🎆✨🌙--------------------🌟
بخوان دعای فرج را دعا اثر دارد
دعا کبوتر عشق است بال و پر دارد
اللهم عجل لولیک الفرج
@Tanhamasir_Sb
࿐᪥•💞﷽💞•᪥࿐
✨ #حدیث_روز
🌸 امام رضا «علیه السلام»⇩:
🍃أحسِنِ الظَّنَّ باللّهِ؛ فإنّ اللّهَ عَزَّ و جلَّ يقولُ : أنا عِندَ ظَنِّ عَبدِيَ المُؤمِنِ بي؛ إن خَيرا فخَيرا، و إن شَرّا فَشَرّا
✙↫◄🌷 به خداوند گمان نيك ببر؛ زيرا خداى عزّوجلّ مى فرمايد: من نزد گمان بنده مؤمن خويشم؛ اگر گمانِ او به من نيك باشد، مطابق آن گمان با او رفتار كنم و اگر بد باشد نيز مطابق همان گمانِ بد با او عمل كنم
📚{الكافی جلد2 صفحه72}
#شهادت_امام_رضا
✦࿐჻ᭂ❣🌸❣჻ᭂ࿐✦
#تنهامسیراستانسیستانوبلوچستان ⇩
@Tanhamasir_Sb
🌷 #استاد_پناهیان
اینکه مردم صدا میزنند : 📣
✨«یا سلطان! یا اباالحسن! یا علیبن موسیالرّضا(ع)!»✨
این یک سخن عوامانه نیست.❌
حضرت در زمان خودشون هم این سلطنت بر دلها رو داشتند❤️
و از جهاتی نزدیکترین امام به تشکیل حکومت بودند.
البته معلوم هست که یار نداشتند،
ولی از روشنگری هم کوتاه نمیآمدند.
🔷 اینکه با همۀ نفوذ و سلطنت معنوی اجتماعی حضرت، باز هم به امام رضا میگوییم؛
«غریب» یا «غریب الغرباء»
این هم در جای خود صحیح هست؛
با آنکه مهمترین ویژگی حضرت نیست.
زیرا امام رضای ما وقتی دیگه غریب نیست که حاکم مطلق عالم امکان باشه🌏
نه اینکه فقط یه حرم به این وسعت داشته باشه.🕌
🔰 امام رضا(علیهالسلام) وقتی غریب نخواهد بود،
که صحن و سرایش کلّ کرۀ ارض باشه.
کلّ دریاها و اقیانوسها آبراههای گوشه و کنار، حرمش باشه.
در واقع تا زمان حاکمیت مطلق امامت بر زمین،
همۀ امامان ما غریب هستند.😭
#شهادت_امام_رضا
✦࿐჻ᭂ❣🌸❣჻ᭂ࿐✦
#تنهامسیراستانسیستانوبلوچستان ⇩
@Tanhamasir_Sb
بسم الله الرحمن الرحیم
💎 اَللّهُمَّ نَوِّر قُلُوبَنا بِالْقُرآن اَللّهُمَّ زَیِّن اَخْلاقَنا بِزینَةِ الْقُرآن اَللّهُمَّ ارْزُقنا شَفاعَةَ الْقُرآن💎
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
••|🌿📱|••
#استوری
#شهادت_امام_رضا
امام رضایـےام...
👤حسین طاهری
✦࿐჻ᭂ❣🌸❣჻ᭂ࿐✦
#تنهامسیراستانسیستانوبلوچستان ⇩
@Tanhamasir_Sb
✨﷽✨
⚫️ مسمویت امام رضا علیه السلام بدست مأمون
✍ اباصلت گوید : حضرت امام رضا علیه السلام بمن فرمودند : من به مجلس اين فاجر (مأمون لعين) داخل خواهم شد. اگر از خانه سر نپوشيده بيرون آيم با من تكلم نما ، و اگر چيزى بر سر پوشيده باشم با من سخن مگوی.
اباصلت گوید : حضرت امام رضا عليه السلام نماز بامداد ادا نمود. جامههاى خويش را پوشيد و در محراب نشست و منتظر مىبود تا غلامان مأمون به طلب وى آمدند. آنگاه كفش خود را پوشيد و رداى مبارك خود را بر دوش افكند و به مجلس مأمون درآمد ، و من در خدمت آن حضرت بودم.
در آن وقت طبقى چند از الوان ميوهها نزد وى نهاده بودند ، و او خوشه انگورى را كه زهر را به رشته در بعضى از دانههاى آن دوانيده بودند در دست داشت و بعضى از آن دانهها كه به زهر نيالوده بودند، از براى رفع تهمت زهر مار مىكرد. چون نظرش بر آن حضرت افتاد مشتاقانه از جاى خود برخاست و دست در گردن مباركش انداخت و ميان دو ديده آن قرة العين مصطفى را بوسيد ، و آنچه از لوازم اكرام و احترام ظاهرى بود دقيقهاى فرو نگذاشت.
آن جناب را بر بساط خود نشانيده و آن خوشه انگور را به وى داد و گفت: يابن رسول اللّه! از اين نكوتر انگور نديدهام. حضرت فرمودند كه شايد انگور بهشت از اين نكوتر باشد. مأمون گفت : از اين انگور تناول نما. حضرت فرمود كه مرا از خوردن اين انگور معاف دار. مأمون مبالغه بسيار كرد و گفت البته مى بايد تناول نمود. مگر مرا متهم مى دارى با اين همه اخلاص كه از من مشاهده مىنمايى! اين چه گمانها است كه بمن مىبرى ، و آن خوشه انگور را گرفته دانه چند از آن خورد باز بدست آن جناب داد و تكليف خوردن نمود.
آن امام مظلوم چون سه دانه از آن انگور زهرآلود تناول كرد حالش دگرگون گرديد و باقى خوشه را بر زمين افكند و متغير الأحوال از آن مجلس برخاست، مأمون گفت : يابن عم! به كجا مى روى؟ فرمود : به آنجا كه مرا فرستادى! و آن حضرت حزين و غمگين و نالان سر مبارك پوشيده از خانه مأمون بيرون آمد.
📚 منتهی الآمال ، نشر مبین اندیشه ، 2 / 1760 .
@Tanhamasir_Sb