میگن
وقتیامامحسین(ع)بهممیریختنو ناراحتو آشفتهمیشدنامامحسن(ع)میگفتنبریدو عباسروبیارید
میرفتنوقمربنیهاشمرومیاوردن
تانگاهاباعبداللهبهچهرهیعباسمیوفتاد
اروممیشدن
امامحسن(ع)میگف:خوبیداداش؟
اباعبداللهمیگفتن:خوبم
عباسکاشفالکربانوجهالحسینه
حضرتمحمد(ص)بادیدنچهرهحضرت خدیجه(س)آروممیشدن
حضرتخدیجهکاشفالکربانوجهمحمده
حضرتعلی(ع)بادیدنچهره
حضرتفاطمه(س)آروممیشدن
حضرتفاطمهکاشفالکربانوجه
علیبنابیطالبه
امابمیرمبرایامامحسن(ع)
اینوسطفقطامامحسنکاشفالکرب نداشتن
همشمیریختتوخودش
چیهقضیهیکوچهوسیلی
چراحسننمیگهچیزی؟(:
امروزسوارآژانسشدم
یهمرد۵۰،۶۰سالهرانندهبود
سرهنگبازنشستهبودوازموهایسفیدش میشدفهمیدکهچقدرتجربهداره
سرصحبتوبازکردوبحثکشیدهشد
سمتاغتشاشات
همینطورداشتیمصحبتمیکردیمکهاشک
توچشماشحلقهزدوگف
دخترم ؛ منهمسروتنهابچموتویبمبارانازدست دادم
کاشایناییکهریختنتوخیابونقدرامنیتومیدونستن
کاشمیدونستنچهکساییتوجبههتوخون غلتزدنتاایناتوآرامشباشن
کاشمیدونستنچهمادراییهنوزچشم انتظاربچهشونهستنتابرگرده
کاشمیدونستناینپرچمیکهآتیشزدن
چهخونهاییپاشریختهشده
کاشیکمبهاینچیزاتوجهمیکردن
خیلیناراحتشدم
مردیکههمسروبچهشوازدستدادهبود
اماحالابدونهیچشکایتوتوقعیداشتاز
مرداییکهرفتنتادختریدرخطرنباشه صحبتمیکرد
چقدرزیادنجونمرداییکهمادرنزدیکیما هستناما ؛ مانمیشناسیمشون
- تامیلا -
-
بهزلزدنتوچشمای ِ سبزشعادتداشتم
هربارکهمیدیدمشباید۱۰دقیقهایغرق میشدمتوچشماش
چشماششدهبودهمهی ِ دنیامُقشنگترین
چیزیکهتوزندگیمداشتم
ازاوناییبودکهازسکوتمهمهچیُمیفهمیدُ
لازمنبودبراشازغمامحرفبزنم
یهروزکهحالمخیلیبدبودٌازدنیاخسته شدهبودمزنگزدمبهشُقرارگذاشتیم
توپاتوقمون
همونکافهایکههمیشهسرتیکهیآخر کیکشکلاتیاشدعواداشتیم
تانشستمروبهروشطبقعادتهمیشگی
زلزدمتوچشماش
اونمبدونهیچحرفیفقطنگاهممیکرد
کافهدارآهنگ ِ بیگناه ِ علیرضاقربانیرو
گذاشتهبودُهرکسواردکافهمیشدوایب مثبتُآرومیبهسمتشروانهمیشد
نمیدونمچنددقیقهگذشتاماانگارتمامغمُ
غصههامُفراموشکردهبودم
لبخندیزدمُگفتم ؛ خوبی؟
بدونهیچحرفیگفت ، چیشده؟ .. چراانقدرآشوبی؟
جاخوردم ؛ البتهچیزجدیدینبوداونمنو خیلیخوببلدبودوجزئیاتمنُمیدونست
همهمنوازرومیخوندن
امااونمنُحفظبود
خودمُعادیجلوهدادم ؛ میدونستمنمیتونمبهشدروغبگم
دستمُزیرچونمگذاشتمُوهمونطورکه نگاهشمیکردمگفتم ؛
خستهشدم ، یکمنه ؛ خیلیزیاد
خیلیزیادخستهشدم ؛ آدماخستمکردن
میدونینفسکمآوردمبرای ِ دویدن
دلممیخوادتکیهبدمُاستراحتکنمبدون هیچدغدغهای
استخونامتحملاینحجمازسنگینیوبار ِ زندگیُ ، غمُنداره
منحرفمیزدمُاونفقطنگاهممیکرد
نگاهشنافذبود
سرشُخمکردروبهجلو
منمازشتبعیتکردمُهمینکارُتکرارکردم
دستمُگرفتُزندانیکردبین ِ دستاش
باانگشتشروی ِ خطهای ِ دستممیکشید
گفت ؛
تومنوداری!
میخوایتکیهبدی؟
بهشونههامتکیهبده
غمُغصههاتُبزار ، روشونهیمن
توقویترازاینحرفایی..
ببینمنو !
همههمکهبرن ؛ منتاتهشپشتتم!
خندید
ازهمونخندههاییکهدلُمیلرزوند
ادامهداد ؛
محالهازشرَمخلاصشی!
لبخندیازتهدلزدمُگفتم ؛
همینآرامش ِ محضهبرام
اصلاهرآدمیتوزندگیشیکیمثلتوداشته باشه ، غمندارهکه ..
چشمکیزدُگفت ؛
منهمونکیکشکلاتیهمیشگیُمیخوام
بهحسابتو . . !
بعدمخندید
ازخندشمنمخندیدم..(:
Alireza Ghorbani - Bi Gonah (320).mp3
9.68M
آهنگ ِ بیگناه ِ علیرضاقربانی!
*هنذفریتوبیارجان ِ دل.
- تامیلا -
رفقامیشهیهفاتحهبخونید؟(:
خیلیقشنگهتوکربلاروبهرویگنبدُ،وسط بینالحرمینبهدیدناربابتبری(:🚶🏿♂
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
مرادرکودکیشوقدگربود
خیالمزینحوادثبیخبربود
ولیمنالانبایدکنجگوهرشادنشستهبودمُ
زلمیزدمبهگنبدتآقای ِ امامرضا(:
آقای ِ امامحسین ؛ بهرسمهرسالاین
پرچمهاوکتیبههاجمعشدوحالامیرهتو
صندوقخانجون(:
ممنونمازتکهیکباردیگهاجازهیگداییو
نفسزدنوخدمتبهنوکراتودادی
ممنونکهعینهمیشهغافلگیرمکردیو
راهمدادیتوهیئتتبرایخادمی
آقای ِ امامحسین ؛ ممنونکهاجازهدادی
امسالمحرمتُببینم
حلالمکنباباحسین(؛🤝