eitaa logo
تنها مسیری های استان خراسان جنوبی
640 دنبال‌کننده
5.5هزار عکس
5.2هزار ویدیو
31 فایل
جهت ارتباط با خادم کانال @AH3gh72 💫لینک کانال اصلی تنهامسیرآرامش http://eitaa.com/joinchat/63963136Ca672116ed5
مشاهده در ایتا
دانلود
تنها مسیری های استان خراسان جنوبی
‍ ‍ ـ࿆༆  بًسًمً اًلًلًهً اًلًرًحًمًنً اًلًرًحًـــیًمً ـ࿆༆  🔖روز سی و ششم چله ی #ترک_گناه + قرائت
‍ ‍ ـ࿆༆  بًسًمً اًلًلًهً اًلًرًحًمًنً اًلًرًحًـــیًمً ـ࿆༆  🔖روز سی و هفتم چله ی + قرائت ‌ حواسـم باشه شنیدن بعضی آهنگ ها یعنی افتادن تو پرتـ🕳ـگاهِ گناه.♨️ اولین دعا تو سجده هام و قنوتِ نمازم ظهور مولامون باشه.🙏 ⭕️اگه کسے خطام رو بهم گوشزد کرد قبل از جبهه گیری یا توجیه گناهم به حرفش فکر کنم. 📵نکنه باعثِ نشرِ پیامی بشم که باعث شکستن دل امام زمانم بشه. اگه از چیزی مطمئن نیستم به زبون نیارم.🤐 ⛔️اگه غیبت کسی شد حرفو عوض کنم،خوبیای اون فرد رو بگم یا جمع رو ترک کنم.🏃 ⚠️حواســـم باشه،به هر قیمتی سعی نکنم بهم خوش بگذره. الهے امیدم به مهربانے های توست.❤️ 📖قرائت دعای عهد فراموشتون نشه دوستان😊 ═✼🍃🌹🍃✼═ @Tanhamasir_south_kh
مثل برادرم 🔰 بخشی از وصیت‌نامه سپهبد درباره شهید 🗓بازنشر به مناسبت زادروز شهید ✍شهیدی که حاج قاسم همیشه او را با نامِ کوچک «حسین» صدا میزد و میگفت: «اگر دو نفر در این دنیا من را حلال کنند من میتوانم شهید و وارد بهشت شوم؛ یکی خانمم و دیگری، حسین است.» تولدت مبارک یار وفادار 🌺
🔹از ماه شعبان غافل نشویم ✍آیت الله حق شناس : 🔺 هر مومن عاقلی باید غفلت نورزد و در این ماه، خودش را برای ماه رمضان آماده کند؛ به اینکه از گناهان، خودش را پاک کند و توبه از مافات کند. 🍃 «فیتضرع الی‌الله عز‌وجل فی ‌شهر شعبان ان الله تبارک و تعالی یعرفک عیوب نفسک». ✅وقتی که در این ماه آمادگی پیدا کردی، پروردگار مربی تو خواهد شد، موانع را از جلوی تو بر می‌دارد. دنیا خشت و گل که نیست، دنیا تعلقات است، تعلقات را باید بزنیم : چون به دست خویشتن بستی تو پای خویش را هم به دست خویشتن وا کُن کمال این است و بس 📚 [برگرفته از کتاب مواعظ] ═✼🍃🌹🍃✼═ @Tanhamasir_south_kh
👌🏻یک پیشنهاد ویژه برای بهره‌مندی بیشتر از ماه رمضان 🔻ماه رمضان نزدیک است و مشتاقان تقرب خدا در حال آماده کردن خود برای ورود به این مهمانی بزرگ هستند. آمادگی پیدا کردن قبل از ورود به هر مهمانی، کمک می‌کند تا انسان با آرامش و اشتیاق بیشتری به آن مهمانی وارد شود و بهرۀ بیشتری از پذیرایی تدارک شده ببرد. 🔻اگر شما هم دوست دارید این ماه رمضان برایتان متفاوت با قبل باشد و بیشتر از آن بهره و لذت ببرید، پیشنهادی برایتان داریم. 📗 "برای مهمانی خدا آماده شویم" یک کتاب کوتاه ۸۰صفحه‌ای است که مطالعه آن شاید یک ساعت وقت ببرد اما اثر آن در نگرش شما می‌تواند فوق العاده باشد و ماه رمضان متفاوتی را برایتان رقم بزند. 👈🏻این کتاب در سه نسخه کاغذی، الکترونیکی و صوتی منتشر شده و قابل دسترسی است. 📱 taaghche.com/book/55230 🎧 taaghche.com/audiobook/95568 📗 bookroom.ir/book/29312
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔴نماهنگ زیبای از گروه سازنده نماهنگ 🎙بانوای ابوذرروحی و ۳۱۳ نفر دهه‌نودیای عشق💖 ═✼🍃🌹🍃✼═ @Tanhamasir_south_kh
تنها مسیری های استان خراسان جنوبی
🌃 #رمان شب #بدون_تو_هرگز 65 "برو دایسون"  ⭕️ یکی از بچه ها موقع خوردنِ نهار ...رسماً من رو خطاب
🌠 شب 66 "با پدرم حرف بزن" 💢 پشت سر هم زنگ می زد ... توانِ جواب دادن نداشتم ... 🔹 اونقدر حالم بد بود که اصلاً مغزم کار نمی کرد که می تونستم خیلی راحت صدای گوشی رو ببندم یا خاموشش کنم ... 📴 توی حالِ خودم نبودم ... دایسون هم پشت سر هم زنگ می زد... –چرا دست از سرم برنمی داری؟ ... برو پی کارت... 👨‍⚕–در رو باز کن زینب ... من پشتِ درِ خونه ات هستم ... تو تنهایی و یک نفر باید توی این شرایط ازت مراقبت کنه... 🔷 –دارو خوردم ... اگر به مراقبت نیاز پیدا کنم میرم بیمارستان.... یهو گریه ام گرفت ... لحظاتی بود که با تمامِ وجود به مادرم احتیاج داشتم...😢 حتی بدون اینکه کاری بکنه ... وجودش برام آرامش بخش بود ... 💕 تب، تنهایی، غربت ... دیگه نمی تونستم بغضم رو کنترل کنم... 😭 –دست از سرم بردار ... چرا دست از سرم برنمی داری؟ ... اصلاً کی بهت اجازه داده، من رو با اسمِ کوچیک صدا کنی؟... اشک می ریختم و سرش داد می زدم... 🔺–واقعاً ... داری گریه می کنی؟ ... من واقعاً بهت علاقه دارم... توی این شرایط هم دست از سرسختی برنمی داری؟... ✳️ پریدم توی حرفش... –باشه ... واقعاً بهم علاقه داری؟ ... با پدرم حرف بزن ... این رسمِ ماست ...رضایتِ پدرم رو بگیری قبولت می کنم✔️ 🔵 چند لحظه ساکت شد ... حسابی جا خورده بود... –توی این شرایط هم باید از پدرت اجازه بگیرم؟...⁉️ 😳 🔸 آخرین ذره های انرژیم رو هم از دست داده بودم ... دیگه توانِ حرف زدن نداشتم... 😞 👨‍⚕–باشه ... شماره پدرت رو بده ... پدرت میتونه انگلیسی صحبت کنه؟ ... من فارسی بلد نیستم.... 🌷–پدرم شهید شده ... تو هم که به خدا ... و این چیزها اعتقاد نداری ... 🔷 به زحمت، دوباره تمامِ قدرتم رو جمع کردم ... از اینجا برو ... برو... و دیگه نفهمیدم چی شد ... از حال رفتم..... ═✼🍃🌹🍃✼═ @Tanhamasir_south_kh
🎆 شب 67 "۴۶ تماس بی پاسخ" 🔹 نزدیکِ نیمه شب بود که به حال اومدم ... سرگیجه ام قطع شده بود ... تبم هم خیلی پایین اومده بود ... امّا هنوز به شدت بی حس و جون بودم😞 از جا بلند شدم تا برم طبقه پایین و برای خودم یه سوپِ ساده درست کنم ... 🍜 🔸بلند که شدم ... دیدم تلفنم روی زمین افتاده ... باورم نمی شد ... 10 تماسِ بی پاسخ از دکتر دایسون...‼️😳 💡با همون بی حس و حالی ... رفتم سمت پریز و چراغ رو روشن کردم ... تا چراغ رو روشن کردم صدای زنگِ در بلند شد پتوی سبکی رو که روی شونه هام بود ... مثل چادر کشیدم روی سرم و از پله ها رفتم پایین ... از حال گذشتم و تا به درِ ورودی رسیدم ...🚪 انگار نصفِ جونم پریده بود... 🔷 در رو باز کردم ... باورم نمی شد ... یان دایسون پشتِ در بود... در حالی که ناراحتی توی صورتش موج می زد ... با حالتِ خاصی بهم نگاه کرد ... اومد جلو و یه پلاستیکِ بزرگ رو گذاشت جلوی پام... 🛍 👨‍⚕–با پدرت حرف زدم ... گفت از صبح چیزی نخوردی ... مطمئن شو تا آخرش رو می خوری... این رو گفت و بی معطلی رفت.... ✳️ خم شدم از روی زمین برش داشتم و برگشتم داخل ... توش رو که نگاه کردم ... چند تا ظرفِ غذا بود...🍱 با یه کاغذ ... روش نوشته بود... 📃–از یه رستورانِ اسلامی گرفتم ... کلی گشتم تا پیداش کردم ... دیگه هیچ بهانه ای برای نخوردنش نداری... نشستم روی مبل....ناخودآگاه خنده ام گرفت....☺️ ═✼🍃🌹🍃✼═ @Tanhamasir_south_kh
🎑 شب 68 "احساست را نشان بده" 🏩 برگشتم بیمارستان ... باهام سرسنگین بود ... غیر از صحبت در مورد عمل و بیمار ... حرف دیگه ای نمی زد... ⭕️ هر کدوم از بچه ها که بهم می رسید ... اولین چیزی که می پرسید این بود... –با هم دعواتون شده؟ ... با هم قهر کردید؟... ❇️ تا اینکه اون روز توی آسانسور با هم مواجه شدیم ... چند بار زیرچشمی بهم نگاه کرد ... و بالاخره سکوتِ دو ماهه اش رو شکست... 👨‍⚕ –واقعاً از پزشکی با سطحِ توانایی شما بعیده اینقدر خرافاتی باشه.... 🔹 –از شخصی مثل شما هم بعیده ... در یه جامعه مسیحی حتی به خدا ایمان نداشته باشه.... 👨‍⚕ –من چیزی رو که نمی بینم قبول نمی کنم... 🔸–پس چطور انتظار دارید ... من احساسِ شما رو قبول کنم؟... منم احساسِ شما رو نمی بینم... 🖱آسانسور ایستاد ... این رو گفتم و رفتم بیرون... 💢 تمام روز از شدتِ عصبانیت، صورتش سرخ بود... 😡 چنان بهم ریخته و عصبانی ... که احدی جرات نمی کرد بهش نزدیک بشه... 🚷 سه روز هم اصلاً بیمارستان نیومد ... تمام عمل هاش رو هم کنسل کرد... 📳 گوشیم زنگ زد ... دکتر دایسون بود... –دکتر حسینی ... همین الان می خوام باهاتون صحبت کنم... بیاید توی حیاط بیمارستان... ⛲️ رفتم توی حیاط ... خیلی جدی توی صورتم نگاه کرد ... بعد از سه روز ... بدون هیچ مقدمه ای... 👨‍⚕ –چطور تونستید بگید محبت و احساسم رو نسبت به خودتون ندیدید؟ ... من دیگه چطور می تونستم خودم رو به شما نشون بدم؟ ... - حتی اون شب ... ساعت ها پشت در ایستادم تا بیدار شدید و چراغِ اتاق تون روشن شد ...💡 که فقط بهتون غذا بدم ...🍱❤️ - حالا چطور می تونید چشم تون رو روی احساسِ من ... و تمام کارهایی که براتون انجام دادم ببندید؟...⁉️ ═✼🍃🌹🍃✼═ @Tanhamasir_south_kh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
•┄✮بِـسْـم‌‌ِاللّٰه‌ِالࢪَّحمن‌ِالࢪَّحیمْ✮┄• عرض سلااام و احتراام☺️ صُبح زیباتــون متعالی و بلطافت گلهای بهـارے🌸 الهی روز و روزگارتـــــون زیبــــااا و به ڪام دلتون باشه🤲 🔆 امروز چقدر حال دل همه‌مون خوبه وقتی برای دیگران بهترین خوبی‌ها رو خواهان باشیم حال خوب ، احوال خوب ، لحظه های خوب ، عاقبت خوب و زندگی خوب 🌹 از ذوق پیامهای قشنگ شما عزیزان ... خستگی،برامون ،رنگ باخته😍 الحمدلله که همراهمون هستین🤲☺️ حضــــور سبزتون ارزشمنـــــد ═✼🍃🌹🍃✼═ @Tanhamasir_south_kh
4_6030397476748396774.mp3
8.36M
💬 قرائت دعای "عهــــد" 🌹«روز سی و هشتم» 🗓شروع چله: ۱۴۰۰/۱۲/۰۱ ═✼🍃🌹🍃✼═ @Tanhamasir_south_kh
تنها مسیری های استان خراسان جنوبی
‍ ‍ ـ࿆༆  بًسًمً اًلًلًهً اًلًرًحًمًنً اًلًرًحًـــیًمً ـ࿆༆  🔖روز سی و هفتم چله ی #ترک_گناه + قرائ
‍ ‍ ـ࿆༆  بًسًمً اًلًلًهً اًلًرًحًمًنً اًلًرًحًـــیًمً ـ࿆༆  🔖روز سی و هشتم چله ی + قرائت سلام همکلاسی ツ امروز سرکلاس خدا چکاره ایم؟ 😉.. میگن کلی امتحان داریم📝 استاد هم نگفته از چیا امتحان میگیره! شاید از حرفامون! شاید از اعصابمون! شاید از دستا و پاهامون! شاید از چشمامون! شاید از غریزه مون! شایدم ...! اگه تا حالا شاگرد زرنگ بودیم از پسش برمیایم.. اگرم نبودیم که دیگه آبرومون میره😐 .. یادمون نره امروز رو حرفا و کارامون زووم کنیم🔎 اگه یهو یادمون رفت تو امتحان چکار کنیم.. 😑 ، این ذکرو بگیم شنیدم کمکمون میکنه👌 "لاحول و لا قوة الا بالله العلی العظیم و صلی الله علی محمد و آله الطیبین الطاهرین اللهم صل علی محمد و آل محمد" موفق باشی همکلاسی✌️ 📖قرائت دعای عهد فراموشتون نشه دوستان😊 ═✼🍃🌹🍃✼═ @Tanhamasir_south_kh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💥 با این حال و روز؛ محاله ماه رمضون، ماه ضیافت و جشن باشه برات، مگر اینکه ؛ ..... 🌙 ویژه‌ی ماه مبارک ═✼🍃🌹🍃✼═ @Tanhamasir_south_kh
✅ این خانم تنهامسیری چقدر خوب و دقیق متوجه این موضوع شدند. اگه توی یه فیلمی مسائل مستهجن نشون بدن مثلا ده درجه بد و مخرب هست ⭕️ ولی اگه توی یه فیلمی یه خانمی سر شوهرش داد بزنه یا خدای نکرده سیلی به گوش شوهرش بزنه اثر تخریبیش یک میلیون درجه هست. در واقع چنین فیلمی شدیدا خانواده های یک جامعه رو نابود میکنه...
تنها مسیری های استان خراسان جنوبی
✅ این خانم تنهامسیری چقدر خوب و دقیق متوجه این موضوع شدند. اگه توی یه فیلمی مسائل مستهجن نشون بدن م
💢 و نکته بسیار تاسف بار اینه که تقریبا توی ۹۹ درصد فیلم های خانوادگی ایرانی شاهد این هستیم که اقتدار مردها به راحتی توسط زن ها نابود میشه... 🔶 برای همینه که توصیه میکنیم اگه خواستید فیلم ببینید فیلمای خارجی بهتر از فیلمای ایرانیه و اثر تخریبی کمتری داره! و بنده فکر میکنم حتما نقش نفوذ سازمان یهود در این موضوعات قطعی هست...
❇️ واقعا ۹۹ درصد اختلافات زن و شوهر ها واقعا چیزی غیر از سوء تفاهم نیست! ویژگی های ذاتی زن و مرد رو درک کنید تا با همسرتون هییییچ مشکلی پیدا نکنید و زندگیتون گلستان بشه😊🌹
تنها مسیری های استان خراسان جنوبی
❇️ واقعا ۹۹ درصد اختلافات زن و شوهر ها واقعا چیزی غیر از سوء تفاهم نیست! ویژگی های ذاتی زن و مرد رو
واقعا حیف این ۴ روز عمر و زندگی نیست که صرف درگیری به خاطر یه مشت سوء تفاهم بشه؟ بابا خوش باشید و با نشاط زندگی کنید👌
‌‌ : 🌱بهار مظهر است، پیام‌آور امید است؛ بهار به انسان میگوید که خزان و برگ‌ریزان حتماً رفتنی است و طراوت و نوسازی و نوگرایی حتماً آمدنی است؛ این، خصوصیّت است. یک چنین پیامی را به مردم میدهد: پیام طراوت، پیام رویش. ۱۴۰۱/۱/۱ ═✼🍃🌹🍃✼═ @Tanhamasir_south_kh
💟 این قسمت تعییر بدین💟 💚 💚 💚 💚 ❣️ واسطه ❣️ گری ❣️ ازدواج ❣️ دائم 😳 ورود مجــــردا ⛔️👇 ♨️ حتی اگر متاهلی بیـــااااا 💥👆 💞واسطه ی خیــرالهی شــووو 💞 https://eitaa.com/joinchat/528351277C7fc860bfc5
تنها مسیری های استان خراسان جنوبی
💟 #ازدواج این قسمت تعییر بدین💟 💚 #دختـــــران‌زهـــــــــرایے💚 💚 #پســــــران‌علــــــــــوے💚 ❣️ و
👆🏼🔶 این کانال رو هم برای کمک به ازدواج جوانان آماده کردیم که شما سروران گرامی میتونید وارد بشید و اگه مجرد هستید برای خودتون مورد مناسب ازدواج پیدا کنید و اگه مجرد هم نیستید میتونید واسطه ازدواج بشید و کمک کنید تا جوانان مومن بتونن با همدیگه ازدواج کنند و ان شالله نسل شیعه رو گسترش بدن ممنون از شما و همکاری های همیشگیتون 🌹😌 لینک کانال ازدواج 👇🏼👇🏼 http://eitaa.com/joinchat/800325663C1035767576
تنها مسیری های استان خراسان جنوبی
🎑 #رمان شب #بدون_تو_هرگز 68 "احساست را نشان بده" 🏩 برگشتم بیمارستان ... باهام سرسنگین بود ... غ
🌌 شب 69 "زنده شون کن" 🔺 پشت سر هم و با ناراحتی، این سوال ها رو ازم پرسید ... ساکت که شد ... چند لحظه صبر کردم... 🔹–احساس قابلِ دیدن نیست ... درک کردنی و حس کردنیه... حتی اگر بخواید منطقی بهش نگاه کنید ... احساس فقط نتیجه یه سری فعل و انفعالاتِ هورمونیه ... غیر از اینه؟ ... شما که فقط به منطق اعتقاد دارید ...چطور دم از احساس می زنید؟... ⁉️ 👨‍⚕–اینها بهانه است دکتر حسینی ... بهانه ای که باهاش ... فقط از خرافات تون دفاع می کنید... کمی صدام رو بلند کردم... ✅ –نه دکتر دایسون ... اگر خرافات بود ... عیسی مسیح، مرده ها رو زنده نمی کرد ... نزدیک به ۲۰۰۰ سال از میلاد مسیح می گذره ...شما می تونید کسی رو زنده کنید؟ ... یا از مرگِ انسانی جلوگیری کنید؟ ... تا حالا چند نفر از بیمارها، زیرِ دستِ شما مُردن؟ ... اگر خرافاته، چرا بیمارهایی رو که مُردن ... زنده نمی کنید؟ ... اونها رو به زندگی برگردونید دکتر دایسون ... زنده شون کنید... سکوتِ مطلقی بین ما حاکم شد ... 🔵 نگاهش جورِ خاصی بود... حتی نمی تونستم حدس بزنم توی فکرش چی می گذره... 🔶 آرامشم رو حفظ کردم و ادامه دادم... –شما از من می خواید احساسی رو که شما حس می کنید ... من ببینم ... محبت و احساس رو با رفتار و نشانه هاش میشه درک کرد و دید ... از من انتظار دارید ... احساسِ شما رو از روی نشانه ها ببینم ... اما چشمم رو روی رفتار و نشانه های خدا ببندم ... شما اگر بودید؛ یه چیز بزرگ رو به خاطر یه چیز کوچک رها می کردید؟... ❓ با ناراحتی و عصبانیت توی صورتم نگاه کرد...😤 👨‍⚕–زنده شدنِ مرده ها توسط مسیح ... یه داستانِ خیالی و بافته و پردازش شده توسط کلیسا ... بیشتر نیست ... همون طور که احساسِ من نسبت به شما کوچیک نبود... ⭕️ چند لحظه مکث کرد... –چون حاضر شدم به خاطرِ شما هر کاری بکنم ... حالا دیگه... من و احساسم رو تحقیر می کنید؟ ... اگر این حرف ها حقیقت داره ... به خدا بگید پدرتون رو دوباره زنده کنه...... ═✼🍃🌹🍃✼═ @Tanhamasir_south_kh
🎆 شب 70 "خدا را ببین..." 💢 چند لحظه مکث کرد... –چون حاضر شدم به خاطرِ شما هر کاری بکنم ... حالا دیگه... من و احساسم رو تحقیر می کنید؟ ... اگر این حرف ها حقیقت داره ... به خدا بگید پدرتون رو دوباره زنده کنه... 🔶 با قاطعیت بهش نگاه کردم... –این من نبودم که تحقیرتون کردم ... شما بودید ... شما بهم یاد دادید که نباید چیزی رو قبول کرد که قابلِ دیدن نیست... 🔵 عصبانیت توی صورتش موج می زد ... می تونستم به وضوح آثارِ خشم روی توی چهره اش ببینم و اینکه به سختی خودش رو کنترل می کرد ...😠 🔹امّا باید حرفم رو تموم می کردم... –شما الان یه حس جدید دارید ... حس شخصی رو که با وجودِ تمام لطف ها و توجهش ... احدی اون رو نمی بینه ... بهش پشت می کنن ... بهش توجه نمی کنن ... رهاش می کنن ... و براش اهمیت قائل نمیشن ... 🎴 تاریخ پر از آدم هاییه که ... خدا و نشانه های محبت و توجهش رو حس کردن ... امّا نخواستن ببینن و باور کنن...⛔️ شما وجودِ خدا رو انکار می کنید ... امّا خدا هرگز شما رو رها نکرده ... سرتون داد نزده ... با شما تندی نکرده...❣ من منکرِ لطف و توجه شما نیستم ... شما گفتید من رو دوست دارید ... امّا وقتی ... فقط و فقط یک بار بهتون گفتم...احساسِ شما رو نمی بینم ... آشفته شدید و سرم داد زدید.... ✅💞 خدا هزاران برابرِ شما بهم لطف کرده... چرا من باید محبتِ چنین خدایی رو رها کنم و شما رو بپذیرم؟... 🔷 اگر چه اون روز، صحبتِ ما تموم شد ... امّا این، تازه آغازِ ماجرا بود..... 👈🏼 اسمِ من از توی تمامِ عمل های جراحی های دکتر دایسون خط خورد ... چنان برنامه هر دوی ما تنظیم شده بود ... که به ندرت با هم مواجه می شدیم... 🌺💥 تنها اتفاقِ خوبِ اون ایام ... این بود که بعد از 1 سال با مرخصی من موافقت شد ... 🇮🇷 می تونستم به ایران برگردم و خانواده ام رو ببینم ...😍 فقط خدا می دونست چقدر دلم برای تک تک شون تنگ شده بود....❤️ ═✼🍃🌹🍃✼═ @Tanhamasir_south_kh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔹 بغض رهبری در زمزمه عرفانی «کأنّی بنفسی واقفه بین یدیک» ♦️از عبارت «و قد اظلها حسن توکلی» به بعد، بغض آقا می‌شکند و چقدر این لحظات، نورانی و شیرین است و چقدر ثبت این لحظات، شیرین‌تر. یاد عبارتی از شهید می‌افتم؛ با این مضمون که «دوست داشتیم در بغل آقا، یک دلِ سیر، گریه کنیم.» ═✼🍃🌹🍃✼═ @Tanhamasir_south_kh
📝 ✖️ من می‌ترسم از ازدواج یه دونه دخترم ... فکر اینکه از خونه‌مون بره، دیوانه‌ام میکنه ! ✖️من می‌ترسم از مرگ پدر و مادرم! فکر تنهایی بعد از مرگشون، منو نابود میکنه ! ✖️ من می‌ترسم از فقر و بی‌پولی؛ برای همین کمتر خرج میکنم و همش پس‌انداز می‌‌کنم! ✖️ من می‌ترسم از، تغییر پُست و موقعیت شغلی‌ام، فکر اینکه دیگه در این موقعیت نباشم، برام کابوس بزرگیه! و ......... ترسهای ما نگرانی‌های ما اضطرابهای ما ؛ نشان می‌دهد که، از نظر باطن انسانی در چه مرتبه‌ای قرار داریم، و چه مقدار درونِ ما، از اتّکا به خداوند، به قدرت و آرامش رسیده است ! 🌛 ═✼🍃🌹🍃✼═ @Tanhamasir_south_kh