eitaa logo
تنها مسیری های استان خراسان شمالی💞
326 دنبال‌کننده
4.8هزار عکس
5.8هزار ویدیو
47 فایل
نگاهت که تنهامسیری باشد سخت ترین لحظات زندگی به آرام ترین لحظات تبدیل می شود. آرامش درنوع نگاه توست.....👌💖 ارتباط با خادم کانال 💫لینک کانال اصلی تنهامسیرآرامش http://eitaa.com/joinchat/63963136Ca672116ed5
مشاهده در ایتا
دانلود
هدایت شده از تنهامسیرآرامش 💞
18.66M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
❇️ با فرزندت رفیق باش... 🔸 حجت الاسلام حسینی تنهامسیرآرامش 🌺 تجربه های کلاس تربیت فرزند بالای 14 سال https://eitaa.com/joinchat/4108714636C4d0e3512a8
8.23M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
💗 ✅ آمادگی برای سربازی امام زمان(عج) ✦‎‌‌‌࿐჻ᭂ❣🌸❣჻ᭂ࿐✦
بچه های بزرگ 15 نفس میکشم، ولی سخت. حس می‌کنم پیر شده ام. مانده ام که بعد از این چطور می‌خواهم زنده بمانم و زندگی کنم! آدم های اطرافم را نگاه می‌کنم، ناراحتی در چهره‌هایشان موج می‌زند ولی خستگی نه. بوی خون تمام فضای غسالخانه را پر کرده اما هیچ کس اعتراضی ندارد. چون این خون با همه ی خون‌های جهان فرق دارد. شهیده ی بعدی را آورده‌اند و کار باید شروع بشود. من هم باید تکه تکه های روحم را مثل یک پازل کنارهم بچینم و برای کمک آماده شوم. یکی از بچه ها که زیپ کاور را باز کرده بلند می‌گوید یا امیرالمومنین. سرک می‌کشم تا اوضاع را بررسی کنم. او که حالا روی این سنگِ سرد آرام خوابیده، حدود ۳۰ و خورده ای ساله بنظر می‌رسد. ترکش ها با حوصله و منظم فرقش را شکافته اند و مثل همان شهیده ی اول سفیدی مغزش را دارم می‌بینم. دست روی قلبم می‌گذارم و بسم الله می‌گویم. باید سریع سرش را پنبه بگذاریم و پلاستیک بکشیم که جلوی خون ریزی گرفته شود. غساله ی این گروه رو به من می‌گوید: (بیا با احتیاط سرشو بگیر بالا من آب بریزم). جلو می‌روم و با سلام و صلوات و خیلی آرام سر شهیده را بالا می‌آورم. همین که تکانش می‌دهم صدای تق‌ی می‌پیچد توی سرم و تمام تنم را می‌لرزاند. گردن آسیب جدی دیده بود و حالا... تمام مدت که غساله آب می‌ریزد، صدا تق‌ی که شنیده بودم در ذهن من تکرار می‌شود. چشم هایم را می‌بندم، صلوات می‌فرستم، حواس خودم را پرت می‌کنم، اما بی فایده است. صدا بلند و بلندتر در سرم می‌پیچد. این روایت ادامه دارد... راوی: رضوان رستمی نویسنده: زهرا السادات اسدی ___________ 📌کانال ، روایتی متفاوت را برای شما دارد ✉️دوستان خود را به این کانال دعوت کنید👇 🔗https://eitaa.com/Tanhamasirkerman
بچه های بزرگ 16 پیکر بعدی که وارد شد روضه را با خودش آورد. اصلا نیاز نبود زیپ کاور را باز کنیم، همین که جثه ی کوچکش را می‌دیدیم دلیل محکمی بود برای اشک هایمان. اینقدر کوچک بود که هیچ کس دلش نمی‌آمد جلو برود و آماده اش کند برای غسل 😭. بالاخره بین صلوات های بچه ها، بدن دختر ۴ساله ی افغانستانی را از کاور بیرون آوردیم. پیکرش پر از ترکش های ریز ریز بود، ولی نورانی و خندان. باورم نمی‌شد، واقعا باورم نمی‌شد!! دوباره و سه باره و چندباره نگاهش کردم. می‌خندید، خیلی شیرین و جذاب. و نور صورتش را با چشم های خسته و به اشک نشسته ام می‌دیدم... این دختر ۴ساله قیامتی به پا کرده بود. وقت غسل و کفن همه روضه ی حضرت رقیه سلام الله علیها می‌خواندند. هیچ کس آرام نبود. انگار ما همان غساله ای بودیم که پیکری را از خرابه ی شام برایش آورده بودند. غساله هایی که هق هق می‌کردند کنار این بدن کوچک. کار غسل و کفن که تمام شد، او را به مرکب چوبیِ پرچم پیچ شده سپردیم و تحویل برادرانی دادیم که مسئول تابوت ها بودند. یکی از آقایان که پیرمرد دلسوزی بود وقتی سبکی تابوت را دید با تعجب پرسید: (بچه س؟). با همان بغض سنگینی که داشت خفه ام می‌کرد گفتم: (بله). پرسید: (چطوری شهید شده؟). گفتم: (پونزده تا ترکش ریز ریز خورده). اشک از چشم های مهربانش چکید و گفت: (یه دونه از این ترکشا برای این بچه بس بود، از پا می‌افتاد با همون یکی. پونزده تا!!!!!) تابوت نازنین فاطمه را تحویل گرفت و شروع کرد به زمزمه ی روضه ی حضرت رقیه سلام الله علیها. این روایت ادامه دارد... راوی: رضوان رستمی نویسنده: زهرا السادات اسدی _____________ 📌کانال ، روایتی متفاوت را برای شما دارد ✉️دوستان خود را به این کانال دعوت کنید👇 🔗https://eitaa.com/Tanhamasirkerman
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
.•┄❁بِـسْـم‌‌ِاللّٰه‌ِالࢪَّحمن‌ِالࢪَّحیمْ❁┄• 🍀ســلام و درود صـــب‍ـحتون بخـــیـر🌞 شــروعی نو، نگاهـــی نو و امـــیدی دوباره در این روز زیبای بهاری برای شـما آرزومـــندم😍 اول هفته تون ســرشـار از عـشـق و زیبایـــی💐 .
...࿐᪥•💞﷽💞•᪥࿐ ✅ صبحانه آگاهی: " اگر می خواهید ثروتمــــند شوید نباید برای پـــــول کار کنید بلکـــــه باید کاری انجام دهید که به آن عشق می ورزید " . ┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈ 🔰 امام علی «علیه السلام»⇩: رزق دو گونه است، رزقی که تو دنبال آن می گردی و رزقـــی که او به دنــبال تو می گــــردد. 🌱 . شما هم هر روز دعوتید به صرف صبحـــــانه آگاهـی
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔹تعجب یه آمریکایی از تصورات مردم ایران درباره اوضاع آمریکا به من میگفتن تو دروغ میگی! ✦‎‌‌‌࿐჻ᭂ❣🌸❣჻ᭂ࿐✦
سلام علیکم❤️ 📖 به حول و قوه الهی ختم گروهی «قرآن کریم» رو داریم جزء های زیر باقی مانده ⏪داوطلب تلاوت کدام جزء هستید ؟ 🌾🌾🌾🌾🌾🌾🌾🌾🌾 جزء ۳-🌷 جزء ۴-🌷جزء ۵-🌷جزء ۶-🌷 جزء ۷-🌷جزء ۸-🌷جزء ۹-🌷 جزء ۱۰-🌷جزء ۱۱-🌷جزء ۱۲-🌷 جزء ۱۳-🌷جزء ۱۴-🌷جزء ۱۵-🌷 جزء ۱۶-🌷جزء ۱۷-🌷جزء ۱۸-🌷 جزء ۱۹-🌷جزء ۲۰-🌷جزء ۲۱-🌷 جزء ۲۲-🌷جزء ۲۴-🌷 جزء ۲۵-🌷جزء ۲۶-🌷جزء ۲۷-🌷 🌺تا 🌃جمعه شب برای تلاوت جزء انتخابی خودتون وقت دارید. به ایدی زیر پیام بدید🌸 @Alizadehno لطفا نام استانتون رو بفرمائید
از امروز طرح فراجا برای مقابله با جنبش کشف حجاب آغاز شد. فیلم گرفتن از پلیس در حال ماموریت و ارسال آن برای شبکه‌های ضد انقلاب جرم است.شاید بعضی‌ها ندانند! اما شما آگاهشان کنید که در دام شبکه تروریستی خارج نشین ضد فرهنگی نیفتند. ✦‎‌‌‌࿐჻ᭂ❣🌸❣჻ᭂ࿐✦
بچه های بزرگ 17 حالا سنگ غسالخانه یک مهمان ۱۶ یا ۱۷ ساله دارد. یک مهمان ناز و زیبا. دختری با لبخندی عمیق از اهالی افغانستان. لبخندش اینقدر واضح است که حس می‌کنم خدا لحظه ی آخری به او گفته هرچی توی دنیا هست را بریز دور و بیا بغلِ خودم. روی دست هایش با حنا گل و بوته هایی کشیده شده. نمی‌دانم کار خودش بود یا کار مشاطه ای حرفه ای که اینقدر جذاب و باسلیقه طرح زده است. من با خودم می‌گفتم حتما رسم مردم افغانستان است. شاید عیدی، مراسمی، چیزی داشته اند که همه باید حنا می‌گذاشتند. محو لبخند و حناهایش بودم که غساله ی کارمند بهشت زهرا وارد اتاق شد. بهرحال او روزی چندین نفر را غسل می‌دهد و تجربه اش بیشتر از ماست. همین که پیکر را دید گفت: (احتمالا این دختر چندوقت دیگه عروسیش بوده، این حناها باید مال یه تازه عروس یا در شرف عروسی باشه). جلو می‌روم و به عروس خانمی که اینجا خط پایان زندگی دنیایش است، نگاه می‌کنم. بازویش زخم بزرگی دارد و حناهای دستش را خونی کرده. این روایت ادامه دارد... راوی: رضوان رستمی نویسنده: زهرا السادات اسدی ____________ 📌کانال ، روایتی متفاوت را برای شما دارد ✉️دوستان خود را به این کانال دعوت کنید👇 🔗https://eitaa.com/Tanhamasirkerman