روضه 2محرم_ ماهور.mp3
12.42M
#شب_دوم_محرم
#روضه_ورود_به_کربلا
#دستگاه_ماهور از اول تا 9:40
#آواز_شورمحلی از 9:40 تا آخر
#استاد_حاج_اسماعیلی
هدایت شده از کانال مداح اهل بیت علیهم السلام حاج یوسف ارجونی
#گفتگوی زنده تصـویری
🇪🇬ویژه چهاردهمین دوره انتخابات ریاست جمهوری
🇪🇬باحضور مداح اهل بیت (ع):
🇪🇬حاج یوسف ارجونی
✨زمان دوشنبه ۱۱ تیرماه ۱۴۰۳
✨ساعت : ۲۰
✨پخش زنده پیام رسان ایتا،کانال نوحه و روضه
✨عرشیان عشق:
@Arsheyan_Eshgh
#استقبال_محرم
#محرم
السلام علیک یا اباعبدالله
▪️راه را باز نمایید محرم آمد
▪️دم بگیرید که هنگامهی ماتم آمد
یه خواهشی دارم؛ زن و مرد دست یه لحظه دست به سینهیمبارکشون بزارند
کار دارم باهاتون
▪️دست بر سینه نهاده همه تعظیم کنید
چرا؟
▪️مادری دست به پهلو، کمر خم آمد
حسین.. . وای
بلدی خیر مقدم به مادرش بگی یا نه؟
حسین... وای
دیگه کی داره میاد تو عزای ابیعبدلله؟
▪️نوکران، سینهزنان، گریهکنان، مویه کنید
▪️سربرهنه ز جنان حضرت خاتم آمد
چرا سربرهنه؟
آخه عمامهاش این روزا رو سر حسینِ
فردا براتون میگم...
▪️پیرهن مشکی ما، حولهی احرام عزاست
▪️در حسینیهی ارباب خدا هم آمد
دیگه آمادگیت باید کامل بشه...
▪️چشم ما گریهکنان، وصل به چشم زهراست
فرمود مَا مِنْ بَاکٍ یبْکیهِ إِلَّا وَ قَدْ وَصَلَ فَاطِمَةَ
یعنی هر کی گریه کن حسینم هست به حضرت زهرا وصل میشه...
▪️چشم ما گریهکنان، وصل به چشم زهراست
▪️زین سبب سلسهی اشک منظم آمد
فرمود فاطمه جان
يا فاطِمَةُ! كُلُّ عَينٍ باكِيَةٌ يَومَ القِيامَةِ
فاطمه جان! دخترم، قیامت همه چشمها گریونه
إلاّ عَينٌ بَكَت عَلى مُصابِ الحُسَينِ؛
غیر اون چشمی که بر حسین تو گریه کنه
زیاد خستهات نکنم
فقط یه اشاره کنم
دیگه چیزی نمونده قافله برسه کربلا
منزل به منزل دارند به کربلا نزدیک میشند...
▪️قافله سالار اومده ،خدا کنه برگرده
▪️میگن علمدار اومده ،خدا کنه برگرده
▪️عمهی سادات اومده، خدا کنه برگرده
▪️قبله حاجات اومده ،خدا کنه برگرده
خب این مال این قافله...
دیگه کیا دارن میان؟
▪️صدای شمشیر اومده ،خدا کنه برگردند
▪️بوی غل و زنجیر اومده ،خدا کنه برگردند
ببینم با این بیت چه میکنی؟!
▪️حرمله با تیر اومده ،خدا کنه برگردند
▪️خولی با شمشیر اومده، خدا کنه برگردند
ناله بزن یا حسین...
====================
حجتالاسلام میرزامحمدی
#محرم
#استقبال_محرم
#روضه_امام_حسین_علیه_السلام
#روضه_حضرت_مسلم_علیه_السلام
▪️باز آمدم از فاطمه برنامه بگیرم
▪️از قاصد اندوه خبرنامه بگیرم
▪️بی نامه ی زهرا ، به عزا ره ندهندم
▪️در پشت درم ، بار دگر نامه بگیرم
▪️سوگند به آن کشته که در پشت در افتاد
▪️در باز شود باز اگر نامه بگیرم
▪️ایام محرم شد و ذیحجه سرآمد
▪️در میزنم از پیک سحر نامه بگیرم
▪️چاووش عزا موکب غم را حرکت داد
▪️میل سفرم هست ، سفر نامه بگیرم
دیگه چیزی نمونده این قافله برسه کربلا،
▪️ای همسفران قافله را تند نرانید
▪️کز اصغر شش ماهه گذرنامه بگیرم (۲)
▪️شمیم پرچمش میاد
▪️بوی محرمش میاد
▪️چه بلایی سرش میاد
▪️صدای مادرش میاد
ببینم از این بند چی برداشت میکنی ...
▪️یکی میاد یکی میره
▪️شهید میاد اسیر میره
▪️جوون میاد و پیر میره...
حسین...
ابی عبدالله رسید منزل ثَعلَبیّه ،
اونجا اتراق کردند
دوتا قاصد از کوفه میومدند
حضرت پرسید :از کوفه چه خبر؟!
گفتند ،همین قدر بگیم مسلمت رو کشتند
تا این خبر رو دادند
فَبَکی الحُسین...
ارباب ما گریه کرد
فرمود
رَحِمَ الله مُسلِما
انّا للّه و انّا الیه راجعون
بعد صدا زد حمیده دختر مسلم رو بیارند
مسلم توی کربلا ۵ تا شهید داره
دوتا آقازادهاش توی خود کربلا کشته شدند
که حضرت در ناحیه مقدسه به اونها سلام میکنه
دوتا آقازادهاش ،محمد و ابراهیم اند
که در مُسَیّب کشته شدند
یه دختر هم داره به نام حمیده ، که در ماجرای شام غریبان کشته شده،
این دختر رو صدا زد
بغلش کرد
ابی عبدالله دایی این دختره...
یه جوری نوازشش کرد...
که این دختر فهمید یتیم شده...
حضرت فرمود مبادا دلتنگی کنی
من هستم....
خواهران و دختران من هستند...
سکینه این صحنه رو به خوبی داره میبینه،
گذشت تا عصر روز عاشورا
با همه وداع کرد ،
همه رو آروم کرد ،
این زن و بچه و خواهر رو به خیمهها راهی کرد ،
سوار ذوالجناح شد
دید دیگه مرکب حرکت نمیکنه ،
یه نگاه کردید ذوالجناح سرش رو پایین انداخته،
سکینه مانع حرکت ذوالجناح شده،
از اسب پیاده شد ،
این نازدانه رو بغل گرفت،
یا الله
نمیدونم این نازدانه چه جوری حرف میزد
دل حسین رو به لرزه انداخت
فرمود
لَا تُحْرِقِی قَلْبِی بِدَمْعِکِ حَسْرَةً مَا دَامَ مِنِّی الرُّوحُ فِی جُثْمَانِی
یعنی تا زندهام دلم رو آتش نزن....
هان
هرجوری بود این دختر در دل بابا آرام گرفت
دسته نوازش بابا روی سر دختر قرار گرفت
هرجوری بود دختر رو آرام کرد
اما بمیرم
عصر روز یازدهم
این نازدانه اومد کنار گودال قتلگاه
هرچی گشت بلکه یک بار دیگه آغوش بابا رو پیدا کنه ،
دست نوازش بابا رو روی سرش بیاره
هر کاری کرد نتونست
میدونی چرا ؟!
هر طرف بدن رو که برداشت ، طرف دیگه متلاشی شد....
بدن امام احترام داره
هر کاری کرد
دید بدن داره متلاشی میشه
آخرالامر بدن رو روی زمین گذاشت
فَانْكَبَّتْ عَليهِ
بر آن بدن سجده کرد
این لبها رو گذاشت روی رگهای بریده ...
یه وقت شنید از اون حنجره ی خونی بابا،
این صدا بلند شد
سکینه جان ،
به شیعیان من سلام منو برسان
بگو بابام رو لب تشنه کشتند...
ای حسین....
▪️شِیعَتِی مَا إِنْ شَرِبْتُمْ ماءَ عَذْبٍ فَاذْکرُونِی
▪️أَوْ سَمِعْتُمْ بِغَرِیبٍ أَوْ شَهِیدٍ فَانْدُبُونِی
اگه من و تو روضه خون شدیم ،
از اثر اون سلامی که از حنجره اربابمون به ما رسیده
روضه رو به همون جایی ختم کنم که شعرم ختم شد
سکینه جان
به اونا بگو
▪️لَیتَکُم فی یوْمِ عاشُورا جمیعاً تَنْظُرونی
▪️کَیفَ أَسْتَسْقی لِطِفْلی فَاَبَوْا أَن یرْحَمُونی
حسین...
بابی المُستضعف الغریب یا قتیل الله
یا أبا عبدالله
▪️لطفی که تو کردهای به من مادرم نکرد
▪️ای مهربانتر از پدر و مادرم حسین
بالحسین یا الله
=================== حجتالاسلام میرزامحمدی
.. #امام_حسین_علیه_السلام
#اول_مجلسی
#اشعار_محرم
#غزل
ذکر مجنون سرِبازار،حسین راعشق است
ذکرلبهای علمدار حسین را عشق است
روز وشب بر سرِ خانِ کَرَمِت مهمانیم
سره این سفره ی دلدار ،حسین راعشق است
همه جا عشق توراجار زدم ای ارباب
دل حسین هست وَدل دار،حسین راعشق است
گرببنند دودستم .. ودولبهای مرا
درمیان درودیوار،حسین راعشق است
نوکرت ازتَه ِدل باجگری سوخته گفت
صاحب این دلِ غم دار،حسین راعشق است
درسرازی گودال تورامیکشتند
گفت آن خنجرخونخوار،حسین را عشق است
درمیان حرم شاه نجف جار زدم
که فقط حیدر کرّار،حسین راعشق است.
کاش (مجنون )به دره صحن حسین می بودی
...تاشوی بر دره او خار..حسین راعشق است.
#مجنون_ڪرمانشاهی
recording-20240610-124243.mp3
2.37M
سبک زنجیر زنی شب سوم محرم شب حضرت رقیه (س)
شاعر : حسین بابانیا
ستاره ی غم / سر زده از شام / ای مهربونم
برات بمیرم / بابا حسینم / دردت به جونم
رفتی و بابا توی راه موندم
هر چی بلد بودم دعا خوندم
مرغ دلم بی آشیونه است وای
دیدم تو دستاش تازیونه است وای
«یا ابتاه من الذی ایتمنی»
شده سراسر / خرابه ماتم / از این جدایی
بابای خوبم / دختری داری / بگو کجایی
اشک فلک شده سرازیر وای
موهام سپیده شده شدم پیر وای
یکی دم از باغ فدک می زد
با کعب نی منو کتک می زد
«یا ابتاه من الذی ایتمنی»
یه مدتی هست / که چشمای من / تو رو ندیده
چیشده بابا / سر تو توی / طبق رسیده
لب های تو چرا شده پاره
دندون تو شکستگی داره
کی بریده رگای حلقومت
چه کرده با چهره معصومت
«یا ابتاه من الذی ایتمنی»
#زنجیر_زنی
#شب_سوم_محرم
#شب_دوم_محرم
#روضه_ورود_به_کربلا
متن روضه 1
🔸الهی بهر قربانی به درگاهت سر آوردم
🔸نه تنها سر برایت بلكه از سر بهتر آوردم
شب دوم محرمه...
یواش یواش کاروان ابی عبدالله به کربلا نزدیک میشه...
مثل فردایی...
روز دوم محرم...
وقتی کاروان به سرزمین کربلا رسیدن
ابی عبدالله فرمود...
نام این سرزمین چیه؟
عرضه داشتند آقا...
به این سرزمین قاضریه میگن...
آقا فرمود آیا این سرزمین...
نام دیگه ای هم داره یا نه؟...
بله آقا جان...
به این سرزمین نینوا هم میگن...
یکی یکی اسم ها رو گفتند...
اما ابی عبدالله هنوز به اسمی که میخواد نرسیده...
حضرت فرمودند آیا نام دیگه ای هم داره یانه؟...
آقا... به این سرزمین...
کربلا هم میگن...
تا نام کربلا رو شنید... صدا زد...
اللَّهُمَّ إِنِّي أَعُوذُ بِكَ مِنَ الْكَرْبِ وَ الْبَلَاءِ
(خدایا به تو پناه مىبرم از اندوه و بلا)
اینجا همون سرزمینیه که...
جدم رسول خدا بهم خبر داده بود...
انْزِلُوا هَاهُنَا مَحَطُّ رِحَالِنَا وَ مَسْفَکُ دِمَائِنَا
از مرکبهاتون پیاده بشید همینجا منزلگه ماست...
اینجا همون جاییکه خون ما رو میریزند...
وَ هُنَا مَحَلُّ قُبُورِنَا
(لهوف ص 116)
اینجا محل دفن ماست
🔸بار بگشائید کاینجا از عذاب
🔸میشود لبها کبود از قحط آب
مردم... اینجا همونجاییکه...
دستهای عباسم رو قطع میکنند...
اینجا همونجاییکه علی اکبرم قطعه قطعه میکنند...
اینجا همونجاییکه علی اصغرمو با تیر سه شعبه پرپر میکنند...
🔸یَا دَهْرُ أُفٍّ لَکَ مِنْ خَلِیلٍ
🔸کَمْ لَکَ بِالْإِشْرَاقِ وَ الْأَصِیلِ
نميدونم وقتی خانم زینب کبری فهمید به کربلا رسیدند...
چه حالی پیدا کرد...
اومد کنار برادر صدا زد حسین جان...
نمی دونم چرا وقتی به این سرزمین رسیدیم...
دنیایی از غم به دلم نشسته...
برادر جان حسین...
اینجا چه سرزمینیه؟...
🔸خواهرم اینجا زمین کربلاست
آماده ای بگم یا نه...
امشب برات کربلات رو از آقا بگیری...
🔸خواهرم اینجا زمین کربلاست
🔸این زمین غصه و درد و بلاست
🔸خواهرم اینجا اسیرت میکنند
آماده باش زینبم...
🔸خواهرم اینجا اسیرت میکنند
🔸در همین ده روز پیرت میکنند
زینبم... طاقت داری بگم یا نه...
🔸می برن اینجا گلو و حنجرم
🔸پیش تو بر روی نی، آید سرم
یکدفعه صدای ناله ی خانم زینب کبری بلند شد...
چی میگی برادر...
جلوی من حرف از مردن میزنی...
مگه نمیدونی...
زینب بدون تو میمیره...
ابی عبدلله خواهر رو آروم کرد...
اصلا هر کجا زینب بی تاب میشد...
ابی عبدالله خواهر رو آروم میکرد...
دلداریش میداد...
اینجا یک جایی بود که زینبش رو آروم کرد...
🔻گریز
یک جای دیگه هم روز عاشورا...
وقتی ابی عبدلله ميخواست بره میدان...
دید خواهر خیلی بی تابی میکنه...
هی دور برادر میگرده...
میگه حسین...
میخواهی بری میدان...
زینبت رو تنها بگذاری...
تو یادگار مادرمی...
من بدون تو میمیرم حسین...
خدا.. اگه دست ولایت حسین نبود...
زینب کربلا جان میداد...
صدا زد... خواهرم...
انقده بی تابی نکن...
من میرم میدان...
اما تا صدای تکبیر منو میشنوی بدون هنوز زنده ام...
مبادا صبرت رو از دست بدی خواهر...
خدا به داد دل زینب برسه از اون لحظه ای که دیگه...
صدای تکبیر برادر رو نشنید...
بی تاب شده زینب...
هی توی خیمه میشینه رو زمین...
بلند ميشه...
میگه حسین...
چرا دیگه صدای تکبیرت نمیاد داداش...
چیزی نگذشت صدای ذوالجناح رو شنید...
تا فهمید ذوالجناح برگشته...
اما حسین نیومده...
دیگه طاقت نیاورد...
دوان دوان...
به سمت گودی قتلگاه...
(حالا میخواهی ناله بزنی بسم الله...)
از بالای بلندی یک نگاه کرد...
دید دور بدن برادر رو گرفتند...
یک نفر با سنگ میزنه...
یک نفر با نیزه میزنه...
جلو چشمانش برادر رو قطعه قطعه کردند...
یک نفر هم خنجر گرفته...
داره میره به سمت حسین...
من ميگم شاید اینجا هم ابی عبدلله به فکر زینبه...
اشاره کرده باشه...
ارجعی...
زینبم برگرد... نبینی خواهر...
🔸سوی خیمه برگرد، خواهر حزینم
🔸تا به زیر خنجر، ننگری چنینم
🔸رو به خیمه خواهر، تا که خود نبینی
🔸وقت جان سپردن، آه آتشینم
(و سَیعلَمُ الّذینَ ظَلَموا أَی مَنقَلَبٍ ینقَلِبونَ. سوره: شعراء آیه: 227)
#شب_دوم_محرم
#روضه_ورود_به_کربلا
متن روضه 2
🔸آه از آن ساعت که سبط مصطفی
🔸گشت وارد بر زمین کربلا
(فَلَمَّا وَصَلَهَا قَالَ مَا اسْمُ هَذِهِ الْأَرْض)ِ
(لهوف ص 116)
تا رسیدند به کربلا...
ابی عبدالله فرمود:
این سرزمین چه نام داره؟
گفتند آقا به اینجا کربلا میگن...
تا گفتند کربلا...
حضرت فرمودند:
اللَّهُمَّ إِنِّي أَعُوذُ بِكَ مِنَ الْكَرْبِ وَ الْبَلَاءِ
🔸بار بگشائید اینجا کعبه جانان ماست
🔸سرزمین کربلا قربانگه یاران ماست
🔸بار بگشائید و بر بندید چشم از هر چه هست
🔸این منای عشق و منزلگاه جاویدان ماست
ابی عبدالله صدا زد...
خیمه ها رو بر پا کنید...
اینجا وعده گاه ماست...
یکی یکی این زن و بچه ها رو از محملها پیاده کردند...
حالا میخواد عقیله بنی هاشم...
زینب کبری از محمل پایین بیاد...
تصور کن ...
جوون های بنی هاشم اومدند...
دور محمل زینب رو گرفتند...
مبادا نامحرما قد و بالای خانم رو ببینند...
من ميگم ...
شاید عباس علمدار اومده...
زانوها رو خم کرده...
علی اکبر دست عمه جانش رو گرفته
قاسم عنان مرکب رو گرفته...
ابی عبدالله مواظب خواهره...
🔸با احتیاط خواهر خود را پیاده کرد
🔸طوری که آب در دل زینب تکان نخورد
با چه عزت و احترامی...
خانم رو از محمل پیاده کردند...
حقشم همینه...
آخه خانم زینب...
ناموس خداست...
دختر علی هست...
احترام داره...
آماده ای بگم یا نه؟
🔻گریز
آی جوون های بنی هاشم...
نبودید روز یازدهم...
عمه جانتون زینب...
همه زن و بچه ها رو سوار کرد...
دید تنهای تنها مونده...
دور تا دورش رو نامحرما گرفتند...
یک نگاه انداخت به سمت شط فرات...
صدا زد...
آی ابالفضل... آی غیرتی...
پاشو ببین خواهرت بین نامحرماست...
یه نگاهم به سمت گودی قتلگاه...
صدا زد...
حسین جان...
ببین خواهرت رو دارن به اسارت می برند...
هر کجا نشستی ناله بزن یاحسین...
🔸به سوی شام و کوفه ام
🔸چه ظالمانه می برند
🔸نمی روم ولی مرا
🔸به تازیانه میبرند
(و سَیعلَمُ الّذینَ ظَلَموا أَی مَنقَلَبٍ ینقَلِبونَ. سوره: شعراء آیه: 227)