eitaa logo
کانال روضه دفتری مداح دلسوخته(ترنم نور)
1.5هزار دنبال‌کننده
63 عکس
80 ویدیو
49 فایل
لینک های کانال های مداح دلسوخته : کانال مداح اهل بیت (ع) حاج یوسف ارجونی http://eitaa.com/yousofarjone مولودی و عروسی @MadahanKhoorshed نوحه و روضه @Arsheyan_Eshgh روضه دفتری @Taranom_Noor ختم خوانی https://eitaa.com/joinchat/4272554106C86c6a6b80a
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
📹 | دختری را که ابالفضل(ع) سفارش بکند .... 🎙مرثیه خوانی دلنشین حجت‌الاسلام میرزامحمدی بمناسبت شب زیارتی امام حسین علیه السلام
هر وقت گفت أبتاه دل پیغمبر آرام شد. اما دو جا گفت: یا أبتاه !چه گذشت به پیغمبر نمیدونم‌. یه جا بین در و دیوار. یه جا هم تو‌ کوچه ها وقتی تازیانه خورد گفت: یا أبتاه! رقیه ام‌ هربار باباش رو صدا کرد دل بابا آروم شد..هر بار بابا رقیه رو‌دید گُل از گُل چهره اش شکفت اما چه گذشت تو‌خرابه ..سر رو بغل کرد یه نگاه به سر کرد. یه نگاه به خودش کرد شروع کرد با سر حرف زدن، زمزمه کردن ..بابا!...‌* سوختی سوختم شبیه همیم تو آغوش هم ضریح همیم با تَن بی تَن برای منی کمم که بیای بابای منی *بابا ببین دخترتو ..* چقدر پیر شدم تو روزای دل آزار نبودی سرم داد کشیدن تو بازار مگه دختر تو نداره کِس وکار پایِ زخمم به تو‌ نرسید کجا بودی زجر موهامو‌ کشید کار دنیاست دوتا دل تنگ به هم برسن تو‌کاخ یزید *بابا تو هر کجا فکر میکردم ببینمت الّا کاخ یزید..نمیتونستم باور کنم اون سری که اون وسط ملعبه دست اون بی حیا شده سر مقدس بابای منه. هی رو‌پنجه های پا بلند میشدم هی عمه ام جلو‌ چشمم رو‌ می گرفت. هی دستای کوچولومو اشاره کردم عمه اون سر آشناست بگو‌ نزنه اون لبارو‌ نرنه ..‌بابا هرچی از عمه ام سؤال کردم گفتم عمه اون سر، سر کیه ؟ جوابمو نداد حالا جوابم رو‌گرفتم...* از باب بغداد بری به سمت بیرون کربلا جاده ی حِلّه، یه مسجد مانندیه بالاش تابلو زده "هذا مَقام‌ٌ مُنسَلَخٍ الحُسینی"میدونی اینجا کجاست؟ اینجا همون‌ جایی که خولی سر بریده رو برد. چیکار کرد با سر؟وقتی سر و برد برا عبیدالله تا سر و‌ دید تعجب کرد گفت :چیکار کردید با سرِ حسین!؟ ابن زیاد تعجب کرد، عقب عقب رفت. ابن زیاد از سر ترسید جا خورد.حالا یه دختر سه ساله دید رگارو بریدن صورت سوخته، دندونا شکسته، جای سالم نداشت ..حسین ..... کاری نتونست بکنه زبونش بند اومد.کی من رو یتیم‌کرده؟کی رگاتو بریده؟ کی محاسنت رو‌خضاب کرده؟ فقط تونست یه کاری کنه سر رو‌آورد بالا لباش رو گذاشت رو لبهای بابا دیگه نفس نکشید .. یا خدایا به سه ساله کربلا اللهم عجل لولیک الفرج به شش ماهه کربلا اللهم عجل لولیک الفرج اللهم عجل لولیک الفرج
حکایت عبدالله دیوونه 🌹اسمش عبدالله بود . . تو شهر معروف بود به عبدالله دیوونه همه میشناختنش! مشکل ذهنی داشت خانمش هم مثل خودش بود ... وضع مالی درست و حسابی نداشت زوری خرج شکم خودش و خانمش رو میداد تو شهر این آقا عبدالله دیوونه، یه هیئتی بود هر هفته خونه یکی از خادمای هیئت بود نمیدونم کجا و چطور ولی هرجا هیئت بود عبدالله دیوونه هم میومد . . یه شب بعد هیئت مسئول هیئت اعلام کرد که هرکی میخواد هفته بعد هیئت خونه اش باشه بیاد اعلام کنه دیدن عبدالله دیوونه رفت پیش مسئول هیئت نمیتونست درست صحبت کنه به زبون خودش میگفت . . . حسین حسین خونه ما💔 مسئول هیئت با خادما تعجب کرده بودن گفتن آخه عبدالله تو خرج خودتو خانمت رو زوری میدی هیئت تو خونه گرفتن کجا بود این وسط . . !' عبدالله دیوونه ناراحت شد به پهنای صورت اشک میریخت میگفت آقا ؛ حسین حسین خونه ما💔. . خونه ما 💔💔 بعد کلی گریه و اصرار قبول کردن حسین حسین خونه عبدالله باشه . . اومد خونه به خانمش گفت ، خانمش عصبانی شد گفت عبدالله تو پول یه چایی نداری خونه هم که اجاره ست ... !! چجوری حسین حسین خونه ما باشه کتکش زد . . گفت عبدالله من نمیدونم تا هفته دیگه میری کار میکنی پول هیئت رو در میاری . . واِلا خودتم میندازم بیرون از خونه عبدالله قبول کرد معروف بود تو شهر ، کسی کار بهش نمیداد هرجا میرفت قبول نمیکردن که هی میگفت آقا حسین حسین قراره خونه ما باشه💔 . . روز اول گذشت ، روز دوم گذشت ... تا روز آخر خانمش گفت عبدالله وقتت تموم شد هیچی هم که پول نیاوردی تا شب فقط وقت داری پول آوردی آوردی نیاوردی درو به رو خودت و هیئتیا باز نمی کنم . . عبدالله دیوونه راه افتاد تو شهر هی گریه میکرد میگفت حسین حسین خونه ما💔💔💔 رفت ؛ از شهر خارج شد بیرون از شهر یه آقایی رو دید آقا سلام کرد گفت عبدالله کجا ؟ مگه قرار نبود حسین حسین خونه شما باشه ؟! عبدالله دیوونه گریش گرفت تعریف کرد برا اون آقا که چی شد و . . . آقا بهش گفت برو پیش حاج اکبر تو بازار فرش فروشا بگو یابن الحسن سلام رسوند گفت امانتی منو بهت بده ، بفروش خرج حسین حسین خونه رو بده💔 عبدالله خندش گرفت دوید به سمت بازار فرش فروشا به هرکی میرسید میخندید میگفت حسین حسین خونه ما . . خونه ما💔 رسید به مغازه حاج اکبر گفت یابن الحسن سلام رسوند گفت امانتی منو بده ! حاج اکبر برق از سرش پرید عبدالله دیوونه رو میشناخت گریش گرفت چشمای عبدالله رو بوسید عبدالله ... !!! امانتی یابن الحسن رو داد بهش رفت تو بازار فروخت با پولش میشد خرج ۱۰۰ تا حسین حسین دیگه رو هم داد . . با خنده دوید سمت خونه نمیدونم گریه میکرد ، میخندید میگفت حسین حسین خونه ما 💔 رسید به خونه شب شده بود . . دید خادمای هیئت خونه رو آماده کردن خانم عبدالله رفت چایی و شیرینی گرفت چه هیئتی شد اون شب 💔 آره یابن الحسن خرج هیئت اون شب خونه عبدالله دیوونه رو داد🚶🏻‍♂ عبدالله خودش که متوجه نشد ولی دیگه عبدالله دیوونه نبود ، خیلی خوب صحبت میکرد آخه یابن الحسن رو دیده بود💔😍 میخوام بگم حسین تو حواست به عبدالله بود حواست بود خرج هیئتت رو نداره اینجوری هواشو داشتی آقا حتما حواست هست نوکرات دلشون برات تنگه💔 ... *میشه یه شب حسین حسین بین الحرمین باشه؟!*🚶🏿‍♂ میشه درد منم دوا کنی بیام حرم💔😔 یا امام حسین خیلی ها دلشون میخواد بیان کربلا اما......ندارند خودت مثل عبدالله دیوونه براشون درست کن...بحق مادرت . 💔😭😭 هر کس خوند ودلش شکست برا فرج امام زمان عج دعا کنه وثوابش رو هدیه کنه نثار اموات همه مومنین *کپی با ذکر صلوات* 🍃 *اللهم صل علی محمد وآل محمد وعجل فرجهم🍁* 🌴🌴این داستان زیبا را حتما بخونید و هر کجا دلتون شکست برای فرج دعا کنید🌴🌴🙏 ✨اَللّهُمَّ عَجِّل لِوَلیِّکَ الفَرَج✨ دوای همه دردها حسین است.
1. قسمت اول.mp3
3.99M
قسمت اول (شوردشتی) به مناسبت شهادت خادم ملت حجه الاسلام و المسلمین : خوش‌بخت کسی که با ولایت باشد چون شمع ، چراغِ راه وحدت باشد خوش‌بخت کسی که بعدِ عمری خدمت پایان مسیر او شهادت باشد ای اشک ، روان شو خبر از یار نیامد ( از دیروز عصری که این اخبار بینِ رسانه ها ، هِی د ست به دست میشد ، هِی همه پیگیر بودند تا نصف شب ، نیمه های شب ... تا اوایل صبح که این خبر اومد ، چه حالی داشتیم ؟ این حسِ انتظار این بی خبری ؟ اینکه خدایا ، این عزیزان زنده اند ؟ چی شدند ؟ ) ای اشک ، روان شو خبر از یار نیامد مَرهم به دلِ غم‌زده ، این‌بار نیامد ... گفتند که ایران حرمِ آلِ رسول است ای اهلِ حرم ! میر و علمدار نیامد چقدر خوبه آدم اینطوری از دنیا برود ، یه مملکتی که نه ، همه دنیا ناراحت و مصیبت زده ی این آقان ... این سید با دلهای مردم چه کرد ؟ ان شاءالله توو روزهای دیگه ، توو مراسم تشییع این شهدای عزیز ، چه خبر میشه مملکت ؟ دنیا به هم ریخته ، اما حرفم اینجاست ، از دیروز همه مردم ، چشم انتظار بودند ، ... فهمیدی چقدر چشم انتظاری سخته ؟ آی اگه آدم منتظر کسی باشه ، هِی میره خبر میگیره ... چی شد ؟ بلاخره خبری شد ؟ برگشت ؟ برنگشت ؟ چه خبر شد ؟ اما ببرمتون کربلا ... 31/2/1403
قسمت دوم ، گریز به علیه السلام توو خیمه های ابی عبدالله ، این زنها و بچه ها منتظرند ، عَلمدار برنگشته ، چه گذشت بر خیام ابی عبدالله ، خدا میدونه ... ای اهل حرم میر و علمدار نیامد سقای حسین سید و سالار نیامد ... آی اباالفضل ، آی اباالفضل ، قربونت بِرم ، آی عَلمدار ، ... بعضی ها میگفتند حضرت آقا سن و سالی ازشون گذشته ، اگه خدایی نکرده اتفاقی بیفته ، آقای رئیسی هست ، نگران آینده نیستیم ، اما حالا چی باید بگیم ، ... توو خیمه های ابی عبدالله ، همه بچه ها دلشون به اباالفضل قُرص بود ، هر بچه ای که تشنه بود ، گریه میکرد ، مادرها دلداری میدادند ، غُصه نخور ، عمو اباالفضلت هست ، میره آب رو میآره ، ... اما ...، امون از آن ساعتی که اهل حرم ، جلو خیمه ها ، چشم انتظارند ، یه دفعه دیدند صف لشکر شکافته شد ، ابی عبدالله با یک دست ، عنان ذوالجناح ، با دست دیگه ، دست به کمر گرفته داره میآد ، فقط خدا میدونه چی گذشت بر ابی عبدالله ، چه جوری میخواد این خبر را به اهل خیمه برسونه ؟ دیدند ابی عبدالل اومد ، مقابل خیمه ها نشست ، کسی جرات نمیکنه بیاد سئوال کنه ، چی شده ؟ یه وقت دیدند یکی از نازدانه ها اومد جلو ، دست انداخت گردن بابا ، یه حرفی زد درِ گوشِ ابی عبدالله ، صدا زد : « یَا أبَتاهُ أَیْنَ عَمِّیَ الْعَبَّاسْ ؟ » بابا ، عموم چی شد ؟ بابا من دیگه آب نمیخوام ، بگو عموم برگرده ... یه مرتبه دیدند ابی عبدالله ، از جا بلند شد ، اومد عمودِ خیمه ی اباالفضل را کِشید ، یعنی بچه ها ، دیگه این خیمه صاحب نداره ، ... هر جا نشستی و صدای منو میشنوی از سویدای دلت صدا بزن ، یاحسین ... 31/2/1403
شهید اول(دفن) شهادت آیت الله ابراهیم رئیسی ریس جمهور محترم امام حسین (ع) بسم الله الرحمن الرحیم یارحمن یا رحیم اَلسَّلامُ عَلَیْکَ یا اَبا عَبْدِ اللّهِ، وَ عَلَى الْاَرْواحِ الَّتى حَلَّتْ بِفِنائِکَ، عَلَیْکَ مِنّى سَلامُ اللّهِ اَبَدًا ما بَقیتُ وَ بَقِىَ اللَّیْلُ وَ النَّهارُ، وَ لا جَعَلَهُ اللّهُ آخِرَ الْعَهْدِ مِنّى لِزِیارَتِکُمْ. اَلسَّلامُ عَلَى الْحُسَیْنِ وَ عَلى عَلىِّ بْنِ الْحُسَیْنِ وَ عَلى اَوْلادِ الْحُسَیْنِ وَ عَلى اَصْحابِ الْحُسَیْنِ ♦️ای دریغا شد خزان از نو ، بهار دیگری ♦️ریخت از نخل ولایت برگ و بار دیگری ♦️زنده شد یاد رجائی در دل ایران ما ♦️تازه شد داغ غم خدمتگزار دیگری ♦️از میان کوچه‌باغ دیدگان بی‌فروغ ♦️رفت بر دوش ملائک رهگذار دیگری ♦️رفت تا در سایه عرش خدا گیرد قرار ♦️از میان بی‌قراران بی‌قرار دیگری ♦️آنکه در خط ولایت ماند و تا پایان عمر ♦️درنیامد از وفا در انحصار دیگری ♦️پر کشید از این جهان با جمع همراهان خویش ♦️تا نماید زندگانی در دیار دیگری ♦️راه معراج ابد پیمود و رفت از بین ما ♦️حق مداری ، جان نثاری ، غمگسار دیگری ♦️آیت اللهِ رئیسی رفت و روی دوش ما ♦️ماند از اندوه و ماتم کوله ‌بار دیگری ♦️آیت اللهِ رئیسی شد شهید و ای دریغ ♦️رهبر فرزانه داد از دست یار دیگری ♦️در شب میلاد خورشید هدایت شد روان ♦️از کنار چشم ملت جویبار دیگری ♦️خادم الخدّام سلطان خراسان کسب کرد ♦️باز هم از دست مولا افتخار دیگری ♦️گشت مهمان علی موسی الرضا در عرشِ حق ♦️از میان خادمان آئینه دار دیگری ♦️آیت الله رئیسی رفت و رفت از دست ما ♦️باز هم خدمتگزارِ جان نثار دیگری ♦️با شهادت این شهید عالِم عالی‌مقام ♦️زد به لوح سینه نقش ماندگار دیگری خانواده محترم شهید آیت الله ابراهیم رئیسی فرزندان وبرادران پدر شما برادر شما خادم امام رضا بود خادم مردم ایران بود ریس جمهور محبوب کشور بود که درخدمت به وطن درروز ولادت امام رضا(ع) با تعدادی از همراهان بر اثر سانحه سقوط بالگرد به شهادت رسیدند اما همه مردم ایران اسلامی آمدند درتشیع پیکر پاک شهید ریس جمهور محبوب خود شرکت نمودند بدن نازنین این خادم امام رو رضا دفن نمودیدبه شما تسلیت گفتند انشاالله روحش مهمان امام رضا(ع) باشه روحش با اهل بیت محشور بشه اما عزیزان معمولا بدن شهید رو که تشیع می کنند گل باران می کنند اما من یک شهیدی را سراغ دارم که تشیع ویژه ای داشت یادشهدا امام شهدا درگذشتگان جمع حاضر الخصوص روح این شهیدماخادم امام رضا (ع)ریس جمهور محبوب و خدمت گذار همه مردم از این مجلس محفل فیض ببرد اما عزیزان معمولا بدن شهید گلباران می کنند اما من قربان آن شهیدی بشم که در کربلا عوض اینکه بدنش را گل باران کنند سنگ باران کردند نیزه دار با نیزه می زد آنها که شمشیر داشتند با شمشیر می زدند اما عزیزان داغ‌ دیده شما بدن نازنین شهید با چه احترام دفن کردی اما دلها بسوزه بر امام سجاد لذا وقتی اقا امام سجاد می خواستند بدن بابارا دفن کنند گفت بنی اسد برای من یک تکه بوریا بیارید امام سجاد این بوریا رازیر بدن قرار داد بنی اسدگفتند اقا مگر برای این بدن اتفاقی افتاده این عبارت به کار بردند.. 🔸امان ازنعل های تازه بسته.. 🔸امان ازاستخوانهای شکسته.. حسین آرام جانم حسین روح روانم علي لعنة الله علي القوم الظالمين و سيعلم الذين ظلموا اي ينقلبون احمد بهزادی التماس دعا ۱۴۰۳/۲/۳۱
روضه ..درسته بدن شهدا سوخته بود اما خدا رو شکر بدن شهدا رو بردند معراج الشهدا خبر دادند این بدنها قابل شناسایی هست اما بمیرم برای اون خواهری که اومد گودی قتلگاه نیزه شکسته ها رو کنار زد شمشیر شکسته ها رو کنار زد سنگریزه ها رو کنار زد دید یه بدن بی سر بدن برادر و نشناخت آخه هر بدنی رو بخوان بشناسند یا از سر میشناسن یا از لباساش گلی گم کرده ام ... گل من یک نشانی در بدن داشت یکی کهنه پیراهن..... یه مرتبه شنید از حلقوم بریده اخی الیه ... و الی اخر
|⇦•شهيد راهِ وطن... و توسل ویژه سانحه هوایی و شهادت رئیس جمهور حضرت آیت الله رئیسی و هیئت همراه •✾• ●━━━━━━─────── ⇆ㅤ ◁ㅤㅤ❚❚ㅤㅤ▷ㅤㅤ ↻ به آسمان زد و چون نور بي نهايت شد پرنده پر زد از اين خاكدان و راحت شد كسي كه پاك و شهيدانه زندگي مي كرد عجيب نيست اگر لايق شهادت شد شهيد راهِ وطن گشت سيد ابراهيم جهاد كرد و در آخر شهيد خدمت شد غلام بارگه آستان قدس رضا شب ولادت او راهي زيارت شد شهادت آمد و گرفت دستش را دعاي خادم خوانِ رضا اجابت شد *شنيديد يكي از اولياي خدا فرموده بود: آيت الله رئيسي شب قدر با سوزِ دل و شفيع قرار دادن امام رضا شهادتش رو از خدا خواسته بود و اينجوري خادمِ امام هشتم، رئيس جمهور هشتم در شب ولادت امام هشتم آسماني شد، آري هر كسي فاطمي و زينبي  باشه مثل حاج قاسم در ايام ولادت حضرت زينب و ايام فاطميه به شهادت ميرسه و هر كي امام رضايي باشه روز ميلاد امام رضا خبر شهادتش ميرسه، اما خود آيت الله رئيسي از زبان امام رضا عليه السلام اينجوري روضه مي خوندن:" "يَا ابْنَ شَبِيبٍ: إِنْ كُنْتَ بَاكِياً لِشَيْ‏ءٍ فَابْكِ لِلْحُسَيْنِ بْنِ عَلِي" هر وقت خواستيد اشك بريزيد و گريه كنيد براي هر مصيبتي برا جد مظلوم ما حسين گريه كنيد، لذا ما هم عرضه بداريم، يا امام رضا! هيچ مصيبتي مانند مصيبت جد شما ابي عبدالله نخواهد بود، وقتي خبر اون سانحه ي هوايي براي آيت الله رئيسي و همراهانشون رو مردم شنيدن، عده ي زيادي براي كمك عازم شدند و كمتر از يك شبانه روز جنازه ها رو پيدا كردند و با احترام  براي تشييعِ با شكوه انتقال دادن اما " لَا یَوْمَ‏ کَیَوْمِکَ یَا اَبا عَبْدِالله" حضرت زينب سلام الله عليها ميگه: ديدم رنگ صورت امام سجاد متغير شده، سئوال كردم: پسر برادرم! چي شده عمه جان! فرمود:عمه جان! نگاه كن ببين دارن اجساد لشكر خودشون رو دفن ميكنند اما بدن بابام روي خاك ها داغ كربلا مونده، "بِلا غُسلٍ وَلا کفَن" اي حسين!...* کفنی داشت زخاک و کفنی داشت زخون تا نگویند حسین بن علی بی کفن است * يا امام سجاد! اي كاش فقط غصه، غصه ي غسل و كفن بود، اما اوني كه صداي مادرش زهرا رو تا قيامت به ناله بلند كرده اينه: يه وقت ديدن: "اَسْرَجَتْ وَ اَلْجَمَتْ وَتَنَقَّبَتْ لِقِتالِک" اسباشون رو نعل تازه زدن و بر بدنِ نازنين پسرِش تاختند...* استخوانی اگر از سینۀ او ماند بجا آن هم از ضرب سُمّ اسب، شکن در شکن است * همه شما ديديد بدن هاي شهداي سانحه ي هوايي رو چون بعضي از بدن ها متلاشي شده بود، جوري كفن كرده بودن تا خانواده ي شهدا اون وضعيت رو نبينن، مخصوصا اون شهدايي كه دختر دارن بابارو اينجوري نبينن، اما همينجوري هم كه مي بينن بال و پر و ميزنن، بي طاقت ميشن اما من ميخوام بگم: يه شبي تو خرابه ي شام هم يه دختر سه ساله بهانه ي بابا گرفت، آروم هم نميشد، به جاي اينكه ناز اين بچه رو بخرن، لاقل يه جوري سر باباش رو توي پارچه اي بذارن تا اين بچه كمتر اذيت بشه، يه وقت وارد خرابه شدن، گفتن بابات رو ميخواي بيا اينم سَرِ بابات، سَر باباش رو انداختن جلوش، ناله بزن: حسين... رسمه به وَالله تو ماها ناز یتیمو میکِشَن یتیم که بی تابی کنه براش عروسک میخرن   اما بگم ز شامیا، اگه یتیم گریه کنه سر بابا شو می برن عرضم تمام ان شاءالله وعده ي من و شما كربلا، ديديد وقتي پدر شهيد آيت الله آل هاشم اومد كنار عكس فرزند شهيدش چه جوري اشك ميريخت، چه جوري ناله ميزد، اما دلا بسوزه برا اون آقايي كه رسيد بالا سَرِ اِرباً اِرباي علي اكبرش، ابي عبدالله از بالاي ذوالجناح، ننوشتن پايين اومد، نوشتن:" سَقَطَ عَنِ الفَرَس " از ذوالجناح افتاد زمين، تصور كن يه آقايي رو دوتا زانوهاش داره راه ميره، اولين بار بود صداي گريه ابي عبدالله اينجور بلند شد" صاحَ الإِمام سَبعَ مَرّات: وَلَدي!..." يعني داد ميزد:پسرم! تا صدايِ حسين بلند شد، عُمرسعد گفت: اين صدايِ حسينِ، الان لشكر بهم ميريزه، چيكار كنيم؟ همه رو جمع كردن دورِ حسين، شروع كردن كف زدن، هلهله كردن، واي.... داشتن ميخنديدن به اربابِ ما، حسين....* پاشو عصايِ دستِ بابا پاشو عليِ اِرباً اِربا تنت چه درهمه واويلا * "اِرباً اِربا" فقط برا علي اكبر اومده، "اِرباً اِربا" تفسير داره، يعني نانجيبا عجله داشتن، وقت نداشتن، يه جوري زدن بدن پاشيد، اما برا حسين وقت داشتن، سه ساعت توي گودال، اي حسين...*
6.48M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
خاطره حاج منصور ارضی از درخواست شهید رئیسی که نتوانست اجابتش کند