#احادیث_ناب
🍃 «لَوْ أَنَّ أَشْیاعَنا وَفَّقَهُمُ اللّهُ لِطاعَتِهِ عَلَی اجْتِماع مِنَ الْقُلُوبِ فِی الْوَفاءِ بِالْعَهْدِ عَلَیْهِمْ لَما تَأَخَّرَ عَنْهُمُ الُْیمْنُ بِلِقائِنا وَ لَتَعَجَّلَتْ لَهُمُ السَّعادَةُ بِمُشاهَدَتِنا.»🍃
🍃اگر شیعیان ما که خداوند آنها را به طاعت و بندگی خویش موفّق بدارد در وفای به عهد و پیمان الهی اتّحاد واتّفاق میداشتند و عهد و پیمان را محترم میشمردند، سعادت دیدار ما به تأخیر نمیافتاد و زودتر به سعادت دیدار ما نائل میشدند.🍃
#مواظب_خوبی_هاتون_باشید
#امام_زمان
#انتظار_فرج
@Tanhamasir_semnan
🔸 از امروز سعی کنیم در هر حدی که میتونیم نسبت به دیگران با ادب بیشتری عمل کنیم.
در صحبت کردن با خانواده هر چقدر که میتونیم ادب رو رعایت کنیم. واقعا هم نمیگیم همه باید تمام و کمال مودب باشن. نه
✔️ هر کسی هر چقدر که میتونه. اگه یه درصد هم میتونی مودب تر بشی خوبه. همینم خوبه.
👈🏼 امروز همه شما عزیزان سعی کنید برخی رفتارایی که قبلا به طور معمولا انجام میدادید و احتمالا توش بی ادبی بوده رو تغییر بدید. حتی اگه یه مقدار #سخت هم باشه.
✅ آخر شب کارایی که "برخلاف میلتون" ادب رو رعایت کردید رو بهمون بگید تا با سایر تنهامسیری ها به اشتراک بذاریم و همه با هم رشد کنیم.
ببینم کی میتونه بیشترین آدابی که تا حالا رعایت نمیکرده رو رعایت کنه و برای ما بفرسته؟😊
🌷 @IslamlifeStyles
#تربيت_فرزند
💟مادر محترم! بعضی وقتا، تو کارای خونه، یه کار ساده ای هم بدید فرزندتون انجام بده!!
این کارشما دوتا فایده داره؛😉👇
🎈 هم احساس میکنه یه فرد به درد بخور و مهمیه،
هم اینکه مسئولیت پذیری رو به بچهتون یاد میدید😌
🍒@mazan_tanhamasir
#دلنوشته
🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸
ای بهترین بهانه خلقت ظهور کن
صحن نگاه چشم مرا پر ز نور کن
چشمم به راه ماند بیا و شبی از این
پس کوچه های خاکی قلبم عبور کن
آقا بیا و با قدمی گرم و مهربان
قلب خراب و سرد مرا گرم شور کن
🌸🌸🌸🌸🌸🌸
#مواظب_خوبی_هاتون_باشید
#انتظار_فرج
#غربت_امام_زمان
#ظهور
#منجی_آخر
@Tanhamasir_semnan
#احادیث_ناب
حضرت مهدی (ع):
🍃اَنَا خاتِمُ الأوصیاءِ وَ بی ئیدفَعُ اللهُ البَلاءَ عَن اَهلی و شیعَتی. 🍃
🍃من ختمکنندة راه اوصیا هستم و به وسیلة من خدا بلاها را از اهل بیت من و شیعیانم دفع میکند.🍃
(غیبت شیخ طوسی ، ص ٢٤٦)
#مواظب_خوبی_هاتون_باشید
#امام_زمان
#انتظار_فرج
@Tangamasir_semnan
نزديك ظهر بود. از شناسايي بر مي گشتيم. از ديشب تا حالا چشم روي هم نگذاشته بوديم. آن قدر خسته بوديم كه نمي توانستيم پا از پا برداريم ؛ كاسه زانوهامان خيلي درد مي كرد. حسن طرف شني جاده شروع كرد به نماز خواندن . صبر كردم تا نمازش تمام شد. گفتم « زمين اين طرف چمنيه ، بيا اين جا نماز بخوان .» گفت « اون جا زمين كسيه، شايد راضي نباشه.»
#شهید_حسن_باقری