1⃣زنده شدن نقش شیرانِ روی پرده با اشاره #امام_رضا_علیه_السلام!👇
✅شیخ صدوق نقل می کند :
حمید بن مهران از کسانی بود که نزد مأمون از امام رضا(ع) بدگویی میکرد و امام(ع) را ساحر و فرزند ساحر می خواند و به او جسارت فراوان مینمود.
او روزی از مأمون خواست جلسه ای ترتیب دهد تا با امام(ع) به مجادله بپردازد و قدر و شأن او را پایین آورد و مأمون نیز قبول کرد.
مامون مجلسی بزرگ تشکیل داد و کارگزاران و قضات و بزرگان شهر را جمع نمود و از امام رضا(ع) خواست که در آن مجلس حاضر شود. مجلس تشکیل شد و امام(ع) تشریف آورد.
حمید بن مهران رو به امام(ع) کرد و در کمال بی ادبی و جسارت سخن ها گفت و جوابهای قاطعی از امام رضا(ع) شنید.
تا اینکه به امام رضا(ع) گفت :
📋《فَإِنْ كُنْتَ صَادِقاً فِيمَا تَوَهَّمُ فَأَحْيِ هَذَيْنِ[أَسَدَيْنِ مُصَوَّرَيْنِ] وَ سَلِّطْهُمَا عَلَيَّ فَإِنَّ ذَلِكَ يَكُونُ حِينَئِذٍ آيَةً مُعْجِزَةً》
♦️پس اگر تو راست می گویی، این دو شیری که روی پرده به تصویر کشیده شده اند را زنده کن و آنها را بر من مسلط کن تا مرا بِدَرَند، که اگر این چنین کنی، این خود نشانه معجزه ی توست.
📋《فَغَضِبَ عَلِيُّ بْنُ مُوسَى(ع)وَ صَاحَ بِالصُّورَتَيْنِ دُونَكُمَا الْفَاجِرَ!》
♦️پس در این هنگام؛ امام رضا(ع) به غضب آمد و با صدای بلند بر آن دو شیر فریاد زد و فرمود : این فاجر و تبهکار را بدَرید!
📋《فَافْتَرِسَاهُ وَ لَا تُبْقِيَا لَهُ عَيْناً وَ لَا أَثَراً فَوَثَبَتِ الصُّورَتَانِ وَ قَدْ عَادَتَا أَسَدَيْنِ فَتَنَاوَلَا الْحَاجِبَ وَ رَضَّاهُ وَ هَشَمَاهُ وَ أَكَلَاهُ وَ لَحَسَا دَمَهُ وَ الْقَوْمُ يَنْظُرُونَ مُتَحَيِّرِينَ مِمَّا يُبْصِرُونَ》
♦️ناگهان نقشهای آن دو شیر بر روی پرده، جان گرفتند و بیرون جهیدند و آن ملعون را گرفتند و بلافاصله دریدند و خوردند و کوچکترین اثری از او باقی نگذاشتند و استخوانهای او را خُرد کرده و جویدند و خوردند و خون او را لیسیدند، در حالی که مردم تماشا می کردند و همه در تحیر و حیرت فرو رفته بودند.
شیران رفتند و دوباره نقش روی پرده شدند.(۱)
📚منبع :
۱)عیون اخبار الرضا(ع) شیخ صدوق، ج۲، ص۱۷۲
@TarikhEslam
تاملی در تاریخ اسلام
1⃣زنده شدن نقش شیرانِ روی پرده با اشاره #امام_رضا_علیه_السلام!👇 ✅شیخ صدوق نقل می کند : حمید بن مهرا
2⃣ #امام_رضا_علیه_السلام و مرد حمامی!👇
✅نقل است که؛
روزی امام رضا(علیه السلام) در شهر نیشابور وارد حمام شدند.
کسانی که در حمام حاضر بودند، متوجه ایشان نبودند و حضرت(ع) را نمی شناختند.
یکی از حاضران خطاب به امام رضا(ع) گفت :
📋《دَلِّكْنِي يَا رَجُلُ!》
♦️ای مرد! مرا دلّاکی کن![به تن من کیسه بکش!]
حضرت(ع) درخواست او را پذیرفتند و مشغول دلاکی وی شدند.
برخی که امام(ع) را می شناختند آن مرد را آگاه کردند و آن مرد امام(ع) را شناخت.
📋《فَجَعَلَ اَلرَّجُلُ يَسْتَعْذِرُ مِنْهُ وَ هُوَ يُطَيِّبُ قَلْبَهُ وَ يُدَلِّكُهُ》
♦️سپس شروع کرد به عذرخواهی کردن از امام رضا(ع) و امام(ع) در مقابل، به او آرامش دادند و به دلاکی او ادامه دادند.(۱)
📚منبع :
۱)مناقب ابن شهر آشوب، ج۳، ص۴۷۱
@TarikhEslam
تاملی در تاریخ اسلام
2⃣ #امام_رضا_علیه_السلام و مرد حمامی!👇 ✅نقل است که؛ روزی امام رضا(علیه السلام) در شهر نیشابور وارد
3⃣ #امام_رضا_علیه_السلام و شیعیان ظاهری!👇
✅نقل شده است که؛
زمانی که امام رضا(علیه السلام) به ولایت عهدی منصوب شد، روزی دربان خانه امام رضا(علیه السلام) خدمت حضرت(ع) عرض کرد :
📋《إِنَّ قَوْماً بِالْبَابِ يَسْتَأْذِنُونَ عَلَيْكَ وَ يَقُولُونَ : نَحْنُ مِنْ شِيعَةِ عَلِيٍّ(علیه السلام)》
♦️همانا عدّه ای آمده اند و می گویند : ما شیعه علی(علیه السلام) هستیم و می خواهیم خدمت امام رضا(علیه السلام) برسیم!
حضرت(ع) فرمود :
📋《أَنَا مَشْغُولٌ فَاصْرِفْهُمْ》
♦️من کار دارم آن ها را رد کن!
آن افراد طبق دستور امام رضا(ع) اجازه ورود پیدا نکردند و رفتند.
اما آنان فردای آن روز مجدد آمدند و همان حرف را تکرار کردند و حضرت(ع) دوباره فرمود :
📋《اَصْرِفْهُمْ》
♦️آن ها را برگردان و آنان نیز رفتند.
به این ترتیب برای مدت دو ماه هر روز آن ها می آمدند و درخواستشان را عرضه می داشتند، ولی حضرت(ع) اجازه ورود به آنان نمی داد تا اینکه آنان نا امید شدند و به دربان منزل امام رضا(ع) گفتند :
📋《قُلْ لِمَوْلاَنَا : إِنَّا شِيعَةُ أَبِيكَ عَلِيِّ بْنِ أَبِي طَالِبٍ(عَلَيْهِالسَّلاَمُ) وَ قَدْ شَمِتَ بِنَا أَعْدَاؤُنَا فِي حِجَابِكَ لَنَا، وَ نَحْنُ نَنْصَرِفُ هَذِهِ اَلْكَرَّةَ، وَ نَهْرُبُ مِنْ بَلَدِنَا خَجِلاً وَ أَنَفَةً مِمَّا لَحِقَنَا، وَ عَجْزاً عَنِ اِحْتِمَالِ مَضَضِ مَا يَلْحَقُنَا بِشَمَاتَةِ أَعْدَائِنَا》
♦️به امام رضا(ع) بگو : ما شیعیان پدرت علی بن ابی طالب(علیه السلام) هستیم!
ما به مدت دو ماه هر روز می آییم و شما اجازه ورود به ما نمی دهید!
این مایه شماتت دشمنان شده است.
ما از این جا می رویم؛ ولی از شهرمان نیز فرار می کنیم.
چرا که وقتی این داستان در آن جا نقل شود، مردم می گویند : حتماً آن ها گناه بزرگی مرتکب شده اند که امامشان آنان را راه نداده است.
برو و به حضرت(ع) بگو : ما تلخی شنیدن این شماتت اعداء را دیگر نمی توانیم تحمل کنیم.
وقتی کار به این جا رسید، حضرت(ع) فرمود : بگو داخل شوند!
📋《فَدَخَلُوا عَلَيْهِ، فَسَلَّمُوا عَلَيْهِ، فَلَمْ يَرُدَّ عَلَيْهِمْ، وَ لَمْ يَأْذَنْ لَهُمْ بِالْجُلُوسِ، فَبَقُوا قِيَاماً》
♦️پس آنان داخل شدند و هنگام ورود سلام و احترام کردند؛ اما حضرت(ع) اعتنایی به آنان نکرد، حتی اجازه نشستن هم به آن ها نداد و همین طور ایستادند.
آنان گفتند :
📋《يَا اِبْنَ رَسُولِ اَللَّهِ(ص)! مَا هَذَا اَلْجَفَاءُ اَلْعَظِيمُ وَ اَلاِسْتِخْفَافُ بَعْدَ هَذَا اَلْحِجَابِ اَلصَّعْبِ؟!!》
♦️ای پسر رسول خدا(ص)! راز این که پس از دو ماه انتظار دیدار، ما را این گونه مورد خفت و خواری قرار می دهید چیست؟!!
امام رضا(ع) به آنان فرمود :
📋《لِدَعْوَاكُمْ أَنَّكُمْ شِيعَةُ أَمِيرِ اَلْمُؤْمِنِينَ؟!!
وَيْحَكُمْ إِنَّ شِيعَتَهُ اَلْحَسَنُ(ع) وَ اَلْحُسَيْنُ(ع) وَ سَلْمَانُ وَ أَبُو ذَرٍّ وَ اَلْمِقْدَادُ وَ عَمَّارٌ وَ مُحَمَّدُ بْنُ أَبِي بَكْرٍ اَلَّذِينَ لَمْ يُخَالِفُوا شَيْئاً مِنْ أَوَامِرِهِ》
♦️شما ادعا می کنید که شیعه علی(ع) هستید؟
وای بر شما! همانا شیعۀ علی(ع) افرادی مانند حسن(ع) و حسین(ع)، ابوذر، سلمان فارسی، مقداد، عمار و محمد بن ابی بکر هستند، آنان که هیچ گاه، مخالفت با اوامر آن حضرت(ع) نهی نمودند و هیچ گاه کاری که مورد قهر آن حضرت(ع) بود انجام نمیدادند.(۱)
📚منبع :
۱)الاحتجاج طبرسی، ج۲، ص۴۴۰
@TarikhEslam
تاملی در تاریخ اسلام
3⃣ #امام_رضا_علیه_السلام و شیعیان ظاهری!👇 ✅نقل شده است که؛ زمانی که امام رضا(علیه السلام) به ولایت
4⃣غذا خوردن #امام_رضا_علیه_السلام با خدمتگزاران خود!👇
✅راوی می گوید :
📋《كُنْتُ مَعَ اَلرِّضَا(عَلَيْهِاَلسَّلاَمُ) فِي سَفَرِهِ إِلَى خُرَاسَانَ فَدَعَا يَوْماً بِمَائِدَةٍ لَهُ فَجَمَعَ عَلَيْهَا مَوَالِيَهُ مِنَ اَلسُّودَانِ وَ غَيْرِهِمْ》
♦️در سفر به خراسان همراه امام رضا(علیه السلام) بودم.
حضرت(ع) برای خوردن غذا توقف کردند و با تمام غلامان از سیاهان سودانی گرفته تا دیگران بر سر یک سفره نشستند.
من از این رفتار امام(ع) تعجب کردم و عرض کردم :
📋《جُعِلْتُ فِدَاكَ! لَوْ عَزَلْتَ لِهَؤُلاَءِ مَائِدَةً》
♦️فدایتان گردم! کاش سفره ی خود را از سفره خدمتکاران جدا می کردید!
حضرت(ع) که از این سخن خوششان نیامده بود، به من فرمودند :
📋《مَهْ! إِنَّ اَلرَّبَّ تَبَارَكَ وَ تَعَالَى وَاحِدٌ وَ اَلْأُمَّ وَاحِدَةٌ وَ اَلْأَبَ وَاحِدٌ وَ اَلْجَزَاءَ بِالْأَعْمَالِ》
♦️این حرف را نزن! خدای ما یکی، و پدر و مادرمان یکی است و تنها ملاک برتری تقواست!(۱)
📚منبع :
۱)الکافی شیخ کلینی، ج۸، ص۲۳۰
@TarikhEslam
تاملی در تاریخ اسلام
4⃣غذا خوردن #امام_رضا_علیه_السلام با خدمتگزاران خود!👇 ✅راوی می گوید : 📋《كُنْتُ مَعَ اَلرِّضَا(عَلَي
5⃣شستن دست و ظاهر شدن طلا توسط #امام_رضا_علیه_السلام!👇
✅راوی می گوید :
📋《أَنَّهُ حَمَلَ إِلَى أَبِي اَلْحَسَنِ اَلرِّضَا(ع) مَالاً لَهُ خَطَرٌ فَلَمْ أَرَهُ سُرَّ بِهِ》
♦️خدمت امام رضا(ع) رسیدم و پول بسياری نزد امام رضا(ع) آوردم، ولی حضرت(ع) از آن شادمان و خوشحال نگشت و من اندوهگين شدم و با خود گفتم : چنين پولی برايش می آورند و او خوشحال نمی شود!
امام رضا(ع) در این هنگام فرمود :
📋《يَا غُلاَمُ! اَلطَّسْتَ وَ اَلْمَاءَ!》
♦️ای غلام! آفتابه لگن را بياور!
سپس حضرت(ع) رو تختی نشست و دست مبارک را گرفت و به غلام فرمود : آب بريز!
راوی می گويد :
📋《فَجَعَلَ يَسِيلُ مِنْ بَيْنِ أَصَابِعِهِ فِي اَلطَّسْتِ ذَهَبٌ》
♦️سپس دیدم که همين طور طلا از ميان انگشتان مبارک حضرت(ع) در میان طشت ريخته می شد!
سپس حضرت(ع) رو به من کردند و خطاب به من فرمودند :
📋《مَنْ كَانَ هَكَذَا لاَ يُبَالِي بِالَّذِي حَمَلْتَهُ إِلَيْهِ!》
♦️كسی كه چنين است به مالی كه تو برايش آورده ای، اعتنايی ندارد!(۱)
📚منبع :
۱)الکافی شیخ کلینی، ج۱، ص۴۹۱
@TarikhEslam
10.47M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
📽▶️⏹⏸📽▶️⏹⏸📽
#سکانس_برتر
🎞سکانسی از سخنان و وصایای #امام_رضا_علیه_السلام با یاران و اصحاب و جمعی از شیعیان خود در سریال «ولایت عشق» ساخته جناب فخیم زاده:👆
@TarikhEslam