برایسومینبارطیِاینسفرچندروزهبه
مشهد ،دعوتشدمبهمهمانسرایرضوی
وحقیقتااینجوریمکه [ یینسیننسخنیه ]
- تامیلا -
میرزارضا. ماازهیاهویِدنیافرارمیکنیممیایماینجا تاتوهیاهویِحرمتگمبشیم.
کنجِدنجکهمیگناینجاست ، بقیش
سوءتفاهمِبچهها.
هدایت شده از صامِدون
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
- تامیلا -
وداعهمیشهباغمآمیختهاست.
کلمهوداعباخودشغم ، بغض واشکبههمراهدارد.
وصالهمیشهشیرینبوده ، اماترسِازوداعطعمشیرینوصالرابرایِ
عاشقگَسمیکند.
اصلابرایهمیناستکهمیگویند ، وداع
سختترینبخشِوصالاست.
ترسازوداعدرقلبیکعاشقهمیشه
وجوددارد.
ترسِازرفتن ، ترسازخداحافظی ، ترسازترکشدن ، ترسازجدایی.
وداعباهرکستلخیِخودشرادارد.
وداعبایار ، وداعبادوست ، وداعباخانواده ، حتیوداعباخاطرات.
اما ، نه.
شماکههرکسینیستید.
شماپناهید ، ملجاءید ، دوامِدلِشکستهیِمایید ، قوامِمحبتِروحید ، مَحرماسرارِمَگویید ، شنوایِحرفهایِدرِگوشی ، ومأمنبغضهایِفروخوردهاید.
شمابرایِماحکمِخانهرادارید.
آدمی ، هربارازداردنیاگلاویزمیشود وتوسطروحِزمینخوردهاشآویزاناز
غمها ، بهخانهپناهمیبرد.
خانههمانجاییستکهباتمامتلخیهایِدنیا کامتدرآنجاشیرینمیشود.
ازدنیادلمیکنیموبهخانهبرمیگردیمو
ایمانداریمآغوشصاحبخانهبرایمان
بازاست.
ماتحتهیچشرایطیباشماخداحافظی
نمیکنیم.
اصلاوداعباشمابرایمابیمعناست.
ماازخانهمیرویم ، وهرباردلشکستهتر بهخانهبرمیگردیم.
ومیدانیمصاحبخانه ، هوایِدلِ رنجورمارادارد.
ماتلخیِدنیارابهشیرینیِچاییهای
چایخانهشمامیفروشیم
ودمصبحدلمیسپاریمبهصدایِنقاره
خانهیتان.
ماآتشِغمهایمانراباخوردنجرعهایاز
آبسقاخانهخاموشمیکنیم.
وهنگامبازگشت ، باخودنجوامیکنیم :
" باشدکهبهزودیبازهممارا سختدراغوشبگیرید ، بهامیددیدارِ جنابتانمیرزایِخراسانیِدل "