🌠 #رمان شب
#بدون_تو_هرگز 54
"پلّه اول"
⭕️ پشت سر هم حرف می زدن ... یکی تندتر ... یکی نرم تر ... یکی فشار وارد می کرد ... یکی چراغ سبز نشون می داد ...
همه شون با هم بهم حمله کرده بودن ...
و هر کدوم، لشکری از شیاطین به کمکش اومده بود ...
👿 وسوسه و فشار، پشتِ وسوسه و فشار ... و هر لحظه شدیدتر از قبل...
پلیسِ خوب و بد شده بودن ... و همه با یه هدف ...
👈🏼 یا باید از اینجا بری ... یا باید شرایط رو بپذیری...⚠️
🔹من ساکت بودم ...
امّا حس می کردم به اندازه یه دونده ماراتن، تمامِ انرژیم رو از دست دادم...😪
🔸به پشتی صندلی تکیه دادم...
–زینب ... ""این کربلای توئه ... چی کار می کنی؟ ... کربلائی میشی یا تسلیم...؟""
🔆 چشم هام رو بستم ... بی خیالِ جلسه و تمامِ آدم های اونجا...
–خدایا ... به این بنده کوچیکت کمک کن ...
نذار جای حق و باطل توی نظرم عوض بشه ...
نذار حق در چشمِ من، باطل... و باطل در نظرم حق جلوه کنه ...
خدایا ... راضیم به رضای تو...
❇️ با دیدن من توی اون حالت ... با اون چشم های بسته و غرقِ فکر ... همه شون ساکت شدن ... سکوت کل سالن رو پر کرد …
🌷 خدایا ... به امید تو ...
بسم الله الرحمن الرحیم...
🔹و خیلی آروم و شمرده ... شروع به صحبت کردم...
–این همه امکانات بهم دادید ... که دلم رو ببَرید و اون رو مسخ کنید ... حالا هم بهم می گید یا باید شرایطِ شما رو بپذیرم ... یا باید برم...
🔴 _ امروز آستین و قد لباسم کوتاه میشه و یقه هفت، تنم می کنید ... فردا می گید پوشیدنِ لباسِ تنگ و یقه باز چه اشکالی داره؟
... چند روز بعد هم ... لابد می خواید حجاب سرم رو هم بردارم...
🔶 چشم هام رو باز کردم...
–همیشه ... همه چیز ... با رفتن روی اون پله اول ... شروع میشه...✅👌🏼
سکوتِ عمیقی کل سالن رو پر کرده بود....
═✼🍃🌹🍃✼═
#تنهامسیرخراسانجنوبی⇩
@Tanhamasir_south_kh
📝 #یادمون_باشه
✖️اینهمه وقت خونهمون بودن؛ یعنی مبلمانِ جدیدمون رو ندیدن؟
✖️از حسادت، نتونستن یه تبریکِ خشک و خالی بگن، بخاطر ماشین مدل بالامون!
✖️وااااقعا زورشون میومد، ارتقاء شغلی تو رو تبریک بگن؟ یعنی نمیدونستن؟
و ....
هزاران توقع، از دیگران، برای اینکه ما، و آنچه برای ما مهم هست رو ببینند، و به زبان بیارند!
💥 خانم جان / آقاجان
اگر هنوز منتظرید؛ تغییرات زندگی، یا حتی روحی شما رو، بقیه ببینند و تحسینتون کنند، یعنی هنوز درگیر نگاه این و آنید!
فرقی نمیکنه ؛ در مادیات یا معنویات ...
🔺این یک نمونه از شِرک در وجود ماست، و باید برای حذفش زحمت کشید!
🌛 #شب_بخیر
═✼🍃🌹🍃✼═
#تنهامسیرخراسانجنوبی⇩
@Tanhamasir_south_kh
•┄✮بِـسْـمِاللّٰهِالࢪَّحمنِالࢪَّحیمْ✮┄•
عرض سلااام و درود ، پیشڪش حضـــــــور گرانمایہ شما عزیزان همیشه همراه ☺️🌸
صبحتون دلپذیرو ســـرشار از مهر
ان شاالله که حالتون خوبه😊
از اینکه با ما همراه هستید خُرسندیم
☀️هر صبح
آغازیست دوباره ، برای آموختن، وبالیدن ...!
آغازی برای تکاندن غباراز دل💖
ونشاندن غنچه های محبت وعشق ...!💕
پس ؛ شروع دوباره زندگی بر شما مبارک...
🍃🌸آرزومیکنم امروز خدا به اندازهی ،شکوفه های زیبای بهاری ، طبقی از شادیهای خاص ، عشقهای پاک و رزق و روزی فراوان مادی و معنوی براتون هدیه بیاره👌
═✼🍃🌹🍃✼═
#تنهامسیرخراسانجنوبی⇩
@Tanhamasir_south_kh
4_6030397476748396774.mp3
8.36M
💬 قرائت دعای "عهــــد"
🌹«روز سی و دوم»
🗓شروع چله: ۱۴۰۰/۱۲/۰۱
═✼🍃🌹🍃✼═
#تنهامسیرخراسانجنوبی⇩
@Tanhamasir_south_kh
تنها مسیری های استان خراسان جنوبی
ـ࿆༆ بًسًمً اًلًلًهً اًلًرًحًمًنً اًلًرًحًـــیًمً ـ࿆༆ 🔖روز سی و یکم چله ی #ترک_گناه + قرائت
ـ࿆༆ بًسًمً اًلًلًهً اًلًرًحًمًنً اًلًرًحًـــیًمً ـ࿆༆
🔖روز سی و دوم چله ی
#ترک_گناه + قرائت #دعای_عهد
نمـازمون اول وقت باشه✔
غیبت ⛔
اگرم غیبت بشنویم شریڪ جـــ🔪ـــرم هستیما👂
√محترمانه محیط و تــ🏃ـــرک کنیم
یا با موضوعے که برای طرف جالبه بحث و عوض کنیم↻🙃
دروغ از بزرگترین گناهان کبیـــره است
رو اعتماد به نفسمون کار کنیم 💪
تا نیاز نداشته باشم با حباب دروغ خودمون و بـــ↯ــاد کنیم.
🌪 حواسمون به پـــ↯↯ــــرتگاه ها باشه
چـــــت با نامحرم 👥
کانال های مستهجن ☠
خلوت های گنــــــ🕳ـــاه
اگر شاغل هستیم از کارمون نزنیم به بهانه های مختلف❗️
مدیـون نشیم⚠️
"خـدا جون خودت هوامون و داشته باش"
═✼🍃🌹🍃✼═
#تنهامسیرخراسانجنوبی⇩
@Tanhamasir_south_kh
🚨 #نوروز از جنبهی انسانی
✍ #رهبر_انقلاب :
🌺 نوروز یعنی روزی که شما با عمل خودتان، با حادثهای که اتفاق می افتد، آن را نو می کنید.
روز بیستودوم بهمن که ملت ایران، #حادثهای_عظیمی را به کمک خدا تحقق بخشید، روز نویی (نوروز) است.
آن روزی که امام امت، قاطعاً به دهانِ مستکبرِ قلدرِ گردنکلفت دنیا - یعنی آمریکا - مشت کوبید، آن روز، روز نو و راه نویی (نوروز) بود؛ حادثهی نویی بود که اتفاق می افتاد و افتاد.
ما باید #نوروز را، نو روز کنیم.
نوروز به حسب #طبیعت، نوروز است؛ جنبهی #انسانی قضیه هم به دست ماست که آن را نوروز کنیم. ۱۳۶۹/۱/۱
═✼🍃🌹🍃✼═
#تنهامسیرخراسانجنوبی⇩
@Tanhamasir_south_kh
سلام و عرض ادب
روزتون بخیر و خوشی باشه🌹
❇️ اگه اجازه بدید ادامه بحث دکتر حبشی رو داشته باشیم. سعی میکنیم قسمت هاشو زودتر بذاریم تا بحث به نتیجه برسه و بحثهای دیگه رو بتونیم به خوبی پیگیری کنیم.
❇️ بحثی رو که میخوایم امروز مطرح کنیم یه موضوع بسیار مهم هست. موضوعی که مدت هاست داریم در مورد فوایدش صحبت میکنیم
👈🏼 اینکه یک خانم اگه بخواد از زندگی با همسرش لذت ببره باید چیکار کنه؟ اینکه مهم ترین نیاز یک مرد در زندگی مشترک چیه؟ و در واقع اصلی ترین راه شیرین شدن زندگی زناشویی چه خواهد بود؟ 🤔
✅💥 میخوایم در مورد حفظ اقتدار مرد صحبت کنیم...
موضوعی بسیاااااار مهم و اثرگذار که متاسفانه در همه فرهنگ های جهان مورد غفلت واقع شده و همین موجب بروز مشکلات فراوان در زندگی بشریت شده...
این بحث رو خیییلی خوب دنبال بفرمایید. ممنونم 🌹
024-.mp3
2.02M
🔶 صحبت های دکتر حبشی در مورد رابطه صحیح زن و شوهر در خانواده
"بخش بیست و چهارم"
🌹 شناخت و درک تفاوت های زن و مرد بهترین راه رسیدن به تفاهم و لذت در زندگی زناشویی
💥 دکتر حمید #حبشی
✦࿐჻ᭂ❣🌸❣჻ᭂ࿐✦
#تنهامسیر
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🚨 وقتی یکی از طنزپردازان از رهبر انقلاب درخواست انگشتر کرد و با یک اشکال فنی مواجه شد!
👈🏻 انگشتر درخواستی، یادگار عقد ازدواج رهبر انقلاب بود
📲 روایت کامل دیدار را از آدرس زیر تماشا کنید:
Farsi.khamenei.ir/live
تنها مسیری های استان خراسان جنوبی
🌠 #رمان شب #بدون_تو_هرگز 54 "پلّه اول" ⭕️ پشت سر هم حرف می زدن ... یکی تندتر ... یکی نرم تر ...
🌌 #رمان شب
#بدون_تو_هرگز 55
🌷"من یک دخترِ مسلمانم..."
🔹سکوتِ عمیقی کل سالن رو پر کرده بود ... چند لحظه مکث کردم...
–یادم نمیاد برای اومدن به انگلستان و پذیرشم در اینجا به پای کسی افتاده باشم و التماس کرده باشم ...
✅ -- شما از روزِ اوّل دیدید ... من یه دختر مسلمان و محجبه ام ... و شما چنین آدمی رو دعوت کردید ... حالا هم این مشکلِ شماست، نه من ... و اگر نمی تونید این مشکل رو حل کنید ... کسی که باید تحت فشار و توبیخ قرار بگیره ... من نیستم...
🔶 و از جا بلند شدم ... همه خشک شون زده بود ... یه عده مبهوت ... یه عده عصبانی ... فقط اون وسط رئیس تیم جراحی عمومی خنده اش گرفته بود...
به ساعتم نگاه کردم... ⌚️
–این جلسه خیلی طولانی شده ... حدوداً نیم ساعت دیگه هم اذان ظهره ... هر وقت به نتیجه رسیدید لطفاً بهم خبر بدید ...
با کمال میل برمی گردم ایران...🇮🇷
👨💼نماینده دانشگاه، خیلی محکم صدام کرد...
–دکتر حسینی ... واقعاً علی رغم تمام این امکانات که در اختیارتون قرار دادیم ... با برگشت به ایران مشکلی ندارید و حاضرید از همه چیز صرف نظر کنید؟ ...
✳️–این چیزی بود که شما باید ... همون روز اوّل بهش فکر می کردید...
جمله اش تا تموم شد ... جوابش رو دادم ... می ترسیدم با کوچک ترین مکثی ... دوباره شیطان با همه فشار و وسوسه اش بهم حمله کنه...
🔷 این رو گفتم و از درِ سالن رفتم بیرون و در رو بستم ... پاهام حس نداشت ... از شدتِ فشار ... تپشِ قلبم رو توی شقیقه هام حس می کردم....
═✼🍃🌹🍃✼═
#تنهامسیرخراسانجنوبی⇩
@Tanhamasir_south_kh