تاملی در تاریخ اسلام
✅در طول تاریخ، زبان سه نفر را به خاطر ارادت به اهل بیت(علیهم السلام) قطع نمودند!👇 1⃣رُشید هجری 2⃣میث
1⃣ #رشید_هجری_رحمه_الله
✅شیخ مفید می نویسد :
زیاد بن ابیه بعد از دستگیری رشید هجری، دستور داد :
📋《اِقطَعُوا يَدَيهِ وَ رِجلَيهِ وَ اَصلَبُوهُ》
♦️دست و پاهای او را قطع کنید و او را به صلیب بکشید.
رشید گفت :
📋《هَيهَاتَ! قَد بَقِيَ لِي عِندَكُم شَئُ أَخبَرَنِي بِهِ أَمِيرُالمُؤمِنِينَ(ع)!
♦️هیهات! در مورد حکم من از سوی شما، موردی باقی ماند که قبلا امیرالمومنین(ع) به آن خبر داده بود.
در این هنگام، ابن زیاد گفت :
📋《اِقطَعُوا لِسَانَهُ!》
♦️زبانش را ببرید!
رشید گفت :
📋《اَلآنَ وَاللهِ جَاءَ تَصدِيقُ خَبرِ أَمِيرِالمُؤمِنِينَ(ع)》
♦️به خدا سوگند که هم اکنون خبر امیرالمومنین(ع) تصدیق شد.(۱)
📚منبع:
۱)الارشاد شیخ مفید، ج۱، ص۳۲۶
@TarikhEslam
تاملی در تاریخ اسلام
1⃣ #رشید_هجری_رحمه_الله ✅شیخ مفید می نویسد : زیاد بن ابیه بعد از دستگیری رشید هجری، دستور داد : 📋《ا
2⃣ #میثم_بن_یحیی_تمار_رحمه_الله
✅شیخ مفید می نویسد :
بعد از اینکه عبیدالله بن زیاد، میثم تمار را دستگیر کرد؛
📋《اَمَرَ بِمِيثَمَ أَن يَصلُبَ.. فَلَمَّا رُفِعَ عَلَی الْخَشَبَهِ اجْتَمَعَ النَّاسُ حَوْلَهُ عَلَی بَابِ عَمْرِو بْنِ حُرَیْثِِ!..فَجَعَلَ ميثَم يُحَدِّثُ بِفَضائِلِ بَني هاشِم!》
♦️عبیدالله ابن زیاد دستور داد که میثم را به صلیب بکشند.
هنگامی که میثم بر روی چوب ها رفت، مردم در اطراف میثم، کنار در خانه ابن حریث تجمع کردند و میثم شروع کرد به گفتن فضائل بنی هاشم!
به عبیدالله خبر رسید که؛
📋《قَد فَضَحَكُم هذَا العَبدُ!》
♦️این مرد در حال مفتضح کردن شماست.
ابن زیاد دستور داد :
📋《أَلجِمُوهُ!》
♦️بر او لجام بزنید!
📋《فَكانَ أوَّلَ خَلقِ اللّه اُلجِمَ فِي الإِِسلَامِ.. فَلَمّا كانَ يَومُ الثّالِثِ مِن صُلبِهِ طُعِنَ ميثَمُ بِالحَربَةِ، فَكَبَّرَ ثُمَّ انبَعَثَ في آخِرِ النَّهارِ فَمُهُ وأنفُهُ دَمَاً》
♦️میثم اولین کسی بود که در اسلام لجام بر دهان او زدند و هنگامی که سه روز به این حالت گذشت، با نيزه ای، بر او ضربتي فرود آوردند، که در این هنگام میثم تکبیر گفت، سپس در آخر روز، پس از خونريزي شديد از دهان و بينی اش، به شهادت رسيد.(۱)
شیخ طوسی می نویسد :
📋《فَقُطِعَ لِسَانُهُ وَ تَشَحَطَّ سَاعَةً فِی دَمِهِ ثُمَّ مَاتَ》
♦️زبان میثم قطع شد و میثم مدتی را در خون خود غلطید و سپس به شهادت رسید.(۲)
📚منابع:
۱)الارشاد شیخ مفید، ج۱، ص۳۲۲
۲)إختيار معرفة الرجال شیخ طوسی، ص۸۷
@TarikhEslam
تاملی در تاریخ اسلام
2⃣ #میثم_بن_یحیی_تمار_رحمه_الله ✅شیخ مفید می نویسد : بعد از اینکه عبیدالله بن زیاد، میثم تمار را دس
3⃣ #ابن_سکیت_اهوازی_رحمه_الله
✅ابن سکیّت معلم فرزندان متوکل عباسی بود.
نقل شده است که؛
📋《كَانَ ذَاتَ يَومِِ حَاضِرَاً عِندَ المُتَوَكِّلِ إِذ أَقبَلَا، فَقَالَ لَهُ المُتَوَكِّلُ : يَا يَعقُوبَ! أَيُّهُمَا أَحَبُّ إِلَيكَ، وَلَدَايَ هَذَانِ أَوِ اَلْحَسَنَ(ع) وَ اَلْحُسَيْنَ(ع)؟
فَقَالَ : وَ اللهِ إنَّ قَنبَرَاً غُلَامَ عَلِي بنِ أَبِي طَالِبِِ(ع) خَيْرٌ مِنْهُمَا وَ مِن أَبِيهِمِا!
فَقَالَ المُتَوَكِّلُ : سَلُّوا لِسَانَهُ مِن قَفَاهُ فَسَلُّوهُ فَمَاتَ رَضِی اللهُ عَنهُ》
♦️روزی متوکل در حالی که فرزدانش نزد او بود، از ابن سکیت پرسید :
ای یعقوب! فرزندان من [معتز و مؤید] نزد تو عزیزترند یا حسن(ع) و حسین(ع) فرزندان علی بن ابی طالب(ع)؟!!
او که تقیه میکرد، اختیار از کف داد و در پاسخ گفت : قنبر خادم علی(ع) از تو و فرزندان تو نزد من برتر است!
متوکل از این گفته چنان برآشفت که در دم دستور داد، زبان وی را از قفا بیرون کشیدند.(۱)(۲)
📚منابع:
۱)وفیات ابن خلکان، ج۶، ص۴۰۰
۲)معجم رجال الحدیث خوئی، ج۲۱، ص۱۳۹
@TarikhEslam
تاملی در تاریخ اسلام
0⃣3⃣روز بیست و دوم ماه ذی الحجه سال ۶۰ هجری قمری، کاروان #امام_حسین_علیه_السلام به وادی «ثعلبیّه» رس
1⃣3⃣روز بیست و سوم ماه ذی الحجه سال ۶۰ هجری قمری، کاروان #امام_حسین_علیه_السلام به وادی «زُبالة» رسیدند.👇
#روز_شمار_عاشورا
@TarikhEslam
✅در این روز حضرت اباعبدالله الحسین(علیه السلام) با اهل بیت و یاران خود به منزل «زباله» رسیدند.
شیخ مفید می نویسد :
صبح هنگام زمانی که امام حسین(ع) قصد عزیمت از منزلگاه «ثعلبیه» را به سمت «زباله» داشتند، به یاران و جوانان سپاه خود فرمودند :
📋《أَكْثِرُوا مِنَ اَلْمَاءِ!》
♦️آب فراوان با خود حمل کنید!
📋《فَاسْتَقَوْا وَ أَكْثَرُوا ثُمَّ اِرْتَحَلُوا فَسَارَ حَتَّى اِنْتَهَى إِلَى زُبَالَةَ》
♦️پس آنان آب فراوان با خود برداشتند، سپس به راه افتادند، تا اینکه به منزل «زبالة» رسیدند.
طبق این نقل، در این منزل خبر شهادت جناب مُسلم بن عقیل و هانی بن عروه و همچنین خبر شهادت عبدالله بن یقطر سفیر دیگر امام حسین(علیه السلام)، به حضرت(ع) رسید.
در این هنگام؛ امام حسین(ع) بسیار متاثر شدند و طی خطبه ای کوتاه از باب اتمام حجت، خطاب به اصحاب و یاران خویش فرمودند :
📋《قَدْ أَتَانَا خَبَرٌ فَظِيعٌ! قَتْلُ مُسْلِمِ بْنِ عَقِيلٍ وَ هَانِئِ بْنِ عُرْوَةَ وَ عَبْدِ اَللَّهِ بْنِ يَقْطُرَ وَ قَدْ خَذَلَنَا شِيعَتُنَا فَمَنْ أَحَبَّ مِنْكُمُ اَلاِنْصِرَافَ فَلْيَنْصَرِفْ غَيْرَ حَرِجٍ لَيْسَ عَلَيْهِ ذِمَامٌ》
♦️خبر دلخراش شهادت مسلم و هانى بن عروه و عبداللّٰه بن یقطر به گوش ما رسيد و معلوم شد شيعيان ما از طريق مكّارى وارد شدند و ما را ذليل ساختند.
اينك هر يك از شما كه مىخواهد با كمال ميل و رغبت برگردد، از طرف ما هيچ گونه نگرانى نداشته باشد.
در این هنگام؛
📋《فَتَفَرَّقَ اَلنَّاسُ عَنْهُ وَ أَخَذُوا يَمِيناً وَ شِمَالاً حَتَّى بَقِيَ فِي أَصْحَابِهِ اَلَّذِينَ جَاءُوا مَعَهُ مِنَ اَلْمَدِينَةِ وَ نَفَرٍ يَسِيرٍ مِمَّنِ اِنْضَوَوْا إِلَيْهِ》
♦️مردم كه از اين خبر وحشت اثر با اطلاع شدند دسته دسته به طرف راست و چپ حركت كرده و متفرق شدند و آنها كه باقى ماندند اصحاب آن جناب بودند كه از مدينه ملتزم ركاب شده و كمى از آنها كه در راه شرف حضور دريافته بودند.
در ادامه شیخ مفید در تحلیلی از علت اتمام حجت امام حسین(ع) با یاران و اصحاب خود می نویسد :
📋《وَ إِنَّمَا فَعَلَ ذَلِكَ لِأَنَّهُ عَلِمَ أَنَّ اَلْأَعْرَابَ اَلَّذِينَ اِتَّبَعُوهُ إِنَّمَا اِتَّبَعُوهُ وَ هُمْ يَظُنُّونَ أَنَّهُ يَأْتِي بَلَداً قَدِ اِسْتَقَامَتْ لَهُ طَاعَةُ أَهْلِهِ فَكَرِهَ أَنْ يَسِيرُوا مَعَهُ إِلاَّ وَ هُمْ يَعْلَمُونَ عَلَى مَا يُقْدِمُونَ》
♦️دلیل این کار امام حسین(ع) که ياران خود را از شهادت اين سه رادمرد باخبر ساخت، این بود كه مي دانست اين جمعيت از آن نظر پا به پاى او حركت مىكنند و آهنگ پيروى دارند كه خيال مىكنند، چون به شهرى دربیايند همه مردم شهر سر اطاعت در برابر آن حضرت(ع) فرود مىآورند و مطيع اوامرند و بالاخره شكمها از عزا بيرون خواهند آورد.
امام حسين(ع) مناسب نمی ديدند که اصحابش را بدون اطلاع از چنين پيش آمدى به چنگال دشمن بيندازد، به همين جهت آنان را از بي وفائى كوفيان باخبر ساخت، تا هر كه می خواهد به مقصد خود روانه شود.(۱)
📚منبع :
۱)الارشاد شیخ مفید، ج۲، ص۷۵
@TarikhEslam
✅حضرت رسول اکرم(ص) در سال دهم هجری، نامهای به اسقف نجران (ابو حارثه) نوشت، و طی آن، مسیحیان نجران را به دین اسلام دعوت کرد.
«نجران» که در مرز حجاز و یمن قرار گرفته، در آغاز طلوع اسلام تنها منطقه مسیحینشین در حجاز (عربستان) بود.
نماینده پیامبر اسلام(ص)، صهیب بن سنان، نامه را به اسقف مسیحیان نجران رساند.
او پس از خواندن نامه، شورایی مرکب از شخصیتهای مذهبی و غیرمذهبی تشکیل داد، که وارد مدینه شوند و از نزدیک با پیامبر آخرالزمان(ص) دیدار کنند و دلایل نبوت ایشان را مورد بررسی قرار دهند.
هیئت مسیحیان نجران متشکل از ۶۰ نفر به مدینه رفتند.
نمایندگان نجران پس از دیدار با پیامبر(ص) با او به مباحثه و تبادل نظرات و افکار پرداختند و در مورد مسیح(ع) و مریم(س) و خدا به گفتگو نشستند، که در نهایت آنان به رسول اکرم(ص) گفتند :
گفتگوهای شما ما را قانع نمیکند!
در این هنگام جبرئیل نازل شد و آیه مباهله را آورد و پیامبر(ص) را مأمور کرد، تا با کسانی که با او مجادله میکنند، به مباهله برخیزد.
آن آیه چنین است :
📋《فَمَنْ حَاجَّكَ فِيهِ مِنْ بَعْدِ مَا جَاءَكَ مِنَ الْعِلْمِ فَقُلْ تَعَالَوْا نَدْعُ أَبْنَاءَنَا وَأَبْنَاءَكُمْ وَنِسَاءَنَا وَنِسَاءَكُمْ وَأَنْفُسَنَا وَأَنْفُسَكُمْ ثُمَّ نَبْتَهِلْ فَنَجْعَلْ لَعْنَتَ اللَّهِ عَلَى الْكَاذِبِين》
♦️به آنها بگو : بیایید ما فرزندان خود را دعوت میکنیم، شما هم فرزندان خود را، ما زنان خویش را دعوت مینماییم، شما هم زنان خود را، ما از نفوس خود دعوت میکنیم، شما نیز از نفوس خود را، آنگاه مباهله میکنیم و لعنت خدا را بر دروغگویان قرار میدهیم.(۱)
نمایندگان نجران از رسول اکرم(ص) وقت خواستند و قرار شد فردای آن روز به مباهله بروند.
روز مباهله طبق نقل شیخ مفید، پس از فتح مکه (سال هشتم هجری) و قبل از حجة الوداع (سال دهم هجری) در روز ۲۴ ذی الحجه رخ داده است.(۲)
رسول اکرم(ص) و نمایندگان نجران، توافق کردند که مراسم مباهله در نقطهای خارج از شهر مدینه، در دامنه صحرا انجام بگیرد.
اسقف مسیحی به نمایندگان نجران گفته بود، در مراسم مباهله نگاه کنید، اگر محمد(ص) با فرزندان و خانواده اش برای مباهله آمد، از مباهله با او بترسید و اگر با یاران و سربازان آمد با او مباهله کنید.
رسول اکرم(ص) به همراه امام علی(ع)، امام حسن(ع) و امام حسین(ع) و حضرت فاطمه(س) به سمت صحرا رفت.
اسقف هنگام دیدن آنان گفت :
آنان که با محمد(ع) هستند، کیستند؟
گفتند : آن که پیش روی اوست، پسر عموی او و شوهر دخترش و محبوبترین خلق نزد اوست؛ آن دو طفل، فرزندان اویند از دخترش؛ و آن زن، فاطمه(س) دختر اوست که عزیزترین خلق، نزد اوست.
اسقف در این هنگام گفت :
من صورتهایی را می بینم که اگر از خدا تقاضا کنند، که کوهها را از جا برکند، چنین خواهد کرد.
هرگز با آنها مباهله نکنید، که هلاک خواهید شد و یک مسیحی تا روز قیامت بر روی زمین باقی نخواهد ماند.
پس با دیدن این صحنه هیأت مسیحی از مباهله امتناع ورزید و اسقف اعظم مسیحیان به رسول اکرم(ص) گفت :
یا اباالقاسم! ما با تو مباهله نمی کنیم، بلکه مصالحه می کنیم.
پیامبر اسلام(ص) نیز با آنها بر پرداخت جزیه مصالحه نمود.(۳)
همچنین در روایت دیگری آمده است که پیامبر اسلام(ص) پس از امتناع هیأت مسیحی از مباهله چنین فرمود :
📋《أَمَا وَ الَّذِي نَفْسِي بِيَدِهِ لَوْ لَاعَنُونِي مَا أَحَالَ اللَّهُ لِيَ الْحَوْلَ وَ بِحَضْرَتِهِمْ مِنْهُمْ بَشَرٌ إِذاً لَأَهْلَكَ اللَّهُ الظَّالِمِينَ》
♦️اما قسم به خدایی که جانم در دست اوست، اگر آنها با ما ملاعنه می کردند، خداوند سالى را بر من سپرى نمىكرد مگر اينكه كسى از آنان باقى نمىماند و در اين صورت خدا ستمگران را هلاك می کرد.(۴)
📚منابع:
۱)سوره آل عمران، آیه ۶۱
۲)الارشاد شیخ مفید، ج۱، صص۱۶۶-۱۷۱
۳)تفسیر نمونه مکارم شیرازی، ج۲، ص۵۷۸
۴)شواهد التنزیل حاکم حسکانی، ج۱، ص۱۵۷
@TarikhEslam