4⃣بزدلان و ترسوها :
کوفیان بعد از ورود عبیدالله بن زیاد به کوفه، از همان ابتدا با چهره ترسناک و رعب انگیز وی رو به رو شدند.
حتی کوفیانی که اطراف مسلم جمع شده بودند، از ترس عبیدالله و تهدیدات او، مسلم را تنها گذاشتند.
عبیدالله با کشتن اشخاص بی گناهی مانند مسلم بن عقیل و هانی بن عروه زهر چشمی از کوفیان گرفت.
او دستور داد که ابتدا مسلم را به بالای دارالعماره ببرند و سر از تنش جدا کردند و سرش را به شام نزد یزید فرستادند و جنازه اش را نیز، به دستور ابن زیاد، در محلّه كُناسه ی کوفه که مکانی عمومی و در انظار مردم بود، به دار آويختند.(۲۴)
هم چنین کشتن نماینده دیگر امام حسین(ع) به نام قیس بن مسهر صیداوی این جو خفقان آمیز را در کوفه به وجود آورد.
طبری می نویسد :
هانی بن عروه را، که چهار هزار نفر شمشیرزن تحت امر او بودند، از زندان بیرون آورده و دستبسته برای گردن زدن به طرف بازار میبردند.
او فریاد میزد و بزرگان قبایل را به نام یاد میکرد و وامذحجاه میگفت و آنها را به یاری میطلبید، اما هیچ یک به حمایت او برنخاستند و به ندای او لبیک نگفتند و به یاری او در نیامدند.(۲۵)
عبیدالله در راستای اجرا کردن اهداف شوم و نا مقدس بنیامیه، آنقدر به این کشتارهای وحشیانه مردم ادامه داد که تقدیرنامهای از یزید بن معاویه دریافت کرد.
این بار یزید ضمن تقدیر از عبیدالله برای او نوشت :
شنیدهام که حسین(ع) متوجه عراق گردیده است، باید راهها را سخت به کنترل درآوری و در پیروزی یافتن به او سخنت تلاش کنی و مردم را به بهانههای گوناگون به قتل برسانی!(۲۶)
او نیز با ایجاد این رعب و وحشت در بین مردم توانست به موقع از این حربه استفاده نماید و مردم را پس از ورود امام حسین(ع) به کربلا، جهت جنگ با امام حسین(ع) بسیج کند.
و از طرفی با دستگیری انقلابیونی مانند مختار ثقفی و میثم تمار، رهبری سیاسی را از توده مردم دور ساخته بود.
عبیدالله به بازداشتهای وسیعی دست زد که بر اساس نقل مورخین، وی دوازده هزار نفر را که چهارصد نفر از چهرههای سرشناس کوفه بودند، دستگیر کرد.
نتیجه این کار این شد که افراد ضعیف النفس و بیاراده و یا مزدورانی که از دیگران پیروی میکردند و از خود هیچ ارادهای نداشتند، راهی جز رفتن به کربلا و جنگیدن با امام حسین(ع) نداشته باشند، زیرا نه میتوانستند در کوفه بمانند و نه میتوانستند ارادهای از خود نشان داده پا به فرار بگذارند.
اینان همان کسانی بودند که هنگامی که امام حسین(ع) در سفر از مکه به سمت کوفه به منزل شقوق رسید، فرزدق را دید.
امام حسین(ع) از او پرسید :
📋《اَخبِرنِی عَنِ النَّاسِ خَلفَکَ؟》
♦️مرا خبر ده از وضع مردمی که آنها را پشت سر گذاشتی!
فرزدق به امام(ع) عرض کرد :
📋《قُلُوبُ اَلنَّاسِ مَعَكَ وَ أَسْيَافُهُمْ عَلَيْكَ》
♦️دلهای مردم کوفه با توست و شمشیر هایشان علیه توست!(۲۷)
نقل است که وقتی امام حسین(ع) راهی کوفه بود، در میانه راه مُجمّع بن عبدالله را دید و از او احوالات کوفه پرسید.
و او جواب داد :
📋《أمّا سَائِرُ النَّاس بَعدُ فَإنَّ أفئِدَتَهُم تَهوِي إلَيكَ وَ سُيُوفُهُم غَداً مَشهُورَةٌ عَلَيكَ》
♦️اما توده ی مردم دل هایشان به سوی تو متمایل است ولی شمشیر هایشان فردا علیه تو سر از نیام برخواهد آورد.(۲۸)
برخی از اینان در کربلا شاهد تنهایی و شهادت مظلومانه امام حسین(ع) بودند ولی بزدلانه در گوشه ای اشک می ریختند و برای نصرت الهی امام حسین(ع) دست به دعا برداشته بودند.
@TarikhEslam
ادامه مطالب :👇
5⃣غافلان و جاهلان :👇
پس از آمدن عُبيدالله بن زياد به كوفه و تحویل دارالعماره از نعمان بن بشیر، به دستور یزید، عمر بن سعد را به حكومت ری و دَسْتبى (دشتى پهناور ميان ری و همدان كه بعدها به قزوين ملحق گرديد) منصوب و به سركوبى شورش ديلميان مأمور کرد.
عمر بن سعد طبق دستور با چهار هزار سپاهى در بيرون كوفه اردو زد و آماده حركت به سوی ری شد، اما خبر حركت امام حسين(ع) به سوی كوفه، عبيدالله بن زياد را واداشت تا ابن سعد را برای مقابله با امام(ع) به كربلا بفرستد.
وی ابتدا از اين كار سرباز زد، اما وقتى عبيدالله بن زياد او را تهديد كرد كه يا بايد به مقابله با حسين(ع) برود و يا فرمان حكومت را باز پس دهد.
ابن سعد مأموريت جديد را پذيرفت و با سپاهيان تحت امر خود به سوی كربلا حركت كرد و در روز دوم يا سوم محرم الحرام سال ۶۱ هجری وارد كربلا شد.(۲۹)
به نقلی افرادی بودند در سپاه عمر بن سعد که به قصد فتح ری از کوفه درآمده بودند و شاید در انتهای لشگر اطلاعات کافی نداشتند از اینکه طرف مقابل کیست؟
و چرا با او می جنگیم و به نوعی سیاهی لشگر بودند.
اینان افراد غافل و بیخبری بودند که نه شخصیت اهلبیت(ع) خاصه امام حسین(ع) را درک کرده بودند و نه از کفر خلیفه جدید خبری داشتند و از سوی دیگر با تبلیغات سوء علیه امام حسین(ع) که وی بر ضد خلیفه مسلمانان قیام نموده و از دین خروج کرده، با این انگیزه در کربلا شرکت جستند.
و اگر هم می دانستند که طرف مقابل امام حسین(ع) است، علت جنگ را نمی دانستند و در جهالت بودند و شاید خیلی از اینها به خاطر ترس از جان و مال و زن و فرزند که عبیدالله آنان را تهدید کرده بود، به لشگر ابن سعد پیوسته و جزء لشگریان پسر سعد شده بودند.
در روز عاشورا یکی از فرماندهان لشکر کوفه به نام عمرو بن حجاج زُبیدی که چهار هزار نفر تحت فرمان او بودند، از جهالت برخی از سربازان خود، استفاده کرد و سربازان خود را به جنگ با امام حسین(ع) تشویق و ترغیب می نمود، در حالی که چنین می گفت :
📋《قَاتِلُوُا مَن مَرَقَ عَنِ الدِّینِ وَ فَارَقَ الْجَمَاعَةَ》
♦️بجنگید، بجنگید باکسی که از دین خدا برگشته و از صف مسلمانان بیرون رفته است.
امام حسین(ع) وقتی گفتار عمروبن حجاج را شنید فرمود :
📋《وَیْحَکَ یا عَمْرُو! أ عَلیَّ تُحَرِّضُ النَّاسَ؟
أََ نَحْنُ مَرَقْنَا مِنْ الدّینِ وَ اَنْتَ تُقِیمُ عَلَیْهِ؟
سَتَعْلَمُونَ اِذا فَارقَتْ اَرْواحُنَا اَجْسَادَنَا مَنْ اَوْلَی بِصَلیِ النَّارِ》
♦️ای بر تو ای عمرو! آیا مردم را به این بهانه و اتهام که ما از دین خدا خارج شده ایم به جنگ و ریختن خون ما تشویق و ترغیب می کنی؟
آیا ما از دین خدا خارج شده ایم و تو در دین خدا پا برجا هستی؟
نه، هرگز چنین نیست؛ روزی که روح از تن ما جدا گردید، خواهید فهمید که چه کسی سزاوار آتش است!(۳۰)
و خود عمر بن سعد در روز عاشورا برای تحریک سربازان خود، به آنان گفت :
📋《یا خَیْلَ اللّهِ! ارْكَبی وَ بِالْجَنَّةِ اَبْشِری》
♦️لشکریان خدا! سوار شوید که شما را به بهشت بشارت می دهم!(۳۱)
در حالی آنان قدرت تشخیص را از دست داده بودند که واقعا ما لشگریان خدا هستیم و طرف مقابل دشمن ماست؟!!
📚منابع :
۱)الامامة و السّیاسة دینوری، صص۶۷-۷۰
۲)معرفة الصحابة اصبهانی، ج۱، ص۶۸
۳)الصراط المستقيم عاملی نباطی، ج۱، ص۲۱۸
۴)تاريخ الإسلام ذهبی، ج۳، ص۴۵۱
۵)شرح نهج البلاغة ابن ابي الحديد، ج۹، ص۳۳
۶)مقتل الحسين(ع) خوارزمی، ج۲، ص۱۴
۷)مقتل الحسین(ع) خوارزمی، ج۱، ص۲۶۲
۸)انساب الاشراف بلاذری، ج۳، ص۱۸۰
۹)تاریخ طبری، ج۵، ص۴۶۶
۱۰)ينابيع المودّة قُندوزی، ج۳، ص۸۰
۱۱)فرحة الغُری عبدالکریم بن طاووس، ص۳۲
۱۲)امالی شیخ صدوق، ص۴۶۲
۱۳)تاريخ طبرى، ج۴، ص۳۲۲
۱۴)تاريخ طبرى، ج۵، ص۴۵۵
۱۵)مقاتل الطالبیین ابوالفرج اصفهانی، ج۱، ص۹۷
۱۶)تاريخ طبرى، ج۵، ص۴۵۵
۱۷)الفتوح ابن اعثم، ج۵، ص۹۲
۱۸)بحارالانوار مجلسی، ج۴۵، ص۸
۱۹)امالی شیخ صدوق، ص۱۶۵
۲۰)اللهوف ابن طاووس، ص۱۲۴
۲۱)تاریخ طبری، ج۵، ص۴۵۳
۲۲)اللهوف ابن طاووس،ص۱۲۹
۲۳)اللهوف ابن طاووس،ص۱۳۰
۲۴)بحارالانوار مجلسی، ج۴۴، ص۳۷۵
۲۵)تاریخ طبری، ج۵، ص۳۶۷
۲۶)تاریخ یعقوبی، ج۲، ص۲۴۲
۲۷)الارشاد شیخ مفید، ج۲، ص۶۷
۲۸)تاريخ طبرى، ج۵، ص۴۵۵
۲۹)انساب الاشراف بلاذری، ج۳، ص۱۷۶
۳۰)البدایه والنهایه ابن کثیر، ج۸، ص۱۸۲
۳۱)الارشاد شیخ مفید، ج۲، ص۶۷
@TarikhEslam
تاملی در تاریخ اسلام
6️⃣4⃣پنجم محرم سال ۶۱ هجری، حُصَین بن نُمَیر نیز به دستور عبیدالله بن زیاد با چهار هزار سواره وارد ک
7⃣4⃣روز ششم محرم سال ۶۱ هجری، همچنان برای سپاه دشمن نیروی کمکی می آید!👇
✅پس از شمر و شبث و حصین بن نمیر، یزید بن رکاب کلبی با دو هزار نفر، مُضایر بن رهینه مازِنی با سه هزار نفر، حصین بن تمیم طهوی با دو هزار سپاهی، نصر بن حَربه با دو هزار تن، حجّار بن اَبجَر با هزار سوار و پس از او محمد بن اشعث بن قیس کندی با هزار نفر و حارث بن یزید بن رویم نیز با سوارانی روانه کربلا شدند.
ابن زیاد هر روز صبح و ظهر، گروهی از نظامیان کوفی را در دستههای بیست، سی، پنجاه تا صد نفری به کربلا می فرستاد، تا اینکه لشگر دشمن به بیش از بیست هزار نفر رسید!(۱)
امام سجاد(ع) که از شاهدان واقعه عاشورا بود، میفرماید :
📋《وَ لا يَومَ كَيَومِ الحُسَينِ(ع) اِزدَلَفَ إلَيهِ ثَلاثونَ ألفَ رَجُلٍ يَزعُمونَ أنَّهُم مِن هذِهِ الاُمَّةِ، كُلٌّ يَتَقَرَّبُ إلَى اللّه بِدَمِهِ》
♦️هيچ روزى مانند روز حسين(ع) نبود!
سى هزار مرد كه همگى ادّعا مى كردند از اين امّت اند،به سوى او حمله بُردند و همگى با ريختن خون او، قصد تقرّب به خدا را داشتند.(۲)
#روز_شمار_عاشورا
#وقایع_ماه_محرم_الحرام
📚منابع :
۱)الفتوح ابناعثم، ج۵، ص۸۹
۲)امالی شیخ صدوق، ص۴۶۲
@TarikhEslam
تاملی در تاریخ اسلام
7⃣4⃣روز ششم محرم سال ۶۱ هجری، همچنان برای سپاه دشمن نیروی کمکی می آید!👇 ✅پس از شمر و شبث و حصین بن
8⃣4⃣روز هفتم محرم سال ۶۱ هجری قمری، رسیدن حبیب بن مظاهر و مسلم بن عوسجه به کربلا!👇
✅امام حسین(ع) وقتی به کربلا رسید. نامه ای به حبیب بن مظاهر در کوفه نوشت.
📋《بِسمِ اللهِ الرَّحمَنِ الرَّحِیمِ
مِنَ الحُسَینِ بنِ عَلِیٍّ(ع) إلَی الرَّجُلِ الفَقِیهِ حَبِیبِ بنِ مَظَاهِرِ الأسَدِیّ!
أمَّا بَعدُ فِإنَّا قَد نَزَلنَا کَربَلَا وَ أنتَ تَعلَمُ قرَابَتَنَا مِن رَسُولِ اللهِ(ص) فَإِن أرَدتَ نُصرَتَنَا فَاقدِم إلَینَا عَاجِلاً》
♦️به نام خداوند بخشنده و مهربان!
از حسین بن علی(ع) به مرد فقیه حبیب ابن مظاهر اسدی!
ما وارد کربلا شدیم تو هم که نزدیکی ما را به پیغمبر می دانی! پس اگر می خواهی ما را یاری کنی، سریع خودت را به کربلا برسان!(۱)
حبیب بعد از دریافت نامه، به همراه مسلم بن عوسجه، از کوفه به سوی امام حسین(ع) رهسپار شد و روزها از چشم جاسوسان و مأموران ابن زیاد پنهان میشدند و شبها حرکت میکردند، سرانجام روز هفتم محرم، در کربلا، به کاروان امام حسین(ع) پیوستند.(۲)
#روز_شمار_عاشورا
#وقایع_ماه_محرم_الحرام
📚منابع :
۱)مکاتیب الائمه میانجی، ج۳، ص۱۴۵
۲)تاریخ طبری، ج۵، ص۴۴۵
@TarikhEslam
♦️🏴♦️🏴♦️🏴♦️🏴♦️🏴
✅صلابت و قاطعیت #امام_حسین_علیه_السلام :👇
@TarikhEslam
✅از ویژگی های مهم رهبران آسمانی که موجب توفیقات بیشتر آنان شده است، ایمان قوی، اراده پولادین و قاطعیت و صلابت در راه هدف است.
حضرت سیدالشهدا(علیه السلام) به عنوان رهبر قیام عاشورا از این صفتها برخوردار بود.
آن حضرت(ع) در پاسخ به برادرش «محمد حنفیه» که راه های مصلحت آمیز برای حضرت(ع) پیشنهاد می داد، انگیزه نیرومند و اراده خلل ناپذیر خود را در مبارزه با زمامدار خودکامه بنی امیه این چنین ابراز می نماید :
📋 «یا أَخِی! وَاللهِ لَوْ لَمْ یَکُنْ فِی الدُّنْیا مَلْجَأٌ وَ لا مَأْوَى، لَما بایَعْتُ یَزیدَ بْنَ مُعاوِیَةَ»
♦️اى برادر! به خدا سوگند! اگر در هیچ نقطه اى از دنیا، هیچ پناهگاه و جاى امنى نداشته باشم هرگز با یزید بن معاویه بیعت نخواهم کرد.(۱)
این سخن امام حسین(علیه السلام) یادآور همان کلمات پرصلابت جد بزرگوارش یعنی حضرت رسول اکرم(ص) است.
هنگامی که حضرت ابوطالب(ع) پیشنهاد مشرکین را مبنی بر خودداری آن حضرت(ص) از ابلاغ پیام آسمانی خویش به ایشان بیان کرد، حضرت(ص) چنین فرمود :
📋«یا عَمِّ! وَاللَّهِ لَوْ وَضَعُوا الشَّمْسَ فی یمینی وَالْقَمَرَ فی یساری عَلی انْ اتْرُک هذا الْامْرَ حَتّی یظْهِرَهُ اللَّهُ اوْ اهْلِک فیهِ، ما تَرَکتُهُ»
♦️عمو جان! به خدا سوگند اگر آنان خورشید را در دست راستم و ماه را در دست چپم قرار دهند، که از این کار (دعوت به توحید و مبارزه با بت پرستی) دست بردارم، هرگز نخواهم پذیرفت تا اینکه یا خداوند دین مرا پیروز کند یا در این راه جانم را از دست بدهم.(۲)
📚منابع :
۱)الفتوح ابن اعثم کوفی، ج۵، ص۳۱
۲)السيرة النبوية ابن هشام، ج۱، ص۲۸۴
@TarikhEslam
تاملی در تاریخ اسلام
8⃣4⃣روز هفتم محرم سال ۶۱ هجری قمری، رسیدن حبیب بن مظاهر و مسلم بن عوسجه به کربلا!👇 ✅امام حسین(ع) وق
9⃣4⃣روز هفتم محرم، حبیب بن مظاهر برای طلب یاری به قبیله خود «بنی اسد» می رود!👇
#روز_شمار_عاشورا
#وقایع_ماه_محرم_الحرام
@TarikhEslam
✅حبیب بن مظاهر با رسیدن به کربلا همین که مشاهده نمود یاوران امام حسین(ع) اندک و دشمنان او بسیارند، به امام حسین(ع) عرض کرد :
📋《یَابنَ رَسُولِ اللَّه(ص)! هَاهُنَا حَیٌّ مِنْ بَنِی أَسَدٍ بِالْقُرْبِ مِنَّا!
أَ تَأْذَنُ لِی فِی الْمَصِیرِ إِلَیْهِمْ فَأَدْعُوَهُمْ إِلَی نُصْرَتِکَ فَعَسَی اللَّهُ أَنْ یَدْفَعَ بِهِمْ عَنْکَ؟》
♦️در این نزدیکی ما قبیله ای از بنی اسد هستند.
آیا به من اجازه میدهی آنان را برای یاری تو دعوت کنم؟
چه بسا خدا به وسیله ایشان برای تو دفاع نماید؟
امام حسین(ع) فرمود : مانعی ندارد.
حبیب شبانه بهطور ناشناس متوجه آن گروه شد و نزد آنان رفت.
ایشان حبیب را شناختند که از قبیله بنی اسد میباشد.
لذا گفتند : چه منظوری داری؟
حبیب گفت :
📋《إِنِّی قَدْ أَتَیْتُکُمْ بِخَیْرِ مَا أَتَی بِهِ وَافِدٌ إِلَی قَوْمٍ أَتَیْتُکُمْ أَدْعُوکُمْ إِلَی نَصْرِ ابْنِ بِنْتِ نَبِیِّکُمْ فَإِنَّهُ فِی عِصَابَهٍ مِنَ الْمُؤْمِنِینَ الرَّجُلُ مِنْهُمْ خَیْرٌ مِنْ أَلْفِ رَجُلٍ لَنْ یَخْذُلُوهُ وَ لَنْ یُسَلِّمُوهُ أَبَداً وَ هَذَا عُمَرُ بْنُ سَعْدٍ قَدْ أَحَاطَ بِهِ وَ أَنْتُمْ قَوْمِی وَ عَشِیرَتِی وَ قَدْ أَتَیْتُکُمْ بِهَذِهِ النَّصِیحَهِ فَأَطِیعُونِی الْیَوْمَ فِی نُصْرَتِهِ تَنَالُوا بِهَا شَرَفَ الدُّنْیَا وَ الْآخِرَهِ فَإِنِّی أُقْسِمُ بِاللَّهِ لَا یُقْتَلُ أَحَدٌ مِنْکُمْ فِی سَبِیلِ اللَّهِ مَعَ ابْنِ بِنْتِ رَسُولِ اللَّهِ صَابِراً مُحْتَسِباً إِلَّا کَانَ رَفِیقاً لِمُحَمَّدِِ(ص) فِی عِلِّیِّینَ》
♦️من نزد شما آمده ام تا شما را برای یاری کردن پسر دختر پیامبرتان دعوت کنم.
زیرا آن حضرت(ع) در میان گروهی از مؤمنین میباشد که هر مردی از آنان بهتر از هزار مرد است.
آن گروه هرگز امام حسین(ع) را رها و به دشمن تسلیم نخواهند کرد.
این عمر بن سعد است که امام حسین(ع) را محاصره نموده است.
شما خویشاوندان من هستید و من این نصیحت را به شما میکنم.
پس بیائید و امروز سخن مرا درباره نصرت حسین(ع) بشنوید تا بدین وسیله به شرافت دنیا و آخرت نائل شوید.
من به خدا قسم میخورم احدی از شما با پسر پیامبر در راه خدا شهید نخواهد شد مگر اینکه در اعلی علیّین بهشت با حضرت محمد(صلّی اللَّه علیه و آله) رفیق خواهد بود.
ناگاه مردی از بنی اسد که او را عبدالله بن بشر میگفتند، به سوی حبیب شتافت و گفت : من اولین شخصی هستم که این دعوت را پذیرفتم.
سپس این رجز را خواند :
📋《قَدْ عَلِمَ الْقَوْمُ إِذَا تَوَاکَلُوا،
وَ أَحْجَمَ الْفُرْسَانُ إِذْ تَنَاقَلُوا،
أنِّی شُجَاعٌ بَطَلٌ مُقَاتِلٌ،
کَأَنَّنِی لَیْثٌ عَرِینٌ بَاسِلٌ》
♦️این خویشاوندان من میدانند که هرگاه عاجز شوند و سواران سست گردند، من شخصی شجاع و دلاور و جنگجوی میباشم، گویا، شیر بیشه ای باشم که شجاع است.
سپس مردانی از آن قبیله سبقت گرفتند و تعداد آنان به نود مرد رسید و متوجه امام حسین(ع) شدند و به همراه حبیب رفتند!
در همین موقع بود که مردی از آن قبیله خارج شد و این جریان را برای ابن سعد شرح داد و در همان حینی که آن گروه بنی اسد میخواستند شبانه به سوی لشکر امام حسین(ع) حرکت نمایند، ناگاه لشکر ابن سعد در کنار فرات سر راه بر آنان گرفتند.
وقتی بنی اسد دریافتند که تاب مقاومت با آن گروه تبهکار را ندارند، لذا شکست خوردند و به سوی قبیله خود مراجعت کردند. حتی؛
📋《إِنَّهُمْ ارْتَحَلُوا فِی جَوْفِ اللَّیْلِ خَوْفاً مِنِ ابْنِ سَعْدٍ أَنْ یُبَیِّتَهُمْ》
♦️آنان شبانه از آن مکان کوچ کردند که مبادا ابن سعد به آنان شبیخون بزند! سپس هنگامی که حبیب بن مظاهر بسوی امام حسین(ع) برگشت و جریان را شرح داد، حضرت(ع) فرمود : «لَاحَوْلَ وَ لَا قُوَّهَ إِلَّا بِاللَّهِ»(۱)
📚منبع :
۱)الفتوح ابن اعثم، ج۵، ص۹۰
@TarikhEslam