eitaa logo
- تامیلا -
919 دنبال‌کننده
491 عکس
107 ویدیو
7 فایل
برایَم از دریایی بگو که رگهای آبیِ زیر پوستت به آنجا می‌ریزند ؛ - .. آدمیزاد طومارِ طولانیِ انتظار است . . ؛ 🌛 وَ تامیلا هم‌تعریفِ بخشش است ، بخششِ بغض‌های بلعیده شده ..
مشاهده در ایتا
دانلود
دردو‌چشم‌من‌نشین‌‌ای‌آنکه‌از‌من‌ ؛ من‌تری .. - جناب‌مولانا -
فیلم ؛ ‌خداحافظ‌رفیق‌ قشنگ‌ترین‌فیلمی ِ ‌که‌دیدم‌‌ ؛ جزو‌فیلم‌هایی‌ ِ که‌از‌بچگی‌باهاش‌خاطره‌دارم‌ ؛ و‌هنوزم‌ بادیدن‌بعضی‌‌از‌سکانس‌هاش‌ ؛ عنان‌از‌کف‌میدم(((((((((:
- تامیلا -
یه‌سکانس‌‌از‌این‌فیلم‌(((((((((((:
دارم‌ترغیب‌میشم‌ ؛ برم‌خونه‌ی ِ خانجون‌ ؛ ته‌انبار‌‌کیف‌سی‌‌دی‌های ِ آقا‌جونُ‌پیدا‌کنم‌ سی‌دی ِ این‌فیلمُ‌بردارم‌ بشینم‌ببینم‌ش‌ ولی‌یه‌حسی‌درونم‌میگه‌ بشین‌دختر‌ ؛ امتحان‌داری‌ ..
- تامیلا -
مرتضی اینجا همه میدوعن که زنده بمونن !( :
شما‌ببین‌اخه‌ ؛ ببین‌اخه‌چقدر‌این‌فیلم‌قشنگه‌ چجوری‌دلت‌میاد‌نبینی‌‌(((((((((: ببین‌چقد‌شرح‌حال ِ وای‌خدایا‌ ؛ وای(((((((((((((((:
- تامیلا -
دارم‌ترغیب‌میشم‌ ؛ برم‌خونه‌ی ِ خانجون‌ ؛ ته‌انبار‌‌کیف‌سی‌‌دی‌های ِ آقا‌جونُ‌پیدا‌کنم‌ سی‌دی ِ این‌
یه‌حس‌دیگه‌ای‌درونم‌میگه‌ ؛ کتابُ‌پرت‌کن‌یه‌گوشه‌ُ‌بیخیال‌شو‌بابا‌ پاشو‌برو‌فیلمُ‌ببین‌ ؛ پاشو‌ دوراهی‌سختی‌گیر‌کردم‌(((:😂🚶🏿‍♂
- تامیلا -
فیلم ؛ ‌خداحافظ‌رفیق‌ قشنگ‌ترین‌فیلمی ِ ‌که‌دیدم‌‌ ؛ جزو‌فیلم‌هایی‌ ِ که‌از‌بچگی‌باهاش‌خاطره‌دارم‌
شما‌اینُ‌ببین‌آخه‌ ؛ نه‌جان‌من‌ببین‌ مظلومیت‌نگاهشُ‌‌ببینید‌ ؛ چطوری‌میتونم‌ قیافه‌ی‌ ِ ایشونُ‌ببینم‌ُ‌ ؛ بیخیال‌دیدن‌فیلم‌بشمُ‌بشینم‌‌درس‌بخونم‌ آخه‌رواست؟‌ نه ؛ شما‌بگو‌رواست؟
رفاقت این دوتا نرگس ، رفاقت این دوتااا >>>>
- تامیلا -
رفاقت این دوتا نرگس ، رفاقت این دوتااا >>>>
نکنید‌این‌کارُ‌با‌من‌ ؛ نکنید‌این‌کارُ‌ وای‌وای‌وای((((((((((((: این‌دوتا‌شاهکار‌بودن‌ ؛ شااهکار((((:
- تامیلا -
تنها‌دلیلی‌که‌‌باعث‌میشه‌ ؛ برم‌مدرسه‌ و‌کل‌هفته‌‌ساعت۶صبح‌بلند‌شم‌ُمنتظر‌ دوشنبه‌هاُ‌چهارشنبه‌ها‌بم
هر‌چی‌که‌باشه‌ ؛ به‌لطف‌‌این‌زن‌ُ ؛ حجم‌ زیاد‌ ِ امیدی‌که‌میده‌‌ ؛ و‌انرژی‌مثبتُ‌ ؛ خنده‌‌ی ِ جا‌خوش‌کرده‌‌‌ی ِ ؛ گوشه‌‌لبش‌ امتحان‌ ِ دینی‌ ؛ با‌موفقیت‌به‌پایان‌رسید‌ ..
هدایت شده از -
براي . @Tamyla . 💘
- تامیلا -
براي . @Tamyla . 💘
هودی‌ ِ یاسی؟(: شال ِ لبنانی‌؟(: ممنونتم‌ ؛ ممنونتم‌عزیز‌🤝
نمیشه‌ ؛ برگشت‌بزنیم‌به‌زمانی‌‌که‌تو‌سروش‌ فعالیت‌داشتم؟‌ نمیشه‌رفت‌دست‌ ِ تک‌تک‌بچه‌های ِ با‌مرام‌سروشُ‌گرفتُ‌ ؛ از‌پشت‌ ِ اکانت‌های ِ خاک‌خورده‌ُ ؛ دیل‌خورده‌‌‌ بیاریمشون‌به‌جمع‌گرم‌ُ‌صمیمی‌اکیپ؟ حقیقتا‌دلم‌برای‌ ِ بچه‌ها‌ُ ؛ فضای ِ سروش‌تنگ‌شده‌ ؛ برای‌تک‌تک‌بچه‌های ِ ‌اکیپ‌ساندیس‌خوران برای‌گروه‌تبادلات‌حنیفا‌‌ ؛ که‌بیشتر‌شبیه‌گروه‌جنگ‌بود ؛ تا‌تبادل‌ برای‌‌روایت‌دل ؛ برای‌اعماق‌دل‌ ؛ برای‌ماوا‌ ؛ برای‌محو‌تمنا‌ ؛ برای‌اختفا‌ ؛ برای‌‌‌‌‌قشاعُ ؛ بچه‌های ِ پشت خاکریز‌های ِ جبهه‌‌ راستش‌‌ ؛ من‌واقعا‌ دلم‌برای‌‌‌تمام ِ لحظاتی‌که‌با بچه‌ها‌تو‌سروش‌بودیم‌ ؛ تنگ‌شده‌((((((((:
سردردُ ؛ سرفه‌های ِ سگی؟‌ عجب‌ترکیبی‌بشود ..
التماس‌دعای ِ شدید‌داریم‌آ یه‌رفیقُ ؛ عزیز‌دلی‌ یه‌مقداری‌‌‌آشفته‌حال ِ ؛ یک‌صلوات؟ ؛ دو‌صلوات؟ ؛ سه‌صلوات؟دیگه‌‌هر‌چی‌‌کرمتون ِ
منبع‌پروف‌ُ‌عکس‌های‌ ِ گوناگون؟ ایلیار‌ ..
-
- تامیلا -
دستمُ‌برای‌ ِ تاکسی‌هایی‌که‌رد‌میشدن‌ تکون‌میدادم ؛ اما‌دریغ‌از‌اینکه‌یکی‌‌‌نگه‌داره! انگار‌هیچکس‌قصد ِ سوار‌کردن‌ ِ یه‌مسافر‌خسته‌رو‌نداشت‌ هوا‌سرد‌بود‌ ؛ خیلی‌سرد‌ سوز ِ سرما‌تا‌مغز‌استخون‌رسوخ‌میکرد‌ دستام‌یخ‌زده‌بود ؛ داشتم‌کلافه‌میشدم ؛ ‌که‌‌‌یه‌تاکسی‌نزدیک‌شد‌ ‌ دستمُ‌بلند‌کردمُ‌تکون‌دادم‌ نگه‌داشت‌ ؛ نفس ِ عمیقی‌کشیدم‌ به‌سمت‌در‌عقب‌ماشین‌رفتم‌ُ‌بدون‌اینکه حتی‌بگم‌‌دربست‌‌میخوام‌‌سوار‌شدم راننده‌تاکسی‌پیر‌مرد ِ ‌‌خوش‌چهره‌ای‌‌‌بود‌ ؛ که‌منُ‌یاد ِ آقا‌جون‌مینداخت‌ ..‌ عینک ِ گِرد ِ خوش‌فُرم‌شُ‌بالا‌پایین‌کردُ‌ گفت ؛ کجا‌میری‌دخترم؟‌ یه‌لحظه‌هول‌کردم ؛ واقعا‌کجا‌میخواستم‌برم ؟ من‌چند‌سالی‌بود‌‌‌‌مبد‌أم‌ُگم‌کرده‌بودم‌ ؛ چه‌برسه‌به‌‌مقصد‌ پیرمرد‌ ؛ هنوز‌منتظر‌جواب‌من‌بود‌ُ‌ ؛ من‌ غرق‌شده‌بودم‌در‌افکارم‌ ؛ ‌افکاری‌که‌‌ بُن‌‌ِش‌ ؛ میرسید‌به‌تو نمیدونم‌چیشد‌ ؛ که‌افکارمُ‌به‌زبون‌آوردم‌ .. - برید‌جایی‌که‌غم‌نباشه‌! . پیر‌مرد‌لبخند‌ی‌زد‌ ؛ از‌همون‌لبخندایی‌که‌ آدمُ‌دلگرم‌میکرد‌به‌زندگی‌ ؛ از‌همون‌لبخند‌قشنگا‌ .. سرمُ‌تکیه‌دادم‌به‌شیشه‌ ؛ تا‌‌شاید‌ خنکی ِ این‌‌جسم ِ ‌‌شفاف‌وارد‌‌سر‌ ؛ و‌سلول‌به‌سلول‌ ِ مغزم‌بشه‌ُ‌ ؛ از‌داغی‌ ِ بدنم‌‌کم‌‌کنه‌ نگاهم‌به‌آدما‌بود‌ ؛ آدمایی‌که‌هر‌کدوم‌‌‌ برای ِ ‌‌زنده‌موندن‌‌ ؛ به‌هر‌قیمتی‌که‌بود‌ تقلا‌میکردن‌ُ ؛ کل‌روز‌ ؛ میدوییدن‌ فقط‌برای ِ سیر‌کردن‌ ِ شکم‌شون‌ دریغ‌از‌اینکه‌ ؛ زندگی‌فقط‌این‌چیزا‌نیست‌ .. زندگی‌ ؛ سیر‌کردن‌شکمُ ؛ داشتن‌ماشین‌‌ آن‌چنانیُ ؛ ‌‌رهن‌خونه‌ی ِ دوبلکس‌‌‌تو‌کامرانیه‌نیست‌‌ زندگی‌ ؛ پول‌در‌آوردن‌‌از‌هر‌راهیُ ؛ گرفتن‌لباسای ِ مارکُ‌ ؛ پز‌دادن‌به‌فامیل‌ بخاطر‌خریدن‌ ِ فُلان‌ست‌ ِ طلا‌‌نیست‌ کاش‌ ؛ میتونستم‌اینارو‌‌یه‌جای ِ این‌شهر‌‌ بزرگ‌بنویسم‌ُ‌‌‌هزاران‌بار‌ ؛ جار‌ش‌بزنم همینطور‌که‌داشتم‌ ؛ وسط ِ باتلاق ِ افکارم‌دست‌ُ‌پا‌میزدمُ ؛ صدای‌ ِ ‌‌آقا‌جون‌ [ آخ‌نه‌ ؛ چی‌دارم‌میگم‌‌‌ ] ‌صدای‌ ِ ‌پیرمرد ِ راننده‌ ؛ از‌‌افکار‌م‌نجاتم‌داد ؛ ‌ - غصه‌نخور‌بابا‌جان ؛ ‌زندگی ِ دیگه‌ پدر‌بزرگ‌خدا‌بیامرزم‌همیشه‌میگف‌ بخند‌ ؛ تا‌دنیا‌به‌روت‌بخنده‌‌ حالا‌درسته‌که‌هر‌چی‌به‌‌روش‌میخندیم‌ از‌پشت‌خنجر‌میزنه‌بهمونُ ؛ ناز‌شصت‌نشونمون‌میده‌ ؛ ولی‌قربون‌کرم ِ اون‌بالایی‌‌ ؛ قربون‌کرم‌ش‌که‌تو‌بدترین‌ شرایط‌بنده‌هاشُ‌تنها‌نمیزاره . از‌‌لحن‌حرف‌زدن‌ش‌‌ ؛ دلم‌قنج‌رفت‌ این‌مرد‌واقعا‌ ؛ حرفاش‌‌به‌دلم‌می‌نشست - حوصله‌داری‌‌یکم‌برات‌حرف‌بزنم‌بابا‌جان؟‌ + بله‌حاج‌آقا‌ ؛ چرا‌که‌نه‌‌حتما‌ . سرمُ‌از‌روی ِ شیشه‌برداشتمُ ؛ ‌ با‌لذت‌نگاهمُ‌دادم‌به‌موهای ِ سفیدش‌ که‌معلوم‌بود‌ ؛ پشت‌ ِ هر‌ ‌یه‌تار‌موی‌سفید‌‌ ؛ کوله‌باری‌از‌تجربه‌ُ‌‌ غم‌‌نهفته - راستش‌بابا‌جان‌ ؛ تورو‌که‌دیدم‌ یاد‌ ؛ دخترم‌‌افتادم‌ منم‌یه‌دختر‌داشتم‌ ؛ هم‌سن‌ُ‌سالای‌ ِ تو‌ با‌تموم‌ ِ علاقه‌های ِ دخترونهُ‌ ؛ ‌‌‌آرزوها‌ی ِ کوچیک‌ُ‌بزرگش‌ همیشه‌دلش‌میخواست‌تو‌دانشگاه‌مورد ‌علاقه‌ش‌‌ ؛ رشته‌ی‌ ِ هوا‌فضا‌بخونه‌ . بلندُعمیق‌‌ ؛ خندید - پدر‌سوخته‌ ؛ خواسته‌هاُ‌ ؛ آرزوهاشم‌ بلند‌پروازانه‌‌بود‌ از‌اون‌دخترای ِ ‌شَرّی‌‌بود‌که‌ ؛ هر‌خواسته‌ای‌داشت‌‌قیافشُ‌مظلوم‌میکرد ناگفته‌نماند‌که‌‌ ؛ به‌خواسته‌شم‌میرسید‌‌‌‌ صدای‌‌خنده‌هاش‌ ؛ گوش ِ فلکُ‌ ؛ کَر‌میکرد‌ تو‌خونه‌از‌دیوار‌ ِ راست‌بالا‌میرفت‌ هر‌بار‌ ؛ تلویزیون‌جومونگُ‌نشون‌میداد‌ موهاشُ‌‌مثه‌سوسانو‌میبافت‌ُ ؛ این‌ور‌ُ ؛ اون‌ور‌میپرید . و‌باز‌هم‌ ؛ خندید‌ ؛ عمیق‌تر‌از‌قبل‌ برق‌ ِ لبخندُ‌ ؛ هیجانُ‌میشد‌تو‌عمق ِ چشمام‌دید‌ + آخیی‌ ؛ عزیزمم‌خدا‌حفظش‌کنه‌براتون‌‌ . - نه‌بابا‌جان‌ ؛ نه‌ ؛ ۲‌ساله‌که‌ندارمش‌‌ . پیرمرد‌برای‌ ِ به‌زبون‌آوردن‌جمله‌ی ِ آخر‌تعلل‌داشت‌ُ ؛ از‌غم ؛ ‌‌صداش‌میلرزید با‌شنیدن‌ ؛ جمله‌ی ِ آخرش‌‌‌انگار‌غم ِ عالمُ‌ انتقال‌دادن‌به‌قلبم‌‌‌ بغض‌کردم‌ ؛ چقدر‌‌درد‌‌کشیده‌بود‌این‌پیر‌مرد‌ چقدر‌‌‌ ؛ غم‌داشت‌‌ - سرطان‌گرفت‌ ؛ روزی‌که‌برای ِ شیمی‌درمانی‌رفتیم‌ ؛ وقتی‌بهش‌گفتن‌ باید‌موهاشُ‌از‌ته‌بزنه‌‌ ؛ اشکُ‌تو‌چشمای ِ بچم‌دیدم‌‌‌ . به‌وضوح‌بغض‌ ِ ‌صداش‌ ؛ دیده‌میشد‌ُ‌ این‌رو‌از‌لرزش‌صداش‌‌‌می‌فهمیدم‌ .. - هنوز‌که‌هنوزه‌ ؛ ‌موهای‌ ِ بافته‌شدشُ‌دارم‌ دختر‌من‌‌ ؛ با‌تموم‌سختیا‌جنگید‌‌ نه‌اینکه‌بخوام‌قضیه‌رو‌گنده‌کنم‌‌آ‌‌ ؛ بابا‌جان‌نه‌‌ ؛ ولی‌دختر‌من‌با‌مرگ‌دستُ‌پنجه‌نرم‌کرد ؛ اما‌کم‌نیاورد‌ همه‌ی ِ اینا‌رو‌گفتم‌که‌بگم‌ ؛ زندگی‌سخت‌هست‌‌ ؛ کمرخم‌کن‌هست ولی‌بابا‌جان‌ ؛ ‌‌بجنگ‌‌ مبادا‌ ؛ جلوی‌‌‌چرخ‌روزگار‌سر‌خم‌کنی با‌غمات‌کنار‌بیا‌بابا‌جان‌ ؛ اون‌بالایی‌حواسش‌بهت‌ ِ ؛ اگه‌تونستی‌‌ بجنگیُ‌کم‌نیاوردی‌ ؛ اونجا‌‌ ؛ دقیقا‌همونجای ِ زندگیت‌که‌ایستادی‌ جایی‌ ِ که‌غم‌‌نیست‌ ؛ مگه‌نمیخواستی‌بری‌ جایی‌که‌غم‌نباشه؟ . این‌مرد‌ ؛ چقدر‌قشنگ‌حرف‌میزد‌ چقدر‌قشنگ‌بلد‌بود‌ ؛ ‌با‌حرفاش‌قلبمُ‌به‌بازی‌‌بگیره ..(:
۴‌فصل‌جغرافی‌خوندم‌ ؛ قشنگ‌دارم‌رنده‌میشم😂🙂
هدایت شده از ـ .
وِی هم جوگیر شده است ، این پیامو فور کنید تا بدون توجه به وایب ِ چنلتون موسیقی ِ بی‌کلام تقدیم کنم . ایگنور نه .
- تامیلا -
۴‌فصل‌جغرافی‌خوندم‌ ؛ قشنگ‌دارم‌رنده‌میشم😂🙂
بعد‌۱۲‌فصل‌جغرافی‌ باید‌۷‌فصل‌مدنی‌بخونم‌ ؛ و‌اینطوریم‌که‌ : خدایا‌‌داشتیم؟
آخدا‌ ؛ قرار‌نبود‌غمامون‌‌ ؛ زورشون‌ازما‌بیشتر‌باشه‌آ ..
- تامیلا -
آخدا‌ ؛ قرار‌نبود‌غمامون‌‌ ؛ زورشون‌ازما‌بیشتر‌باشه‌آ ..
قرار‌نبود‌ ؛ به‌خودمون‌بیایم‌ببینیم‌ غرق‌شدیم‌ ؛ تو‌دلتنگی‌آ ..