#شب_سوم_محرم
#روضه_حضرت_رقیه_سلام_الله_علیها
السلام علیک یا اباعبدالله
یا صاحب الزمان امروز نیت ما برا روضهی این عمهجان سه سالهات اینه،
ان شاء الله حرمش باز بشه
قربون حرم خلوت برم
ان شاء الله سال دیگه نه، زودتر
شیعه با نابودی وهابیت و بدخواهان مشاهد مشرفه ، بازم بره زیارت این دوعمه جان امام زمان،
شما دیگه مقدمه نمیخواهید
بتونم این شعرم رو بخونم یا نه
علی الله...
من فقط برا خودش میگم
ان شاء الله یه زیارت روزی همهمون کنه
گفت بابا
▪️سخن آغاز کنم از دهنم یا گوشم
همهی روضه تو همین یه بیته...
▪️سخن آغاز کنم از دهنم یا گوشم
▪️که در اینجا دهنم زخم شد آنجا گوشم
حسین...
هان
هان.
این صداتو رها کن روز سومیه...
▪️سخن آغاز کنم از دهنم یا گوشم
▪️که در اینجا دهنم زخم شد آنجا گوشم
▪️چهار انگشت که مردانه و نامَحرم بود
▪️پُلی از درد زده از دهنم تا گوشم
حسین...
کجا ببرمت؟
اینهمه این نازدانه غصه داره
نیمه شب بلند شد
بزار ساده روضه بخونم
همه قدیمیا، شهدا، امام، همه فیض ببرند..
نیمه شب که بهانهای بابا رو گرفت
گفت عمه الان بابام زیارت کردم
گفت چجوری
سربریده اش توی تشت طلا بود،
هی داشت قران میخوند استغاثه میکرد
الله اکبر...
صندوق دار سر ابی عبدالله طاهر بن عبدالله دمشقیه،
میگه تو کاخ یزید سر ابیعبدلله تو تشت کنار من بود
یزید هم سرش رو زانوی من خوابش برده بود،
یه مرتبه دیدم این سر بریده توی تشت تکون خورد،
چشماش داره می چرخه
انگار دنبال یه گمشده داره میگرده، چشماشو چرخوند،
این سر گردوند
دیدم تا روبروی محازی خرابه قرار گرفت فقط یه جمله گفت،
صدا زد خواهرم دخترم رو ساکت کن
الله اکبر...
از این سروصدا یزید از خواب بیدار شد، گفت طاهر چه خبره؟
گفتم امیر هر خبری هست از خرابه هست
چون سر داره به سمت خرابه حرف میزنه
نانجیب دستور داد
إرفَعوا إلَیها رَأسَ ابیها...
سر باباش رو براش ببرید...
شنیدیها،
بشنو
شنیدی تو طبق آوردند،
این فقط یه نقل هست
من این نقل رو قبول ندارم چون کلام یزید ادامه داره،
گفت سر رو ببرید اما چجوری به دختر بدید؟
وَ ادفَعوا اِلَیها
این سر رو نه با احترام ،
بلکه این سر رو تو خرابه پرت کردند ...
این سری که بارها از رو نیزه افتاده بود...،
یا صاحب الزمان
اینجوری سر بریده جدت رو آوردند...
حسین..
بگو بگو تا دلت آرام بشه...
حسین...
حسین...
حسین...
▪️بابا بیتو دلم آروم نداره
▪️بابا خیلی رقیه بیقراره
▪️بابای خوبم
اینم مال بچههایی که سالهاست ازشون یاد نمیشه،
بچههایی که هنوز خبری از باباهاشون نیومده
اینم برا اونا بگم
اونا ما رو دعا کنند
شهدای گمنامی که آوردند
زینت مملکت ما هستند و بودند و خواهند بود
چقدر این بچهها چشم به راه بابا موندند هنوز خبری از با باهاشون نیومده
گفت بابا
▪️بیتو دلم آروم نداره
بی بی جان مدد بده...
▪️خیلی رقیه بیقراره
▪️دیگه نمونده راه چاره
▪️کجایی بابا؟
بابا
▪️آتیش گرفته خیمههامون
▪️تار میبینه دیگه نگامون
▪️نمونده گوشواره برامون
▪️کجایی بابا؟
تموم کردم دیگه،
فقط برا اونا خوندم اینو..
▪️تا سرتو رو نیزه دیدم
▪️دیگه ز دنیا دل بریدم
▪️دنبال نیزه میدویدم
▪️اما به تو من نرسیدم
▪️بابای خوبم
دست گداییتو بیار بالا
انشالله احدی امروز دست خالی برنمیگرده
خدا به کبودی بدن این نازدانه
به پاهای تاول زدهی این نازدانه
به چشم انتظاری این نازدانه
با نابودی وهابیت ، حرم این نازدانه رو به روی شیعه مفتوح بفرما
آروم شدی؟
خدا به چشم انتظاری و بیقراری این نازدانه،
شیعه رو از چشم انتظاری نسبت به آقا و مولاش حجت بن الحسن بیرون بیار
حالا دستت رو دیگه بالا بگیر
چون نازدانه داره ازت دستگیری میکنه
حسین وای...
====================
Shab3_Moharam95_Mirzamohamadi_c.mp3
13.41M
#شب_سوم_محرم
#روضه_حضرت_رقیه_سلام_الله_علیها
السلام علیک یا اباعبدالله
یا صاحب الزمان امروز نیت ما برا روضهی این عمهجان سه سالهات اینه
====================
#شب_سوم_محرم
#روضه_حضرت_رقیه_سلام_الله_علیها
#روضه_امام_حسین_علیه_السلام
السلام علیک یا اباعبدالله
▪️هر که با خاک درت کام لبش بردارد
حَنِّكوا أولادَكُم بِتُربَةِ الحُسَين
▪️هر که با خاک درت کام لبش بردارد
▪️از همان کودکیاش چشم به کوثر دارد
▪️اولین آرزویم هست همانی باشم
▪️که به لب نام تو تا لحظهی آخر دارد
▪️چند صد حج پیادهست ثواب آنکه
▪️قصد پابوسی شش گوش تو در سر دارد
▪️پادشاهان همه مبهوت مقامت گویند
▪️این چه شاهیست که او اینهمه نوکر دارد
آقاجان...
▪️هر که از داغ تو نگریسته پیغمبر نیست
▪️گریه بر توست مدالی که پیمبر دارد
▪️تکیه بر نیزهی غربت زدی و فرمودی
▪️چشم غارت به حرم اینهمه لشکر دارد
شب سومه میدونم منتظر نازدانهی حسینی،
کاش امشب تو حرمش نوکری میکردیم
همه شهدای مدافع ین حرم فیض ببرند
▪️خواهرش گفت سرش را سر نیزه نزنید
چرا؟
▪️خواهرش گفت سرش را سر نیزه نزنید
▪️کین هلال سر نی آمده؛ دختر دارد
حسین....
▪️رفتی سفر اصلا نگفتی دختر تو
▪️دق میکنه بعد از تو و آب آور تو
بابا
▪️پای برهنه ،سر برهنه ،روی ناقه
▪️منزل به منزل من به دنبال سر تو
▪️بابای از گل بهترم دیدی چگونه
▪️سیلی زدند بر دخترت در محضر تو
گفتم و رفتم...
همهی روضه تو همین یه بیت...
▪️اصلا نپرس از من ...
چی رو؟
▪️اصلا نپرس از من چه کردم معجرم را
▪️من هم نمیپرسم دگر از حنجر تو..
حسین...
====================
roze-mirza.mp3
6.03M
#شب_سوم_محرم
#روضه_حضرت_رقیه_سلام_الله_علیها
#روضه_امام_حسین_علیه_السلام
السلام علیک یا اباعبدالله
▪️هر که با خاک درت کام لبش بردارد
▪️از همان کودکیاش چشم به کوثر دارد
====================
#شب_سوم_محرم
#مناجات_امام_زمان_علیه_السلام
#روضه_امام_حسین_علیه_السلام
اعوذ بالله من الشیطان الرجیم
بِسم الله الرّحمنِ الرَّحیم
اَلحَمدُللهِ رَبِّ العالَمین، و الصَّلاةُ وَ السَّلام علی سَیِّد الاَنبیاءِ و المُرسَلین، حبیبِ اِلهِ العالمین، ابِی القاسِم المُصطَفی مُحَمَّد و علی اَهل بَیته الطّیبین الطّاهرین المعصومین المکرمین المنتجبین، لا سِیَّما بقیة اللهِ فی الارضین، روحی و اَرواحُ العالَمین لِتُرابِ مَقدَمِهِ الفداء، ولَعنةُ اللّه علی اَعدائهم أَجمَعین
اَللهمَّ کُن لولیَّک الحُجةِ بنِ الحَسَنِ صَلَواتُکَ عَلَیهِ وَ عَلی ابائهِ فی هذهِ السّاعةِ، وَ فی کُلّ ساعَة وَلیّا وَ حافظاً وقائِداً وَ ناصِراً وَ دَلیلاً وَ عَیناً حَتّی تُسکِنَهُ اَرضَکَ طَوعاً وَ تُمَتّعَهُ فیها طَویلاً
▪️تا دلم در حرم قرب تو یابد راهی
▪️آتشي زد که برآید ز وجودم آهی
▪️سفر از خویش نکردم که رهم دور افتاد
▪️ور نه تا کعبهی وصل تو نباشد راهی
▪️تو به یک کاه دو صد کوه گنه میبخشی
▪️من بیچاره چه سازم که ندارم کاهی؟
▪️به جز از تو که کشد ناز گنهکاران را
▪️نشنیدم که کشد ناز گدایی ،شاهی
یابن الحسن..
السلام علیک یا اباعبدالله
وَ سُبِيَ اَهلُكَ كَالعَبِيدِ
وَ صُفِّدُوا بِالحَديِدِ،
يُساقُونَ فِي البَرارِي وَ الفَلَوات
تَلفَحُ وُجُوهَهُم حَرُّ الهاجِراتِ
حسین جان..
بأبی المُستَضعَفُ الغَریب یا اباعبدالله
به عنوان عرض تسلیت محضر نورانی ولی الله الاعظم، صاحب عزای اصلی این ایام، آقا و مولامون حجت بن الحسن صلواتی عنایت کنید
====================
monajate-mirza.mp3
8.52M
#شب_سوم_محرم
#مناجات_امام_زمان_علیه_السلام
#روضه_امام_حسین_علیه_السلام
▪️تا دلم در حرم قرب تو یابد راهی
▪️آتشي زد که برآید ز وجودم آهی
====================
امروز روز سرنوشت ساااز
همه باااهم می آییم برای ایرااان
برااای اصلح ترین و مقید ترین به اعتقاااد ............
📝 ماجرای یک رأی که باعث مظلومیت بیشتر امام علی علیه السلام و جامعه مسلمین شد.
👌«همه این اتفاقات نتیجه رأی تو بود !!!»
🔹در انتخاب خلیفه سوم ، توسط شورایی ۶نفره رأی گیری شد و چون آرا مساوی شد ، قرار شد ختم کلام و نقش تعیین کننده برعهده عبدالرحمان بن عوف باشد یعنی او حق «وتو» داشت وبه هرکسی رأی میداد، همو خلیفه مسلمین میشد!
🔹عبدالرحمن ابتدا نزد مولا امیرالمومنین آمد و گفت به شرط ((عمل به قرآن)) و ((سنت پیامبر)) و ((سیره شیخین)) به تو رأی می دهم و تو خلیفه خواهی شد!!؟
🔸امیرالمومنین علیه السلام فقط عمل به قرآن و سنت پیامبر صلوات الله علیه را قبول کرد و عمل به سیره شیخین (ابابکر وعمر) را نپذیرفت.
پس عبدالرحمن به سراغ عثمان رفت و او هر ۳شرط را بی درنگ پذیرفت!!!
🔹بعد از آنکه عثمان خلیفه شد فوراً بنیامیه را بر امور مسلمانان مسلط کرد به گونهای که حضرت امیر در تعبیری میفرمایند:
«بنی امیه چونان شتران گرسنه که به علفهای بهاری رو می آورند بر بیتالمال مسلمین چیره گشتند...»
🔸در نتیجه در زمان خلافت عثمان خیلی مشکلات و بلاها به سر جامعه پهناور اسلام آمد تا جایی که مردم علیه او شورش کردند و به رغم مخالفت و حتی مقابله امیرالمومنین، عثمان در آن شورش کشته شد!!!
👌👌 نکته:
قبل ازشورش عدهای از اصحاب رفتند که عثمان را نصیحت کنند مثل ابوذر، عبدالله بن مسعود و خود عبدالرحمن بن عوف، که خلیفه باهر کدام به نحوی برخورد ناشایست کرد.
ابوذر را تبعید کرد،
عبدالرحمن ابن عوف را کتک زد و بیرون کرد و...
🔸بعداً عثمان برای دلجویی به عیادت عبدالرحمن رفت که عبدالرحمن از او روی برگرداند و گفت:
«مابه تو رأی ندادیم که با جامعه مسلمین این کارها را بکنی، قرار ما این نبود...»
☀️در ادامه امیرالمومنین علیهالسلام به عیادت عبدالرحمن رفته وانتخاب غلط او را یادآور شده و فرمودند:
«همه این اتفاقات نتیجه رأی تو بود»
🔸عبدالرحمن گفت:
من پشیمانم و از رأی خود به خلیفه روی گردانم و راضی به هیچیک از اقدامات وی نیستم.
☀️مولا علی علیهالسلام دربیان اینکه پشیمانی دیگر فایده ندارد، فرمودند:
«تو در تمام اقدامات او شریکی! چه بخواهی! چه نخواهی!»
یاعلی✋
قیامت واي بر حال کسانی که به کاندیدای رأی بدهند که هیچ برنامه ایی ندارد و فقط دل خوش به مذاکره با معاویه و عمروعاص(آمریکا و اروپا ) است
شک نکنیم اگر رأی اشتباه بدهیم و یا حتی رأی ندهیم و طرفدار تفکر اشرافی گری به اشتباه رئیس جمهور شود
قیامت در تمام اشتباهات و ظلم های او سهیم خواهیم بود . حتی اگر پشیمان هم بشویم باز باید قیامت جواب دهیم.و دیگر فایده ندارد چون باعث خسارت به زندگی خیلی افراد شدیم .
دوست عزیزم نگران قیامت باشیم و اندکی تامل کنیم 😔
❁﷽❁
#روضه_ششم_محرم
#قاسم_بن_الحسن (علیه السلام)
👇👇فیش روضه 👇👇
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
السلام علیک یا اباعبدالله
و علی الارواح التی حلت بفنائک
هم پَریشانِ حُسینم هم پَریشانِ حسن
ای بِه قربانِ حسین و ای بِه قربانِ حسن
روزِ اول مادرم چشمانِ من را نذر کرد
این یکی آنِ حسین و آنِ یکی آنِ حسن
اولین شب جمعه ی محرم امسال، میهمان امام مجتبی هستیم اما شب جمعه ست امشب خود امام مجتبی سفره ی کرامتشو تو کربلا پهن میکنه، امشب همه ی انبیا و اولیا مهمان کربلان، مادرشون ، فاطمه ی زهرام میاد ، امشب منو شمام دلهامونو ببریم کربلا، یه گوشه از حرمش، بنشینیم برا غربت بچه های امام مجتبی گریه کنیم.
هر شبی که فاطمه بر روضه ها مان می رسَد
هست گریانِ حسین و هست گریانِ حسن
اینو خانوما بهتر میفهمن، هر موقع دیدید تو مجلس یه صدای گریه ی سوزناکی، دل همه رو لرزوند بدون مادرش، فاطمه ی زهرا نظر داره، اما دلتون آماده ست روضه ی آقازاده های امام مجتبی ، خیلی مقدمه نمیخاد ،
فقط اینو عرض کنم سه تا از آقازاده های امام مجتبی تو کربلا شهید شدن، غیر قاسم و عبدالله یه فرزند دیگه ای داره امام مجتبی، بنام ابوبکر، هم سن و سال آقا قمر بنی هاشم بود این آقا خیلی مظلومه، تو روضه ها نامی ازش، برده نمیشه، امشب برا همه ی بچه های امام مجتبی گریه کنیم،
اما امشب، شب حضرت قاسمه، اون آقا زاده ی سیزده ساله ای که راوی میگه دیدم هی دست و پای عموجانشو میبوسه ، هی میگه عمو بزاربرم، عمو اجازه نمیده، قاسم برگرد، شاید میگه هرموقع تو رو میبینم یاد برادرم ، میفتم، هر جوری که بودبعضیا میگن نامه آورد از باباش، امام مجتبی، تا بالاخره عمو رو راضی کرد حالا وارد میدان شده
قاسمش وقتی به میدان زد حسین آهسته گفت:
می رود جانِ حسین و می رود جانِ حسن
نعره زد: إن تَنکرونی فأنا ابنُ المُجتبی
هر کی نمیدونه من کیم! من پسر شیر جمل، قاسم بن الحسن هستم ، من نوه ی حیدر کرارم، نعره زد ان تنکرونی فانا بن الحسن
تیغ را چرخاند و گفت این است طوفانِ حسن
شد حسن یک ضربه زد اَزرق همان جا شد دو تا
نعره زد عباس؛ ای جانم به قربانِ حسن۲
هر کی میومد میدان، با یه ترفند جنگی به زمینش میزد،گفتن اینجوری نمیشه، اینا خون علی تو رگهاشونه، اینا شاگردای ابوالفضلن، چی کار کنیم؟ گفتن دورش کنید هر کی با هر چی دستشه بزنه
هرچه جنگید عطش تاب و توانش را برد
سوخت ،بارید عطش تاب و توانش را برد
دید دور و بر مرکب همگان ریخته اند
دور تا دور تنش سنگ زنان ریخته اند
آنقدر سنگ به او خورد که آخر افتاد
عمه میگفت بخود جان برادر افتاد
به زمین خورد به دور تن او جمع شدند
گرگها برسر پیراهن او جمع شدند
چقدر خوش قد و بالا شده ای وای حسن
پهلویش پهلوی زهرا شده ای وای حسن
دلت رفت مدینه میدونم، آخه مادرش فاطمه رو هم با لگد به پهلوش، زدن ، تو ناله بزن ای وای حسن.....
عمو از سوز جگر داد زد آه ای پسرم..
من چگونه بدنت را ببرم سوی حرم؟!
راوی میگه همچین که گردو غبار فرو نشست دیدم ابی عبدالله سر قاسمو به زانو گرفته ،قاسم داره پاشنه ی پاشو رو زمین میکشه، یعنی داره نفسای آخرو میکشه، ابی عبدالله هی صدا میزنه عموجان، برا عموت سخته که عمو رو صدا بزنی، اما کاری از دستش برنیاد، گفت دیدم ابی عبدالله بدن قاسمو بغل گرفت ، این آقازاده ای که میخاست بره میدان، پاش به رکاب اسب ، نمیرسید حالا دیدم پاهاش رو زمین کشیده میشه،
خیز قاسم که ببینی چقدر تنهایم
وای از خجلت من پیش امانتهایم..۲
هر جا نشستی ناله بزن
یا حسین.....
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
(۱)✍حسن لطفی
(۲)✍سید پوریا هاشمی
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
#روضه_ششم_محرم
#قاسم_بن_الحسن(علیه السلام )
#استادحاج_اسماعیلی
#فیش_روضه