قرار بود رضا شاه از دبستان حکیم نظامی دیدن کند. قرار شد سید مجتبی که طی دو سال چهار سال را خوانده بود، به عنوان نماینده دانش آموزان دسته گلی را تقدیم رضا خان کند.
جلوی شاه که رسید، دسته گل را محکم کوبید توی صورت شاه؛ طوری شد که کلاه از سر رضا شاه افتاد.
مدیر بیچاره تا مرز اعدام پیش رفت و بالاخره دربار قبول کرد که سید مجتبی از دیدن جلال همایونی! هول شده است.
نواب از همان کودکی آن کلاه را به سر رضا شاه گشاد می دید.
📚کتاب سید مجتبی نواب صفوی؛ نگاهی به زندگی و مبارزات شهید نواب صفوی
🗓۲۷ دی ماه سالروز شهادت اسوهی مقاومت، شجاعت و شهامت و بفرمودهی رهبر عزیز انقلاب «پیشاهنگ جهاد و شهادت» را گرامی میداریم
#شهید_نواب_صفوی 🌷
#سالروز_شهادت
✤ ⃟ ⃟ @Tanhamasir_Yazd
دانشمند شهید،مصطفی چمران:
خدایا!همه چیز بر من ارزانی داشتی
و بر همه اش شکرکردم.
جسمی سالم و .....
موفقیتهای فراوان به من دادی
از همه چیز،
و از همه زیباییها،
و از همه کمالات به حد نهایت
به من اعطا کردی
و بر همه اش شکرمی گذارم.
اما ای خدای بزرگ!
یک چیز بیش از همه چیز
به من ارزانی داشتی
که نمی توانم شکرش کنم،
و آن درد و غم بود.
درد و غم،
از وجود اکسیری ساخت
که جزحقیقت چیزی نجوید،
جز فداکاری راهی برنگزیند،
و جز عشق چیزی از آن ترشح نکند.
امام راحل: مثل چمران بمیرید...
#سالروز_شهادت