درباره علم و سلطه
یا
علم ابزار سلطه
فرانسیس بیکن انگلیسی، ملاصدرای شیرازی و رنه دکارت فرانسوی سه فیلسوف و متفکر همعصرند.
حدود چهارصد سال پیش و در همان روزهایی که بیکن و دکارت در اروپا در حال تفلسف و نظریه پردازی بوده اند، صدرای شیرازی در ایران کرسی تدریس داشته است.
امروزه بیکن را در شمار بانیان انقلاب علمی غرب قرار می دهند و دکارت را از موثرین اصلی بر تاریخ فلسفه غرب می دانند.
کمااینکه هم اکنون فلسفه ملاصدرا، فلسفه رایج و حاکم اسلامی و ایرانی است.
در حقیقت می توان مدعی شد، علم امروز غربی، حاصل تلاشهای بیکن و دکارت و علم اسلامی کنونی، حاصل زحمات ملاصدرا است. به بیان دیگر می توان عمری چهارصد ساله برای هر دو در نظر گرفت.
اما یک تفاوت عمده و عبرت آموز در رویکرد ملاصدرا با معاصران اروپایی او وجود دارد. نکته ای که حتی توجه شهید متفکر مرتضی مطهری را نیز به خود جلب کرده است. لکن آنچه او فرموده، در حکم پژوهش ناقصی است که تکمیل آن می تواند حاوی نکات ارزشمند و تحول آفرینی باشد.
در حالی که خصوصا بیکن، به علم _ به درستی _ به عنوان ابزار تسلط به طبیعت و جهان می نگرد و علم را صرفا ابزاری برای تسلط بر جهان می داند که وظیفه ای جز خدمت به بشر برای تسلط یافتن بر هر چه غیر اوست نمی داند، ملاصدرا به تبع از آموزه های عرفان و حکمت اسلامی، انزوا را شرط اکتساب علم می داند و حتی دایره تاثیر آن را عمدتا بر نفس انسانی و سلوک صعودی او به سمت الله معرفی می کند.
هرچند گاهی نیز از حاکمیت اسلامی، جامعه دینی سخن می گوید و ضرورت تحقق آن را گوشزد می کند.
بنابراین، جدای از قضاوت درباره نقش انزوا در کسب علم، و تقدم قطعی تأثیر علم بر نفس انسانی و سلوک الهی، مشاهده می شود غفلت از نقش سلطه آفرین علم موجبات تفاوت عمده میان غرب و اسلام در قلمرو حاکمیت علمی و موقعیت در دوگانه سلطه پذیر و سلطه گر ایجاد کرده است.
تفاوتی که تاثیر جدی بر توازن کنونی دو تمدن غربی و اسلامی داشته است ...
یاسر حسین پور
@Talvihaat
امام و سلطه
یا
تعالی حکمت متعالیه خمینی
در میان متفکران صدرایی و پیروان حکمت متعالیه، تلاشهای زیادی برای تبیین یا تصحیح و بلکه تکمیل حکمت متعالیه صورت پذیرفته است. به گونه ای که امروزه می توان مدعی جریانی تحت عنوان «نوصدراییان» شد.
در چهار قرن پس از ملاصدرا، برخی تلاش وافری برای ارائه تقریری نو از مسائل فلسفی داشتهاند و گروهی به بازنویسی یا نونویسی آن پرداخته اند. بعضاً مبانی آن را مورد دقت قرار داده و گاهی مسائل آن مورد واکاوی واقع شده است.
عده ای حرکت جوهری، برخی تشکیک در وجود و نسبتش با وحدت شخصی وجود، گروهی وجود ربطی و جمعی اتحاد عاقل و معقول را مطالعه کرده و احیانا تکامل بخشیده اند.
مدرس طهرانی، معاد صدرایی را دستخوش تغییر کرده است و علامه طباطبایی در روش صدرا تفاوتی ایجاد نموده است. برخی مبانی عرفانی اش را مستحکم کرده اند و برخی تاثیرات کلامی اش را امتداد بخشیده اند.
اما در این میان آنکه بزرگترین و هوشمندانه ترین تکامل را در حکمت متعالیه ایجاد کرده است، امام خمینی است و اگر او را از این جهت بزرگترین فیلسوف صدرایی بنامیم گزاف نگفته ایم.
او با دقت و هوشمندی، اساسی ترین نقطه نفوذ حکمت صدرایی را ترمیم کرده است و حکمت متعالیه را از نفوذ و سلطه اجانب ایمنی بخشیده، علاوه بر استقلال بخشی به آن، قوت سلطه و حاکمیت داده است.
امام به عنوان یک حکیم متأله، بیشترین تأکید را از میان همه مفاهیم بر «استقلال» و عدم سلطه پذیری داشته معتقد است نهایت حکمت می بایست حاکمیت الله و نفی سلطه اجانب باشد.
همین امر او را معنون به بزرگترین مرمت کننده و تکامل بخش حکمت متعالیه و فلسفه صدرا می کند.
بازسازی امام خمینی از حکمت متعالیه، منحصر در برخی مبانی یا مسائل نیست، بلکه جهت گیری حکمت اسلامی را از سلطه پذیر به نافی سلطه و مستقل تغییر می دهد و نهایتا به توازن تمدنی مفقود میان اسلام و غرب منتهی می شود.
آنچه امام با حکمت اسلامی کرد، علاوه بر منحصر به فرد بودن، انقلاب ساز، تمدن ساز و در جهت نفی سلطه و بلکه با لحاظ ابزار سلطه بودن علم است.
به واقع می توان حکمت اسلامی را به دو بخش پیش و پس از خمینی تقسیم نمود. امام با فهم دقیق از ابزار سلطه بودن علم، با مرمت ضعفی که در حکمت اسلامی و به جهت تاکید بر انزوا و تحدید تأثیر علم بر نفس انسان، وجود داشت، موازنه اسلام و غرب را در مسأله علم به سود اسلام تغییر داد.
و این بزرگترین تحولی است که در چهار قرن پس از ملاصدرا، در حکمت اسلامی پدید آمده است.
یاسر حسین پور
@Talvihaat
در جستجوی شواهدی پیرامون «آیا قوانین طبیعت ثابت اند؟»
یکی از مشهورات علم فیزیک ثابت بودن قوانین طبیعت است. این مسأله به عنوان یکی از مبانی مسلم علم مدرن تلقی می شود.
در مقابل، برخی از پیروان نظریه کوانتوم در فیزیک، اقلیتی را تشکیل می دهند که ثبات قوانین طبیعت را نمی پذیرند.
روپرت شلدریک، در فصل سوم کتاب ده باور بی اساس علم مدرن، به تفصیل این مسأله را بررسی کرده است.
این نوشتار تلاشی است برای فهم دقیق تر مسأله بر اساس مبانی حکمت اسلامی.
حکمای اسلامی، در یک تقسیم بندی، اراده الهی را به دو صورت تکوینی و تشریعی توضیح می دهند. هر چند اختلاف نظرهایی هست اما بهترین ملاک این تقسیم تغییر پذیری یا تغییر ناپذیری آن ها است یا به بیان دیگر، تخلف پذیری و تخلف ناپذیری.
اراده تکوینی خداوند که شامل سنتهای الهی می شود، تغییرناپذیر و تخلف ناپذیرند بر خلاف اراده تشریعی که هم تغییرپذیر و هم تخلف پذیرند.
مثلاً احکام شریعت هم از سوی خداوند قابل تغییرپذیرند و هم از سوی مردم تخلف پذیر اما سنتهای الهی مثل:
من یتوکل علی الله فهو حسبه
ان تنصرالله ینصرکم
انتم الاعلون ان کنتم مومنین
الذین جاهدوا فینا لنهدینهم سبلنا
و از این قبیل اراده تکوینی، تغییرناپذیر و تخلف ناپذیرند.
حالا سوال اینجاست قوانین طبیعت تکوینی اند یا تشریعی ؟
برخی شواهد نقلی موید تشریعی بودن برخی قوانین طبیعت هستند مثل سرد شدن آتش در ماجرای حضرت ابراهیم.
در مقابل شواهدی بر تکوینی بودن برخی قوانین طبیعت در منابع نقلی وجود دارد.
اما در حکمت عقلی اسلامی، می توان دو نظریه متفاوت را به ابن سینا و ملاصدرا نسبت داد.
اولی مایل است ثبات قوانین طبیعت را بپذیرد و دومی مصر است با ادعای تکامل خلاق طبیعت منکر ثبات قوانین طبیعت شود.
فی الواقع گویا ابن سینا قوانین طبیعت را در زمره اراده تکوینی خداوند می داند و ملاصدرا در عداد اراده تشریعی او.
توضیح آنکه:
ابن سینا با تقسیم مبدأ رفتار به نفس و صورت، و اعتقاد به سه نفس نباتی، حیوانی و انسانی _ و احیانا فلکی _ رفتارهای قابل تغییر را منحصر در نفس می داند و لذا طبیعت دارای صورت را، دارای رفتار ثابت می داند.
اما در مقابل، ملاصدرا، در نظریه شگفت انگیز حرکت جوهری، به انضمام اعتقاد به تساوق وجود و شعور، اساس رفتار طبیعت را غیر ثابت می داند.
به بیان دیگر، حرکت اشتدادی معادل حکمی تکامل خلاق طبیعت است.
خلاصه آنکه احتمالا بتوان چنین نسبتی را پذیرفت که ابن سینا همچون مشهور فیزیکدان ها معتقد به رفتار ثابت طبیعت و ملاصدرا، مانند طرفداران نظریه کوانتوم مدافع رفتار غیر ثابت طبیعت است.
یاسر حسین پور
@Talvihaat
16.56M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
درباره هیچ فلسفی
تذکر: این ویدئو بر خلاف آنچه در ابتدا و به اشتباه قید شده، هیچ ربطی به «هیچ کوانتومی» ندارد.
بلکه شما در این ویدئو علاوه بر آشنایی با انواع «هیچ» با حقیقت «هیچ فلسفی» یا «عدم مطلق» آشنا خواهید شد.
عدم مطلق یا هیچ محض، در مباحث فلسفی کاربرد دارد و در ضمن قواعدی مثل «لا میز فی الاعدام» به آن پرداخته می شود.
مثلاً اولا شیئیت اعدام، در ادامه تمایز بینشان و به تبع علیت میان آنها، نفی می شود.
همچنین فهم برهان صدیقین علامه طباطبایی، متوقف بر درک معنای عدم مطلق است.
این مسأله در روایات ما راجع به ابتدای خلقت و در ضمن عبارت شریف « خلق الله الاشیاء کلها لا من شیء» و عباراتی مشابه همین فقره، اشاره شده است.
توضیح آنکه تعبیر «لا من شیء» در برابر «من لاشیء» قرار می گیرد و عملا همنوا با حکمای مسلمان، نفی عدم مطلق می کند.
در حقیقت مشاهده این ویدئو، علاوه بر آنکه شما را با مراتب مختلف عدم آشنا می کند، مقدمه فهم بهتر «عدم مطلق» یا به تعبیر نمکین بازیگر آن، «بی همه چیز» می شود.
عملا هم فهم مباحث فلسفه درباره عدم را تسهیل می کند و هم به فهم روایات مذکور کمک می کند.
یاسر حسین پور
@Talvihaat
واحد پژوهش مدرسه علمیه عالی نواب با همکاری مدیریت پژوهش حوزه علمیه خراسان برگزار میکند:
📚📚کنفرانس نقد مقاله «انفعالِ نفس و تغييرِ ذاتِ مدرِك: مسأله ای ارسطويی، رديه ای سينوی و دفاعيه ای صدرايی»
🖊 نویسنده مقاله: دکتر مصطفی زالی (پژوهشگر و استادیار دانشگاه تهران- رشته فلسفه)
ناقد محترم: فاضل ارجمند محمد مهدی امین نیا
ناظر علمی: حجت الاسلام یاسر حسین پور (پژوهشگر و استاد سطوح عالی فلسفه)
لینک مقاله جهت مطالعه:
https://phm.znu.ac.ir/article_242291.html
🕛زمان
شنبه 27 خردادماه ساعت 13
📪مکان
مدرسه علمیه عالی نواب، سالن کنفرانس
📂لینک جلسه مجازی
h-navvab.ir/webinar-p
(از طریق گزینه مهمان وارد شوید)
@Talvihaat
#معرفی_کتاب
ده باور بی اساس علم مدرن
نویسنده: روپرت شلدریک
کتاب توسط زیست شناس سرشناس و معاصر انگلیسی نوشته شده و در حقیقت یک حمله علمی به مبانی ماتریالیسم است.
او در این کتاب اساسی ترین مبانی علم مدرن را به چالش می کشد.
کتاب حقیقتا ارزشمند و خوانش آن برای همه علاقمندان به علم مفید است.
یاسر حسین پور
@Talvihaat
چند نکته درباره مقاله مورد بحث در کنفرانس مذکور:
یک. اساسا ملاصدرا و حکمت متعالیه حتی با عجیب ترین تفاسیر هرگز نمی توانند به عنوان یک مکتب تفسیری در فلسفه ارسطویی به شمار بیایند.
ملاصدرا، تاج فلسفی بر اندام عرفان اسلامی است که بیش از هرکس وامدار ابن عربی است.
اگر بنا باشد برای نظریات او در فلسفه یونان به دنبال سرنخهایی باشیم باید به افلوطین و اثولوجیا می رسیم و نه ارسطو.
ضمن اینکه گویی تلویحا پذیرفته شده که فلسفه اسلامی شاخه تفسیری فلسفه یونان است که هرگز پذیرفتنی نیست.
دو. ذات مدرک هم به نظر ابن سینا و هم در اندیشه ملاصدرا تغییر می کند عمده آن است که ملاصدرا برخلاف ابن سینا با توجه به اینکه تغییر را مساوق حرکت می داند به حرکت در نفس معتقد می شود.
سه. حاصل این حرکت، دستیابی به قدرت تعقل است و البته منطقا، با توجه به رابطه علی میان عاقل و معقول، این دو با هم اتحاد حقیقت و رقیقت دارند.
فی الواقع عاقل و معقول یکی نمی شوند بلکه یکی هستند.
معقول نازله عاقل است و اینچنین عملا تعبیر انفعال نفس، تعبیری نادرست است.
چهار. اساسا تعقل فعل نفس است و نتیجه استکمال آن هر چند متقابلاً موجب استکمال آن نیز می شود لکن تعقل دست کم در حدوث متوقف بر استکمال نفس است نه بالعکس.
پنج. ...
واقعا مقاله پر خطایی است.
یاسر حسین پور
@Talvihaat