#مناجات_و_روضه
#ماه_رمضان
#روضه_وداع
اللَّهُمَّ رَبَّ شَهْرِ رَمَضَانَ
خداحافظ، خداحافظ ...
چقدر با تو به خدا نزدیک تر شده بودم،
چقدر بال پرواز پیدا کرده بودم،
چقدر زود داری از ما جدا میشی ...
من به خودم امید ندارم،
دو روز دیگه
شیاطین از غل و زنجیر میاند بیرون
اگه بمیرم ،
ماه رمضان سال آینده رو نبینم ... چه کنم ؟
کجا برم
با رفیقامو علی دوست ها نیمه شب جمع بشم العفو بگم
اللَّهُمَّ رَبَّ شَهْرِ رَمَضَان ...
ممنونم اگر نروی ...
هم داری با ماه رمضون وداع می کنی،
هم دونه دونه روضه های وداع رو داره یادت میاد،
وداع علی با زهرا ...
ممنونم اگر نروی ...
حالا ببرمت وداع کربلا ؟
کمی آهسته تر؛زپیش من برو عزیز مادرم
مرا همره ببر عزیزمادرم،که من هم خواهرم
اللَّهُمَّ رَبَّ شَهْرِ رَمَضَان الَّذِی أَنْزَلْتَ فِیهِ الْقُرآنَ وَ افْتَرَضْتَ عَلَى عِبَادِكَ فِیهِ الصِّیَامَ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ وَ ارْزُقْنِی حَجَّ بَیْتِكَ الْحَرَامِ "اللَّهُمَّ لَا تَجْعَلْ آخِرَ الْعَهْدِ من الصِّیَامَ" فِی عَامِی هَذَا وَ فِی کُلِّ عَامٍ ...
وداع ابی عبدالله از مدینه...
اومد کنار قبر پیغمبر ،
خوابش برد،پیغمبر
فرمود حبیبی حسین ...
جایی که پیغمبر به ابی عبدالله بگه حبیبی
ما دیگه غمی نداریم،
شکایت هاشو کرد،
حضرت فرمود "أُخْرُجْ إِلَى الْعِرَاقِ"
اما حسین
"كأَنّی أَراكَ مُرَمّلاً بِدِمائِكَ"
دارم میبینم تو خون داری دست و پا میزنی ...
می کشنت،
اما تشنه لب
از قبر پیغمبر اومد کنار قبر مادر پهلو شکسته اش
میروم مادر که اینک کربلا می خواندم ...
آخ عجب خداحافظی کرد...
وَاغْفِرْ لی تِلْكَ الذُّنُوبَ الْعِظامَ
شب زیارتی مخصوصشه امشب
فَاِنَّهُ لا یَغْفِرُها غَیْرُكَ یا رَحْمنُ یا عَلاّمُ
دست گداییتو بالا بیار
حیفه امشب کسی حواسش پرت باشه وا
به وداع این خواهر و برادر
به وداع فاطمه و علی
به وداع بچه های زهرا و بدن زهرا
ده مرتبه بگو:الهی العفو ...
#مناجات_و_روضه
#ماه_رمضان
#روضه_وداع
اللَّهُمَّ رَبَّ شَهْرِ رَمَضَانَ
خداحافظ، خداحافظ ...
چقدر با تو به خدا نزدیک تر شده بودم،
چقدر بال پرواز پیدا کرده بودم،
چقدر زود داری از ما جدا میشی ...
من به خودم امید ندارم،
دو روز دیگه
شیاطین از غل و زنجیر میاند بیرون
اگه بمیرم ،
ماه رمضان سال آینده رو نبینم ... چه کنم ؟
کجا برم
با رفیقامو علی دوست ها نیمه شب جمع بشم العفو بگم
اللَّهُمَّ رَبَّ شَهْرِ رَمَضَان ...
ممنونم اگر نروی ...
هم داری با ماه رمضون وداع می کنی،
هم دونه دونه روضه های وداع رو داره یادت میاد،
وداع علی با زهرا ...
ممنونم اگر نروی ...
حالا ببرمت وداع کربلا ؟
کمی آهسته تر؛زپیش من برو عزیز مادرم
مرا همره ببر عزیزمادرم،که من هم خواهرم
اللَّهُمَّ رَبَّ شَهْرِ رَمَضَان الَّذِی أَنْزَلْتَ فِیهِ الْقُرآنَ وَ افْتَرَضْتَ عَلَى عِبَادِكَ فِیهِ الصِّیَامَ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ وَ ارْزُقْنِی حَجَّ بَیْتِكَ الْحَرَامِ "اللَّهُمَّ لَا تَجْعَلْ آخِرَ الْعَهْدِ من الصِّیَامَ" فِی عَامِی هَذَا وَ فِی کُلِّ عَامٍ ...
وداع ابی عبدالله از مدینه...
اومد کنار قبر پیغمبر ،
خوابش برد،پیغمبر
فرمود حبیبی حسین ...
جایی که پیغمبر به ابی عبدالله بگه حبیبی
ما دیگه غمی نداریم،
شکایت هاشو کرد،
حضرت فرمود "أُخْرُجْ إِلَى الْعِرَاقِ"
اما حسین
"كأَنّی أَراكَ مُرَمّلاً بِدِمائِكَ"
دارم میبینم تو خون داری دست و پا میزنی ...
می کشنت،
اما تشنه لب
از قبر پیغمبر اومد کنار قبر مادر پهلو شکسته اش
میروم مادر که اینک کربلا می خواندم ...
آخ عجب خداحافظی کرد...
وَاغْفِرْ لی تِلْكَ الذُّنُوبَ الْعِظامَ
شب زیارتی مخصوصشه امشب
فَاِنَّهُ لا یَغْفِرُها غَیْرُكَ یا رَحْمنُ یا عَلاّمُ
دست گداییتو بالا بیار
حیفه امشب کسی حواسش پرت باشه وا
به وداع این خواهر و برادر
به وداع فاطمه و علی
به وداع بچه های زهرا و بدن زهرا
ده مرتبه بگو:الهی العفو ...
❁﷽❁
روضه وداع
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
السلام علیک یا اباعبدالله
چرا بی یاری و بهرت دگر یاور نمی آید
به دُنبالت کسی جُز اشک هر دختر نمی آید
زینبه، داره با حسینش حرفای آخرو میزنه
ازین راهی که داری پیش رو لَرزد دلم، دیدم
که هر کس می رَود در خیمه ها دیگر نمی آید
حسین جان، از صبح هر کی رفت میدان دیگه برنگشت، اگه تو هم بری چه خاکی بسرم کنم؟؟
علمدار تو کو، اکبر چه شد، قاسم کجا رفته؟
هزاران لشکر آن سو بهر تو لشکر نمی آید
حسین جان، نبینمت تنها شدی، قربونت برم داداش، ای کاش اجازه میدادی خودم شمشیر دست میگرفتم
به جان کی قسم دادی که عمّه درحرم برگشت
به دنبال برادر از چه آن خواهر نمی آید
آخه با هر کدوم از مخدرات که خداحافظی میکرد زینبم پا به پای حسین میومد ابی عبدالله تو هر خیمه ای که میرفت زینبم میومد، یکی یکی مخدراتو دعوت به صبر میکرد توصیه به صبر میکرد مبادا بلند بلند گریه کنید،مبادا دشمن شادمون کنیدا، همه آروم میشدن ام کلثوم آروم شد رباب دیگه گریه نمی کرد حتی سکینه رو بغل گرفت
صدا زد با اشک حسرتت دلمو نسوزان،عزیز دلم آرام باش، همه آرام شدن الا زینب،
زینبو هر کاری میکنه آروم نمیگیره ، بعضیا گفتن با دست مبارکش یه اشاره کرد به قلب زینب، زینب آرام شد
به جان کی قسم دادی که عمّه درحرم برگشت
به دنبال برادر از چه آن خواهر نمی آید
حالا سکینه داره با حسین حرف میزنه
تو روی دختر مسلم ببوسیدی و، من دیدم
مرو دختر نبوسیده مرا باور نمی آید
گفت بابا میخای بری برو اما قبلش بیا منو بغل بگیر، دست یتیمی به سرم بکش
ازضعف و تشنگی حرفی به لب دارم،ولی افسوس
لبانم می خورد بر هم، صدایم در نمی آید
(۱)
یکی یکی همه ی مخدرات رو آرام کرد وصیتهاشو گفت از خیمه ها جدا شد یه مرتبه دید باز صدای زینب داره میاد
مهلا مهلا یابن الزهرا
داداش برگرد
اومد مقابل زینب، چی شده خواهر، یاد وصیت مادرم فاطمه افتادم، بزار زیر گلوتو عوض مادرم ببوسم ، حسین خم شد زینب زیر گلوشو بوسید چی میخام بگم؟! دیگه این خواهر و برادر همدیگه رو ندیدن ، تا اون لحظه ای که زینب اومدبالای گودال قتلگاه هی ناله میزد
او می دویدو من میدویدم، زینب داره میگه ها
او سوی مقتل من سوی قاتل، شمر داره میره سمت گودال قتلگاه، خدا به داد دل زینب برسه
او مینشست و من مینشستم
او روی سینه من روی زانو
او می برید و
امام زمان منو ببخش آقا
او میبرید و من میبریدم
او از حسین سر، من از حسین دل
ناله بزن حسین....
ای تشنه لب تو طاقت خنجر نداشتی
گویا غریب بودی و خواهر نداشتی
حسین...
گویا غریب بودی و مادر نداشتی
بدم المظلوم....ده مرتبه یا الله
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
(۱)✍علی انسانی
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
#روضه_وداع
#استادحاج_اسماعیلی
#فیش_روضه
┏━━━ °•🏴•°━━━┓
┗━━━ °•🏴•°━━━┛