eitaa logo
تنها مسیری های استان کرمان
2.3هزار دنبال‌کننده
8.7هزار عکس
8.3هزار ویدیو
48 فایل
جهت ارائه انتقاد، پیشنهاد و ارتباط با ادمین کانال👇 @YASNA8686 در این کانال مباحث کاربردی و تربیتی تشکیلات تنهامسیر آرامش ارائه خواهدشد 🌹☘🌹☘🌹 http://eitaa.com/joinchat/1367539744C38a905eac9
مشاهده در ایتا
دانلود
اگرم باهات صحبت بکنه زورش برسه فحش میده زورشم نرسه مسخره میکنه ، نرسه بی‌اعتنایی میکنه 😏 سه‌تا مرحله داره سه‌تاشم توی قرآن اومده از برخورد اونا از بس خودپرسته ! یا با بی‌اعتنایی بهت فحش میده یا با مسخره و تمسخر فحش میده یا مستقیماً فحش میده ! چون به شدت خودش رو دوست داره، این اصلاً نمیبینه داری چی میگی! میگه بیا برو بابا حال داری توام 😏 اومده برای من قصه‌ی هزار و یک شب میگه این کیه دیگه؟😒 ✦‎‌‌‌࿐჻ᭂ❣🌸❣჻ᭂ࿐✦ @Tanhamasirkerman
وقتی در باره صبر حرف می زنیم‌ همیشه میرسیم به اینکه صبر خیلی مهمه👌 خب مهمه ، ولی معنای دقیق صبر اینه که انسان در سختی و تلخی جزع و فزع نکنه ! و اگه بخوای جزع و فزع نکنی باید راحت‌طلبی رو مدیریت بکنی مدیریت هم به معنی این نیست که نابودش بکنی یا ولنگ‌ و وار تسلیمش باشی...نه !! عزیز من ! بخوای راحت‌طلبی رو مدیریت بکنی اول باید خودخواهیت رو کم بکنی✔️ ✦‎‌‌‌࿐჻ᭂ❣🌸❣჻ᭂ࿐✦ @Tanhamasirkerman
❓چجوری سر خودخواهی رو ببُریم؟ ❓یا‌لااقل یه زخمی بهش بزنیم، نحرش بکنیم ؟ 🐪گاهی وقتی میخوان سر شتر رو ، این دراز بی‌قواره رو ببرن نمی تونن... کی میخواد اونو بخوابونه سرش رو ببُره؟!! چیکار میکنن؟ اول نحرش میکنن... نحر یعنی چی؟؟ یعنی با چاقو رگش رو میزنن همینطور ایستاده ، این خونش میریزه شل میشه خودش میفته زمین... بعد سرش رو میبُرن🔪 یه شتر چموشیه که نمیشه به این راحتیا سرش رو بُرید❗️ ✦‎‌‌‌࿐჻ᭂ❣🌸❣჻ᭂ࿐✦ @Tanhamasirkerman
برای اینکه این شتر خودخواهی رو نحرش بکنی، شتری که چموشم هست باید چیکارش کنی؟🤔 یه راه ساده و فوری اینه که ببریمش در خونه‌ی اباعبدالله‌الحسین...🌹 🌹امام حسین مرکب چموش خودخواهی رو نحرش میکنه میزنه، زورش رو میگیره... تنها جایی که شما به سهولت در اوج خودخواهی هم باشی یکی روت رو کم میکنه، یکی یدفعه‌ای تو رو از خودخواهی در میاره بیرون... روضه اباعبدالله‌الحسینه👌 یدفعه‌ای میزنه‌ نابودش می کنه 💥 این تنها راه‌حل منطقی، عقلانی، ایمانی، عاطفی، عملیاتی، شدنی و راه‌حل سریع و قدرتمنده👌👌 خودت رو معطل نکن...❗️ ✦‎‌‌‌࿐჻ᭂ❣🌸❣჻ᭂ࿐✦ @Tanhamasirkerman
امام حسین میتونه دل ببره...❣ وقتی دلتو برد تو دیگه یه کسی رو مثل خودت دوستش داری 💕 بعد کم‌کم‌خجالت میکشی از اینکه خودت رو مثل امام حسین دوست داشته باشی😓 بعد یدفعه‌ای تویی که تو عمرت میگفتی همه‌ی عالم فدای من بشن، کم‌کم به حسین میگی امام حسین فدات بشم 💔 تمام ملائک بال‌بال میزنن میگن این چی گفت این تا الآن میگفت همه‌ی عالم فدای من بشن ‼️ امام حسینم تعجب نمیکنه ! براش راحته میپذیره... عادت کرده...💕 عادت کرده که آدم بدها برن در خونه‌ش بگن فدات بشم ❣ ✦‎‌‌‌࿐჻ᭂ❣🌸❣჻ᭂ࿐✦ @Tanhamasirkerman
❤️اصلاً اباالفضل‌العباس ، نگهبان در خونه‌ی حسین عادت داره، عرق‌خورها بیان شراب‌خورها بیان گنهکارا بیان نامردا بیان ... همه اونجا که میرسن غبارآلود، ژولیده ، به سر و صورت میزنن... حسین ما نوکرتیم آقا فدای تو بشیم...❣ همچین میزنه آدم رو ، نرم هم میزنه...خیلی آروم...👌 هیچ مبارزه با نفس و شکنجه‌ و ریاضت‌های اخلاقی هم نمیخواد ! زیاد برو در خونه‌ی حسین ! خودخواهیت رقیق میشه ... ✦‎‌‌‌࿐჻ᭂ❣🌸❣჻ᭂ࿐✦ @Tanhamasirkerman
هر موقع دیدی یه خودخواهی داری که داره انحرافت میده هی بیچارت میکنه ، هی نگاه‌ غلط بهت میده، هی.... بگو حسینِ خونم کم شده..... بعد برو تو مجلس امام حسین سینه بزن این ضربه‌ای که میزنی روی قلبت اثرش میره روی قطرات خونی که در قلبت هست، بعد قلب میبره توی همه‌ی وجودت💗 ‌💖حسین خودخواهی رو میزنه...✔️ پاشو برو‌ درخونش ...خودتو معطل نکن ! ✦‎‌‌‌࿐჻ᭂ❣🌸❣჻ᭂ࿐✦ @Tanhamasirkerman
یا ذی الاحسان بحق الحسین مارو عاشق‌ حسین کن🤲💕
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
تنها مسیری های استان کرمان
#روایت_کرمان مهمان مشهدی 11 خواهرشوهر فاطمه را هم همانجا توی بیمارستان باهنر پیدا کردیم. ترکش خور
مهمان مشهدی 12 عکس قبل از عملِ خانمِ پیچیده در باندها را به من نشان دادند، نصف صورتش له شده بود انگار 😭 و نصف دیگرش پر از خون بود. پرستار می‌گفت یکی از پاهایش هم قطع شده. ویران شدم. نفسم در نمی‌آمد. نمی‌فهمیدم فاطمه است یا نه ولی هرکه بود کمر من خم شد برایش. به پرستار گفتم من نمی‌توانم تشخیص بدهم و از آی سی یو زدم بیرون. حس می‌کردم واقعا چندسال پیرتر شدم. مرتب عکس صورت له شده ی زن در ذهنم جان می‌گرفت و اشک هایم بی وقفه می‌چکید... از منزل تماس گرفتند که یکی شبیه زهرا کوچولو پیدا شده و در همان بیمارستان باهنر که ما بودیم بستری است. این خبر برایم مثل یک پارچ شربت آبلیموی خنک بود وسط گرمای ۵۰درجه ی تابستان. دخترم که زنگ زد گفت: «یه عکس از یه بچه ی همسن زهرا پخش شده که صورتش و بدنش پر خونِ. قابل شناسایی تو نگاه اولم نیست. گفتن کسی همراشم نبوده. ما نتونستیم بفهمیم زهراس یا نه! ولی امیرعباس همین که عکسو دید گفت این آبجی منه. حالا شما برو همونجا دنبالش ببین زهراس یا نه». سر از پا نمی‌شناختم و اینقدر این طرف و آن طرف رفتم تا فهمیدم دختر بچه ی توی آن عکس زهرا ممتحن است. زهرایی که کمرش میزبان ترکش های زیادی شده. زهرایی که خونریزی داخلی کرده. زهرایی که خانم دکتری داوطلبانه عملش کرده و جلوی خونریزی داخلی را گرفته که بچه زنده بماند. سر به آسمان گرفتم و از ته دلم گفتم الهی شکر... این روایت ادامه دارد... 📝 زهرا السادات اسدی ___ 📌کانال ، روایتی متفاوت را برای شما دارد ✉️دوستان خود را به این کانال دعوت کنید👇 🔗https://eitaa.com/Tanhamasirkerman
تنها مسیری های استان کرمان
#روایت_کرمان مهمان مشهدی 12 عکس قبل از عملِ خانمِ پیچیده در باندها را به من نشان دادند، نصف صورتش
مهمان مشهدی 13 آن شب لعنتی به هر سختی ای که بود تمام شد ولی ما هنوز دوتا گمشده داشتیم. فاطمه و مادر فاطمه پیدا نشده بودند و همین سنگینی حادثه را هر لحظه روی شانه های ما بیشتر می‌کرد. فردای روز انفجار آقای ممتحن خودشان را از کربلا رساندند کرمان. بقیه ی فامیل هایشان هم از مشهد آمدند. جریان آن زن سر تا پا باندپیچی شده را برایشان تعریف کردم و ایشان خواستند که او را ببینند. رفتیم بیمارستان و آقای ممتحن برای شناسایی رفتند آی سی یو. حس می‌کردم عقربه های ساعت تکان نمی‌خورند. دنیا ایستاده بود. انگار من و همه ی در و دیوار بیمارستان چشم و گوش شده ایم که بدانیم آن زن فاطمه هست یا نه؟! دلم شور می‌زد. نه... شور... نه، شاید هیجان بود. شاید هم غصه ی قاطی با هیجان. اصلا نمی‌فهمیدم اسم این حس لعنتی چیست، فقط داشتم دیوانه می‌شدم. دلم می‌خواست آقای ممتحن بیاید و بگوید فاطمه نبود، ان شاءالله که حالش خوب است و جای دیگری بستری ست. اما خودم می‌دانستم که فاطمه جای دیگری بستری نیست. اسمش در هیچ بیمارستان و سردخانه‌ای ثبت نبود... در باز شد و همسر فاطمه بیرون آمد. از شدت اضطراب هیچ حرف و کلمه ای روی زبانم نمی‌چرخید. آرام گفت: «خودشه، از خال روی گردنش شناختم». فکرکنم قلبم چند لحظه ای از تپیدن افتاد. هوای بیمارستان برایم کم بود دوست داشتم بروم بیرون از کره ی زمین، جایی که هیچ خبری وجود نداشته باشد. این روایت ادامه دارد... 📝 زهرا السادات اسدی ______________ 📌کانال ، روایتی متفاوت را برای شما دارد ✉️دوستان خود را به این کانال دعوت کنید👇 🔗https://eitaa.com/Tanhamasirkerman
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
📜حُبّ المَهدی(عج) ،حُبّ الله عزّوجل شهید حاج قاسم سلیمانی: در حال بازگشت از حرم حضرت معصومه(س) بودم، رفتم پیش پارچه فروش و بهشون گفتم پارچه سفید خدمتتون هست، گفتند خیر، گفتم در حد نیم متر چی؟ گفت خب. گرفتم از ایشان و با دست خودم نوشتم "حُبُّ‌المَهدی (عج) حب‌الله"
•┄❁بِـسْـم‌‌ِاللّٰه‌ِالࢪَّحمن‌ِالࢪَّحیمْ❁┄• همراهان عزیز سلااااام🤚❣ صبـحِ قشنگ اولین روز اسفند ماه و زمستونیتون بخیـر و پگاهتون نیک🌺☺️ خدا رو شاکریم بابت فرصت دوباره ی زندگی و تنفس در یک روز جدید دیگه به سرعت برق و باد عمرمون سپری میشه ، بیایید روزهای باقیمانده زمستان را قدر بدانیم و محبت و مهربانیهامون رو پررنگ کنیم 🌸زندگی یک فرصت خیلی محدوده، با بهترین عملکردمون، خالق عالیترین اثر ماندگار در این عالم هستی باشیم الحمدالله توفیقی شد امروز هم در خدمت تون باشیم ✦‎࿐჻ᭂ❣🌸❣჻ᭂ࿐✦ @Tanhamasirkerman
..࿐᪥•💞﷽💞•᪥࿐ ✅ صبحانه آگاهی: " سـخـنان زیبا دوســتی و محــبّـت را به وجــود مــی آورند. " 💕 . ┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈ 🔰 امام علی «علیه السلام»⇩: "هر که سخنش نرم شود،دوستی اش بر دیگران لازم می گردد."🌱 . شما هم هر روز دعوتید به صرف صبحـــــانه آگاهـی👇 http://eitaa.com/joinchat/1367539744C38a905eac9
: «باید انسان تولید کرد!» ✍️ سوار اسنپ بودم! تلفن راننده زنگ زد و کسی مشکلش را پشت تلفن مطرح کرد و دیدم که غصه‌ای او را فرا گرفت. • تلفن را که قطع کرد گفت؛ این‌همه گرفتاری گلوی مردم را گرفته و دارد خفه‌شان می‌کند. گفتم: بله کاملاً درست است! دست به هرجایی که میزنی خراب است! همه‌ی ما در فشارهای مختلفی دست و پا می‌زنیم که می‌توانست وجود نداشته باشد. • نگاهی در آینه به من انداخت و کمی سکوت کرد. گفت: من فکر نمی‌کردم شما هم گلایه داشته باشید، مذهبی‌ها عموماً چشم بسته دفاع می‌کنند. گفتم: چیزی که هست را آیا می‌شود ندید گرفت؟ کشور ما در مُشت فشارهای سختی گرفتار است! √ نمی‌شود فسادهای اقتصادی را ندید! √ نمی‌شود دین‌زدگی‌های ناشی از افراط‌ و یا جهل را ندید! √ نمی‌شود ضعف سیستم آموزشی را در اقناع نوجوانان در مقوله‌ی خودشناسی و مدیریتِ خویشتن ندید! √ نمی‌توان حاکمیتِ «مهندسی معکوس فرهنگی» و نتایج معکوسی را که این فعالیت‌ها بجای می‌گذارند ندید! و بسیار فساد دیگر را....نمی‌شود ندید! گفت: کاش می‌شد حقمان را می‌گرفتیم! گفتم : می‌شود! حتماً که می‌شود، ولی ما هنوز روش مطالبه را نیاموخته‌ایم! هنوز روش پشت همدیگر ایستادن را نیاموخته‌ایم! هنوز نمی‌دانیم که اگر چیزی گران می‌شود و به سمت خرید همان جنس حمله می‌کنیم داریم جیب همان مسئول فاسدی را پر می‌کنیم که برج‎‌هایش را روی عدم تعادل بازار می‌سازد. هنوز نمی‌دانیم وقتی به هم رحم نمی‌کنیم نتیجه‌اش مسلّط شدن مسئولانی است که بر ما رحم ندارند. گفت: چرا ما اینها را بلد نیستیم؟ گفتم: تازه ما اینها را از تمام مردم جهان بیشتر بلدیم، این است وضعمان! یادتان نیست زمان کرونا که وقتی مردم جهان همدیگر را غارت می‌کردند ما درِ خانه‌های همدیگر وسایل بهداشتی و غذایی و ... هدیه می‌دادیم؟ گفت: چرا ! من سالها در خارج کشور زندگی کردم و هنوز هم رفت و آمد زیادی دارم و حرفتان را کاملاً قبول دارم، اما چرا وضع ما به اینجا رسیده؟ (و با انگشت خانمی را با وضع زننده‌ای نشانه گرفت، که در غرب نیز این پوشش مخصوص قشر خاص و منفوری است.) چرا زن متمدن ایرانی باید کارش به اینجا برسد؟ • گفتم: جوابتان بسیار ساده است! ما تا کِی از چیزی مراقبت می‌کنیم و آنرا با چیز دیگری جایگزین نمی‌کنیم؟ گفت: تا زمانی که قدر و قیمتش را بدانیم! گفتم: این خانم هم اگر قیمت درونش را می‌شناخت و می‌دانست با همین بدن قادر است محدودیت‌های ماده را بشکافد و به بالاترین کمالات انسانی برسد تا جایی که مَثَل اعلای خدا و یا «خلیفه‌الله» در زمین باشد، حرمت این بدن را حتماً نگه می‌داشت! مگر شما شمش طلایتان را روی داشبور ماشین‌تان می‌گذارید؟ • گفت: معلوم است که نه، مَثَل اعلیٰ یعنی چه؟ گفتم: دقیقاً همینجا مهندسی معکوس فرهنگی اتفاق می‌افتد! یعنی به تو می‌گویند «جانشین خدا» ولی نمی‌گویند «یعنی چه» و «چجوری باید به این مقام برسی»... آیا شما وقتی چیزی را نشناسید، محدودیت‌های مسیر رسیدن به آن را قادرید تحمل کنید؟ گفت: عمراً • گفتم: انقلاب را امام متولد کرد برای آنکه محصولش « تولید انسان» باشد! یعنی همان «جانشین یا خلیفه‌ی خدا در زمین! و «انسان» یعنی کسی که سلامت باطن دارد، یعنی اَمن شده است برای بقیه، مظهر اسم مؤمن خدا! فقط چنین کسی می‌تواند اَمن و اهل رحم به بقیه باشد، همان ضعفی که در اول مکالمه‌مان مطرح کردیم درمورد مردم ! گفت: اشاره‌تان را فهمیدم! • گفتم: شما به تبلیغاتِ تمام نمایندگان انتخابات در تمام این چهل سال دقت کنید، شعار کدامشان با شعار امام یکی بود و هدفشان از رسیدن به قدرت، «تولید انسان» بود؟ گفتم : نمی‌دانم شاید کمتر از انگشتان دست! گفتم : از ماست که بر ماست... نه؟ اگر خودمان را به وزنِ نگاه معمار انقلاب بزرگ می‌دیدیم، بعضی مسئولان با شعار نان و مرغ و بی‌حجابی و اختلاط بر ما حاکم نمی‌شدند! گروهی نه خودشان مؤمنند که رحم داشته باشند بر ما، و نه توانستند امنیت و سلامتِ وجودی را یادِ مردم بدهند. به فکر فرو رفت و چیزی نگفت! گفتم: ما زمانی به اشتباه در انتخاب مبتلا شدیم که؛ _ قیمت خودمان را نشناختیم! _ به اندازه قیمتمان انتخاب نکردیم! حالا هم دودش به چشم خودمان رفت... حالا که می‌دانیم باید جبرانش کنیم. ✘ ولی یادمان نرود ذات قدسی انقلاب سرمایه‌های خودش را ساخت! حاج قاسم‌هایش را پرورش داد! و این قطارِ در حرکت، بعد از چهل سال که بعضی مسئولان منافق سعی در توقفش داشتند با حمایت مردم به ایستگاه مقصد خود نزدیک شده است! ثمره‌ی این انقلاب علیرغم تمام تهدیدها و تحقیرها، همّت‌ها و باکری‌ها و حججی‌ها و .... شد تا نسلِ ظهور در امتداد چنین الگوهایی رشد و ایستادگی کنند. کمی عقب‌تر که بایستید خواهید دید: محور مقاومت به برکت «انقلاب ایران» برای حفظ امنیت اخرین ذخیره‌ی خدا و جهانی کردن تمدن الهی او آماده است! @Tanhamasirkerman
هدایت شده از تنهامسیرآرامش 💞
💐 بیا با شهیدان سرباز امامت شو... 🌷@IslamlifeStyles