🏴 معصومهی بهشت
#رهبر_انقلاب :
✔️ما باید از حضرت معصومه علیهاالسلام، بیشتر استفاده کنیم. ایشان امامزاده بلافصل است. دختر امام، خواهر امام، عمه امام، خیلی عظمت دارد. در زیارت نامه ایشان آمده: «ای فاطمه معصومه! تو برای ورود من به بهشت شفاعت کن، چون نزد خدا دارای شأن و مقام بزرگی هستی.»
۱۳۷۱/۰۴/۲۸
#حضرت_معصومه
═✼🍃🌹🍃✼═
#تنهامسیرخراسانجنوبی
@Tanhamasir_south_kh
4.8M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
#استوری
✍دستخط حضرت آیتالله خامنهای در دفتر یادبود حرم مطهّر #حضرت_معصومه سلامالله علیها
۱۳۷۲/۰۷/۰۳
═✼🍃🌹🍃✼═
#تنهامسیرخراسانجنوبی
@Tanhamasir_south_kh
🔰صدقه #کتاب را ترویج کنید
✍️ #رهبر_انقلاب : اگر کتابخوانى فرهنگ رایج شد و در بین مردم ما جا افتاد، آن وقت کسانى پیدا میشوند که «صدقه کتاب» درست میکنند که الان نیست. شما ببینید چقدر روضهخوانى میشود! چقدر احسان میشود! چقدر به ایتام کمک میشود! چقدر پول و جنس و پارچه و چیزهاى دیگر داده میشود! آیا به همین نسبت، کتاب هم داده میشود؟! به همین نسبت پول براى چاپ کتاب داده میشود؟! خیلى کم. خب، شما که روشنفکرید و به اهمّیّت این کار آگاهید، این را ترویج کنید.
📆بازنشر به مناسبت آغاز هفته #کتابخوانی
۱۳۷۴/۲/۱۸
═✼🍃🌹🍃✼═
#تنهامسیرخراسانجنوبی
@Tanhamasir_south_kh
✨بسم الله الرحمن الرحیم
سلام و عرض ارادت و شب بخیر خدمت دوستان عزیز؛ ☺️
📚 هفته ی کتاب و کتابخوانی رو خدمتتون تبریک عرض میکنیم.
به مناسبت هفته ی کتابخوانی ؛ انشاءالله از امشب با یکی از کتاب های خوب و جذاب
( #سه_دقیقه_در_قیامت ) در خدمتتون هستیم .
باشد که رستگار شویم...😉👌✨
#سه_دقیقه_در_قیامت
#قسمت_اول
♻️ گذر ایام
پسری بودم که در خانواده مذهبی در یکی از شهرستان های استان اصفهان در مسجد و پای منبرها و پایگاه بسیج بزرگ شدم و رشد کردم.
در دوران مدرسه و سالهای پایان دفاع مقدس، شب و روز ما حضور در مسجد بود.
سالهای آخر دوران دفاع مقدس برای مدتی کوتاه، توانستم حضور در جمع رزمندگان اسلام و فضای معنوی جبهه را تجربه کنم.
در دوران جبهه و جهاد برای من خیلی زود تمام شد و حسرت شهادت بر دل من ماند
.
اما از آنروز تمام تلاش خود را در راه کسب معنویت انجام میدادم. میدانستم که شهدا قبل از جهاد اصغر در جهاد اکبر موفق بودند لذا در نوجوانی تمام همت من این بود که گناه نکنم.
وقتی به مسجد میرفتم سرم پایین بود که یک وقت نگاهم با نامحرم برخورد نداشته باشد.
یک شب با خدا خلوت کردم خیلی گریه کردم در همان حال و هوای هفده سالگی از خدا خواستم تا من آلوده بدنیا و زشتی ها و گناهان نشوم.
✅بعد با التماس از خدا خواستم که مرگم را زود برساند. گفتم : من نمیخواهم باطن آلوده داشته باشم. من میترسم به روز مرگ بدنیا مبتلا شوم و عاقبت خودم را تباه کنم. لذا بحضرت عزرائیل التماس میکردم که زودتر به سراغم بیاید.
چند روز بعد با دوستان مسجدی پیگیری کردیم تا یک کاروان مشهد برای اهالی محل و خانواده شهدا راه اندازی کنیم. با سختی فراوان کارهای این سفر را انجام دادم و قرار شد قبل از ظهر پنجشنبه کاروان ما حرکت کند.
🍃 روز چهارشنبه با خستگی زیاد از مسجد به خانه آمدم قبل از خواب دوباره بیاد حضرت عزرائیل افتادم و شروع بدعا برای نزدیکی مرگ کردم.
😌 البته آن زمان سن من کم بود و فکر میکردم کار خوبی میکنم نمیدانستم که اهل بیت ما هیچگاه چنین دعایی نکرده اند. آنها دنیا را پلی برای رسیدن به مقامات عالیه در آخرت میدانستند.
😴 خسته بودم و خوابم برد نیمه های شب بیدار شدم و نماز شب خواندم و خوابیدم.
بلافاصله دیدم جوانی بسیار زیبا بالای سرم ایستاده از هیبت و زیبایی او از جا بلند شدم. با ادب سلام کردم.
ایشان فرمود: با من چکار داری؟ چرا اینقدر طلب مرگ میکنی؟ هنوز نوبت شما نرسیده.
فهمیدم ایشان حضرت عزرائیل است و ترسیده بودم اما با خودم گفتم: اگر ایشان اینقدر زیبا و دوست داشتنی است پس چرا مردم از او میترسند؟!
میخواستند بروند که با التماس جلو رفتم و خواهش کردم مرا ببرند. التماسهای من بیفایده بود با اشاره حضرت عزرائیل برگشتم به سر جایم و گویی محکم به زمین خوردم!
⏰ در همان عالم خواب ساعتم را نگاه کردم رأس ساعت ۱۲ ظهر بود هوا هم روشن بود موقع زمین خوردن نیمه چپ بدن من به شدت درد گرفتـ در همان لحظات از خواب پریدم. نیمه شب بود میخواستم بلند شوم اما نیمه چپ بدن من شدیداً درد میکرد!!
خواب از چشمانم رفت این چه رویایی بود؟ واقعاً من حضرت عزرائیل را دیدم ایشان چقدر زیبا بود؟!
روز بعد از صبح زود دنبال کار سفر مشهد بودم. همه سوار اتوبوسها بودند که متوجه شدم رفقای من حکم سفر را از سپاه شهرستان نگرفته اند.
سریع موتور پایگاه را روشن کردم و با سرعت به سمت سپاه رفتم. در مسیر برگشت سر یک چهار راه راننده پیکان بدون توجه به چراغ قرمز جلو آمد و از سمت چپ با من برخورد کرد.
آنقدر حادثه شدید بود که من پرت شدم روی کاپوت و سقف ماشین و پشت پیکان روی زمین افتادم.
😣 نیمه چپ بدنم بشدت درد میکرد راننده پیکان پیاده شد و بدنش مثل بید میلرزید فکر کرد من حتماً مرده ام.
یک لحظه با خودم گفتم: پس جناب عزرائیل به سراغ ماهم آمد. آنقدر تصادف شدید بود که فکر کردم الان روح از بدنم خارج می شود به ساعت مچی روی دستم نگاه کردم ساعت دقیقاً ۱۲ ظهر بود!
یکباره یاد خواب دیشب افتادم با خودم گفتم : این تعبیرات خواب دیشب من است من سالم می مانم.
حضرت عزرائیل گفت که وقت رفتنم نرسیده. زائران امام رضا علیه السلام منتظرند باید سریع بروم از جا بلند شدم راننده پیکان گفت: شما سالمی؟
گفتم : بله، موتور را از جلوی پیکان بلند کردم و روشنش کردم.
✅ با اینکه خیلی درد داشتم به سمت مسجد حرکت کردم.
راننده پیکان داد زد: آهای مطمئنی سالمی؟بعد با ماشین دنبال من آمد او فکر میکرد هر لحظه ممکن است که من زمین بخورم.
کاروان زائران مشهد حرکت کردند درد آن تصادف و کوفتگی عضلات من تا دو هفته ادامه داشت.
📚 ادامه دارد...
#کتاب_خوانی
═✼🍃🌹🍃✼═
#تنهامسیرخراسانجنوبی
@Tanhamasir_south_kh
تنها مسیری های استان خراسان جنوبی
#سه_دقیقه_در_قیامت #قسمت_اول ♻️ گذر ایام پسری بودم که در خانواده مذهبی در یکی از شهرستان های استا
☺️ بعدا فهمیدم که تا در دنیا فرصت هست باید برای رضای خدا کار انجام دهم و دیگر حرفی از مرگ نزنم و هر زمان صلاح باشد خودشان بسراغ ما خواهند آمد اما همیشه دعا میکردم که مرگ ما با شهادت باشد.
✨ در آن ایام تلاش بسیاری کردم تا مانند برخی رفقایم وارد تشکیلات سپاه پاسداران شوم.
اعتقاد داشتم که لباس سبز سپاه همان لباس یاران امام زمانی امام غائب از نظر است.
👌 تلاشهای من بعد از چند سال محقق شد و پس از گذراندن دوره های آموزشی در اوایل دهه هفتاد وارد مجموعه سپاه پاسدران شدم.
این را هم باید اضافه کنم که من از نظر دوستان و همکارانم یک شخصیت شوخ ولی پرکار دارم؛ یعنی سعی میکنم کاری که به من واگذار شده را درست انجام دهم اما همه رفقا میدانند که حسابی اهل شوخی و بگو بخند و سر کار گذاشتن و ... هستم.
😇 رفقا می گفتند که هیچکس از همنشینی با من خسته نمیشود. در مانورهای عملیاتی و در اردوهای آموزشی همیشه صدای خنده از چادر ما بگوش میرسید.
👏 مدتی بعد ازدواج کردم و مشغول فعالیت روزمره شدم. خلاصه اینکه روزگار ما مثل خیلی از مردم به روزمرگی دچار شد و طی شد. روزها محل کار بودم و معمولا شبها با خانواده برخی شبها نیز در مسجد و یا هیئت محل حضور داشتیم.
حدود هیجده سال از حضور من در میان اعضای سپاه گذشت. یک روز اعلام شد که برای یک مأموریت جنگی آماده شوید.
👮♂
📚 ادامه دارد...
#کتاب_خوانی
═✼🍃🌹🍃✼═
#تنهامسیرخراسانجنوبی
@Tanhamasir_south_kh
تنها مسیری های استان خراسان جنوبی
🌱 #نهال_ولایت 114 🔴بعضی هاچهل ساله دارن همه جوره تلاش میکنند ولایت فقیه رو کمرنگ کنند و از بین ببرن
#بسم_الله_الرحمن_الرحیم
🌱 #نهال_ولایت 117
🌺وقتی میبینیم عَلَم امام حسین علیه السلام دست حضرت ابوالفضل العباس علیه السلام هست
میبینیم امام حسین علیه السلام چه کسی رو دوست داره و ما میریم سمت ابوالفضل العباس علیه السلام💞
چون مهمترین ویژگی او "ولایتمداریه"✔️
✅ نمیشه سمت خیمه او بریم و بچه هامون ولایتمدار نباشند.
🔹چجوری ولایتمداری تو خونه پدید میاد⁉️
👈🏼 سطح ادب بچه ها نسبت به پدر و مادر باید بالا بره
این کار هم فقط از دست پدر و مادر برمیاد✔️
💢 اما بعضی از مادرها و پدر های محترم، چون خیلی بچه هاشونو دوست دارند یادشون میره خونه یک کمی جنبه پادگان هم داره....
🌷 "از هفت تا چهارده سالگی دوران ادب کردن بچه هست"
نه راحت گذاشتن بچه!
🔴بعد از چهارده سالگی اگه دعواها شروع بشه، حالا میخوای ادب بکنی نمیشه❌
چون دیر اومدی دوست محترم....
🔷اون موقعی که حرفتو گوش میکرد و مقاومت نمیکرد چرا ادبش نکردی که حالا میخوای اینکار رو انجام بدی؟!😒
👌🏼الان بچه دیگه شکل گرفته.
⭕️بچه جلوی پای باباش بلند نمیشه مامانش میگه؛ بذار راحت باشه، پدرش هم همینطور!!!
🙄😒
🔴 بعد به مشکل برمیخورن ، درگیر میشن بعد از چهارده سالگی....
✔️این #ادب رو "پدر و مادر" باید یاد بچه بدن چون بچه ها دوستشون دارن و باهاشون ارتباط دارن
🚫تلویزیون و مدرسه نه!
فقط پدر و مادر...
✅پدرهای محترم وقت بذارید برای #تربیت بچهها
مادرها انرژی بذارید برای بچه ها ؛ فقط تمرکز نکنید رو کارهای خونه....⚠️
═✼🍃🌹🍃✼═
#تنهامسیرخراسانجنوبی
@Tanhamasir_south_kh
🌱 #نهال_ولایت 118
🔑 یه اصل طلایی هست که قبلا هم عرض کردیم :
پدر تو خونه بچه ها رو به "محبت به مادر" دعوت کنه👌🏼
مادر تو خونه بچه ها رو به "اطاعت از پدر" دعوت کنه👌🏼
این اصل خیلی ساده است ✅
🔹دیگه چه مواردی در تربیت ولایی لازم است؟
👈🏼"رابطه پدر و مادر" همه چیز رو تعیین میکنه
این مرد خودش باید ولایتمدار باشه و مورد قبول امام زمان(عج)
این خانم هم باید مورد قبول امام زمان(عج) باشه👌🏼
🔻چجوری ما میتونیم ولایتمداری رو تو خونه تمرین کنیم❓
👈🏼اینکه آقا اولویت رو بر این بذاره که دل خانمشو نشکنه
بهش بگه دوست دارم❤️
یک کمی زبانشو خرج کنه😊
🔹و وقتی مادر زبان خودشو خرج کنه
و غرور مرد رو نشکنه👌🏼😊
این رابطه خوبی که زن و مرد دارند باعث میشه بر ولایتمداریشون تاکید شه✅
═✼🍃🌹🍃✼═
#تنهامسیرخراسانجنوبی
@Tanhamasir_south_kh
🌹•┄❁بِـسْـمِاللّٰهِالࢪَّحمنِالࢪَّحیمْ❁┄•🌹
عرض سلام✋ وادب واحترام محضر یکایک شما تنها مسیریهای عزیز☺️
امیدوارم حال دلتون خوب خوب خوب باشه❤️
و به دور از هر غم و غصه و بیماری باشید👌
✅ بعضی آدم ها هستن دائما شاکرن، ذکر لبشون"خدایا شکرت" هست.
🌷اصلا انگار غصه ندارن.توی زندگی شونم میری خیلی مشکلات هست .اما آرامش محض اند.هیچ از مشکلات شون حرف نمی زنن.
😊فقط لبخند و امید.
آدم کنارشون قوت قلب می گیره.
🔴بعضی هام نه، درست برعکس، همیشه شکایت دارن .دایم از وضع شون ناراضی اند.هر جا می شینن از گرفتاریاشون حرف می زنن .از بدشانسی هاشون.
آدم پیش شون یاد بدبختی هاش میفته.
💫خداوند شاکره.
بنده های شاکر رنگ خدا هستن،
رنگ آرامش.
زشتی ها رو میپوشونن.
بدی ها رو نادیده می گیرن.
سختی ها رو رد می کنن.
و باور دارن که آخرش آسانی هست.
چون خداوند فرموده،پس حتما هست!
رنگ خدا قشنگترین رنگهاست✨
#زندگیتون_رنگ_خدا
═✼🍃🌹🍃✼═
#تنهامسیرخراسانجنوبی
@Tanhamasir_south_kh
✤ ⃟💞 ⃟⃟ ⃟❀﷽❀ ⃟⃟ ⃟💞 ⃟✤
❤️ #حدیث_روز
✵✨امام رضا (علیهالسلام ) :
↫✙ از نشانه هاى دين فهمى، "حلم و علم" است، و خاموشى درى از درهاى حكمت است.
👈خاموشى و سكوت، دوستی آور و راهنماى هر كار خيرى است.
📚{تحت العقول / صفحه ۴۶۹}
═✼🍃🌹🍃✼═
#تنهامسیرخراسانجنوبی
@Tanhamasir_south_kh
تنها مسیری های استان خراسان جنوبی
#تمرین_صبر 16 ✅آدم صبور، راحت دیگرانو تحمل میکنه، و باهاشون هماهنگ میشه. اگه چیزی خلاف نظرش بود؛
#تمرین_صبر 17
صبور باش...وقتیکه؛
✔️عزت مندی،و خفیفِت میکنن.
✔️درستکاری و بهت تهمت میزنن
✔️به حق دعوت میکنی،و مسخره ات میکنن.
✔️بی گناهی،و آزارت میدن.
✔️صاحب حقی وباهات مخالفت میکنن.
#صبر
═✼🍃🌹🍃✼═
#تنهامسیرخراسانجنوبی
@Tanhamasir_south_kh