eitaa logo
🇱🇧تَنْهٰاتَرینْ‌هٰا🇵🇸
137 دنبال‌کننده
1.8هزار عکس
809 ویدیو
122 فایل
انسان تنها موجودیست که تنها به دنیا آیَد، تنها زندگی کُند و تنها از دنیا رَوَد. در این میان، تَن ها فقط تنهاترش کُنند... . « #یک_محمد_غریبه » شخصی: @yekmohammadeqaribeh لینک ناشناس: https://daigo.ir/secret/7904779880
مشاهده در ایتا
دانلود
در مورد اتفاق تسخیر لانه‌ی جاسوسی، نظرات مختلف و درست و غلطی هست. فارغ از اینکه آیا خودِ این حرکت، ابتدا مورد قبول حضرت امام بوده یا نه، و فارغ از اینکه حمله به سفارت یک کشور دیگر از لحاظ قانونی مشکل داشته و یا این حرکت بدون اجازه‌ی حضرت امام رخ داده، همه و همه به جاسوسی بودن این سفارت، خدشه‌ای وارد نمی‌کند... به گمانم می‌شود این برداشت را از این حرکت کرد که: تیری در تاریکی بوده و ناگهان به هدفی درست خورده... اما تنها سوالی که مرا هنوز اذیت می‌کند این است که چرا بدون اجازه و دستور امام، این حرکت صورت گرفته؟... این سوال، گمانه‌ی جوگیر بودن عوامل تسخیر این سفارت را بیشتر کرده و از آنجایی که اکثر تسخیر کنندگان، بعدها به مخالفت با نظام جمهوری اسلامی پرداختند، بی‌مبنایی و احساساتی بودن آنها را بیشتر برملا می‌کند... اما این‌که ما اگر بودیم، چه می‌کردیم، خودش سوال بی‌جوابیست که جواب آن را، بودن در شرایطی مشابه با آن حادثه، مشخص می‌کند...
امروز_ پنجاه و چهارم_ عاشق_ صفر دو🕯️🍂❤️
در خلال سخنرانی سید مقاومت_ ... ✌️🇵🇸❤️
Michael FK - Fading.mp3
3.05M
ای واااااااااااای... ای واااااااااااااای🥲💔 بالاخره بعد از مدت ها...
حیات چشم‌هایت_تنهاترین‌ها.mp3
7.12M
قسم به صحن مقدس حیات چشم‌هایت که ما برای ورود به آن دو آتشکده‌ که داشتی، اذن دخول خوانده بودیم، زیارت ناحیه‌ی لب‌هایت را آنقدر زمزمه کرده بودیم که وِرد زبانمان، ذکر لبهایمان بودی... اما ندیدی، نشنیدی، نخواستی که ببینی و یا اصلا هر طور که صلاح بوده، به هر طریق، ما را به حریم امن آغوشت نکشیده بودی... امن یجیب خواندیم به درگاهت، ای استجابت کننده‌ی دعای مظطرها که ما بودیم، بدی‌هایمان را ندید بگیر، همانگونه که خودمان را ندیدی... رفته بودی... سرد بودی، درد بودی، نخواسته بودی که ببینی و یا اصلا هر طور که صلاح بوده، ما را به حریم امن آغوشت نکشیده بودی... تحت سایه‌ی سنگین نبودنت، به هزار آیه از قرآنِ بودن‌هایت تمسک جسته بودیم... دروغ اگر نگفته باشیم، هزار بار از دور، نزول آیه های حیات را از چشم‌هایت دیده بودیم... غمگین بودیم... دور بودی... تنها فقط تو را از همان دور، دیده بودیم... نخواسته بودی که ببینی و یا... خبر داده بودند که می‌آیی... خسته بودیم... سالها برای آمدنت چشم به درهای اعجاز دوخته بودیم، از تو چندان معجزه به خاطر داشتیم، شق القلب هایمان را دیده بودیم... و حالا به آمدنت ایمان آورده بودیم... خبر داشتیم که می‌خواهی نیل اشک‌هایمان را بشکافی و فرعونِ خفته در قلب‌هایمان را در همین اشک ها غرق کنی... خبر داشتیم ولی، نباریده بودیم، هیچ نیلی برای شکافته شدن آماده نکرده بودیم، فرعون قلب‌هایمان را دوست داشتیم، برای داشتنش سالها رنج کشیده بودیم، چون تو نخواسته بودی که ببینی و یا اصلا هر طور که صلاح بوده، ما را به حریم امن آغوشت نکشیده بودی...
امآخرشب_ پنجاه و پنجم_ عاشق_ صفر دو🕯️🍂❤️