eitaa logo
🇱🇧تَنْهٰاتَرینْ‌هٰا🇵🇸
133 دنبال‌کننده
1.9هزار عکس
840 ویدیو
124 فایل
انسان تنها موجودیست که تنها به دنیا آیَد، تنها زندگی کُند و تنها از دنیا رَوَد. در این میان، تَن ها فقط تنهاترش کُنند... . « #یک_محمد_غریبه » شخصی: @yekmohammadeqaribeh لینک ناشناس: https://daigo.ir/secret/7904779880
مشاهده در ایتا
دانلود
برای انسان، گرد آمده‌ایم...
و بالاخره کتابی اعصاب خُرد‌کن و نسبتا کم‌حرف از به اسم: ... محصول سال ۱۳۵۰ و خب مجموعه داستان بودش و طبیعی بود که اونطوری بنماید...
هدایت شده از ذره
12.71M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
▶️ 🟢 چنان کار کنید که عالم مهیا بشود برای آمدن حضرت مهدی (عجل‌الله تعالی فرجه شریف) 🔹 اینهایی که می‌گویند که هر عَلَمی بلند بشود و هر حکومتی، خیال کردند که هر حکومتی باشد این بر خلاف انتظار فرج است. اینها نمی‌فهمند چی دارند می‌گویند. اینها تزریق کرده‌اند بهشان که این حرفها را بزنند. 💡 ما اگر فرض می‌کردیم دویست تا روایت هم در این باب داشتند، همه را به دیوار می‌زدیم؛ برای اینکه خلاف آیات قرآن است. اگر هر روایتی بیاید که نهی از منکر را بگوید نباید کرد، این را باید به دیوار زد. این گونه روایت قابل عمل نیست. 📆 امام خمینی (ره)، ۱۴فروردین۱۳۶۷ 🎉 🌷 🌌 @zarreeh | ذره
اما بدانید که آن پیش‌نمازِ بزرگِ عالی‌قدر در راه است... و روزی، بی‌شک خواهد آمد، و زورمندان را سرنگون خواهد کرد و خوراک گرسنگان را از بیشْ‌سیران خواهد گرفت و به گرسنگان خواهد داد، و جامه‌ی برهنگان را از بیش ْ‌پوشیدگان و خانه‌ی بی‌خانگان را از بیشْ‌خانه‌داران و نه فقط این روستا و شما را ـ که چشم به راهش هستید ـ بل سراسر جهانِ ستم‌دیده‌ی ما را پر از عدل و شادی و مهربانی خواهد کرد و به راه راست خواهد بُرد و آفتاب وجودش ظلم و ظلمت را از خاطر همگان پاک خواهد کرد... 📙 📚
و حالا میریم سراغ ؛ پ.ن: موسمِ بی‌خانمانی کتاب‌هاست...
@monadchannel4_5942586939101157325.mp3
زمان: حجم: 3.81M
و گفت: او نرفته است که بخواهد بیاید... این ماییم که از کلاس حق، غیبت کرده‌ایم؛ باید برگردیم، تا حضورمان را بزنند...
تماشای تو از دور و خواستنت از دور و بودنت در دوردست‌هاست که مرا به کلمه تبدیل می‌کند تا با تو از دور حرف بزنم و تو... و تو نشنوی، نخوانی و نباشی... مگر غیر از این است؟... مگر غیر از این است که من باید بنویسم و تو نخوانی، نباشی؟... قانونش همین است... اگر بودی، اگر می‌دیدی، اگر می‌شنیدی که نیازی به نوشتن نبود... مگر دیوانه بودم که در حضورت، کلمه شوم؟... کلمه برای کسانی‌ست که یکدیگر را نمی‌فهمند و به اجبار، باید برای تفهیم مفاهیم حاضر در ذهنشان، از این حرفهای تاریخ انقضا گذشته استفاده کنند... من و تو، _اگر بودی که نیستی_ همین که دست‌هایمان را می‌گرفتیم و چشمانمان در چشمان همدیگر می افتاد، هر چه در وجودمان بود و نبود را، می‌خواندیم... نه اینکه از این کلمات فقیر استفاده کنیم، نه... حس می‌کردیم... همانگونه که چشم‌ها، نور را، دست‌ها آب زلال رود را، گونه ها، گرمیِ نوازشِ بودنت را حس می‌کردند... بودنت را باید بغل می‌کردم که... که حالا باید در نبودنت غرق شوم... چه کنیم؟... جز نگاه و کشیدن آه؟...
4_5972127779997619881.mp3
زمان: حجم: 564.9K
ای غم!... برو... وگرنه به میخانه‌ت کشم...
وقتی به ورق های آخر زندگی‌اش می‌رسید، فهمید آنهایی را که از همه بیشتر بدش می‌آمد، بیشتر دوست داشته بود...
به دست باد خواهم داد، خاک خاطراتت را مگر گرد و غبارِ یاد، یادت آوَرَد ما را...