«چشم هایش شروع واقعه بود»
نقطهی ضعف من، نفس هایش
تار موهای مشکیاش ول بود
وسط معرکه در عکس هایش
با صدایش تمام آرامش،
در دلم جای غم فرو میریخت
هر نگاهش نفوذ مستی بود
پیک ها را درون من میریخت
کافه های تمام شهر من از
بوی عطرش هنوز هم سیر است
تشنه اما منم که دیر آمد
هر زمانی که میرسم دیر است
رد دستش به روی درها بود
خاطره دارد هر در از دستش
کاش قدری به من زمان میداد
تا بیوفتم به پای هر دستش
شانههایش شبیهِ اقیانوس
نصفش آرام و نصف آن غمگین
سر به هر شانهای که بگذاری
غرق آن میشوی، در آن تدفین
هر کسی را که دیدم از او گفت
جای پایش همیشه معلوم است
اصلا این جای پا نمک گیر است
از کف خاک کوچه معلوم است
سیب های حیاط خانهی شان
از لب و از دهان او گفتند
سرخی گونه های او حتی
روی هر سیب و شاخهای بودند
من تمام وجود ا و را در
کل هستی به عینه میبینم
روی ماهش تماما آیینهاست
من خودم را در آینه میبینم
پ.ن: یک چارپارهی قدیمی...
#شعر
#یک_هیچ_تنها
18.32M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
امیر: من دیگه نباید بمونم تو اتاق آهنی... اون موقع ها برای اینکه شما رو نبینم باید می اومدم این بالا...
دیگران اصلا نمی خواستن من شما رو ببینم...
حالا دیگه خودمم نمی خوام شما رو ببینم...
بخوام هم که دیگه نمی تونم... رفتین...
(نفس... نفس...) رفتین؟
شیرین خیالی: آره رفتیم...
(نفس...) راستی یه سوال... ( نفس... نفس...) من که از شما خوشم اومده بود... شما اصلا هیچی؟... از من خوشتون نیومده بود؟...
(نفس... نفس... نفس... نفس...)
من دیگه باید برم نمازمو بخونم... بعدش باید برم پایین...
کاری ندارین خانوم شیرین؟
شیرین خیالی: نه...
(نفس... نفس... نفس...)
خیلی خوب کاری کردین به من کم محلی کردین... من ازتون ممنونم که محلم نذاشتین...
اگه محلم میذاشتین خیلی دیر از سرم میوفتادین... (نفس... نفس...)
مادر امیر: امیر؟... مادر؟...
امیر: ده دیقه دیگه میام...
(نگاه دوباره به آینه)
دیگه نیست 🙂
آخرین قسمت های وضعیت سفید واقعا قسمت های غصهداریان...
امیر خیلی وقته که فهمیده نباید شیرین رو بخواد ولی؛... نمیتونه فراموش کنه...
خیلی اوقات توی خیالات خودش با شیرین خیالی حرف میزنه و درد و دلاشو بهش میگه...
این سکانس هم جایی هس که شیرین داره با خونوادش میره به یه جای دیگه و اومدن خداحافظی کنن ولی امیر نمیره خداحافظی کنه...
#امیر
#شیرین
#وضعیت_سفید
@Tanhatarinhaa
گل فروش میگفت؛کارو کاسبی خوب نیست!
آدما دیگه مثل قبل همو دوست ندارن:)💔😅
#مفهومی
4_5859207991659597934.mp3
3.91M
ارسالی مخاطبین عزیز...
#موسیقی_بیکلام
#بیکلام_گفت
عاقلان نقطه پرگار وجودند ولی
عشق داند که دراین دایره سرگردانند...
#شعر