•| طَریقْ أَحْمَدْ |•
🌹هوالمحبـــــــوب 🌹رمان زیبا و واقعے #اینڪ_شوڪران 🌹قسمت #بیست_وهفت سه ماه نیومدنش رو بخشیدم چون
🌹هوالمحبـــــــوب
🌹رمان زیبا و واقعے #اینڪ_شوڪران
🌹قسمت #بیست_وهشت
خبر اومدنشون رو آقاي اسفندیاری بهم داد...
یک آن به دلم افتاد نکنه میخوان بیان منو برگردونن...😥
هول شدم...
حالم به هم خورد...
آقاي اسفندیاری زود دکتر آورد بالاي سرم...
دکتر گفته بود بار دارم...
به منوچهر خبر داده بود و منوچهر خودش رو رسوند...
سر راهش از دوکوهه یه دسته شقایق وحشی چیده بود آورده بود....!😍☺️
اون شب منوچهر موند، نمیذاشت از جا بلند شم...
لیوان آب رو هم میداد دستم.
نیم ساعت به نیم ساعت می رفت یه چیزی میخرید میومد. یه لباس لیمویی دخترونه هم خرید!😍
منوچهر سر هر دو تا بچه میدونست خدا بهمون چی میده..!
خیلی با اطمینان می گفت....
ظهر فردا دیگه نمی تونست بشینه.گفت:
_"میرم حرم"
خلوت می خواست که خودش رو خالی کنه.
مادرم با فهیمه و محسن و فریبرز اومدن.
وقتی میخواستن برگردن، منوچهر منو همراهشون فرستاد تهران....
قرار بود لشگر بره غرب...
نمیتونست دو ماه به ما سر بزنه، اما دیگه نمی تونستم بمونم...😣
بعد از اون دو ماه، برگشتم جنوب. رفتیم دزفول.
اما زیاد نموندیم....
حالم بد بود....
دکتر گفته بود باید برگردم تهران.
همه چیز رو جمع کردیم و اومدیم ...
هوس هندوانه🍉 کردم...
وانت جلویی بار هندوانه داشت. سرم را بردم دم گوش منوچهر که رانندگی میکرد و هوسم😋 را گفتم.
منوچهر سرعتش را زیاد کرد و کنار وانت رسید و از راننده خواست نگه دارد.
راننده نگه داشت، اما هندوانه نمیفروخت..
بار را براي جایی میبرد.
آن قدر منوچهر اصرار کرد تا یک هندوانه اش را خرید...☺️
گفتم:
_"اوه،تا خانه صبر کنم؟! همین حالا بخوریم."😋
ولی چاقو نداشتیم...!😅
منوچهر دوتا پیچ گوشتی را از صندوق عقب برداشت، با آب شست و هندوانه را قاچ کرد.
سرش را تکان داد و گفت:
_چه دختر ناز پرورده اي بشود... ! هنوز نیامده چه خواهش ها که ندارد!!☺️
ادامه دارد..
دسترسی به پارت اول🦋✨
👇
https://eitaa.com/Tarighahmad/8431
🌹شادے ارواح طیبہ شــہـــدا صلواٺ
✍نویسنده؛ مریم برادران
══════°✦ ❃ ✦°══════
♡ #ʝѳiɳ ↴ •| طَریقْ أَحْمَدْ |•
➣ @TarighAhmad
🌹هوالمحبـــــــوب
🌹رمان زیبا و واقعے #اینڪ_شوڪران
🌹قسمت #بیست_ونه
اما هدی دختری نیست که زیاد خواهش و تمنا داشته باشد.
به #صبوري و #توداري منوچهره.
هرچه قدر از نظر ظاهر شبیهشه اخلاقش هم به اون رفته...
هدي فروردین به دنیا اومد...
منوچهر روي پا بند نبود.
تو بیمارستان همه فکر میکردن ما ده پونزده ساله ازدواج کردیم و بچه دار نشدیم....😅😍
دوتا سینی بزرگ قنادي شیرینی🍞🍰 گرفت و همه ی بیمارستان رو شیرینی داد....
یه سبد گل💐 میخک قرمز🌹 آورد...
انقدر بزرگ بود که از در اتاق تو نمیومد...!
هدي تپل بود و سبزه..!
سفت میبوسیدش.
وقتی خونه بود،....
باعلی کشتی می گرفت،
با هدي آب بازی میکرد.
براشون اسباب بازی میخرید...
هدي یه کمد عروسک داشت..
میگفت
_دلم طاقت نمیاره شاید بعد، خودم سختی بکشم، ولی دلم خنک می شه که قشنگ بچه ها رو بوسیدم، بغل گرفتم، باهاشون بازي کردم.
دست روی بچه ها بلند نمی کرد.
به من می گفت:
_اگه یه تلنگر بزنی شاید خودت یادت بره ولی بچه ها توی ذهنشون میمونه برای همیشه...
باهاشون مثل آدم بزرگ حرف میزد.... وقتی میخواست غذاشونو بده، میپرسید میخوان بخورن؟
سر صبر پا به پاشون راه میرفت و غذا رو قاشق قاشق میذاشت دهنشون...
از وقتی هدی به دنیا اومد دیگه نرفتیم منطقه.
علی همون سال رفت مدرسه...
عملیات کربلای پنج،...
حاج عبادیان🕊 هم شهید شد.
منوچهر و حاجی خیلی به هم نزدیک بودن، مثل مرید و مراد.
وقتی میخواست قربون صدقه ی حاجی بره میگفت
_قربون بابات برم.!
منوچهر بعد از اون شکسته شد...
تا آخرین روزم که ميپرسیدی:
_سخت ترین روز دوران جنگ برات چه روزی بود؟
میگفت:
_روز شهادت حاج عبادیان...🕊🇮🇷
ادامه دارد..
دسترسی به پارت اول🦋✨
👇
https://eitaa.com/Tarighahmad/8431
🌹شادے ارواح طیبہ شــہـــدا صلواٺ
✍نویسنده؛ مریم برادران
══════°✦ ❃ ✦°══════
♡ #ʝѳiɳ ↴ •| طَریقْ أَحْمَدْ |•
➣ @TarighAhmad
#تلنگر
⭕️چه کسانی برای دفع کرونا به دستور حضرت آقا عمل کردند؟!!
🌸 رهبرفرمود: دعای هفتم صحیفهٔ سجادیّه را بخونید؛
ذکر یونسیّه صد مرتبه را هم فرمودند.
🔵این دستورات باید همگانی شود.
🤲🏻 شبها صد مرتبه ذکر یونسیّه در سجده، و بعد عرض: دعای هفتم صحیفهٔ سجادیّه.
✅ مگر سیدحسن نصرالله نگفت رمز پیروزی ما در جنگ ۳۳ روزه، عمل به دستور رهبری مبنی بر خواندن دعای جوشن صغیر بود!
🔘پس چرا برای رفع کرونا به دستورات حضرت آقا عمل نمیکنیم!؟
✅اڪنون هم رهبری ازما خواستن که در زدن ماسک کوتاهی نکنیـم
🌸 مگر علامه حسنزاده آملی نفرمودند:
گوشتان به دهان رهبر باشد، چرا که گوش ایشان به دهان امام زمان(عج) است!؟
تابع دستورات ولی امر مسلمین جهان باشیم💚
••●❥❤️❥●••
@TarighAhmad
•"💜🌼"•
🤔 میپرسند #حجاب براے چیست⁉️
👩🎤ما اینگونہ #راحت تریم❗️
😊 اما خواهرم #فلسفہ حجاب چیز دیگریست...
😌 حجاب کن به نیت #غیرتِ آن کس که در آینده #همسر تو خواهد شد❗️
❤️ حجاب کن به #نیتِ غیرتِ همسرت قُربةَ اِلےَ الله ...
🙏 بگذار فقط او👇🏻
#وارث دارایے ها و #زیبایے هایت باشد❗
══════°✦ ❃ ✦°══════
♡ #ʝѳiɳ ↴ •| طَریقْ أَحْمَدْ |•
➣ @TarighAhmad
چگونهــــ مروج حجـــاب باشــم؟! 🤔|•
نڪاتے ڪه یڪ بانوے محجبه باید
براے ترویج حجاب
رعایٺ ڪند 🧕🏻❣|•
•{توهم باچادرٺ سرباز زینبـے}•
#عڪسبازشود
#هفتهعفافوحجاب
══════°✦ ❃ ✦°══════
♡ #ʝѳiɳ ↴ •| طَریقْ أَحْمَدْ |•
➣ @TarighAhmad
اے دختران مسلمان ! مواظب حجاب خود باشید ڪه این مهم ترین چیز است. دراجتماع ما ڪسے به فڪر رعایت حجاب و اخلاق نیست ولے شما به فڪر باشید وزینبـے برخورد ڪنید. سه چهارم دختران حال حاضر حجابشان حجاب نیست و چیزهایے ڪه مے پوشند
واقعا حجاب نیست. [♥️🕊]•°
#وصیتشهیداحمدمشلب
#حجاب
#هفتهعفافوحجاب
══════°✦ ❃ ✦°══════
♡ #ʝѳiɳ ↴ •| طَریقْ أَحْمَدْ |•
➣ @TarighAhmad
زندگے نامه
اول اردیبهشت سال ۳۶ در محله شهید سعیدے حوالے میدان خراسان دیده به هستے گشود. او چهارمین فرزند خانواده به شمار مے رفت با این حال پدرش، مشهدے محمد حسین، به او علاقه خاصے داشت.
او نیز منزلت پدر خویش را به درستے شناخته بود. پدرے که با شغل بقالے توانسته بود فرزندش را به بهترین نحو تربیت نماید.
ابراهیم نوجوان بود که طعم تلخ یتیمے را چشید و از آن جا بود که همچون مردان بزرگ، زندگے را به پیش برد و در کنار تحصیل علم به کار مشغول شد.
دوران دبستان را به مدرسه طالقانی رفت و دبیرستان را نیز در مدارس ابوریحان و کریم خان زند و توانست به دریافت دیپلم ادبے نائل شود. از همان سال هاے پایانے دبیرستان مطالعات غیر درسے را شروع کرد.
#سلام_بر_ابراهیم
#شهید_ابرهیم_هادے
#کانال_کمیل
#شهید_گمنام
═════🇮🇷🇱🇧═════
@TarighAhmad
┅═══✼❤️✼═══┅┄
🔶 بروید و مادرتان را خشنود کنید!
یکی از طلّاب اصفهانی میگوید:
▫️ زمانی برای خودسازی و تزکیه نفس چند ماهی به مشهد مقدّس مسافرت نمودم. روزی خدمت آیت الله العظمی بهجت رسیدم. ایشان بدون اینکه سؤال کنم، فرمود:
⭕️ آقا خودسازی به این شکل فایدهای ندارد. بروید به اصفهان و مادرتان را خشنود کنید.
▫️ گفتم: نمی شود. و کمی با ایشان بحث کردم.
▫️ وقتی که از خدمتشان مرخص شدم در این فکر فرو رفتم که بنده در این مورد با ایشان اصلاً سخنی نگفته بودم، پس ایشان از کجا دانست؟ سپس برگشتم و معذرت خواهی کردم.
📚 فریادگر توحید، ص٢١٠
#آیت_الله_بهجت
💕🍃@TarighAhmad💕🍃
💙🍃🦋
🍃🍁
🦋
💯✍🏻چگونه براے خودم و فرد ديگرے ڪه مثلا غيبتش را ڪرده ام، استغفار بگويم؟
✨⇇پاسخ:
الف: استغفار براے خودتان را می توانید با جملات استغفر الله ربی و اتوب الیه، الهی العفو، داشته باشید.
ب: اگر حق الناسی مانند غیبت به گردن دارید و در صدد جبران آن هستید بايد از آن فرد حلاليت بطلبید،
✨⇇اگر حلاليت طلبيدن، موجب ايجاد اختلاف و ڪينه و نزاع مي شود، لازم نيست حلاليت طلبيد، بلڪه بايد توبه و استغفار ڪرد، و براے آن فرد نيز استغفار و طلب بخشش ڪرد،
✨⇇«سُئِلَ رَسُولُ اللَّهِ ص مَا كَفَّارَةُ الِاغْتِيَابِ قَالَ تَسْتَغْفِرُ لِمَنِ اغْتَبْتَهُ كَمَا ذَكَرْتَهُ (1)
از پيامبر سوال شد ڪه ڪفاره و راه جبران غيبت ڪردن چيست؟ فرمودند: اين است ڪه هر وقت ياد آن فردے ڪه غيبتش را ڪردے، افتادے، برايش استغفار ڪني. »
✨⇇و با انجام ڪارهاي خير مانند صلوات فرستادن، قرآن خواندن، و هديه ثواب آن ڪارها به آن فرد ڪم ڪم اثرات بد آن را از بين برد.پس هر جا حلاليت طلبيدن باعث مفسده بيشتر مي شود ، لازم نيست حلاليت بطلبيد، توبه و استغفار ڪافي است.
پی نوشت:
[1]. شيخ صدوق، من لا يحضره الفقيه، انتشارات جامعه مدرسين قم، 1413 ه.ق، ج 3، ص 377.
#اخلاقے
#غیبت
┌───✾❤✾───┐
@TarighAhmad
└───✾❤✾───┘
🌸🍃
•|أريد عالماً يشبه وجهڪ هادۓ
ولڪِنهُ شديدُ الجمالـ|•
#دلـــم یه دنیایے میخــواد
شبیه صــورتت
آروم ولے شــدیداً زیبــا:)
#رفیق_شهیدم 🕊
#عکس_نوشته 🍃
#شهید_احمد_مشلب ♥️
┌───✾❤✾───┐
@TarighAhmad
└───✾❤✾───┘
+حاجحسینیڪتــا🌙
" هر چـه قـدر بـه بالاۍ قلهۍ ظهـور نزدیڪ مۍ شیــم،
هـوا کـم میشـه!
دیگـه به شُـشِ هـرڪسـی نمـۍ سـازه "
بـۍ هـوا مۍخـرن رفقـا، بـۍ هـوا مۍبـرن
#بـۍهــوامیـاد :)🍁|
خیلـۍ حواستـون رو جمـع ڪنیـد؛ میـزان،میـزانِ #هـواۍنفسـه..”🧡|••
══════°✦ ❃ ✦°══════
♡ #ʝѳiɳ ↴ •| طَریقْ أَحْمَدْ |•
➣ @TarighAhmad
🕊 ڪلام شهیدان......🕊
❣ #شهیدمحسنحججی 🕊
یڪ طوری زندگی ڪن ڪه خداعاشقت بشه تاخوب بخرد تورو.
❣ #شهیدمرتضیعطایی 🕊
یاامام رضا: تو ڪه آخر گره رو وامیڪنی پس چرا امروزو فردا میڪنی.
❣ #شهیدحسینمعزغلامی 🕊
تا میتوانید برای ظهور دعا ڪنید ڪه بهترین دعا هاست.
❣ #شهیدمحمودرضابیضایی 🕊
شیعه به دنیا آمدیم ڪه مؤثر در تحقق ظهور باشیم.
❣ #شهیدجوادمحمدی 🕊
در اون دنیا جلوی بی حجاب ها و آنهایی ڪه تبلیغ بی حجابی میڪنند را میگیرم.
❣ #شهیدمحمدهادیذوالفقاری 🕊
آمدم به عراق برای جنگ تا انتقام سیلی حضرت زهرا (س) را بگیرم.
❣ #شهیدرضاسنجرانی 🕊
نمازهایتان را اول وقت بخوانید ڪه بهترین عمل است.
❣ #شهیدحسینمحرابی 🕊
هر جوان پسر یا دختری ڪه نمازش را اول وقت بخواند شفاعتش میڪنم.
❣ #شهیدحسنقاسمیدانا 🕊
از راه و اهداف انقلاب و سخنان امام خامنه ای دور نشوید.
#رفقاهمشوندارنباحرفاشونراهونشونمیدن
#جانمونیرفیق
══════°✦ ❃ ✦°══════
♡ #ʝѳiɳ ↴ •| طَریقْ أَحْمَدْ |•
➣ @TarighAhmad
•| طَریقْ أَحْمَدْ |•
#چهارمیندلیلاثباتخداوند انســـ🧔🏻ـــان در تمام طول تاریـــ📆ــخ نتوانسته #حس_پرستش را از خود جدا ک
#پنجمیندلیلاثباتخداوند
در حقانیت مســ🛣ــــیر الهے دین مبین اسلام است....
دینے که فقط مستحباتش تمامے دانشـــ👨🏻🎓ـــمندان و پزشـــ👨🏻⚕ـــکان دنیا 🌎 را به زانو درآورده.
تا اعتراف کنند این دین مجموعه عظیمے از کامل ترین دستورات است و کتـــ📚ـــاب بوعلے سینا بشود پر تیتراژ ترین کتابے که در اروپا چاپ مے شود حتے انجیل بعد از کتـــ📖ـــاب او دومین ✌️ کتاب پر تیتراژ اروپاست.
به عنوان مثال در اسلام
#نمک_خوردن_قبل_غذا_مستحب_است
و پزشــــ👨🏻⚕ــــکان فهمیده اند تنها ماده اے که زمانے معده خالے است اسید معده را برای هضم صحیح غذا 🍱 آماده مے کند و از مشکلات شدید گوارشے،زخم معده و سرطان معده جلوگیرے مے کند نمـــ🌯ــک است!
#مهم 👆
گفته شده
#ناخن_گرفتن_در_شب_مکروه_است
و امروزه علـــ👩🏫ــم مے گوید دلیل این حکم اسلام این است که شـــ🌚ـــب تمام کلسیم بدن در نوک ✋ ناخن ها جمع مے شود و ناخن گرفتن در شب مساوے با خروج تمامے کلسیم ذخیره بدن است!!❌❌
ای انـــ🧔🏻ـــسان اگر میــــ💪ــــتوانے با عظمت این دین و خداے آن مقابله کن وگرنه ســــــرت را پایــ😞ــین بینداز
و فــ🤔ـــکر کن❗️
#هیات_مصباح
#حسینیه_مجازی_هیات
#عقاید
•| طَریقْ أَحْمَدْ |•
🌹هوالمحبـــــــوب 🌹رمان زیبا و واقعے #اینڪ_شوڪران 🌹قسمت #بیست_ونه اما هدی دختری نیست که زیاد خو
🌹هوالمحبـــــــوب
🌹رمان زیبا و واقعے #اینڪ_شوڪران
🌹قسمت #سی
تا آخرین روزم که ميپرسیدی:
_سخت ترین روز دوران جنگ برات چه روزی بود؟
میگفت:
_روز شهادت حاج عبادیان...
راه می رفت و اشک میریخت و آه میکشید..
دلش نمی خواست بره منطقه و جای خالی حاجی رو ببینه...😔
منوچهر توي عملیات کربلاي پنج بدجور شیمیایی شد...
تنش تاول میزد...
و از چشم هاش آب میومد،..
اما چون با گریه هایی که میکرد همراه شده بود نمیفهمیدم...😢
شهادت های پشت سر هم...
و چشم انتظاری...
این که کی نوبت ما میرسه...
و موشک بارون تهران...
افسرده ام کرده بود...
مینشستم یه گوشه،...
نه اشتها داشتم، نه دست و دلم به کار میرفت...
منوچهر نبود....😞
تلفنی بهش گفتم میترسم..
گفت:
_اینم یه مبارزست. فکر کردی من نمیترسم؟
منوچهر و ترس؟ توی ذهنم یه قهرمان بود.😊
گفت:
_آدم هر چه قدر طالب شهادت باشه؛ زندگی رو هم دوست داره. همین باعث ترس میشه. فقط چیزی که هست؛ ما #دلمون رو میسپاریم به #خدا...
حرف هاش انقدر آرامشم داد...
که بعد از مدت ها جرات کردم از پیش پدر و مادرم برم...
خونه ی خودمون...
دو سه روز بعد دوباره زنگ زد..
گفت:
_فرشته، با بچه ها برید جاهایی که موشک زدن رو ببینید .
چرا باید این کار رو میکردم؟!🤔
گفت:
_برای اینکه ببینید چقدر آدم خود خواهه...
دلم نمیخواست باهاش حرف بزنم...
نه اینکه ناراحت شده باشم،...
خجالت میکشیدم از خودم...
با علی و هدی رفتیم جایی رو که تازه موشک زده بودن.
یه عده نشسته بودن روي خاكا...
یه بچه مادرش رو صدا می زد که زیر آوار مونده بود،...
اما کمی اونطرفتر،...
مردم سبزه می خریدن...
و تنگ ماهی دستشون بود...
انگار هیچ غمی نبود...
من دیدم که دوست ندارم جزو هیچ کدوم از این آدما باشم....
نه غرق در شادي خودم...
و نه حتی غم خودم... هر دو خود خواهیه.
👈منوچهر میخواست اینو به من
بگه...👌
همیشه #سربزنگاه #تلنگرهایی می زد که من رو به خودم می آورد..
ادامه دارد..
دسترسی به پارت اول🦋✨
👇
https://eitaa.com/Tarighahmad/8431
🌹شادے ارواح طیبہ شــہـــدا صلواٺ
✍نویسنده؛ مریم برادران
══════°✦ ❃ ✦°══════
♡ #ʝѳiɳ ↴ •| طَریقْ أَحْمَدْ |•
➣ @TarighAhmad
🌹هوالمحبـــــــوب
🌹رمان زیبا و واقعے #اینڪ_شوڪران
🌹قسمت #سی_ویک
منوچهر سال شصت و هفت مسئول پادگان بلال کرج شد...
زیاد میومد تهران و می موند...
وقتی تهران بود صبحا می رفت پادگان و شب میومد...
نگاهش کردم...
آستین هاش را زده بود بالا و می خواست وضو بگیرد...
این روز ها بیشتر عادت کرده بودم به بودنش...
وقتی میخواست برود منطقه، ..
دلم پر از غم میشد...😞
انگار تحملم #کم شده باشد....
منوچهر سجاده اش را پهن کرد...
دلم میخواست در نمازها به او اقتدا کنم، ولی منوچهر راضی نبود...
یک بار که فهمیده بود یواشکی پشتش ایستاده ام و به او اقتدا کردم، ناراحت شد.
از آن به بعد گوشه ی اتاق می ایستاد، طوری که کسی نتواند پشتش بایستد!
چشم هایش را بسته بود...
و اذان می گفت...
به (حی علی خیر العمل) که رسید،...
از گردنش آویزان شدم و بوسیدمش!!
منوچهر (لا اله الا االله)گفت و مکث کرد...!
گردنش را کج کرد و به من نگاه کرد:
_عزیز من این چه کاری است تو میکنی؟
میگوید بشتابید به سوي بهترین عمل، آن وقت تو می آیی و شیطان می شوی؟
چند تار موی منوچهر را که روی پیشانی
خیسش چسبیده بود، کنار زدم
و گفتم:
_به نظر خودم که بهترین کار را می کنم...!!😌
شاید شش ماه اول ازدواجمون که منوچهر رفت جبهه...
برام راحت تر گذشت،...
ولی از سال شصت و شیش دیگه طاقت نداشتم...
هر روز که می گذشت وابسته تر می شدم....
دلم میخواست هر روز جمعه باشه و بمون خونه... 😥
جنگ که تموم شد،...
گاهی برای پاکسازی و مرزداری میرفت منطقه...
هربار که میومد لاغرتر و ضعیف تر شده بود.
غذا نمیتونست بخوره...😔
میگفت:
_"دل و رودم رو میسوزونه."
همه ی غذاها به نظرش تند بود. هنوز نمیدونستیم شیمیایی چیه و چه عوارضی داره...😔
دکترا هم تشخیص نمیداد.
هر دفعه می بردیمش بیمارستان، 🚑 یه سرم میزدن و دو روز استراحت میدادن و میومدیم خونه...
ادامه دارد..
دسترسی به پارت اول🦋✨
👇
https://eitaa.com/Tarighahmad/8431
🌹شادے ارواح طیبہ شــہـــدا صلواٺ
✍نویسنده؛ مریم برادران
══════°✦ ❃ ✦°══════
♡ #ʝѳiɳ ↴ •| طَریقْ أَحْمَدْ |•
➣ @TarighAhmad
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
[💔]
بهروےسنگقبرمنبےگناهبنویسید
اسیرسلسلهـ راتازیانهـ لازمنیسٺ
#رقیہخاتون
#ریحانةالحسین
#شبجمعه
════°✦ ❃ ✦°════
♡ #ʝѳiɳ ↴ •| طَریقْ أَحْمَدْ |•
➣ @TarighAhmad
YEKNET.IR - shoor 3 - 5 safar 1398 - hamid alimi.mp3
3.47M
[💔]
•یڪےبودیڪےنبـود•
•محرمےتوحرمنبود•
•دادمےڪشیدنسرمن•
•سایہاےروسرمنبود•
#سهسالهاربابمــ
#باحالمناسبگوشکنید
#حمیدعلیمی
══════°✦ ❃ ✦°══════
♡ #ʝѳiɳ ↴ •| طَریقْ أَحْمَدْ |•
➣ @TarighAhmad
[💔]
کُنجخرابہرفتہاےو بازشامیان
پایتاگرچہڪردهورم،سنگمےزنند
دیگرعروسڪگِلیترابغلنکن
اینهابہدلخوشےتوهمسنگمےزنند
#بنتالحسین
#رقیهجانم
══════°✦ ❃ ✦°══════
♡ #ʝѳiɳ ↴ •| طَریقْ أَحْمَدْ |•
➣ @TarighAhmad