شبای جمعه،گودال شلوغه
ایشالا اینکه میگن،دروغه
میگن رو سینش پرید
مادرُ انگار ندید
رو دامن فاطمه
حسینشو سر برید
امشب بگو یا #اباعبدالله
#هب_لی_دموعا_للبکا_علیک
🔺بمن اشک بده برات گریه کنم🔺
ألسلامُ عَلَى ابْنِ خاتَمِ الاْنْبِیآءِ
أَلسَّلامُ عَلَى ابْنِ سَیِّدِ الاْوْصِیآءِ
أَلسَّلامُ عَلَى ابْنِ فاطِمَهَ الزَّهْرآءِ
السلام عَلَى ابْنِ خَدیجَهَ الْکُبْرى
أَلسَّلامُ عَلَى ابْنِ زَمْـزَمَ وَ الصَّفا
اَلسَّلامُ عَلَى الْمُرَمَّلِ بِالدِّماءِ
#سلام_بر_كسى_كه_در_خونش_غلتيد
اَلسَّلامُ عَلَى الْمَهْتُوكِ الْخِباءِ
#سلام_بر_كسى_كه_خيمه_گاهش_هتك #حرمت_شد
اَلسَّلامُ عَلى غَريبِ الْغُرَباءِ
🔸دارم از زبون امام زمان،روضه میخونما
اَلسَّلامُ عَلى شَهيدِ الشُّهَداءِ
اَلسَّلامُ عَلى قَتيلِ الْأَدْعِياءِ
#سلام_بر_اون_آقایی_که_یه_عده #زنازاده_کشتنش
🔹اَلسَّلامُ عَلى ساكِنِ كَرْبَلاءَ🔹
اَلسَّلامُ عَلى مَنْ بَكَتْهُ مَلائِكَةُ السَّماءِ
#آسمونیا_براش_گریه_کردن
اَلسَّلامُ عَلَى الْجُيُوبِ الْمُضَرَّجاتِ
#سلام_بر_گریبان_های_به_خون_آغشته
اَلسَّلامُ عَلَى الشِّفاهِ الذَّابِلاتِ
#سلام_بر_اون_لب_های_پژمرده
🔸ای تشنه لب... ای تشنه لب🔸
اَلسَّلامُ عَلَى الْأَجْسادِ الْعارِياتِ
#سلام_بر_پيكرهاى_عريان_شده
🔸ای بی کفن ... عریان بدن🔸
اَلسَّلامُ عَلَى الْأَعْضاءِ الْمُقَطَّعاتِ
#سلام_بر_اعضای_قطعه_قطعه_شده
اَلسَّلامُ عَلَى الرُّؤُوسِ الْمُشالاتِ
#سلام_بر_سرهای_آویخته_به_نی
❤️حسین حسین حسین❤️
همه حرفارو زدم تا به اینجا برسم
اَلسَّلامُ عَلَى النِّسْوَةِ الْبارِزات
#سلام_بر_اون_زنان_نمایان
از خیمه ها بیرون اومدن
ابو حمزه دید امام سجاد داره گریه میکنه
خیلی حالش منقلبه
یه نگاه کرد گفت یابن رسول الله
عموی شما،سیدالشهدارو کشتن، گفت بله
مگه جد شما،علی رو با شمشیر نکشتن؟
فرمود بله
گفت کشته شدن،،، شهادت عادت شما اهل بیتِ
چرا انقده بی تابی میکنید بعد اینهمه سال؟
فرمود ابوحمزه، کشته شدن شهادت برا ما اهل بیت،امر طبیعیه
اما هرگز شنیدید قبل واقعه عاشورا، زنی ازخونواده ما به اسارت رفته باشه؟؟؟
تا الان شنیدید جسارت کرده باشن؟؟
بخدا هرموقع به عمه هام و خواهرام نگاه میکنم،یاد فرار اونا تو بیابون میفتم
از خیمه ای به خیمه دیگه فرار میکردن
دشمن فریاد میزد،خیمه هارو آتیش بزنید
یه چندخط از حضرت زینب بخونم...
حالا که کار به اینجا کشیده شده
یا اباعبدالله...روضه،روضه غیرته
روضه ناموسه
روضه ای که امام زمان فرمود،خون گریه میکنم شهادت حق مائه
همه اهل بیت،به شهادت میرسن اما اسارت حق ما نبود
عمه جان مارو به اسارت بردن..
💠ز روی نیزه،کن نظاره
💠که باغ عمرم،بی بهاره
💠تنها،شدم میان جمع نامحرم
💠نظر نما به حال من یک دم
💠ببین که قلب من شکسته
این حرفو زینب داره میزنه
💠تنها،شدم میان جمع نامحرم
💠نظر نما به حال من یک دم
💠ببین که قلب من شکسته
#حسین...
💠بگو به عباس دلاور
💠پس از تو غارت گشته معجر
🔺🔺دشمن به ضرب تازیانه ها،هر شب
یه سوال از شما دارم...
حرف به اینجا کشیده شد،بزار بگم
به نظر شما وداع برا امام حسین سخت تر بود یا برا حضرت زینب؟؟
شاید بگی مصیبت برا اونیکه باقی میمونه
درد و مصیبتو تحمل میکنه سخت تره
با رفتن امام حسین،تازه مصیبتای زینب،شروع شد
اما من از شما میپرسم
اگه قراره شما برید،خواهرتون میون یه عده نامحرم یه عده نامحرم بی شرم و حیا...
برا شما سخت تره یا برا خواهرت؟؟
امام حسین میدونه چخبره
میدونه اینا چه نامردین... حیا ندارن
فلذا اون لحظه آخر امام حسین حتی از تو گودال... از شهید امام حسین هم میترسیدن... افتاده،،،
برا اینکه خاطرشون جمع بشه امام حسین،زندس یا نه،،، میدونن غیرت الله
یکی دادزد گفت حالا وقتشه بریم سمت خیمه ها
هرچی توان داشت هرچی انرژی داشت، تکیه زد به نیزه و رو زانوهاش نشست
گفت آی نامردا، هنوز من زندم
تا من زندم،به سمت خیمه ها نرید
حالا میفهمی این روضه رو...
💠تنها،شدم میان جمع نامحرم
💠نظر نما به حال من یک دم
💠ببین که قلب من شکسته
💠دشمن،به ضرب تازیانه ها،هر شب
💠دهد تسلی به دل زینب
#حسین...
6.28M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
☘
🎥#مجموعه_کلیپ| بچههای حاجقاسم
🍃🌹🍃
🌺این قسمت: شهيد میرحسینی
AUD-20210925-WA0386.opus
1.29M
☘️
🌀خاطره گویی| خاطرهای از شهید نادر مهدوی
🍃🌹🍃
🌺 #راوی: حاج محمد حسین کشاورز، همرزم شهید نادر مهدوی
#هفته_دفاع_مقدس
هدایت شده از کانال نوحه و روضه مداح دلسوخته(عرشیان عشق)
#روضه_ اربعین
خوش به حال اونایی که الان کربلان" خوش به حال اونایی که با پای پیاده رسیدن کربلا"خوش به حال اونا که حسین حسین گفتن و سینه زدن و راه رو پیاده رفتن کربلا،نوبت ما هم میرسه*
خواستم این اربعین را کربلا باشم،نشد
از نجف پای پیاده کربلا باشم،نشد
رفقا ما جا موندیم اونایی که باید اربعین برن کربلا رفتن،امشب به حال خودمون گریه کنیم،چاره چیه؟باید چی کار کنیم؟
میروم مشهد وبا آقام درد و دل کنم
میرم به امام رضا میگم؛چی میگی به آقا؟
خواستم این اربعین را کربلا باشم
حسین*
*شب اربعین رسید،از دهه محرم که شبا التماست میکردم ما رو ببر کربلا از همین امشب میترسیدم،همه رفقام رفتند کربلا، عجب غوغاییه،من که به این نتیجه رسیدم غیر کربلا خبری نیست،کربلا نری باختی...ولی امشب به ماهم یه نگاهی کن...تو که ملیون ملیون زائر رو راه دادی،مارم زائر اربعینت محسوب کن*
ای کاش میشد من همین شب ها
در گوشه ای دنج از حرم باشم
یا نوحه ای پرشور باشم
یا ترکیب بند محتشم باشم
*بودند دیو و دد همه سیراب و
زینب آمده کربلا،حسین جان*
میشد شبیه پرچم سرخی برروی بیرق ها رهابودم
دردسته های سینه زن گاهی درهیات زنجیرها بودم
میشد که تامرز شلمچه رفت
میشد که زد دل را به جاده
*ناشکریه ها ولی ای کاش کربلاتو نمیدیدم حسین جان،این زائرا چشمشون که به گنبد میفته چه حالی دارن من با خودم میگفتم اگر پیاده برم این بیت رو میخونم:
از حرم تا قتلگه زینب صدا میزد حسین
آقاجونم زائرات که با پای پیاده میان کربلا چقدر بهشون عزت و احترام میکنند؛اینقدر خدمت میکنند؛محبت میکنند؛زائر رو شرمنده میکنند دلا بسوزه برا خواهرت که وقتی روز دوم محرم رسید کربلا با یه عزت و احترامی پیاده شد،یکی پرده ی محمل رو کنار زد،یکی خم شد،یکی زیر بغلای عمه رو گرفت؛ قاسم خم شد برا عمه رکاب گرفت؛یه روزم زینب میخواست از کربلا حرکت کنه،همه ی بچه ها رو سوار بر ناقه های عریان کرد،زین العابدین رو سوار کرد؛همه دارن زینب رو تماشا میکنند دختر علی میخواد چه کنه؟
اگه کربلا نرفتم تقصیر خودمه،اگه منو راه ندادن برا گناهای زیاده که انجام دادم؛کربلا توفیق میخواد آقا امشب دلم بین زائراته عجب شوری برپاست کربلا...
بر مشامم میرسد هر لحظه بوی کربلا...
بر دلم ترسم بماند ...
نکند مارو کربلا نبری،سال بعد اربعین ما میایم کربلا*
میشد که تا مرز شلمچه رفت
میشد که زد دل را به جاده رفت
میشد شبیه خیل مشتاقان
تا کربلا پای پیاده رفت
با تو محرم را صفر کردم
با تو چهل شب را سحر کردم
*این حرف زینبم هست
با تو محرم را صفر کردم
با تو چهل شب را سحر کردم
حسین جان!
خبر داری ما را تا سر بازار بردند
خبر داری چی به سر ما آوردند؟ما امشب آمدیم ادای کربلاییا رو در بیاریم
امشب روضه میخوننا،میگن حسین جان وقتی بچه هات اربعین اومدن کربلا از بالای اسب و شتر خودشون رو پرتاب کردند رو زمین؛سابقه داشت،حسین جان موقعی که اینا رو اومدن از کنار قتلگاه عبور بدن اینا طاقت نیاوردن*
با تو محرم را صفر کردم
با تو چهل شب را سحر کردم
هر وقت یاد زینب افتادم
خون گریه ها را بیشتر کردم
هر وقت یاد زینب افتادیم
معجر دوباره یادمان آمد
از خیزران، از شام، از غربت
از گوشواره یادمان آمد
می خوانم از چشم عزاداران
مقتل به مقتل از لهوفت را
تا دین جدت را بفهمم، باز
می خوانم امشب "یا سیوفَت را
*ان کان دینُ محمد اَن لم یَستَقِم الا بقتلی فیا سیوف خذینی*
حال خوشی دارم اگر چه اشک
در سطرسطر شعر من جاریست
این چشم و روی خیس در عالم
تنها مسیر آبرو داری ست
*آقا ما رو جواب نکنی،ما به دردی نمیخوریم حسین جان....
میگه از نجف پای پیاده حرکت کردم برم کربلا،دیدم یه مرد عراقی سایه به سایه دنبال من میاد،هر جا که روی زمین میشینم میاد جلوی من می ایسته،تعجب کردم ولی چیزی نگفتم به مسیرم ادامه دادم،دوباره خسته شدم نشستم،اومد جلوی من ایستاد؛گفتم آقا چه میکنی هدفت چیه دنبال من راه افتادی؟گفت:کاری ندارم،مزاحمت نمیشم،گفتم پس هدفت چیه؟گفت:راستش رو بخوای من حرکت کردم گفتم حسین جان پول ندارم به زائرات خدمت کنم،حتی ندارم چند بطری آب بخرم دستشون بدم؛حسین جان من راه میفتم تو این گرما سایه بون زائرات بشم؛حسین جان آفتاب به من بخوره به زائرات نخوره؛میگه بلند شدم سر و صورتش رو بوسیدم،یه جمله بهش گفتم دوتایی شروع کردیم گریه کردن؛گفتم کجا بودی عصر عاشورا؟سایه بون تن بی سر پسر فاطمه بشی*
"السلام علی الاجساد العاریات"سلام بر اون بدن های برهنه"السلام علی الجسوم الشاحبات"سلام بر اون بدن های رنگ پریده از آفتاب"
صدات رو برسون کربلا،حسین جان از ما قبول کن به پهلوی شکسته ی مادرت زهرا(س) به برادرت بگو ابالفضل اسم اینارم بنویس،اینام زائر اربعینند
🥀🥀🥀
شب اربعینه، دلِ جا مانده ها گرفت...
یک بینوا برای خودش ربنا گرفت...
هرکس رسید؛ سوال کرد: زائری؟
از این سوال، دلِ پُرخونِ ما گرفت...
آقا مگر "بَدان" به حریمت نمیرسند؟
پس "حُر" که بود که جام بلا گرفت...؟
باشد؛ محل نده... نبرم اربعین حرم...
اما بدان؛ که قلبم از این ماجرا گرفت...
آنقدر گریه میکنم که بگویند عاقبت:
نوکر ز اشکِ خود سفرِ کربلا گرفت...
اما ز راهِ دور؛ سلام حضرت حسین...
بارانِ اشک، از این روضه ها گرفت
💛
هر کس که خاکِ تو نشد...
#روضه
#_توسل تقدیم به جاماندگان از کنگرۀ عظیم #_اربعین به نفس #_حاج_حسین_سازور
"السَّلامُ عَلَیْکَ یَا أَبا عَبْدِاللّٰهِ، اَلسَّلامُ عَلَى الْحُسَیْنِ وَ عَلى عَلىِّ بْنِ الْحُسَیْنِ وَ عَلى اَوْلادِ الْحُسَیْنِ وَ عَلى اَصْحابِ الْحُسَیْنِ"
هر کس که خاکِ تو نشد عزت ندارد
بی روضه دنیا ذره ای لذت ندارد
بیچاره آنکه حسرتِ تربت ندارد
عُمرِ بدونِ نوکری برکت ندارد
*اي حسين! جامونده هاي اربعين رو يه نگاهي كن...*
نوکر پُر از حرف است اشکِ روضه هایش
شیعه به قنبرهاش هست و فضه هایش
دینِ خدا، دین نیست وقتی حوزه هایش
قاضی و شاه آبادی و بهجت ندارد
اسلام ما مدیون اسلام حسین است
مرغ دلم عُمری ست در دام حسین است
ذکر شب قبرم فقط نام حسین است
نوکر میان قبر خود وحشت ندارد
جامانده های کاروانِ کربلاییم
دلتنگِ شبهای قشنگ نینواییم
ما روز و شب دربدرِ این روضه هاییم
دیوانگی روز و شب و ساعت ندارد
یادش بخیر این روزها مَشایه بودیم
با دوستانِ تو رفیقِ پایه بودیم
بالاتر از این، با خودت همسایه بودیم
امسال انگار این گدا قیمت ندارد
آموختیم از لشکرِ در قِلَّتِ تو
باشیم با هیهات منا الذلت تو
تو رهبر ما هستی و ما ملت تو
مثل تو آقا کشوری ملت ندارد
این درد جز با گریه راهِ حل ندارد
غم مرهمی جز خواندن مقتل ندارد
پایِ رقیه طاقت تاول ندارد
اما به غیر از دیدنت حاجت ندارد
یادم می آید سمت تو لشکر کشیدند
کاری ندارم هر چه دیدند و شنیدند
اما خودم دیدم سرت را می بریدند
داغی شبیه داغ تو وسعت ندارد
#شاعر مظاهر کثیری نژاد
*حالا گريه كن ها گريه كنن، از زبانِ زينب سلام الله عليها ميخونم...*
یادت که نرفته پَرِ من سالم بود
هنگام وداع سَرِ من سالم بود
تا رفتن تو پیکر من سالم بود
هم چادر و هم معجر من سالم بود
گودال که رفتی جگرم ریخت به هم
در آتش خیمه ها سرم ریخت به هم
در کوفه عقیله ات چه ها دید حسین
یک شهر، نگاه بی حیا دید حسین
هر کوچه که رفت آشنا دید حسین
همسایه ی سابقم مرا دید حسین
با خونِ سرم وضو گرفتم فهمید
از اُمِ حبیبه رو گرفتم فهمید
هرچند به اقتدار،گریان رفتم
هر سمت که شد بی سرو سامان رفتم
در شهرِ علی به کنج زندان رفتم
با چرخشِ شلاقِ نگهبان رفتم
خم بود سرم ولی دلیری کردم
با رخت اسیریم امیری کردم
از درد شدید جان به سر بودم من
معطل به میان هرگذر بودم من
زخمی هجومِ صد نفر بودم من
آزرده ی قوم بد نظر بودم من
یک ظهر به سوی مقصدی رفت حرم
با سیلی و فحش بی حدی رفت حرم
قصری که خودت هم آمدی رفت حرم
دیدی چقدر جای بدی رفت حرم
شد در دلت آشوب بمیرد زینب
دندان تو و چوب بمیرد زینب
از شام نگو نپرس اوقاتش را
بهتر که تو نشنوی حکایاتش را
دلشوره دروازه ي ساعاتش را
باید برسی حسابِ الواتش را
در پیشِ نگاه اشکبارِ تو زدند
هر طورکه شد مرا کنار تو زدند..
#شاعر سید پوریا هاشمی
*عمه ي سادات، افتاد رويِ قبرِ ابي عبدالله، ديدن هي خاك بر ميداره به سر ميريزه، از اين خيلِ زن و بچه، دو تا خانوم كنار كشيدن، اولين كسي كه كنار رفت رباب بود، يه نگاه كرد گفت: رباب كجاست؟ من رباب رو نمي بينم، ديدن صدايِ گريه اش از دور مياد، اومد ديد صورت رويِ خاك گذاشته، هي ميگه: علي لاي لاي...خانوم! همين جا بود ديدم دفنش كردن...يه خانوم هم سكينه، ديدن يه ظرف آبي رو برداشته، داره ميره علقمه، كنارِ قبرِ عباس..عموجانم!...*
حتماً خبر داري مرا بازار بردن
ما را ميانِ مجلسِ اغيار بردن....
حسين...
#حاج_حسین_سازور
#ویژه_ایام_صفر
#ویژه_ایام_محرم
#اربعین