❇️ سخنان اخیر استاد علوی بروجردی؛ اشکالی مبنایی و اشکالی بنایی
🖋میر نواب حسینی
بسم الله الرحمن الرحیم
🔸 ابتدا به زعیم عالیقدر شیعه، مرجع الانام و نائب الامام حضرت آیتالله العظمی حاج آقا حسین بروجردی رضوان الله تعالی علیه ادای احترام میکنم.
🔸 بر اساس ارادت قلبی به آن زعیم عالیقدر، به نواده دختری ایشان استاد بزرگوار حاج سید محمدجواد علوی بروجردی نیز عرض سلام و احترام دارم؛ چرا که «المرء یحفظ في ولده».
🔸 هرچند حقیر هیچگاه شاگرد ایشان نبودهام؛ اما از باب مباحثه طلبگی و با احترام؛ یک اشکال مبنایی و یک اشکال بنایی را نسبت به سخنانشان عرضه میدارم:
♨️ استاد علوی بروجردی گفتهاند: «مبارزه با بهاییت، مبارزه فرهنگی است.»
🔹 ظاهر کلام این است که پذیرفتهاند «مبارزه با بهاییت» ضرورت دارد و بر همین مبنی، «روش مبارزه فرهنگی» را پیشنهاد نمودهاند.
1⃣ اشکال مبنایی این است که:
❓دلیل شما برای «ضرورت مبارزه با بهاییت» چیست؟ آیا امروز باید با بهاییت مبارزه کرد؟!
در زمان طاغوت که بهاییها بر شئون مختلف مملکت چنبره زده بودند؛ شاید مبارزه با آنها مسأله مهمی بود؛ اما امروز چنین مبارزهای یا مسأله نیست و یا اهمیت بسیار کمی دارد. زیرا به برکت پیروزی انقلاب اسلامی، دست فرقه ضاله بهاییت از این مرز پرگهر کوتاه شد و با نظام سلطنتی به زباله دان تاریخ رفت.
لذا امروز مسأله شماره یک مردم و نظام، مبارزه با بهاییت نیست. مسأله امروز مردم و نظام، «مبارزه با تورم و گرانی» است؛ «مشکل اقتصاد» است.
🔺 امروز هرکسی که در ایران زندگی میکند، مسلمان باشد یا غیرمسلمان، با «کاهش ارزش پول» به او ظلم میشود!
🔺 کاهش ارزش پولی که یکی از علتهایش «خلق پول بی ضابطه توسط برخی بانکها» است که فراتر از مجوزهای بانک مرکزی اعتبارات خلق میکنند و متأسفانه فراتر از مجوزها به شرکتهای زیر مجموعه خود تسهیلات میدهند!
‼️ در چنین شرایطی، استاد علوی بروجردی از ظلمی نامعلوم به برخی از افراد یک فرقه منحرف صحبت میکنند.
بنده نمیدانم این ظلمها اتفاق افتاده است یا نه؟ ولی هر ظلمی در هرجا به هرکسی را محکوم میکنم.
❗️لکن به گونهای نشود که ظلم قطعی صورت گرفته به ۸۰ میلیون ایرانی با هر فکر و عقیدهای (یعنی مسأله اقتصاد و تورم ناشی از خلق پول بی ضابطه) فراموش شود.
✅ توقع مردم از امثال ایشان ورود در مسأله اقتصاد و ارائه راهکار و مجاهدت برای پیادهسازی نظام اقتصادی اسلام است.
متأسفانه ایشان برخلاف جمع کثیری از فقها، قائلند: «اسلام نظام اقتصادی ندارد!» و در مصاحبهای بیان کردند که اسلام فقط احکام اقتصادی دارد.
🔺 اختلاف نظر علمی مشکلی ندارد؛ اما ایشان که به احکام اقتصادی اسلام قائل هستند؛ کاش در آغاز درس خود، بیان میکردند که آیا «خلق پول فراقانونی و اعطای تسهیلات به شرکتهای زیرمجموعه» مصداق «ظلم به عموم مردم» یا «خیانت در امانت» یا «افساد فی الارض از طریق اخلال در نظام معیشت مردم» یا «اتلاف اموال عموم مردم» یا هر عنوان حرام ظالمانه دیگری هست یا خیر؟
🔺 ایشان قطعا احکام جزاء و حدود و تعزیرات اسلام را قبول دارند. ای کاش حکم اسلام برای مجازات آن مدیرعامل متخلف بانک را بیان میکردند که این چنین به آحاد مردم ظلم میکند و پیگیر اجرای آن میشدند!
🔺 امروز اگر کسی دچار ضعف اعتقادی شود یا به فلان فرقه منحرف گرایش پیدا کند؛ علتش «قوت تبلیغات روشنفکرنمایانه» آنها نیست بلکه «قدرت ظالمان در تضییع حقوق عموم مردم» و «ضعف امثال استاد بزرگوار در مبارزه با آنها» و العیاذ بالله، ایجاد شبهه ناکارآمدی شریعت مقدسه است.
♨️ بنابراین: مبنای کلام ایشان یعنی «ضرورت مبارزه با بهاییت» دچار اشکال اساسی است.
2⃣ و اما اشکال بنایی این است:
⁉️ سلمنا که «مبارزه با بهاییت ضرورت دارد»؛ چرا خودتان مبارزه فرهنگی با بهاییت را آغاز نمیکنید؟
قبل از نوشتن این سطور به پایگاه اینترنتی دفتر ایشان مراجعه کردم. اما متاسفانه در موضوع «نقد فرقه ضاله بهاییت» به تألیف یا تدریسی از ایشان دست نیافتم.
❗️با کمال احترام، ابتدا این آیه را برای تذکر به خودم و ایشان میخوانم که:
«أ تأمرون الناس بالبر و تنسون أنفسکم؟!...» (بقره/۴۴)
🔹 و سپس به ایشان پیشنهاد میدهم که:
یا مثل مرحوم امام خمینی قدس الله نفسه الزکیه در مبارزهی فرهنگی با «کتاب اسرار هزار ساله» عمل نمایید و مدتی درس را تعطیل کنید و «کشف الاسرار» بنویسید.
🔸 یا حداقل درس «نقد بهاییت» را به روشی که صحیح میدانید برای عموم مردم بیان کنید.
هرکدام از این روشها را در «نقد وهابیت» نیز میتوانید ادامه دهید.
والسلام علی من اتبع الهدی
و العاقبة للمتقین
#علوی_بروجردی
#بهائیت
@Tanbiholomah
⛔️ بهائی، شهروند نیست
📝 خطای آشکار آقای علوی بروجردی در شناخت بهائیت
🖋 علی اشراقی
🔹 جناب آقای علوی بروجردی، در درس خارج ۵ مهرماه، با استناد به روش حضرت امیرالمؤمنین (سلام الله علیه) در برابر ابن ملجم، برای سومین بار به «ضرورت مراعات حقوق شهروندی بهائیت» تذکر داد.
🔸پیرامون بیانات ایشان نکاتی هست که تقدیم میشود:
1⃣اول: مهمترین چالشی که در این سخنان وجود دارد، فقدان شناخت صحیح از فرقه «بهائیت» است. چنانچه این شناخت، از منابع تئوریک و نظری (چه کتابهای خود بهائیت و چه کتابهای ناقد بهائیت) فراتر رود و در منابعی سیر کند که، زندگی روزمره بهائیان را به تصویر کشیده است، شناخت کاملتری از وضعیت این فرقه در اختیار خواهد گذاشت. علیالخصوص بهائیانی که توبه کرده و از این آیین به در آمده و مسلمان شده اند، اطلاعات واقعیِ حقیقی در اختیار خواهند گذارد. به عنوان نمونه میتوان به کتاب «سایه شوم بهائیت» نوشته: مهناز رئوفی، مراجعه کرد که پیشتر بهائی بوده و سپس مستبصر شده و مسلمان گردید. در این کتاب، ساختار تشکیلاتی بهائیان داخل ایران و سیستم اطلاع رسانیِ (بخوانید جاسوسی ایشان برای اسرائیل) گسترده و شبکه وسیع جاسوسی در خانواده های بهائی، به خوبی توضیح داده شده است. با مطالعه این منابع، به خوبی میتوان به معنای «جاسوس بودن» بهائیان منتقل گردید و به عمق و گستره آن راه یافت. و ساده انگارانه و سطحی نگرانه، با موضوع جاسوسی آنها برای اسرائیل برخورد نکرد. و اینگونه نپنداشت که، وقتی سخن از جاسوسی شخص بهائی میرود، شبیه همان جاسوسی سیستم های امنیتی است، نه اینگونه نیست، بلکه جاسوسی بهائی، خانوادگی، شبکه ای و به صورت اعتقادی است.
2⃣دوم: آیا چنین فرقهای با چنین ماهیتی میتواند برخوردار از «حق شهروندی» باشد؟ پاسخ به این پرسش را از جوابیه آقای عبدالله شهبازی (تاریخ پژوه و یهودشناس معاصر) نقل میکنیم:
«آقای کدیور به این پرسش توجه فرمایند: آیا بهائی میتواند بدون عضویت در تشکیلات بیتالعدل حیفا بهائی باشد؟ و در صورتی که فرد بهائی بهرهمندی خود از حقوق شهروندی ایران را منوط به رسمیت شناختن تشکیلات حیفا کند وظیفه دولت چیست؟ شاید آقای کدیور مطلع نیستند که از منظر بهائیان دستورات بیتالعدل فراتر از قوانین جاری دولت متبوع است. برای حل این تناقض چه باید کرد؟ آیا پذیرش «دولت در دولت» با حق حاکمیت ملی در تعارض نیست؟
آیا بهائیان میپذیرند که مانند سایر اقلیتهای رسمی یا غیررسمی شهروند ایران، مثلاً کلیمیان یا منداییها (صائبین)، فقط در امور دینی از نهادهای دینی خود تبعیت کنند و در امور سیاسی تابع مرکزیت بیتالعدل حیفا نباشند؟ آیا بهائیان ایران میپذیرند نهادی رسمی و قانونی و مستقل، بدون ارتباط با بیتالعدل حیفا، برای تمشیت امور دینی خود در ایران ایجاد کنند و در امور دینی و صنفی خود به آن رجوع کنند؟ پاسخ منفی است زیرا بهائی بدون عضویت در سازمان جهانی بهائی به مرکزیت بیتالعدل حیفا وجود خارجی ندارد. یعنی ما با شهروندان منفرد بهائی مواجه نیستیم.
آیا این سازمان متمرکز فراملی و تبعیت اکید اعضا از مرکزیت حیفا، بهائیت را در جایگاه «کالت»، نه دین، قرار نمیدهد؛ پدیدهای که در جوامع غربی نیز خطرناک تلقی میشود، برای آن محدودیت قائلاند و از طریق دستگاه امنیتی بر آن نظارت اکید دارند؟»
https://www.shahbazi.org/pages/library.htm
(بحث آزاد در پیرامون بهائیت)
3⃣سوم: در قانون اساسی، ذیل فصل «حقوق ملت» در اصل بیستم چنین آمده است: «همه افراد ملت اعم از زن و مرد، یکسان در حمایت قانون قرار دارند و از همه حقوق انسانی، سیاسی، اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی بارعایت موازین اسلام برخوردارند.»
با نظر به آنچه که پیشتر درباره وضعیت این فرقه و اعضاء آن گفته شد، مشخص میشود که، آنها موضوعاً از این اصل بیرون هستند. چرا که آنها با وجود استقرار در جغرافیای ایران، داخل در عنوان «ملت ایران» نیستند و نمیتوانند مانند سایر افراد از حقوق یکسان و تحت حمایت قانون برخوردار شوند.
با وجود اینکه، بهائیت در ایران، عاملیت رژیم غاصب اسرائیلی را برعهده دارد و از این جهت، باید با هر بهائی مانند یک اسرائیلی رفتار نمود، اما نظام اسلامی رأفت داشته و آنها را حبس یا اخراج نمیکند. لیکن، بیعقلی تمام است که، آنها را در کنار پیروان ادیان الهی و سایر مردم، برخوردار از حقوق شهروندی دانست.
#علوی_بروجردی
#بهائیت
@Tanbiholomah