به نظرم زمان آن رسیده است که داستان کوتاهی که ماه ها پیش در کانال تلگرام قرار می دادم را همین جا هم قرار بدهم...
داستانی دربارهی وجود واقعی ما در این دنیا و این که آیا ممکن است ما از سیارهای دیگر به این جا پا گذاشته باشیم؟...
#سیارهای_دیگر
#داستان_کوتاه
#سیارهای_دیگر
#پارت_اول
ما از کدام سیارهایم؟
تا بحال به این فکر کردهاید که شاید شما واقعا از سیارهای دیگر به اینجا آمده باشید و خبر نداشته باشید؟...
شاید سوالی احمقانه به نظر بیاید ولی عیبی ندارد؛ شما یک درصد به این احتمال فکر کنید که شاید از سیارهای دیگر به اینجا پا گذاشته باشید...
اصلا بگذارید این احتمال را قوی تر کنیم... یک روز صبح که از خواب بیدار شدهاید و طبق معمول برای کار های هر روزتان برنامهای در سر می چینید، زنگ خانهتان به صدا در می آید و شما را فرا میخواند... چه کسی؟... کسی نیست... ولی یک جعبه جلوی در قرار دارد... جعبهای پر از عکس ها و نوشته های اسرار آمیز... البته از نظر شما... چون برای فرستنده شاید چیز عجیبی نباشد... نترسید... عکس هایی از شما در بین آدم هایی که حتی یک بار هم تا بحال به چشمتان نخوردهاند... در یک مکانی عجیب و غریب که هیچ شباهتی به سیارهای که اکنون در آن زندگی میکنید ندارد... اصلا با چیز هایی که تا بحال در ذهنتان ترسیم کرده بودید فرق دارد...
با خودتان می گویید: اگر این شخصی که
اینجاست منم، پس این من اینجا چه میکند؟... سوال ترسناکیست نه؟...
مشکلی نیست... به دنبال پاسخ آن میروید... نوشته ها همیشه راهنمایان خوبی بودهاند...
چند نامه نیز درون جعبه قرار دارند...
نامه ها را باز میکنید یا نه؟
ادامه دارد...
#داستان_کوتاه
@Tanhatarinhaa
🇱🇧تَنْهٰاتَرینْهٰا🇵🇸
#سیارهای_دیگر #پارت_اول ما از کدام سیارهایم؟ تا بحال به این فکر کردهاید که شاید شما واقعا از سی
#پارت_دوم
اگر آدم کنجکاوی باشید حتما آن نامه ها را باز میکنید تا بیشتر بدانید و متوجه بشوید که واقعا چه اتفاقی افتاده است...
به جز چند نامه، یک کتاب نسبتا قطور هم بغل آن نامه هاست... اول کدام را باز میکنید؟... کتاب را؟... یا نامه ها را؟... حقیقتا اختیار با شماست و هر کدام را که باز کنید سوالات بیشتری برایتان ایجاد میشود...
مثلا من اگر جای شما بودم، اول نامه ها را میخواندم... شاید در آن نامه ها چیزکی مختصر و مفید از کتاب هم گفته باشند و یا احتمالا کتاب، رمز هایی داشته باشد که در نامه ها به آن اشاره شده باشد...
به هر حال، نامه ها را باز میکنید... عجیب است... به خط خودتان از وقایع و اتفاقات عجیب و غریب تعریف کرده است و یک سیارهی ناشناخته را توصیف کرده است... سردرد میگیرید... دود از کلهتان بلند میشود... با خودتان میگویید: این دیگر چه سمیست که امروز به خوردم دادند؟... مگر همچین چیزی امکان دارد؟... هر چه بیشتر بخوانید، بیشتر متعجب میشوید... کسی هست که بتواند کمکتان کند؟... مسلماً به پدر یا مادرتان نمی توانید چیزی بگویید... چون اشتباهِ محض است... اصلا نباید این کار را بکنید... حتی به دوستانتان هم نباید بگویید... مگر کسی که واقعا با شما یکی شده باشد... یعنی دیوانهی پا به پای شما باشد... همچین کسی را دارید؟... اگر دارید که خوش بحالتان... چون نصف مسیر را میتوانید با کمک آن فرد بروید و او هم حتما کنجکاو میشود که چه اتفاقی افتاده است و شما را یاری میکند...
به سراغ کتاب میروید...
ادامه دارد...
#سیارهای_دیگر
#داستان_کوتاه
@Tanhatarinhaa
علامت هایی در لا به لای نوشته های کتاب هستند که اشاره هایی در نامه ها به آنها شده بود... ولی شما باز هم کمی گُنگ هستید و دقیقا نمیدانید چه اتفاقی افتاده است... راستی!... کسی را پیدا کردید که بتوانید با او این راه را ادامه بدهید؟... شاید هم کسی جز خودتان در این مسیر نباشد و نباید هم باشد... شاید اصلا تنها شما باشید که از سیارهای دیگر به این جا آمدهاید... این گونه اگر باشد، تعریف کردن این موضوع برای دیگران خطری بسیار بزرگ است و ریسک میخواهد...
به هر حال... من برای این که شما را از این ابهام در بیاورم، لازم است که کمی دایرهی واقعیت را برای شما تنگ تر کنم که حقیقت را هم کمی ساده تر متوجه بشوید... پس می رویم سراغ سپهر... جوانی بیست ساله، ساکن یکی از شهر های مرکزی ایران... سپهر کسیست که تنها زندگی میکند و به جزییات زندگی او بعدا خواهیم پرداخت... این داستان برای او اتفاق افتاده است... یک روز بهاری، طبق معمول ساعت هفت صبح از خانه خارج شده است و برای گرفتن نان می خواهد به بیرون برود و خب ادامهی داستان را هم که خودتان میدانید...
چند ساعت گذشته است... سپهر مشغول خواندن کتابیست که احتمالا از سیارهای دیگر به دست او رسیدهاست... معنی علایم را از نامه ها در می آورد و با متن کتاب تطبیق می دهد...
من برای این که شما دریافتی بهتر از این واقعه داشته باشید و احساس قرابت بیشتری با سپهر بکنید، آن علامت ها را به همراه معانی آنها اینجا می آورم...
=° به معنای: این مکان آلوده به نور سفید بوده است...
٫= به معنای: سیاره های بیشتری احتمال دارند که این گونه باشند...
« این علامت ها را در لا به لای ماجرا، بهتر درک خواهید کرد»...
بنظرم بهتر است که به سراغ متن کتاب برویم...
متن کتاب:...
ادامه دارد...
#داستان_کوتاه
@Tanhatarinhaa