◾️روایت تشییع
#شهدای_خدمت
شماره ۴
✍ادای دین به شهید جمهور
ساعت 7:45 بود وسط میدان جانبازان دیدم مادری نفس نفس میزند (پیاده از خیابان انقلاب خود را رسانده بود) کمکش کردم روی پله نشست گفتم مادرجان انتظاری از شما نبود، با تشر جوابم داد که به عشق رئیس جمهور شهیدم آمده ام او جانش را فدای وطن کرد، 3روز است اشک میریزم دوست داشتم از نزدیک در مراسم باشم خدا خیر بدهد آنهایی را تدارک دیدند این مراسم را 🖤🖤🖤
مریم حقیقی
#بیرجند
#سید_محرومان
۰۳/۰۳/۰۳
📌 شماره های بعدی روایت تشییع را از کانال ما دنبال کنید؛
https://eitaa.com/TaninKhavaran