم نيز آن ها را موعظه و ارشاد مى فرمايد و هشدار مى دهد كه چنانچه تكرار كنند، ديگر قابل بخشش نيستند؛ و سپس شخص ديگرى را به عنوان خليفه و جانشين خود قرار مى دهد و به سوى شهر مدينه حركت مى نمايد.🌹 🍂ولى متاءسّفانه باز هم اهالى مكّه شورش كنند و نماينده آن حضرت را به قتل رسانند. هنگامى كه مجدّدا حضرت ، از قتل نماينده اش با خبر شود، تمام انصار و لشكر خود را دستور دهد تا به مكّه برگردند و تمام اهالى آن ديار را به هلاكت رسانند؛ چون تبه كاران عذرى براى نجات خود باقى نگذاشتند؛ و همه به هلاكت خواهند رسيد مگر آن افرادى را كه آثار سيماى ايمان و خلوص در چهره شان مشاهده گردد.🌹 مفضّل در ادامه پرسش هاى خويش ، مطرح نمود: منزل و ماءواى حضرت مهدى موعود صلوات اللّه عليه ؛ و نيز محلّ تجمّع مؤمنين در كجا خواهد بود؟ 🍂امام صادق عليه السلام در پاسخ فرمود: محلّ حكومت و رياست امام زمان عليه السلام در شهر كوفه خواهد بود، و مسجد كوفه جايگاه قضاوت و حلّ و فصل امور قرار مى گيرد، و مسجد سهله ، محلّ جمع آورى بيت المال و تقسيم در بين نيازمندان مى باشد.🌹 ══❈═₪❅❅₪═❈══ 🌹@Talangoory🕊 ══❈═₪❅❅₪═❈══
✨🍁✨🍁✨🍁✨🍁✨ 🔆چهل سال مهلت 💠فرعون گفت: «من پروردگار والا هستم!» (سوره‌ی نازعات، آیه‌ی 24) و گفت: «غیر خویش، خدایی برای شما نمی‌دانم.» (سوره‌ی قصص، آیه‌ی 38) 💠امام باقر علیه‌السلام فرمود: «خداوند بعد از این کلام فرعون، چهل سال به او مهلت داد، پس خدا به موسی و هارون فرمود: 💠 «دعای شما درباره‌ی فرعون برآورده شود.» (سوره‌ی یونس، آیه‌ی 89) یعنی این استجابت چهل سال طول کشید.» ══❈═₪❅❅₪═❈══ 🌹@Talangoory🕊 ══❈═₪❅❅₪═❈══
🔆فرماندار 🌳مردی از اهل ری گفت: یکی از نویسندگان «یحیی بن خالد» فرماندار شهر شد. مقداری مالیات بدهکار بودم که اگر می‌گرفتند، فقیر می‌شدم. هنگامی‌که او فرماندار شد، ترسیدم مرا بخواهد و مالیات از من بگیرد. بعضی از دوستان گفتند: او پیرو امامان است؛ لکن هراس داشتم شیعه نباشد و مرا به زندان بیندازد. 🌳به قصد انجام حج، خدمت امام کاظم علیه‌السلام رسیدم، از حال خویش شکایت کردم و جریان را گفتم. امام نامه‌ای برای فرماندار نوشت به این مضمون: 🌳«بسم‌الله الرحمن الرحیم بدان که خداوند را زیر عرش، سایه‌ی رحمتی است که جا نمی‌گیرد در آن سایه مگر کسی که نیکی و احسان به برادر دینی خویش کند و او را از اندوه برهاند و وسایل شادمانی‌اش را فراهم نماید، اینک آورنده نامه از برادران توست والسّلام.» چون از مسافرت حج بازگشتم، شبی به منزل فرماندار رفتم و به دربان او گفتم: بگو شخصی از طرف امام کاظم علیه‌السلام پیامی برای شما آورده است. 🌳همین‌که به او خبر دادند با پای ‌برهنه از خوشحالی تا در خانه آمد، درب را باز کرد و مرا در آغوش گرفت و شروع به بوسیدن نمود و مکرّر پیشانیم را می‌بوسید و از حال امام می‌پرسید. هر چه پول و پوشاک داشت، با من تقسیم کرد و هر مالی که قابل قسمت نبود، معادل نصف آن پول می‌داد؛ بعد از هر تقسیم می‌گفت: آیا مسرورت کردم؟ 🌳می‌گفتم: به خدا سوگند زیاد خوشحال شدم. دفتر مطالبات را گرفت و آنچه به نام من بود محو کرد و نوشته‌ای داد که در آن گواهی کرده بود که از من مالیات نگیرند. از خدمتش مرخص شدم و با خود گفتم: این مرد بسیار به من نیکی کرد، هرگز قدرت جبران آن را ندارم، بهتر آن است که حجّی بگزارم و در موسم حج برایش دعا کنم و به امام نیکی او را شرح دهم. 🌳آن سال به مکّه رفتم و خدمت امام رسیدم و شرح‌حال او را عرض کردم. پیوسته صورت آن جناب از شادمانی افروخته می‌شد. گفتم: مگر کارهای او شما را مسرور کرده است؟ فرمود: «آری به خدا قسم کارهای او مرا شاد نمود، او خدا و پیامبر صلی‌الله علیه و آله و سلّم و امیرالمؤمنین علیه‌السلام را شاد نموده است.»🌼 ══❈═₪❅❅₪═❈══ 🌹@Talangoory🕊 ══❈═₪❅❅₪═❈══
🔆عمر طولانی با بلاء همراه است 🪴آورده‌اند که وقتی جبرئیل به نزد «حضرت سلیمان علیه‌السلام» آمد و کاسه آب حیات آورد و گفت: آفریدگار تو را مخیّر کرد که اگر از این جام بیاشامی تا قیامت زنده باشی. 🪴سلیمان علیه‌السلام این موضوع را با عده‌ای از انسان‌ها و اجنه و حیوانات مشورت کرد. همگی گفتند: باید بخوری تا جاودانی باشی! 🪴سلیمان علیه‌السلام فکر کرد که با خارپشت مشورت نکرده است. اسب را به نزدیک او فرستاد و او نیامد. پس سگ را فرستاد، خارپشت بیامد! 🪴سلیمان علیه‌السلام گفت: «پیش از آن‌که در کار خود با تو مشورت کنم، بگو چرا اسب را که بعد از آدمی، هیچ جانوری شریف‌تر از وی نیست، به طلب تو فرستادم نیامدی؟ و سگ که خسیس‌ترین حیوانات است فرستادم بیامدی؟» گفت: «اسب چه حیوانی شریف است وفا ندارد؛ و سگ اگرچه پست‌ترین است اما وفادار است، چون نانی از کسی یابد همه عمر او را وفاداری کند.» 🪴سلیمان علیه‌السلام گفت: «مرا جامی آب حیات فرستاده‌اند و اختیار با من است قبول کنم یا نه؟ همه گفتند: بیاشام تا حیات جاودانی بیابی.» 🪴گفت: «این جام، تو تنهایی خواهی آشامید یا فرزندان و اهل و دوستانت هم خوردند؟» گفت: «تنها برای من است.» 🪴گفت: «صواب این است که قبول نکنی، چون زندگانی دراز یابی، جمله فرزندان و دوستان و اقوام پیش از تو بمیرند و تو را هر روز غم و بلاء و رنجی رسد و زندگی بر تو ناگوار شود و بلاء و غم ازدیاد شود و جهان بی ایشان برایت خوش نشود!» سلیمان علیه‌السلام این رأی را بپسندید و آب حیات را نپذیرفت و رد کرد. ══❈═₪❅❅₪═❈══ 🌹@Talangoory🕊 ══❈═₪❅❅₪═❈══
🔆پیرزن 💥روایت شده که دنیا بر حضرت عیسی علیه‌السلام ظاهر شد، پس او را به‌صورت پیر زنی (در مکاشفه) دید که دندان‌های پیشین او از ریشه شکسته است و به انواع زیورها آراسته شده. 💥حضرت فرمود: «با چند شوهر ازدواج کرده‌ای؟» گفت: «نمی‌توانم آن‌ها را برشمارم» 💥فرمود: «تمامشان را کشته‌ای یا طلاقت داده‌اند؟» گفت: «تمامشان را کشته‌ام.» فرمود: «بد به حال بقیّه شوهرهایت! چگونه از شوهرهای گذشته‌ات که یکی‌یکی آن‌ها را کشته‌ای، عبرت نمی‌گیرند و از تو دوری نمی‌کنند؟» امیرالمؤمنین علیه‌السلام فرمود: «به‌راستی‌که مَثَل دنیا و آخرت، حکایت مردی است که دو زن دارد که هرگاه یکی را راضی کند، دیگری را خشمگین کرده است.» ══❈═₪❅❅₪═❈══ 🌹@Talangoory🕊 ══❈═₪❅❅₪═❈══
🔆سازش يا نجات خود و اسلام ☘همچنين مرحوم شيخ صدوق ، طبرسى و ديگر بزرگان آورده اند: ☘پس از آن كه امام علىّ بن موسى الرّضا عليهما السلام وارد شهر خراسان گرديد، تحت مراقبت شَديد و مستقيم ماءمون عبّاسى و ماءمورانش قرار گرفت و مرتّب شكنجه هاى گوناگون روحى و فكرى بر حضرتش وارد مى گشت . پس از گذشت چند روزى ، ماءمون به حضرت رضا عليه السلام پيشنهاد داد كه مى خواهم از خلافت و رياست كناره گيرى كنم ؛ و آن را تحويل شما دهم . ☘امام عليه السلام پيشنهاد ماءمون را نپذيرفت و فرمود: از انجام اين كار، به خداوند متعال پناه مى برم . ☘ماءمون اظهار داشت : حال كه از پذيرفتن خلافت امتناع مى ورزى و قبول نمى كنى ، بايد ولايتعهدى مرا قبول نمائى تا پس از من خلافت براى شما باشد. ☘وليكن امام عليه السلام همچنان امتناع مى ورزيد؛ چون به خوبى آگاه بود و مى دانست كه اين يك دسيسه و توطئه اى براى متّهم كردن حضرت و جلب افكار عمومى مى باشد؛ و اين كه ماءمون در اين جريان اهداف شومى را دنبال مى كند. ☘سرانجام ، روزى ماءمون ، فضل بن سهل - كه معروف به ذوالرّياستين بود - و همچنين امام رضا عليه السلام را به كاخ خود دعوت كرد و سپس امام عليه السلام را مخاطب قرار داد و گفت : من به اين نتيجه رسيده ام كه بايد خلافت و امور مسلمين را به شما واگذار كنم . حضرت فرمود: به خدا پناه مى برم ، من طاقت آن را ندارم . ☘ماءمون گفت : پس به ناچار، بايد ولايتعهدى مرا قبول كنى . امام عليه السلام به ماءمون فرمود: از من چشم پوشى نما؛ و مرا از چنين امرى معاف كن . ☘در اين لحظه ، ماءمون با حالت غضب و تهديد به حضرت گفت : عمر بن خطّاب ، شش نفر را شوراى خلافت قرار داد كه يك نفر از آن ها جدّت ، علىّ بن ابى طالب ، اميرمؤ منان بود؛ و عُمَر وصيّت كرد و گفت : هركس مخالفت كند، بايد گردنش زده شود.🌼 ☘و تو نيز اينك مجبور هستى و بايد آن را بپذيرى و چاره اى جز پذيرفتن آن ندارى . و در اين هنگام ، حضرت به ناچار اظهار داشت : حال كه چنين است ، ولايتعهدى را مى پذيرم ، مشروط بر آن كه در هيچ كارى از امر حكومت دخالت ننمايم . و ماءمون نيز آن را پذيرفت .🌼 ══❈═₪❅❅₪═❈══ 🌹@Talangoory🕊 ══❈═₪❅❅₪═❈══
🔆رفتن به نزد نامرد!🍁🍁 سعدی گوید: در شهر بندری اسکندریه مصر، بر اثر خشک‌سالی شدید، آن‌چنان آذوقه و خوراک کم شد که گویی درهای آسمان بسته شده و فریاد اهل زمین به آسمان پیوسته است. با این وضع، پارسایان تهی‌دست، با خطر سختی مواجه شدند. قحطی و خشک‌سالی به‌قدری زیاد بود که دود آتش دل خلق، به‌صورت ابر و باران درنیامد و باران اشک خلق، به‌صورت سیلاب نشد.🍁 در چنین سالی دور از جان دوستان، یک نفر نامرد که سخن از وضع مادی خوب او شد که در محضر بزرگان، برخلاف ادب است. از سوی دیگر، ناگفته گذاشتن آن نیز شایسته نیست که گروهی آن را حمل بر خمودی گوینده می‌کنند. در مورد آن نامرد به شعر گفتم: اگر قوم ظالم تاتار (مغولیان) این مخنث (نامرد) پست را بکشند، نباید قاتل تاتاری را به‌عنوان قصاص کشت تا کسی این نامرد را مانند پل بغداد، آب در مجرای زیرین برود و انسان بر پشت آن پل حرکت کند.🍁 چنین شخصی که به پاره‌ای از زندگی او آگاه شدی، در این سال قحطی، او ثروت بسیار داشت و برای خودنمایی سفره‌ای می‌گسترانید. عده‌ای از پارسایان از شدت تهی‌دستی تصمیم گرفتند تا کنار سفره‌ی او بروند. در این مورد با مشورت نزد من آمدند و من با تصمیم آن‌ها موافقت نکردم و گفتم: شیر، نیم‌خورده‌ی سگ را نمی‌خورد، اگرچه در غار از گرسنگی بمیرد! به خدا پناه باید برد از این‌که به خاطر گرسنگی نزد آدم فرومایه و پست رفت. اگر فریدون به نعمت و ملک رسد، آدم بی‌هنر در صف او نشمار که آدم ناکسی است. لباس ابریشم و حریر بافته بر تن نااهل، مانند سنگ درخشنده، کبود رنگ و طلای خالص است که بر نقش دیوار بی‌جان نمایان می‌باشد.🍁 ══❈═₪❅❅₪═❈══ 🌹@Talangoory🕊 ══❈═₪❅❅₪═❈══
🔆پناه از عقوبت کردن 🔅مردی در زمان رسول خدا صلی‌الله علیه و آله گناهی کرد و از ترس تعزیر پنهان شد. روزی امام حسن علیه‌السلام و امام حسین علیه‌السلام را که طفل بودند، به تنهایی یافت و بر دوش خود سوار کرده و بر پیامبر صلی‌الله علیه و آله وارد شد. 🔅عرض کرد: «یا رسول‌الله! من به خدا و به این دو فرزندانت (از عقوبت کردن) به شما پناه آورده‌ام و از آن گناهی که کرده‌ام، درگذر.» پیامبر چنان بخندید که دست به دهان مبارک گذاشت و فرمود: «برو آزادی!» 🔅و به امام حسین علیه‌السلام فرمود که شفاعت شما را در حق او قبول کردم. ══❈═₪❅❅₪═❈══ 🌹@Talangoory🕊 ══❈═₪❅❅₪═❈══
🌱🍃🌱🍃🌱🍃🌱🍃 🔆نذر شیطانی 🌱روزی شخصی پیش پسر عمر آمد و گفت: «من نذر کرده‌ام که یک روز از صبح تا شب بالای کوه «حراء» برهنه بایستم.» پسر عمر به او گفت: «اشکالی ندارد، برو نذرت را ادا کن.» آنگاه آن شخص به نزد ابن عباس رفت و جریان را گفت. ابن عباس به او گفت: «ای مرد! مگر نماز نمی‌خوانی؟» 🌱آن مرد گفت: «چرا نماز می‌خوانم.» ابن عباس گفت: «پس می‌خواهی برهنه نماز بخوانی؟» آن مرد گفت: نه. 🌱ابن عباس گفت: «مگر چنین عهدی نکرده‌ای؟ شیطان خواسته است تو را به بازی بگیرد، خودش و سربازانش به ریش تو بخندند.» آن مرد که از آن صحبت به خود آمده بود و از آن نذر خود پشیمان شده بود، گفت: 🌱«حال چه کنم؟» ابن عباس گفت: «برو، یک روز معتکف شو و کفاره ب عهدی را که بسته‌ای بده.» آن مرد برگشت و سخن ابن عباس را به پسر عمر نقل کرد. 🌱پسر عمر گفت: «ابن عباس حرف درستی زده است، هیچ‌یک از ما نمی‌توانیم استنباط‌های فقهی او را داشته باشیم.» ══❈═₪❅❅₪═❈══ 🌹@Talangoory🕊 ══❈═₪❅❅₪═❈══
🌱🔅🌱🔅🌱🔅🌱🔅🌱 🔆بیانی دقیق و رسا ⚡️یکی از عارفان و صالحان سرزمین لبنان که در میان عرب به مقامات عالی رسید و به کرامت و کارهای فوق‌العاده شهرت داشت، به مسجد جامع دمشق آمد.🍃 ⚡️کنار حوض رفت تا وضو بگیرد، ناگاه پایش لغزید به داخل آب افتاد و با رنج بسیار از آب نجات یافت.🍃 چون نماز خواند، پس‌ازآن، یکی از اصحابش نزد وی آمد و گفت: اجازه هست تا چیزی بپرسم؟ ⚡️عارف فرمود: بپرس عرض کرد: به یاد دارم که عارف بزرگ بر روی دریای روم راه می‌رفت و قدمش تر نشد؛ ولی برای شما در حوض کوچک حالتی پیش آمد که نزدیک بود از بین بروید؟ عارف با بیانی رسا و کلامی دقیق و با تأمّل بسیار، به او فرمود: ⚡️«آیا نشنیده‌ای که سرور عالم، رسول خدا صلی‌الله علیه و آله و سلّم فرمود: «لی معَ اللهِ وقتٌ لا یَسَعنی فیه مَلَکٌ مقرّبٌ و لا نبیٌ مُرسَلٌ: مرا با خدای وقتی هست که در آن وقت (آن‌چنان یگانگی وجود دارد که) فرشته‌ی ویژه‌ای (همانند جبرئیل) و پیامبر مرسل در آن نگنجد!!»🍃 ⚡️ولی نگفت: همیشه؛ بلکه فرمود: وقتی از اوقات؛ پس پیامبر، در یک وقت جبرئیل و میکائیل به حالت او راه ندارد (و نامحرم‌اند) ولی در وقت دیگر با همسران خود حفصه و زینب، دمساز شده، خوش می‌گفت و می‌شنید. مشاهده و دیدار نیکان بین آشکاری و پوشیدگی است. ⚡️انسان‌های ملکوتی گاه تجلّی می‌کنند و دل عارف را می‌ربایند و گاه رخ می‌پوشند و عارف را گرفتار فراق می‌سازند.»🍃 اگر درویش در حالی بماندی **** سر و دست از دو عالم بر فشاندی ══❈═₪❅❅₪═❈══ 🌹@Talangoory🕊 ══❈═₪❅❅₪═❈══
🌱🔅🔅🌱🔅🔅🌱🔅🔅🌱 🔆دیروز سلطان، امروز ثروتمند ⚡️یعقوب بن لیث صفار (م 265) پیش از سلطنت، مردی فقیر بود. در اثنای سلطنت یکی از ثروتمندان سیستان را مؤاخذه کرد و همه‌ی مال او را بگرفت و او را محتاج به نانی کرد.🌹 روزی آن ثروتمند پیش یعقوب آمد؛ یعقوب پرسید: «امروز حال تو چه طور است؟» ⚡️گفت: «همچنان که حال دیروز تو بود.» یعقوب پرسید: «حال دیروز من چه طور بود؟» ح ⚡️گفت: «همچنان که حال امروز من است.» یعقوب خشمگین شد. قدری به فکر فرورفت و بعد به انصاف آمد و او را تحسین کرد و آفرین گفت و دستور داد تمام مال او را بدهند.🌹 ══❈═₪❅❅₪═❈══ 🌹@Talangoory🕊 ══❈═₪❅❅₪═❈══
💫🌼💫🌼💫🌼💫🌼💫 🔆همچو بنده 🔸از امام صادق علیه‌السلام سؤال شد که حالت غشوه (بی‌خودی) که پیامبر صلی‌الله علیه و آله و سلّم دچار آن می‌شد، آیا زمانی بود که جبرئیل نزد ایشان نازل می‌شد؟ 🔸فرمود: «خیر جبرئیل هنگامی‌که نزد ایشان می‌آمد، اجازه می‌گرفت و در برابر ایشان همچون بنده‌ای می‌نشست. 🔸آن حالت برای زمانی بود که خداوند عزّو جل بدون واسطه با ایشان صحبت می‌کرد.» ══❈═₪❅❅₪═❈══ 🌹@Talangoory🕊 ══❈═₪❅❅₪═❈══
🔆بخیل‌تر از «مادِرِه» 💥«مادِرِه» مردی بود که نامش مخارق و از قبیله‌ی بنی هلال بوده که در بُخل مشهور بوده است. زمانی شتران او از حوضی آب خورده بودند، مقداری از آب زیاد آمده بود، پس او در آن پلیدی ریخت و آب را آلوده کرد تا کسی از آن آب نخورد و بدان سبب او را «مادِرهِ» خواندند و این لقب بر او بماند. عرب وقتی بخواهد ممسکی را نکوهیده و مثال بزند، گوید: «او بخیل‌تر از مادِرِه است.» 📚لطایف الامثال، ص 52 ⚡️⚡️امیرالمؤمنین علیه‌السلام فرمود: «ضُرُوبُ الامْثالِ تُضْرَبُ لاِءُولی الْنُّهی وَالألبابِ: اقسام مَثَل‌ها، برای صاحبان عقل‌ها و خردها زده می‌شود» ══❈═₪❅❅₪═❈══ 🌹@Talangoory🕊 ══❈═₪❅❅₪═❈══
🌳🌸🌳🌸🌸🌳🌸🌳🌸🌸🌳 🔆بنده ی آن یگانه ☘ذوالنّون مصری گفت: «در یکی از بیابان‌های خشک می‌رفتم. ناگاه مردی را دیدم که خود را با مُشتی علف پوشانده بود. بر او سلام کردم و جواب سلامم را داد. به من گفت: ای جوان از کجا می‌آیی؟ ☘گفتم: از سرزمین مصر. گفت: به کجا می‌روی؟ ☘گفتم: در جستجوی اُنس با مولایم. گفت: ترک دنیا و آخرت گو تا طلب تو به صحّت پیوندد و به مولای خود و اُنس به او دست یابی. گفتم: می‌خواهم نوری بر نورم بیفزایی. ☘گفت: به بالای سرت بنگر. نگاه کردم، گویا آسمان و زمین طلایی بود و می‌درخشید. سپس گفت: چشمت را فرو خوابان. پس آسمان و زمین را دیدم که به صورت اوّلشان برگشتند. گفتم: این کار چگونه است؟ ☘گفت: اگر بنده‌ی آن یگانه هستی، خود را برای او یگانه دار.» ══❈═₪❅❅₪═❈══ 🌹@Talangoory🕊 ══❈═₪❅❅₪═❈══
🌺💥🌺💥🌺💥🌺💥🌺 🔆هدايت افراد و كمك محرمانه 🌻مسعدة بن زياد - كه يكى از اصحاب امام صادق عليه السلام و راويان حديث است - حكايت كند: 🌻روزى از روزها در محضر مبارك امام جعفر صادق عليه السلام نشسته بودم ، كه شخصى بر آن حضرت وارد شد و عرضه داشت : ياابن رسول اللّه ! پدر و مادرم فدايت باد، من همسايه اى دارم كه صداى موسيقى و رقص و ساز و آواز از منزلشان بلند است . و من هرگاه براى قضاى حاجت به مستراح مى روم ، صداى آن ها را كه مى شنوم ، نشستن خود را براى شنيدن آن ، طولانى مى كنم ؛ آيا اين امر اشكال دارد؟ 🌻حضرت در پاسخ فرمود: اين كار را نكن . آن مرد گفت : به خدا سوگند، من نزد آن ها نمى روم و فقط صداى آن ها را مى شنوم ؟ حضرت فرمود: خدا تو را خير دهد، مگر كلام خداوند متعال را نشنيده اى كه مى فرمايد: إ نّ السّمع و البصرء الفؤ اد كلّ أ ولئك كان عنه مسئولاً(1) ⚡️يعنى ؛ همانا گوش و چشم و قلب - شما انسان ها - مورد سؤ ال قرار خواهند گرفت . مرد اظهار داشت : بلى ، سوگند به خدا، اين آيه شريفه را از هيچكس ‍ نشنيده ام ؛ و ان شاءاللّه از اين به بعد ديگر چنين كار خلافى را مرتكب نمى شوم و تكرار نخواهم كرد، و از خداوند متعال براى كار خلاف خود طلب مغفرت و آمرزش مى نمايم . ⚡️امام جعفر صادق عليه السلام فرمود: تو چه كار زشتى انجام داده اى ؛ و روزگار بدى داشته اى ، و آيا اگر به همين وضع از دنيا مى رفتى چه مى كردى ؟! ⚡️و سپس حضرت افزود: بايد از گناه خويش جدّا توبه و استغفار نمائى تا خداوند متعال تو را ببخشد و بيامرزد.(2) ⚡️روزى عُبّاد بصرى - در حالى كه لباس شهرت بر تن پوشيده بود - به محضر مبارك ابو عبداللّه امام صادق عليه السلام وارد شد.(3) ⚡️امام عليه السلام او را مخاطب قرار داد و فرمود: اى عُبّاد! اين چه لباسى است ، كه پوشيده اى ؟ ⚡️عُبّاد در جواب حضرت گفت : آيا اين را هم بر من عيب مى گيرى ؟ ⚡️حضرت فرمود: بلى ، چون رسول اللّه صلى الله عليه و آله فرموده است : كسى كه لباس شهرت بر تن نمايد و بپوشد، خداوند روز قيامت بر او لباس ‍ ذلّت و خوارى مى پوشاند. عُبّاد گفت : چه كسى اين حديث را به شما گفته است ؟! ⚡️امام عليه السلام فرمود: آيا مى خواهى مرا متّهم سازى ؟ و آن گاه افزود: اين حديث را پدرانم از رسول خدا صلوات اللّه عليهم برايم بازگو كرده اند.(4) همچنين آورده اند: 🪴وقتى تاريكى شب همه جا را فرا مى گرفت ، امام جعفر صادق عليه السلام كيسه اى را برمى داشت و در آن نان و گوشت مى ريخت و بر دوش مبارك خود حمل مى نمود؛ و نيز با مقدارى پول بر مى داشت و به سوى محلّ سكونت نيازمندان و بى نوايان اهالى مدينه مى برد؛ و آن ها را در بين آن ها تقسيم مى كرد، بدون آن كه آنان امام عليه السلام را بشناسند. 🪴و هنگامى كه آن حضرت به شهادت رسيد و به لقاء اللّه پيوست ، فقراء ديدند آن شخص گمنام ديگر نمى آيد، پس از مدّتى فهميدند كه او امام جعفر صادق عليه السلام بوده است .(5) ══❈═₪❅❅₪═❈══ 🌹@Talangoory🕊 ══❈═₪❅❅₪═❈══
🌺💥🌺💥🌺💥🌺💥🌺 🔆هدايت افراد و كمك محرمانه 🌻مسعدة بن زياد - كه يكى از اصحاب امام صادق عليه السلام و راويان حديث است - حكايت كند: 🌻روزى از روزها در محضر مبارك امام جعفر صادق عليه السلام نشسته بودم ، كه شخصى بر آن حضرت وارد شد و عرضه داشت : ياابن رسول اللّه ! پدر و مادرم فدايت باد، من همسايه اى دارم كه صداى موسيقى و رقص و ساز و آواز از منزلشان بلند است . و من هرگاه براى قضاى حاجت به مستراح مى روم ، صداى آن ها را كه مى شنوم ، نشستن خود را براى شنيدن آن ، طولانى مى كنم ؛ آيا اين امر اشكال دارد؟ 🌻حضرت در پاسخ فرمود: اين كار را نكن . آن مرد گفت : به خدا سوگند، من نزد آن ها نمى روم و فقط صداى آن ها را مى شنوم ؟ حضرت فرمود: خدا تو را خير دهد، مگر كلام خداوند متعال را نشنيده اى كه مى فرمايد: إ نّ السّمع و البصرء الفؤ اد كلّ أ ولئك كان عنه مسئولاً(1) ⚡️يعنى ؛ همانا گوش و چشم و قلب - شما انسان ها - مورد سؤ ال قرار خواهند گرفت . مرد اظهار داشت : بلى ، سوگند به خدا، اين آيه شريفه را از هيچكس ‍ نشنيده ام ؛ و ان شاءاللّه از اين به بعد ديگر چنين كار خلافى را مرتكب نمى شوم و تكرار نخواهم كرد، و از خداوند متعال براى كار خلاف خود طلب مغفرت و آمرزش مى نمايم . ⚡️امام جعفر صادق عليه السلام فرمود: تو چه كار زشتى انجام داده اى ؛ و روزگار بدى داشته اى ، و آيا اگر به همين وضع از دنيا مى رفتى چه مى كردى ؟! ⚡️و سپس حضرت افزود: بايد از گناه خويش جدّا توبه و استغفار نمائى تا خداوند متعال تو را ببخشد و بيامرزد.(2) ⚡️روزى عُبّاد بصرى - در حالى كه لباس شهرت بر تن پوشيده بود - به محضر مبارك ابو عبداللّه امام صادق عليه السلام وارد شد.(3) ⚡️امام عليه السلام او را مخاطب قرار داد و فرمود: اى عُبّاد! اين چه لباسى است ، كه پوشيده اى ؟ ⚡️عُبّاد در جواب حضرت گفت : آيا اين را هم بر من عيب مى گيرى ؟ ⚡️حضرت فرمود: بلى ، چون رسول اللّه صلى الله عليه و آله فرموده است : كسى كه لباس شهرت بر تن نمايد و بپوشد، خداوند روز قيامت بر او لباس ‍ ذلّت و خوارى مى پوشاند. عُبّاد گفت : چه كسى اين حديث را به شما گفته است ؟! ⚡️امام عليه السلام فرمود: آيا مى خواهى مرا متّهم سازى ؟ و آن گاه افزود: اين حديث را پدرانم از رسول خدا صلوات اللّه عليهم برايم بازگو كرده اند.(4) همچنين آورده اند: 🪴وقتى تاريكى شب همه جا را فرا مى گرفت ، امام جعفر صادق عليه السلام كيسه اى را برمى داشت و در آن نان و گوشت مى ريخت و بر دوش مبارك خود حمل مى نمود؛ و نيز با مقدارى پول بر مى داشت و به سوى محلّ سكونت نيازمندان و بى نوايان اهالى مدينه مى برد؛ و آن ها را در بين آن ها تقسيم مى كرد، بدون آن كه آنان امام عليه السلام را بشناسند. 🪴و هنگامى كه آن حضرت به شهادت رسيد و به لقاء اللّه پيوست ، فقراء ديدند آن شخص گمنام ديگر نمى آيد، پس از مدّتى فهميدند كه او امام جعفر صادق عليه السلام بوده است .(5) ══❈═₪❅❅₪═❈══ 🌹@Talangoory🕊 ══❈═₪❅❅₪═❈══
🍃✨🍃✨🍃✨🍃 🔆حضرت نوح علیه‌السلام 🍃با توجه به عمر طولانی حضرت نوح علیه‌السلام و بودن در میان مردم و علاقه زیادی که قوم او به بت‌پرستی داشتند می‌توان گفت، او چه اندازه اذیت و آزار دید و در مقابل آن‌ها استقامت ورزید. 🌱گاهی مردم او را آن‌قدر کتک می‌زدند که سه روز تمام به حال بیهوشی و اغماء می‌افتاد و از گوش وی خون می‌آمد. او را برمی‌داشتند و در خانه‌ای می‌انداختند؛ وقتی به هوش می‌آمد، می‌گفت: خدایا قوم مرا هدایت کن که نمی‌دانند. 🍃قریب نه‌صد و پنجاه سال مردم را به خدا دعوت کرد ولی آن مردم جز بر طغیان و سرکشی خود نیفزودند؛ تا جایی که مردم دست کودکان خود را می‌گرفتند و آن‌ها را بالای سر نوح می‌آوردند و می‌گفتند: 🌱 «فرزندان! اگر پس از ما زنده ماندید، مبادا از این دیوانه پیروی کنید!» و می‌گفتند: 🍃ای نوح اگر دست از گفتارت برنداری سنگسار خواهی شد… و اینان که از تو پیروی می‌کنند، جز فرومایگانی نیستند که بدون تأمل، سخنانت را گوش داده و دعوتت را پذیرفته‌اند؛ و وقتی نوح سخن می‌گفت، انگشت‌ها در گوش می‌گذاشتند و لباس بر سر می‌کشیدند تا صدای او را نشنوند و صورت او را نبینند. کار نوح علیه‌السلام را به‌جایی رساندند که به خدا استغاثه کرد و گفت: خدایا! من مغلوبم، یاریم ده، میان من و ایشان گشایشی فرما. ══❈═₪❅❅₪═❈══ 🌹@Talangoory🕊 ══❈═₪❅❅₪═❈══
❄️🌼❄️🌼❄️🌼❄️🌼❄️ 🔆پناه از عقوبت کردن 🥀پیامبر اکرم صلی‌الله علیه و آله و سلم در مسجد معتکف بودند، زنی آمد و با او مدتی سخن گفت و بعد برخاست که برود، پیامبر هم برخاست و با او به راه افتاد. در این هنگام دو نفر از انصار از کنار آن حضرت عبور می‌کردند، سلام کردند و گذشتند. پیامبر آن‌ها را صدا زد و فرمود: 🥀 «این زن، صفیه عیالم می‌باشد.» آن دو گفتند: «ای رسول خدا! آیا ما شک نسبت به این زن و شما داشتیم؟!» 🥀فرمود: «شیطان مثل خون وارد وجود انسان می‌شود؛ من ترسیدم شیطان بر شما وارد شود و شما ظنین و بدگمان بشوید.» ══❈═₪❅❅₪═❈══ 🌹@Talangoory🕊 ══❈═₪❅❅₪═❈══
❄️🪴❄️🪴❄️🪴❄️ 🔆آل یاسر 🍁در آغاز اسلام، خانواده‌ای کوچک و مستضعف که از چهار نفر تشکیل می‌شدند به اسلام گرویدند؛ و به‌طور عجیبی در برابر شکنجه‌های بی‌رحمانه مشرکان، استقامت نمودند. 🍁این چهار نفر عبارت بودند از: «یاسر و سمیّه (زن و شوهر) و دو فرزندشان به نام عمّار و عبدالله.» یاسر زیر رگبار شلاق دشمن، همچنان ایستاد و از اسلام خارج نشد تا جان سپرد. 🍁همسرش «سمیّه» بااینکه پیرزن بود تا حدی که او را عجوزه خوانده‌اند، با فریادهای خود در برابر شکنجه دشمنان استقامت نمود. سرانجام ابوجهل آخرین ضربت را به ناحیه‌ی شکم او زد و او نیز به شهادت رسید. 🍁ابوجهل علاوه بر آزار بدنی، او را آزار روحی نیز می‌داد و به او که پیر زن قد خمیده بود، می‌گفت: «تو به خاطر خدا به محمّد ایمان نیاورده‌ای، بلکه شیفته‌ی جمال محمّد و عاشق رنگ او شده‌ای.» 🍁فرزندش «عبدالله» نیز تحت شکنجه‌ی شدید قرار گرفت، ولی استوار ماند. فرزند دیگرش عمّار را به بیابان سوزان می‌بردند و در برابر تابش آفتاب عریان می‌کردند و زره آهنین بر تن نیم‌سوخته‌اش می‌نمودند و او را روی ریگ‌های سوزان بیابان مکّه که همچون پاره‌های آهن گداخته کوره‌ی آهنگران بود، می‌خواباندند و حلقه‌های زره در بدنش فرومی‌رفت و به او می‌گفتند: به محمّد صلی‌الله علیه و آله و سلّم کافر شو و دو بت لات و عزّی را پرستش کن و او تسلیم شکنجه گران نمی‌شد. 🍁آثار پاره‌های آتش آن‌چنان در بدن عمّار اثر کرده بود که پیامبر صلی‌الله علیه و آله و سلّم او را آن‌گونه دید که گویی بیماری بَرَص گرفته و آثار پوستی این بیماری در صورت و بازوان و بدن وجود دارد. 🍁پیامبر صلی‌الله علیه و آله و سلم به این خاندان می‌فرمود: «استقامت کنید ای خاندان یاسر، صبر نمایید که قطعاً وعده‌گاه شما بهشت است.» ══❈═₪❅❅₪═❈══ 🌹@Talangoory🕊 ══❈═₪❅❅₪═❈══
🌼⚡️🌼⚡️🌼⚡️🌼⚡️🌼 🔆مدح کم گوشت خوردن 🌺در کتاب اطعمه‌ی کافی آمده است که امام صادق علیه‌السلام فرمود: «حضرت امیرالمؤمنین علیه‌السلام شبیه‌ترین مرد در چیز خوردن به پیامبر صلی‌الله علیه و آله و سلّم بود و این صفت را داشت که خودش، نان و سرکه و زیتون می‌خورد و به مردم نان و گوشت می‌داد.» 🌺در همان کتاب است که عجلان گوید: شبی قبل از خفتن در خدمت آن حضرت بودم. سفره‌ای آوردند و در آن زیتون و سرکه و گوشت بود. امام صادق علیه‌السلام گوشت را برمی‌داشت و به پیش من می‌گذاشت و خودش سرکه و زیتون می‌خورد و گوشت میل نمی‌کرد و می‌فرمود: «این طعام من و همه‌ی انبیاء و اوصیاء است.» 🌺در کتاب شرح تجرید علامه حلّی آمده است: «حضرت امیرالمؤمنین علیه‌السلام اگر به خورش میل داشت، نمک و سرکه میل می‌فرمود و اگر تکلف می‌کرد سبزی یا شیر می‌خورد و گوشت کم می‌خورد و می‌فرمود: شکم‌های خود را قبور حیوانات قرار ندهید.» 📚تشویق سالکین، تألیف ملّا محمدتقی مجلسی، ص 8 ══❈═₪❅❅₪═❈══ 🌹@Talangoory🕊 ══❈═₪❅❅₪═❈══
💐💐💐💐💐💐 🔆صحیفه و تولد فرزندان 🌾ابی بصیر گفت: «روزی خدمت امام صادق علیه السّلام نشسته بودم، ناگاه فرمود: «آیا امام خود را می‌شناسی؟» 🌾گفتم: «بلی! شمایید و می‌خواهم چیزی عطا کنید تا ایمان و یقین من زیاد شود.» 🌾فرمود: «چون به کوفه روی، خدا فرزندی به نام عیسی به تو عطا کرده، بعد از او محمد و بعد از ایشان، دو دختر به تو خواهد داد. نام پسران تو نزد ما در صحیفه‌ی جامعه، با نام‌های شیعیان و نام‌های پدران و مادران و اجداد، آنچه متولّد می‌شوند تا روز قیامت نوشته شده است.» 🌾 بعد صحیفه را بیرون آورد که زرد رنگ بود و جمیع اسماء در آن درج بود.» ══❈═₪❅❅₪═❈══ 🌹@Talangoory🕊 ══❈═₪❅❅₪═❈══
🌱🍃🌱🦋🌱🍃🌱 🔆تسبیحِ چوب‌هاست 💐ظریفی در خانه‌ی درویشی مهمان شد که درویش، سقف خانه را از چوب‌های ظریف پوشانده بود و بار گران داشت و هرلحظه از آن چوب‌ها آوازی بیرون می‌آمد. 💐مهمان گفت: «ای درویش مرا از این خانه به‌جای دیگر ببر که می‌ترسم سقف فرود آید.» 💐گفت: «مترس! که این آواز، تسبیح و ذکر چوب‌هاست.» 💐 مهمان گفت: «از آن می‌ترسم که از بسیاری ذکر و تسبیح، ایشان را وجدی و حالی به هم رسد که همه یک‌بار به رقص و سماع درآیند و به سجده افتند.» ══❈═₪❅❅₪═❈══ 🌹@Talangoory🕊 ══❈═₪❅❅₪═❈══
🦋🌱🦋🌱🦋🌱🦋🌱🦋🌱🦋 🔆به راستی بگویید 🌾امیرالمؤمنین علیه‌السلام فرمود: «روزی پیامبر صلی‌الله علیه و آله و سلّم بر گروهی از اصحاب خود وارد شد. آنان با گشاده‌رویی و خوش‌آمد گویی رفتار کرده و او را سیّد و مولای خود خواندند.» 🌾پیامبر صلی‌الله علیه و آله و سلّم خشمگین شد و فرمود: 🌾 «این‌طور سخن نگویید، بگویید: پیامبر ما و فرستاده‌ی خدا! سخن به‌راستی گویید و زیاده‌روی و غلو نکنید که گرفتار گمراهی خواهید شد.» 📚(تربیت اجتماعی، ص 329 -کودک، 2/462) ⚡️⚡️پیامبر صلی‌الله علیه و آله و سلّم فرمود: «ما گروه انبیاء و امینان و پرهیزگاران، از تکلّف (و تصنّع) بری هستیم.» ══❈═₪❅❅₪═❈══ 🌹@Talangoory🕊 ══❈═₪❅❅₪═❈══
🔅🌱🔅🌱🔅🌱🔅🌱🔅 🔆پاسخ دندانشكن به قاضى 🍃مى دانيد كه مخالفان ، به شيعه ، رافضى مى گويند، به اين معنى كه روش ‍ ساير مسلمانان را ترك كرده اند. 🍃روزى شخصى به امام صادق (ع ) عرض كرد: امروز عمار دهنى (كه از شيعيان بود) در نزد ابوليلى قاضى كوفه ، به موردى گواهى داد، قاضى به او گفت : برخيز برو، گواهى تو قبول نيست ، ما تو را مى شناسيم تو رافضى هستى . عمار سخت ناراحت شد و به گريه افتاد بطورى كه شانه هايش تكان مى خورد. 🍃ابوليلى به او گفت : تو از علماء و حديث شناسان هستى ، و اگر از اين نسبت (رافضى ) ناراحت مى باشى ، از اين مرام بيزارى بجوى در اين صورت ، در صف برادران ما خواهى شد!. 🍃عمار دهنى در پاسخ گفت : سوگند به خدا گريه ام به اين خاطر نيست كه تو مى پندارى ، بلكه گريه ام براى تو و براى خودم مى باشد. اما گريه ام براى خودم از اين رو است كه مرا به مقام ارجمندى نسبت دادى كه شايسته آن نيستم ، تو گمان بردى كه من رافضى هستم ، واى بر تو، امام صادق (ع ) به من خبر داد: 🍃نخستين كسانى كه رافضى معرفى شدند، ساحران زمان موسى (ع ) بودند كه پس از ديدن معجزه موسى (ع ) به او ايمان آوردند و اطاعت فرعون و فرعونيان را ترك (رفض ) نمودند، بنابراين رافضى هر گونه كسى است كه آنچه را خداوند ناپسند مى داند ترك كند، و به هر چه امر كند، انجام دهد، چه كسى است كه امروز چنين مقام والائى را داشته باشد، گريه ام از اين رواست كه خداوند به قلبم آگاه است و من چنين اسم شريفى را براى خود قبول كرده ام ، آنگاه مرا سرزنش كند كه هان اى عمار: آيا تو ترك كننده امور باطل ، و بجا آورنده طاعتها هستى ، چنانكه قاضى به تو گفت ، در اين صورت ، اگر مسامحه كنم از درجاتم كاسته گردد و مستوجب عذاب شديد شوم ، مگر اينكه اولياء من مرا شفاعت كنند. 🍃اما گريه ام براى تو از اين رو است كه با اين نسبت و لقب بزرگ براى من ، دروغ بزرگ گفته اى ، و دلم به حالت مى سوزد كه بخاطر اين دروغ سزاوار عذاب سخت الهى شوى ، چرا شريفترين نامها را به پست ترين انسانها، نسبت داده اى . نردبان خلق اين ما ومن است عاقبت زين نردبان افتادن است هركه بالاتر رود احمقتر است استخوان او بتر خواهد شكست ══❈═₪❅❅₪═❈══ 🌹@Talangoory🕊 ══❈═₪❅❅₪═❈══
🌸⚡️🌸⚡️🌸⚡️🌸⚡️🌸 🔆خواب خوش ⚡️سه تن در رهى مى‏رفتند؛ يكى مسلمان و آن دو ديگر، مسيحى و يهودى. در راه درهمى چند يافتند . به شهرى رسيدند. درهم‏ها بدادند و حلوا خريدند. ⚡️شب از نيمه گذشته بود و همگى گرسنه بودند، اما حلوا جز يك نفر را سير نمى‏كرد. يكى گفت: امشب را نيز گرسنه بخوابيم، هر كه خواب نيكو ديد، اين حلوا، فردا طعام او باشد . هر سه خوابيدند . مسلمان، نيمه شب برخاست، همه حلوا بخورد و دوباره خوابيد. ⚡️صبح شد . عيسوى گفت: ديشب به خواب ديدم كه عيسى مرا تا آسمان چهارم بالا برد و در خانه خود نشاند. خوابى از اين نيكوتر نباشد. حلوا نصيب من است . ⚡️يهودى گفت: خواب من نيكوتر است . موسى را ديدم كه دست من را گرفته بود و مى‏برد . از همه آسمان‏ها گذشتيم تا به بهشت رسيديم . در ميانه راه تو را ديدم كه در آسمان چهارم آرميده‏اى؛ ⚡️ولى مسلمان گفت: دوش، محمد(ص) به خواب من آمد و گفت: اى بيچاره !آن يكى را عيسى به آسمان چهارم برد و آن دگر را موسى به بهشت، تو محروم و بيچاره مانده‏اى.بارى اكنون كه از آسمان چهارم و بهشت، باز مانده‏اى، برخيز به همان حلوا رضايت ده . آن گاه برخاستم و حلوا را بخوردم كه من نيز نصيبى داشته باشم . ⚡️رفيقان همراهش گفتند: و الله كه خواب خوش، آن بود كه تو ديدى. آنچه ما ديديم همه خيالات باطل بود . ══❈═₪❅❅₪═❈══ 🌹@Talangoory🕊 ══❈═₪❅❅₪═❈══
🌾🍃🌾🍃🌾🍃🌾🍃🌾 🔆آن را نمى‏توانم، اين را نمى‏خواهم ✨در زمان بايزيد بسطامى، كافرى در شهر مى‏زيست . همسايگان وى، پيوسته او را به اسلام دعوت مى كردند و او همچنان بر آيين خود، پاى مى‏فشرد. روزى همسايگان، همگى گرد او جمع شدند و گفتند: ✨ بر ما است كه خير تو گوييم و براى تو خير خواهيم. بدان كه اسلام، آخرين دين است و هر كه نه بر اين آيين است، گمراه است . تو را چه مى‏شود كه دعوت ما را پاسخ نمى‏گويى و بر دين خود مانده‏اى . ✨گفت: بارها انديشيده‏ام كه به دين شما روى آورم؛ ولى هر بار كه چنين قصدى مى‏كنم، باز پشيمان مى‏شوم. ✨گفتند: چيست كه تو را از آن نيت خير باز مى‏گرداند؟ ✨گفت: هر بار پيش خود مى‏گويم اگر مسلمانى، آن است كه بايزيد دارد، من نتوانم، و اگر آن است كه شما داريد، نخواهم. ══❈═₪❅❅₪═❈══ 🌹@Talangoory🕊 ══❈═₪❅❅₪═❈══
☘🦋🦋☘🦋🦋☘🦋🦋☘ 🔆وصل یار ⚡️علی بن ابراهیم بن مهزیار می گوید:  19 سال متوالی به مکه رفتم تا خدمت امام زمان (عج ) تشرف پیدا کنم. سال آخری که آمدم نا امید ودلگیر بودم  با خود گفتم دیگر فایده ندارد چقدر منتظر باشم گویا لیاقت ندارم برای زیارت. در همین حال بودم که به من الهام شد برای دیدار سال آینده بیا تا حضرت را ببینی... ⚡️سال بیستم فرا رسید" با دلی پر از امید و عشق کنار کعبه نشستم و نماز میخواندم ناگهان دستی روی شانه ام گذاشته شد ، به من گفتند اگر میخواهی حضرت را ببینی دنبال ما بیا... ⚡️سوار بر مرکب شدیم و در کوه های اطراف گردشی کردیم شب شد دیدم روی کوهی چادری برپاست و روشنایی از آن پیداست نزدیک شدم بعد از اجازه داخل شدم  دیدم صورتی دلربا و قامتی بلند ، ابروان بهم پیوسته ، خوشخو و بخشنده سلام کردم ⚡️حضرت فرمود: منتظرت بودیم چرا دیر آمدی؟ گفتم سیدی و مولای" من شب و روز منتظر شما بودم  حضرت فرمود: سه چیز باعث شده امامتان را نبینید: 1⃣بی رحمی به ضعفاء  2⃣قطع رحم 3⃣دنیا طلبی  شما اگر رفتارتان را درست کنید ما خودمان می آییم. 📚الفبای مهدویت ✨✨امام صادق عليه السّلام فرمودند: همانا براي صاحب الامر غيبتي است (پس) كسي در دوران او دين خود را حفظ كند، مانند كسي است كه خار مغيلان را با دست بتراشد. ══❈═₪❅❅₪═❈══ 🌹@Talangoory🕊 ══❈═₪❅❅₪═❈══
🦋🌸🦋🌸🦋🌸🦋🌸🦋 🔆راه رفتن عقب جنازه ✨جنازه‌ای را به‌سوی قبرستان می‌بردند؛ حضرت امیرالمؤمنین علیه‌السلام پشت آن جنازه حرکت می‌کردند، امّا خلیفه‌ی اوّل و دوّم جلوی جنازه راه می‌رفتند. ✨از حضرت سؤال کردند که آن دو نفر جلوی جنازه حرکت می‌کنند! فرمود: ✨✨«آن‌ها هم می‌دانند که عقب جنازه راه رفتن ثواب بیشتری دارد، امّا می‌خواهند بدین‌وسیله در نظر مردم ممتازتر از دیگران جلوه‌گر شوند.» ══❈═₪❅❅₪═❈══ 🌹@Talangoory🕊 ══❈═₪❅❅₪═❈══