eitaa logo
نمونه کلاس نوجوان و فیش و ...
145 دنبال‌کننده
758 عکس
388 ویدیو
234 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
نمونه کلاس نوجوان و فیش و ...
🔰«عدالت خدا» 🔻داستان زن فقیر و حضرت داوود علیٰ‌نبیناوآله‌وعلیه‌السلام 🔍 نقل شده‌ است که: 🔹زنى به حض
با آب و تاب بیان کردن این داستان مقدمه شروع یه کلاس بسیار حذاب در مورد عدل و ظلم و لطف و حکمت خداست.... البته مربی باید مسلط باشه به شبهات عدل و ظلم تا کلاس بیشترین بهره رو ایجاد کنه
🔰انار مقدس ◀️تاریخ شب یلدا و قدمت آن به حدود هفت هزار سال (یا بیشتر) بازمی‌گردد و تا به امروز یکی از باستانی‌ترین رویدادهای ایران است. ◀️در زمان قدیم که مردم ایران کشاورزی می‌کردند همواره به دنبال رصد حرکات ستارگان و خورشیده بوده‌اند. مردم درک کرده بودند که وجود نور خورشید به نفع و سود کارهایشان از جمله کاشت و رشد محصولات بوده است ◀️با رسیدن فصل پاییز که طی این اتفاق روزها کوتاه‌تر و شب‌ها بلندتر می‌شود، به خاطر کمبود نور خورشید محصولات به خوبی رشد نمی‌کرد و با رسیدن آخرین روز پاییز (۳۰ آذر) به خاطر پایان شب‌های طولانی جشنی برپا و تلاش می‌کردند تا به نحوی شکرگذاری خود را برای نور بیشتر به جا بگذارند. ♦️یکی از معروف‌ترین رسوماتی که در شب یلدا انجام می شود، تهیه کردن میوه‌های مخصوص این شب است . دو میوه انار و هندوانه بیشترین شهرت را در بین میوه‌های یلدایی دارند ♦️دلیل تاکید زیاد این عید بر میوه انار، به خاطر این است که انار را میوه مقدسی می‌دانستند و سعی می‌کردند که در تمامی اعیاد از انارهای قرمز بر سر سفره‌ها قرار دهند. 🌺روزی حضرت زهرا عليها السلام بيمار و بستری شد. علی عليه السلام به بالين او آمد فرمود: زهراء جان! چه ميل داری تا برايت فراهم كنم گفت: من از شما چيزی نمی خواهم. حضرت علی عليه السلام اصرار كرد. فاطمه عليها السلام گفت: ای پسر عمو، پدرم به من سفارش كرده كه هرگز چيزی از شوهرت در خواست نكن، مبادا تهيه آن برايش مشكل باشد و در برابر در خواست تو شرمنده شود. 🍀علی عليه السلام فرمود: ای فاطمه عليه السلام، به حق من، هر جه ميل داری بگو تا برايت آماده كنم. ♦️فاطمه عليها السلام گفت: اگر اناری برايم فراهم كنی خوب است. حضرت علی عليه السلام برخاست و برای فراهم نمودن انار از منزل بيرون رفت. ♦️چند روز قبل شمهون يهودی چند انار از طائف آورده بود. حضرت به در خانه شمعون رفت. شمعون علت آمدن آن حضرت را پرسيد؟ ♦️علی عليه السلام ماجرا را گفت و افزود كه برای خريداری انار آمده ام. شمعون گفت: چيزی از انارها باقی نمانده است همه را فروخته ام. همسر شمعون پشت در بود و سخن آنها را میشنيد، به شوهرش گفت: من يك انار برای خودم برداشته بودم و در زير برگها پنهان كردم. ♦️آن حضرت چهار در هم به شمعون داد. او گفت: قيمتش، نيم درهم است. امام فرمود: همسرت اين انار را برای خود ذخيره كرده بود تا روزی از آن نفع بيشتری ببرد. نيم در هم مال خودت و سه درهم و نيم هم مال همسرت. ♦️آن حضرت در برگشت به طرف منزل، دید مردی غريب و بيمار و نابينايی در خرابه ای بدون سرپرست و غذا روی زمين خوابيده است، حضرت جلو رفت و سرش را به دامن گرفت. ♦️ امام(ع) لحظه‌‌ای فکر کرد و در دل خود گفت من یک انار دارم که برای فاطمه(س) می‌برم و اگر انار را به این سائل بدهم، فاطمه(س) را محروم می‌کنم و اگر انار را به فقیر ندهم، با آیه «وَ أَمَّا السَّائِلَ فَلا تَنْهَرْ» و مخالفت کردم؛ لذا انار را به فقیر داد ♦️ امام(ع) در حالی‌که از زهرا(س) شرمنده بود به در خانه رسید. زمانی‌که فاطمه(س) امام(ع) را دید، بلند شد و به سمت ایشان رفت و گفت شما را نگران می‌بینم. به خدا قسم وقتی شما انار را به آن پیرمرد دادید، اشتهای به انار از دل من بیرون رفت! ♦️امام(ع) از شنیدن این سخن خوشحال شد و در همین هنگام بود که سلمان با سبدی که 9 انار در آن بود به کنار درب منزل آمده و آن‌را به امام(ع) داد. ♦️امام(ع) پرسید: این انارها از کجا آمده است؟ سلمان گفت: هدیه خدا برای پیامبر(ص) بود که ایشان برای شما فرستاده است. در این لحظه امام(ع) فرمود: اگر این انارها از جانب خدا است، طبق آیه «مَنْ جاءَ بِالْحَسَنَةِ فَلَهُ عَشْرُ أَمْثالِها»؛ باید 10 عدد باشد. سلمان فارسی خندید و اناری را از کیسه درآورد و بر روی طبق گذاشت و گفت من قصد داشتم شما را مورد آزمایش قرار دهم!(1) آن میوه ای که فاطمه آن را طلب نمود چون باب میل اوست شد این میوه تاجدار آن بانویی که نام خودش شعر مطلق است در وصفش استعاره نیاید به هیچ کار 1. مرعشی تستری، قاضی نور الله، احقاق الحق و إزهاق الباطل، ج 18، ص 46-47 و رياحين الشريعه، ج 1 ص 142 🌸به کانال ملحق شوید: @DarsnamehM
میدونستید در هیچ شرایطی جایز نیست؟ یعنی هیچ شرایطی....
🔻صله رحم باعث طولانی شدن عمر و قطع رحم باعث کوتاه شدن عمر میشه اگه آیات و روایات درباره صله‌رحم رو میدیدیم، اهمیت این عمل متوجه میشدیم. یکی از بدترین کارها که اثر وضعیش رو هم هم تو آخرت میبینیم هم تو همین دنیا، قطع رحمه. تاجایی که امام صادق علیه السلام فرمود. هیچ چیز مثل صله رحم عمر را کم و زیاد نمیکنه، تاجایی که شخص سه سال به پایان عمرش باقی مونده، صله رحم می‌کنه و سی سال به عمرش اضافه می‌شه و 33سال بعد از دنیا می‌ره. و کسی هم 30 سال از عمرش باقی مونده و قطع رحم می‌کنه و عمرش کوتاه می‌شه و 3سال بعد از دنیا می‌ره. 😱 🔻حالا چه‌جوری عمر زیاد میشه؟ اول عنایت خود خدا به وصل‌کننده ارحام. این سنت الهی هستش که صله رحم باعث افرایش عمر و برکت در زندگی میشه دوم، علاوه بر عنایت خدا، محققان اومدن بررسی کردن دیدن دلیل فیزیولوژی هم داره. وقتی آدم مادر، پدر یا خویشاوندانش رو میبینه در بدنش هم تغییراتی بوجود میاره، مثلا پمپاژ خونش تغییر می‌کنه، فلان هورمونش مترشح میشه، فعل و انفعالاتی در بدنش بوجود میاد که تو سلامتیش خیلی موثره مثلا شادی. البته اینم باز عنایت خداس. 🔻برعکسشم هست. شما فقط بشین تو خونه‌ات. نه کسی بیاد خونه‌ات، نه خونه کسی برو. خودبه‌خود افسردگی میگیری میفتی معتاد میشی میمیری، عمرت کم میشه😆. اگه هم تاثیری روت نذاره و افسرده نشی، خدا عمرتو کم میکنه خلاصه این رسم و رسومات خوب ایرانی مثل یلدا، نوروز، سالی یکبار عمرهامونو طولانی میکنه. انقدر این رسم خوبه که وقتی یکی از ایرانی‌ها درباره عید نوروز جملاتی به پیامبر(ص) گفت، پیامبر فرمود، ای کاش همه روزها نوروز بود. 🔻البته یه اشکالی هم داره این مدل مناسبت‌ها، مثل عید نوروز، رو مادر، روز پدر، شب یلدا. چه اشکالی؟ اگه صله رحم محدود به این روزها بشه. و بعبارتی صله رحم مناسبتی بشه. این خوب نیست. صله رحم بخاطر اهمیتش باید در طول سال جریان داشته باشه. البته این اشکال از خود ماست. نه مناسبت‌ها. برای ما که روزبه‌روز داریم از هم دور میشیم این مناسبت‌ها غنیمته. تا از جدایی کامل اقوام از هم، جلوگیری کنه. ولی باید اصلاح کنیم، اصلاح اساسی. ادامه دارد ... قطع رحم تحت هیچ شرایطی جایز نیست. در قسمتهای بعدی بیشتر به این موضوع میپردازم (قسمت اول) | عضوشوید 👇 @hosein_darabi
11.06M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
کلیپ متفاوت شب یلدا السلام علیک یا اباصالح المهدی ♥️
11.76M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
📽 📜موضوع: صله رحم به معنای بخور بخور نیست! ✅حکایت جالب امام صادق (ع) و میسر در مورد صله ارحام! 🍉 🎚📻 سخنران:حجة الاسلام محمد رضا . 🌍
از مثال با آب و تاب تو یه ماجرای ساختگی رانندگی و مسیر مهم باماشین میشه پل زد به دوربرگردون های مختلف زندگی.... مسیری انتخاب کردیم یا بدون اینکه خیلی جدی حواسمون باشه داریم یه مسیری رو میریم ولی دوربرگردون ها باز ما رو به مسیر درست راهنمایی میکنن... و چشمک میزنن تا برگردیم به راه درست باید پرورش بیشترشو وقت بذارم بنویسم
سرکلاس‌استادازدانشجویان‌پرسید: این‌روزهاشهدای‌زیادی‌روپیدامیکنن‌و میارن‌ایران... به‌نظرنتون‌کارخوبیه؟ کیاموافقن؟ ۱نفر کیامخالف؟ همه‌به‌جز۱نفر دانشجویان‌مخالف‌بودن بعضی‌ها‌میگفتن:کارناپسندیه....نباید بیارن... بعضی‌هامیگفتن:ولمون‌نمیکنن ...گیر دادن‌به‌چهارتااستخوووون... ملت‌دیوونن بعضی‌هامیگفتن:آدم‌یاد‌بدبختیاش‌میفته تااینکه‌استاددرس‌روشروع‌کردولی خبری‌ازبرگه‌های‌امتحان‌جلسه‌ی‌قبل‌نبود... همه‌ی‌سراغ‌برگه‌هارومی‌گرفتند. ولی‌استادجواب‌نمیداد... یکی‌ازدانشجویان‌باعصبانیت‌گفت: استادبرگه‌هامون‌رو‌چیکارکردی شما‌مسئول‌برگه‌های‌مابودی استادروی‌تخته‌ی‌کلاس‌نوشت:من مسئول‌برگه‌های‌شما‌هستم... استادگفت:من‌برگه‌هاتون‌روگم‌کردم‌و نمیدونم‌کجاگذاشتم؟ همه‌ی‌دانشجویان‌شاکی‌شدن. استادگفت:چرابرگه‌هاتون‌رو‌میخواین؟ گفتند:چون‌واسشون‌زحمت کشیدیم،درس‌خوندیم،هزینه‌دادیم، زمان‌صرف‌کردیم... هرچی‌که‌دانشجویان‌میگفتنداستادروی تخته‌مینوشت... استادگفت:برگه‌های‌شماروتوی‌کلاس بغلی‌گم‌کردم‌هرکی‌میتونه‌بره‌پیداشون‌کنه یکی‌ازدانشجویان‌رفت‌وبعدازچند‌دقیقه‌با برگه‌ها‌برگشت ... استادبرگه‌هاروگرفت‌وتیکه‌تیکه‌کرد. صدای‌دانشجویان‌بلندشد. استادگفت:الان‌دیگه‌برگه‌هاتون‌رو نمیخواین!چون‌تیکه‌تیکه‌شدن! دانشجویان‌گفتن:استادبرگه‌هارو میچسبونیم. برگه‌هاروبه‌دانشجویان‌داد‌وگفت:شمااز یک‌برگه‌کاغذنتونستیدبگذریدوچقدر تلاش‌کردیدتاپیداشون‌کردید،پس‌چطور توقع‌داریدمادری‌که‌بچه‌اش‌رو‌با‌دستای خودش‌بزرگ‌کرد‌وفرستادجنگ؛الان منتظره‌همین‌چهارتااستخونش‌نباشه؟ بچه‌اش‌رومیخواد،حتی‌اگه‌خاکستر شده‌باشه. چند‌دقیقه‌همه‌جا‌سکوت‌حاکم‌شد! وهمه‌ازحرفی‌که‌زده‌بودن‌پشیمون‌شدن!! تنهاکسی‌که‌موافق‌بـود . . فرزند‌شھیدی‌بودڪه‌سالھامنتظربابـاش‌بودシ💔!' ‌‌‎‌‌‎‌‌‎‌‌‎‌‌‍‌‍‌‍‌‎‌‌‎‌‌‍‌‍‎‌‌‎‌‌‎‌‌‎‌‌‍‌‍‌‍‌‎
📣 فقط و فقط برای مربیان و .... 🔰محتواهای مفید،بروز وعالی: ⭕️ مناسبتی ⭕️ نماز ⭕️ اعتقادی ⭕️ حجاب ⭕️ کلاسداری ⭕️ قرآن ⭕️ فضای مجازی ✅ هر چیزی که لازم دارید اینجا هست .... کافیه بزنید روی لینک زیر👇👇 https://eitaa.com/joinchat/85983330C7210d6f841
پیرمرد ۹۳ ساله ایتالیایی وقتی برای مشکلات تنفسی یک روز در بیمارستان بستری شد وقتی مرخص کردن برای صورتحساب ۵۰۰یورو ازش خواستند او زد زیر گریه مسول اونجا ناراحت شد گفت برای نداشتن پول گریه نکن اینجا خیریه ای است میگیم کمک کنند. پیرمرد گفت : برای هزینه گریه نمی کنم کل بیمارستان هم می توانم بخرم اما گریه من بخاطر یک تحول درونی است که خیلی دیر شده ! گفتند چه تحولی : پیرمرد گفت یک عمر رایگان نفس کشیدم اما برای یک روز باید بخاطر دستگاه تنفسی ۵۰۰ یورو بدهم آنوقت خداوند بزرگ رایگان این خدمت به من کرد و هیچ وقت هزینه اش ندادم که کمترین آن شکر و عبادت به درگاهش بود وغفلت کردم وحالا در ۹۳ سالگی فهمیدم چه نعمت های خدا بهم داده و شکر گزار نبودم بخاطر این گریه ام گرفت چرا متوجه نشدم و چقدر بدهکارم 😔 شروع بااین داستان میتونه خیلی جذاب باشه برا یه جلسه یاداوری نعمات و شکرگزاری و نحوه شکرگزاری و اییین حجم زیاد غفلت از نعمتها...
دهان باز کردم، چشمم باز شد...! 🎙آیت‌الله حاج‌آقا مرتضی تهرانی رضوان‌الله‌تعالی‌علیه: مرحوم پدرم(آیت‌الله میرزا عبدالعلی تهرانی، به من گفت: من به امام‌زاده ابوالحسن می‌رفتم و از شب تا به صبح ذکر می‌گفتم و مناجات می‌کردم و گریه می‌کردم. مادرم هم خبر نداشت. ایشان گفت: من چهل روز ترک حیوانی کردم. نان و سیب‌زمینی می‌خوردم. نان و سرکه‌شیره می‌خوردم. نگذاشتم مادرم بفهمد. چون من را خیلی دوست داشت. 🔸ما در منزل خدمتکاری که به ما کمک کند نداشتیم و من خودم از مادرم پذیرایی می‌کردم. هنگام فوت پدر، خواهر ایشان سیزده ساله بوده است و او را هم در پانزده‌شانزده سالگی شوهر می‌دهند. بدین ترتیب ایشان و مادرشان با هم زندگی می‌کردند. 🔹ایشان فرمود: در آن چهل روز، شب‌ها هم تا به صبح ریاضت و دعا و تضرع و التماس و مناجات داشتم و از خدا فهم می‌خواستم. 🔸مرحوم پدرم ادامه داد، چهل روز من تمام شد. متوجه شدم که رنگ مادرم پریده است. به بازار رفتم و یک مقداری گوشت خریدم. گوشت را شُستم و سیخ کردم و روی ذغال، کباب کردم و آن کباب چنجه را جلوی مادرم گذاشتم. به مادر گفتم که من متوجه ضعف شما شدم. این کباب را بخورید تا ضعف شما برطرف شود. 🔸مادر نگاه کرد و گفت خودت هم بخور. حالا روز چهلم است و من تا غروب باید صبر کنم تا از ترک حیوانی، با آن همه کارهایی که در طی چهل شب تا صبح کرده‌ام نتیجه بگیرم. 🖐باطنم یک تکانی خورد که خدایا چه کنم؟ تمام زحماتم از بین می‌رود. ابتدا سعی کردم مادر را قانع کنم که من بعداً می‌خورم. پیش خودم گفتم که مثلاً من هم شب کباب درست می‌کنم و برای شام یا افطار می‌خورم. ماه رمضان هم نبود که روزهٔ واجب باشد. ❤️مادر قبول نکرد و لقمه‌ای از گوشت برداشت و گفت: تا تو این را نخوری من هم نمی‌خورم! 🌹یک لحظه خدا نهیبی به دل من زد که عبدالعلی، تو نورانیت و عبودیت و سعادت را از غیر‌خدا می‌خواهی یا از خدا؟ از اربعینیات می‌خواهی یا از خدای اربعینیات؟ اگر خدا نخواهد، صد تا اربعین هم که بگیری به تو نورانیت نمی‌دهند. اگر از خدا اطاعت کنی، او بدون اربعینیات به تو نورانیت می‌دهد. 🔹رسول خدا می‌فرماید: «اَلْجَنَّه تَحْتَ اَقْدامِ الْاُمَّهات». رسول خدا که بگوید، مثل این است که خدا گفته است. حالا نورانیت می‌خواهی؟ «اَلْجَنَّهُ تَحْتَ اَقْدامِ الْاُمَّهات». به مادر گفتم: چشم و دهانم را باز کردم. 👌ایشان گفت: همین که گوشت را در دهان گذاشتم، چشم دلم باز شد. همه چیز را می‌بینم؛ همه چیز را می‌گویم؛ نه فقط حرف‌های مردم را، بلکه روایات و آیات و فرمایشات معصومین صلوات‌الله‌علیهم‌اجمعین را بیان می‌کنم. ‼️این قدرت، نتیجه همان است که خدا با شکستن اربعین و خوردن گوشت در روز آخر به او داده است. چرا؟ چون اطاعت از مادر کرده است. «اَلْجَنَّهُ تَحْتَ اَقْدامِ الْاُمَّهات». 📚 برگرفته از کتاب سفر چهارم، صفحات ۱۹۹ تا ۲۰۳. 💐به ارواح مادران انبیا، اولیاء، شهدا و تمام مادران شیعیان و محبین امیرالمومنین خصوصا مادران بی وارث و بد وارث محب و شیعه امیرالمومنین صلوات الله علیه صلواتی هدیه بفرمائید. 🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸 @mortezatehrani_ir @salavatnameh