گر حکم کنی به جان سعدی جان از تو عزیزتر نباشد... #حضرت_سعدی #شعر

صوفیان جمله حریفند و نظرباز ولی زین میان حافظِ دلسوخته بدنام افتاد... #شعر #حضرت_حافظ

چشم پوشیده‌ایم از دنیا بی دلان را همین لباس بس است... #محمد_سهرابی #شعر

چه می‌داند دل آباد، سِرّ گریه‌ی ما را؟ رموز دفتر سیلاب را ویرانه می‌داند... #ناظم_هروی #شعر

دل خوش به خاطرات بهاری ولی چه سود؟ پاییز سرد بی ثمرت را چه می کنی؟ #سید_تقی_سیدی #بیکلام_گفت #شعر

درخت اگر که پر از ریشه، خم نخواهد شد دلم اسیرِ معمای غم، نخواهد شد... اگر چه عقربه‌ها، رو به مرگ چرخیدند ببین که قدّ تو ای مرگ! علَم نخواهد شد... هزار زاویه‌، تنگ است و من یقین کردم که گوشه‌ای هم از این خاک، کم نخواهد شد... به مرگ، رو بزنید، از جهان بپرهیزید! به غم قسم که ستم، بی‌رقم نخواهد شد سراب بود و سراب آنچه را هدف دیدید حقیقت است و حقیقت، عدم نخواهد شد... برای غزه، برای #حب #شعر

جوان ز حادثه‌ای، پیر می‌شود گاهی... #شعر #دکلمه

از آسمان و گستره‌ی بی‌کرانه‌اش، چیزی به جز وِزاوِزِ بالِ مگس نماند رفتیم و داغ ما به دلِ روزگار؟... نه! رفتیم و داغ‌مان به دل هیچکس نماند... #داستان #شعر

. «از سعدی شعر دیگه‌ای یادتون هست؟» ‏به مناسبت یک اردی‌بهشت، روز بزرگداشت سعدی، سکانسی شنیدنی و تماشایی از «شب‌های روشن» را ببینید. مهدی احمدی، غزلی از سعدی می‌خواند. شما هم مصرع و بیت موردعلاقه‌تان از سعدی را برایمان بنویسید. #شعر #حضرت_سعدی #سعدی

تو مثل آغوشی شبیه پیراهن خریده‌ای اما مرا نمی پوشی اگر چه‌ نزدیکی، غریبه‌ای با من چنان‌که می‌خواهم مرا نمی‌خواهی تو می‌توانی که دلیل لبخند عمیق من باشی ‌ولی نمیخواهی رفیق من باشی اگر چه زیبایی به من نمی‌آیی… 囧 #سید_تقی_سیدی #شعر

باز می‌گردم... و فراموش می‌کنم چه کسی خواهم شد... #محمود_درویش #شعر